ما یاد مصدق بزرگ را گرامی میداریم، نه بخاطر اینکه او را برای خود بت ساختهایم، یا برای اینکه به آرمانهای خود که همانا برقراری دموکراسی و حاکمیت ملی است هویت و ارزش بیشتری ببخشیم که این آرمانها بالاترین ارزشها را دارند؛ بلکه برای این است که مصدق برای ما درسی بزرگ و مهم باقی گذاشت، مانند همه مردان بزرگ و خردمند تاریخ. درس عشق به میهن و دفاع از منافع ملی.
این درس که دولت باید بر پایه شایستهسالاری و درستکاری استوار باشد و اینکه سیاستگذاریهای حکومتی بایستی نخست و پیش از اجرا در راستای منافع کشور و محدوده ممکن-ها کارشناسی شود. سیاستهایی که با جامعه جهانی پیوند پیدا میکنند، باید با مطالعه شرایط بینالمللی، خردورزی و رعایت حقوق دیگران انجام شود، زیرا ما جزیره نیستیم. سیاستگذاری اگر با شعارگرایی و توهم بجای دانایی، و با ناآگاهی و ارزیابیهای یکسونگرانه باشد تنها به فاجعه میانجامد، چنانکه چهار دهه است شاهد آن بودهایم.
این درس که در هر بحران بینالمللی که در راستای تلاش برای احقاق حقوق کشور و ملت بوجود آمده باشد، می توان با دانش، خردمندی و برنامهریزی هوشمندانه، آگاهی از قانونهای بینالمللی و ارزیابی و توجه لازم به قدرت و توان طرفهای رویارو، پیروز میدان شد. در صحنه بینالمللی، مبارزه باید در عرصه آگاهی، هوشمندی و شعور باشد نه شعار و شمشیر؛ باید فرصتها را یافت و از آنها سود جست و اگر فرصتی وجود نداشت، آن را بوجود آورد. مصدق در تمام طول مبارزهاش که هدف آن رهایی اقتصاد کشور از وابستگی و رهایی روحیه سرخورده ملت از استیلای سرطانگونه ابرقدرتهای زمان بود، یک بار شعار نداد، ستیزگری نکرد، پنهانکاری نکرد، خشونتگرایی نکرد، با بستن رسانهها جلوی آگاهی مردم را نگرفت، مخالفان را به بند نکشید، به مردم دروغ نگفت، به جامعه جهانی دروغ نگفت؛ و مهمتر از همه، در مبارزهای جهانی که میان ما و ابرقدرت زمان برای خلعید او و احقاق حقوق ملت ایران درگرفت، دولت مصدق با خردمندی و رعایت قانونهای بینالمللی در عرصه جهانی تحت قانونهای مورد پذیرش همگان و با کاربرد بهینه افکار عمومی جهانی، دشمن را در زمین خودش شکست داد. در این راه، نهتنها دولت ایران یا هیچ دولتمرد ایرانی و یا کشورمان منزوی و منفور جهانیان نشد، جهان علیه ایران بسیج نشد و دولتمردانمان توهین و استهزای جهانیان را بر نیانگیختند، محبوب و قهرمان جهانیان نیز شدیم.
دولت جبهه ملی مصدق برای نخستین بار در تاریخ چند هزار ساله کشور، حاکمیت ملی را به معنای راستین و جهانپسند آن در ایران برقرار کرد و نه تنها ملت ایران، بلکه همه ملتهای منطقه را نسبت به حقوق طبیعی و سیاسی خود آشنا نمود. این معنای راستین ملیگرایی یا ناسیونالیسم در ایران است. ملیگرایی ایرانی یعنی گراییدن به ملت، نه به یک فرد یا به یک ایدئولوژی یا به یک ابرقدرت.
ملیگرایی ایرانی معنایی متفاوت از معنای ناسیونالیسم در دیگر کشورهای جهان دارد. ملیگرایی ایرانی از زمانی که ایران بنا نهاده شده، در خون ایرانیان آزاده جریان داشته است. آنان که میپندارند و مینویسند که ناسیونالیسم در ایران از زمان جنبش مشروطیت بوجود آمده و از غرب نفوذ کرده، هزاران سال وجود این اندیشه و احساس را در ایران نادیده میگیرند. باید به ۲۶۰۰ سال پیش برگردید و از آن تاریخ ناسیونالیسم ایرانی را پیگیری کنید. ناسیونالیسمی که کورش بزرگ شناساند و عمل کرد و بیانیه حقوق بشر خود را سنگ زیربنای آن نهاد. ناسیونالیسم ایرانی از آغاز مردمی و جهانگرا بود. گرامیداشت حقوق شهروندی و بشری همه مردمان، قومها، مذهبها، باورها و آیینها بخشهای جدانشدنی ملیگرایی ایرانی بود و هست. ایرانیان همیشه چنین بودهاند و چنین کردهاند، بجز دورانهای کوتاه حاکمیت قومهای مهاجم نامتمدن و انیرانیهای حاکم شده بر سرنوشت مردم ما.
از دید مصدق، بازگشت اعتماد به نفس و استقلال فکری کشور که دو سده بود زیر نفوذ و خشونت بیگانگان، و فساد و خیانت فرمانروایان انیرانی کشور از بین رفته بود مهمتر از درآمدی بود که از تولید ملی و پیشرفت اقتصادی کشور بدست نیامده باشد. زندگی کردن با استخراج و فروش ذخایر طبیعی یک کشور شایسته یک ملت هوشمند، کوشا، صنعتگر و نوآور نبود. باید نخست خودباوری ملت بازگردانده شود تا بدون اتکا به درآمد بی زحمت نفت بتواند با پشتوانه اندیشه و نوآوری و کار و تولید خودش زندگی کند. اعتماد به نفس ملی پیش زمینه استقلال فکری و در نتیجه استقلال اقتصادی و سیاسی است. پیشرانه این خودباوری، ملیگرایی ایرانی بود که مصدق و جبهه ملی ایران بازآورد.
شما اگر تاریخ مبارزه مصدق را برای احقاق حقوق ملت ایران بخوانید، به معنای راستین ناسیونالیسم ایرانی پی میبرید. مبارزه با قدرتمندترین و خطرناکترین دشمن که در جنگ جهانی یکم نیمی از جمعیت کشور ما را قتلعام کرده بود، با معزول و تبعید کردن شخص اول کشور ما را تحقیر نموده و اکنون هم سربازان خود را در مرز کشور و ناوگان جنگی خود را در آبهای ایران مستقر کرده بود. مبارزه مصدق در شرایطی انجام میگرفت که دموکراسی کامل در کشور برقرار بود، اعلامیه جهانی حقوق بشر رعایت میشد، و همه رسانهها و مخالفان آزاد بودند، انجام میگرفت. مصدق از پشتیبانی کامل ملت برخوردار بود، زیرا ایرانی میاندیشید و ایرانی رفتار میکرد. در دورانی بحرانی و حساس، اقلیتهای قومی و مذهبی ما به علت همین دموکراسی و آزادی، با غرور ملی که خردمندی و عدالتگستری دولت در آنان تقویت کرده بود، نه تنها جذب هیچ توطئه تجزیهطلبی برای ناتوان سازی دولت نمیشدند که خود عامل بازدارنده اینگونه توطئهها بودند. چه بسا همسایگانی که آن روزها همبسته و پشتیبان ما بودند و امروزه به علت عملکرد جاهلانه حکومت دشمنان ما شده رویای کندن پارهای از تن ما را در سر میپرورانند. در آن زمان آنها رویای بازپیوستن به میهن را در سر میپروراندند. در ناسیونالیسم ایرانی ذرهای احساس برتریجویی نژادی یا عقیدتی، سلطهطلبی سیاسی یا گسترش مرزی وجود ندارد. ناسیونالیسم ایرانی با فرهنگ خود، با خرد و دانش خود، و با دوستی و همکاری و گرامیداشت ارزشهای فرهنگی و آیینی دیگران، خود را در دل مردم و ملتهای دیگر جا کرده بود.
جادوی خرد مصدق، ما را از دو سده سرخوردگی، از خود بیگانگی، فقر اقتصادی، وابستگی سیاسی و ناامیدی اجتماعی نجات داد و کشور تحقیر شده و لگدمال شده ما را در کوتاه مدت به اوج شناسایی و احترام جهانی بالا برد و سربلند کرد. ما مصدق را گرامی میداریم، زیرا او ما را به تواناییهای نهفته در خودمان آشنا نمود و زنگ بیداری ملت را به صدا درآورد. ما اکنون در سده بیست و یکم بار دیگر بیدار شدهایم، هشیار شدهایم، و دیگر هرگز به خواب نخواهیم رفت.
کورش زعیم
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷خ