تاکید مکرر برتوجه لازم به جامعه کلان ، صبور، نقش آفرین ومنزه از هر گونه الودگی بازنشستگان و وظیفه بگیران که در این موقعیت با همه درگیری های خود ساخته حکومت ، از الویت لازم برخوردار نبوده واین پیران دیر شرافتمند وپیشکسوت با خانواده هایشان بشدت در تنگنا و مورد بی توجهی برنامه ریزان درزمینه چگونگی بهبود امور روزمره قرار دارند ، بمناسبت روز پیشکسوتان و شرایط ویژه کشورمان ، ضرورت دارد
مقدمتا باید گفت : اتخاذ سیاستهای نادرست در مبحث نیروی انسانی ازسوی دولت که دودش به چشم صندوق بازنشستگی و اعضای صندوق رفته – بطور نمونه موافقت با بازنشستگی های زودرس و پیش از موعد که نوعی رانت محسوب میشود ودریافت صندوق کاهش و پرداخت آن افزایش مییابد ، و در دهه های گذشته فراوان شاهد آن بوده ایم ، از سوی دیگر بیکاری خیل عظیم جوانانی که در سنین کار و اشتغال قرار دارند و تحمیل هزینه جاری زندگی آنان بر دوش والدین بازنشسته ، تعادل درآمد و هزینه خانوارها را بیش از پیش نا متعادل ساخته ، جدا از گسستن شیرازه خانواده ها و ناتوانی در تشکیل زندگی مستقل ، یکی از مهمترین علل وانگیزه های جوانان به ترک زادگاه خود و روی آوردن به زندگی در کشورهای دیگر و از همه مهمتر فرار مغزها میباشد .
آیا بازنشستگی به خودی خود مشکل است ؟ آیا صندوقهای بازنشستگی به اعضاء خود کم فروشی میکنند ؟ آیا دولت نسبت به وضعیت بازنشستگان بی تفاوت است ؟
پاسخ این پرسشها را همه میدانیم. بازنشستگی فی نفسه مشکل نیست، بلکه واقعیتی است که باید به درستی مدیریت شود.
اولویت دادن به آنانکه با تمهیداتی فراتر از تصور ،مخصوصا از لحاظ تامین هزینه های روز مره در همین شرایط ، درمان و وضعیت درونی زندگی را با مساعدت فرزندانشان سامان نسبی داده و کسانیکه مرکز ثقل خانواده ها و تصویری از ایند ه شاغلین میباشندو باهمه فشارها و ملا حظات ،الگوی چکو نه زیستن موفق در اجتماع را در حد نسبی نشان داده اند خواسته ای دور از منطق نیست.
این عوامل از نگاه مدیریت بازنشستگی بیرونی است زیرا رشد جمعیت بازنشسته و نرخ تورم اقتصادی هیچکدام در کنترل مدیریت بازنشستگی نیست، ولی بررسی تعادل دریافتها و پرداختها باید در دستور کار همیشگی مدیران و مسئولان صندوقهای بازنشستگی و تأمین اجتماعی که روزگاری در هر سیستم و نظامی به این جامعه می پیوندند ، باشد.
با توجه به وعده های تحقق نیافته مکررمتولیان امور که البته در زمان وعده ها در گیر مسا ئل خود ساخته اخیر نبودند ، منجمله رئیس سازمان اداری و استخدامی که به سیاست پیوسته و برنامه وبودجه که عملکرد داهیانه انان را با توجه به وظایفشان شاهدیم و….. در مورد ضرورت رسیدگی به بازنشستگان باید گفت :
عوامل بیرونی همچون افزایش جمعیت بازنشسته و نرخ بالای تورم اقتصادی – بطور طبیعی تعادل دریافتها و پرداختهای صندوق بازنشستگی و تأمین اجتماعی را بر هم زده و ضعف و ناتوانی را بر آنها و بتبع عملکردهای اشتباه بر جامعه بازنشسته مستولی کرده است.
بعنوان مثال همین ماجرای پوشک که اغلب این منادیان آرامش و امید به جامعه لازم است در معاشرت ها مجهز به ان باشند ! باید تاکید داشت : در زندگی سنتی بار نگهداری ازسالمندان بر دوش فرزندان بود، در حالیکه یکی از فلسفه های بازنشستگی و تأمین اجتماعی برداشته شدن فشار نگهداری از سالمندان ،از دوش نسل بعدی است.
به این مهم که فرزندان در این وادی در مانده تامین حداقل های زندگی روز مره خود میباشند، جداگانه سخنها باید گفت .
به هرحال دولت وظایف گوناگونی دارد که درتنگنای سیاسی اقتصادی فعلی با در نظر داشتن اولویت با همه ناتوانی در تصمیم گیری ، نبود تمرکز ، عدم وحدت فر ماندهی و نبود پاسخگوئی در قبال اختیارات با همه چند وچون و بدون کیفیت به آنها میپردازد.
در چند دهه گذشته پرداخت بدهی دولت به صندوقهای بازنشستگی و تأمین اجتماعی یا در اولویت آخر قرار گرفته و یا به جای آن سهام شرکتهای دولتی زیان ده واگذار شده است.
تامین رفاه ، اسایش ، ارامش ، بیمه های تکمیلی شایسته و در خور «نه با نگاه رفع تکلیف و تظاهر به داشتن آن با کم و کیف موجود » و منافع بلند مدت صاحبان اصلی سر مایه ،سازمان های متو لی امورات انان، تحت عنوان صندوقهای بازنشستگی که از پرداختهای تدریجی کارکنان دولت تغذیه مینمایند ، بالاخره احساس مسیولیت متولیان حکومت در این زمان بهیچوجه نبا یستی مشابه گدشته با بی توجهی مواجه گردد .
تعین راه کارهای اصولی جهت برون رفت و برون برد !این عزیزان صاحب تجربه ،ا ز مشکلات شدید و متنوع پیش روی این جا معه وتقدم عنایت به پیشینیان اداره مملکت که همه مشکلات رابه جان خریده ،سخت ترین دوران ها را به دلایل :جنگ ،ندانم کاری ها ، از همه مهمتر در دوران تحریمها ی گذشته با تحمل مشکلات عدیده گذرانیده اند ،در این زمان که بسیاری مسایل به دلایل روشن گریبان حکومت را گرفته، پرداختن به مشکلات این پیش کسوتان و پیشنهاد رفع آن نبایستی الویت خود را از دست بدهد
چگونه زیستن این عزیزان الگوی نیروی شاغل ومیزان امید به زندگی این صاحبان اندیشه و تجربه را که لازمه آن سلامت جسم و روان ،چگونگی گذران اوقات فراغت ، پوشش مناسب درحد شئونات و آسایش زندگی این الگوها در رابطه با منافع ملی ،بهیچوجه نبایستی تحت الشعاع مسائل سیاسی و دشمن پنداری ها ی شعار گونه قرار داشته باشد .
در شرایطی که قدرت خرید حقوق های بازنشستگی در برابرتامین نیازها و برآورد حداقل هزینه زندگی سال به سال، بلکه روز به روز رنگ میبازد، بازنشستگی و تأمین اجتماعی مفهوم خود را از دست داده و سالمندان همچون گذشته به فرزندان خود تا حدودی متکی شده اند ، این یک پسرفت اجتماعی و در تناقض آشکارا با فلسفه تأمین اجتماعی است.
در کشورهایی که درآمد دولت عمدتأ از مالیات مردم تأمین میشود، دولتها به سختی میتوانند به صندوقهای بازنشستگی دولتی یا تأمین اجتماعی کمک نمایند، و ازاین رو برای حفظ تعادل صندوقها همان سیاست سختگیرانه افزایش سن بازنشستگی و سالهای خدمت را در پیش میگیرند، ولی دولت هایی که رأساً درآمدهایی از محل فروش منابع طبیعی یا انحصارات خاص تحصیل میکنند برای فراهم سازی و تامین این کمکها دستشان بازتر است.
دریافتهای صندوق همان کسور بازنشستگی است که از حقوق کارمند یا دستمزد کارگر برداشت می شود ، بعلاوه سهم کارفرما که اگر دولتی باشد غالباً به عهده تعویق میافتد.
دولت نیز نه آنکه امروز به وضعیت بازنشسگان بیتفاوت باشد، بلکه با سیاستهای نادرست خود در گذشته های نه چندان دور و مداخلات ناخواسته در دخل و خرج صندوقهای بازنشستگی و تأمین اجتماعی همچون سایر امور،آنها رادر آستانه ورشکستگی قرار داده است.
شناخت و حل و فصل مسائل عدیده این گرامیان در برنامه های ۵ساله ،تحت هر شرایطی دارای الویت کامل میباشد و رابطه تنگا تنگی با اعتبار بازنشستگان در اجتماع و حتی ظاهر و پو شش آنان ومصلحت ها دارد .
هر چند متولیان صندوقهای بازنشستگی هم با فرض انتخاب براساس شایستگی ، به خاطر نداشتن استقلال کافی مدیریت امور از دستشان در رفته و با خیل عظیم کارکنان ، دچار روز مره گی و چکنم میباشند که یادداشتی دیگر میطلبد .
جلوگیری از بازنشستگی زودرس، افزایش سالهای خدمت نیز از سیاستهایی است که به تعادل دریافت و پرداخت صندوقها کمک میکند، و بیشتر کشورها آن را تجربه کرده اند، چنانکه در برخی کشورها سالهای خدمت رسماً به چهل سال رسیده
اگر صندوقهای بازنشستگی و تأمین اجتماعی هیأتهای امنای مستقل و با اختیارات کافی داشتند میتوانستند در برابر بخشی از تصمیمات نادرست و مداخله گرانه حکومت درچگو نگی مو ضوع بازنشستگی نیروی انسانی ، نقش بازدارنده و تصحیح کننده ای داشته باشند.
بازنگری در مدیریت صندوقهای بازنشستگی و تأمین اجتماعی و تجدید نظر در تشکیلات وسیع بیهوده و انتصاب متخصصین میتواند از وخیم تر شدن اوضاع جلوگیری نماید.
وضعیت بازنشستگان در مقایسه با هزینه های زندگی نشان دهنده افت فاحش قدرت خرید حقوقهای بازنشستگی و تامین اجتماعی است .
ناگفته نماند مبحث افزایش سالیان خدمت مستلزم بهبود فضای کار، انگیزش کارکنان به ادامه خدمت، کاهش ساعات کار در سنوات
بالای خدمت و بها دادن به تجربه کارکنان توانمند، شایسته و پرسابقه است.
تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - اروپا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است