دهم اوت هزار و نهصد و نود و دو میلادی در پاریس “عبدالله اوجالان” میگوید:
«حزب بارزانی یک حزب عشیره ای است و بارزانی ها می خواهند که همانند شاه، بر هر آنچه در کردستان می گذرد، کنترل داشته باشند… حکومت کردی در اربیل، نمایندگی بخش مهمی از جامعه را متضمن نمی باشد، این حکومت فاقد مشروعیت در نمایندگی مردم می باشد ؛ فئودالیسم ، هنوز موجود است»
داستان اقلیم کردستان عراق در آن سوی مرزها همچنان ادامه دارد اما قابل توجه اینکه برخی از هموطنان کرد ایرانی در این سوی مرزها بیش از هر چیز در فکر آن سوی مرزها میباشند. پس از برگزاری همه پرسی غیر قانونی “مسعود بارزانی” در اقلیم کردستان عراق در شهرهایی همچون سنندج، بوکان و مهاباد برخی از هموطنان کرد ایرانی به حمایت از بارزانی در خیابان ها به شادی و سرور پرداختند و در مهاباد به خیابان ها آمده و با شعار “بارزانی حمایتت میکنیم” با شخص مسعود بارزانی این همانی خود را اعلام داشتند. در فضای مجازی او را “ماموستای کرد” و “چریک پیر” خواندند. اکنون راقم سعی بر آن دارد تا در این مقال واکاوی اجمالی پیرامون تضادهای جریان ها و جنبش های کردی با یکدیگر را مورد بررسی قرار دهد. بی شک در این نوشتار به تضادهای عملی و واقعی جریان های کرد ایرانی با مسعود بارزانی و همچنین تضادهای عملی و واقعی دیگر جریان های کردی با مسعود بارزانی پرداخته خواهد شد.
*”غنی بلوریان” عضو پیشین حزب دموکرات کردستان ایران و سخنگوی این حزب در ابتدای انقلاب سال پنجاه و هفت بوده است. در قسمت هایی از این نوشتار به مدعیات ایشان مورد استناد قرار خواهد گرفت. مدعیات ایشان از این منظر دارای اهمیت میباشد که ایشان در پیش از پیروزی انقلاب بیست و پنج سال را در زندان های رژیم سابق سپری نموده و مضافا تا پایان عمر رابطه بسیار صمیمی و حسنه ای با مسعود بارزانی داشته است. مسعود بارزانی او را به اربیل دعوت کرده بود و حتی پس از موت ، جسد غنی بلوریان برای تدفین به اربیل برده شد و تلویزیون “کرد تی وی” و شخص مسعود بارزانی از مقام او تجلیل و تقدیر به عمل آوردند.
اول: غنی بلوریان در خاطرات خود از جلسه سی بهمن ماه سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت با هیئت اعزامی انقلاب به کردستان در منزل “رحیم خرازی” میگوید. هیئتی که متشکل بود از آقایان، “داریوش فروهر” ، “محمد مکری” ، “اسماعیل اردلان” و “آیت الله نوری”. او میگوید:
«طرفداران کومله یک طرح هشت ماده ای آماده کرده بودند که در این جلسه تقدیم کنند. در ماده هشتم این طرح نوشته شده بود: “بارزانی ها باید از خاک ایران اخراج شوند”. این خواسته روشن کومله یا بهتر بگویم کومله و “شیخ عزالدین” مشخص کرد که برای کومله سرنوشت ملت کرد مطرح نیست. متأسفانه “دکتر قاسملو” نیز برای اینکه جای پایی برای خودش باز کند تحت تأثیر شیخ عزالدین و کومله قرار گرفت و این درخواست زشت و غیر کردی کومله را تأیید کرد. . . »
در ادامه نیز غنی بلوریان عشیره بارزانی را تنها جنبش مبارز کردستان پس از شکست “شیخ محمود” مینامد.
*کردهای ایرانی در اولین جلسه خواهان اخراج بارزانی ها از ایران شده بودند.
**بر خلاف ادعای غنی بلوریان دکتر قاسملو تحت تأثیر کومله و شیخ عزالدین با اخراج بارزانی ها موافقت نکرده بود بلکه قاسملو به گونه ای دقیق از عملکرد بارزانی ها مطلع بود. این مطلب در ادامه نوشتار از ابهام بیرون خواهد آمد.
***ارادت بی حد و اندازه غنی بلوریان به بارزانی ها که اکنون برخی از کردهای هموطن ما او را ماموستای کرد و چریک پیر مینامند.
دوم: غنی بلوریان در خاطرات خود از “کنگره چهارم” حزب دموکرات کردستان چنین میگوید:
«یک روز من و قاسملو در دفتر حزب نشسته بودیم که نامبرده گفت: “ما باید برای دو هدف اصلی هرچه سریعتر کنگره برگزار کنیم. اول اینکه خودمان را از دست کمیته مرکزی که در بغداد تشکیل داده ایم نجات دهیم و دوم اینکه چند ماده قابل توجه به تصویب برسانیم تا بتوانیم توجه خمینی و حکومت جدیدالتأسیس را به طرف خود جلب نماییم . . . پیشنهادهایش را خواندم. مواردی که میبایست در برنامه حزب گنجانده شود به شرح زیر بود: *حزب دموکرات از جمهوری اسلامی پشتیبانی میکند. *حزب دموکرات آیت الله خمینی را رهبر جمهوری اسلامی میداند. *حزب دموکرات از مرزهای ایران در کردستان دفاع میکند. *حزب دموکرات علیه امپریالیست مبارزه میکند. *حزب دموکرات خواهان دموکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان است. . . کنگره چهارم حزب به اتفاق آرا پنج ماده فوق را تصویب کرد و کسی با آن مخالفت نکرد»
بلوریان در ادامه میگوید:
«نتیجه تمامی رویدادهای کنگره و متن مصوبات، نتیجه انتخابات دوره اول مجلس ایران، مذاکره روز نهم اسفند ماه که بعدا به آن اشاره خواهم کرد به بعث عراق اطلاع داده شده بود. رژیم بعث نگران بود که نکند حزب دموکرات با دولت ایران به توافق برسد. بعث هر نوع توافقی با ایران را به ضرر خود می دانست و برای اینکه رابطه حزب دموکرات و دولت را برهم بزند در برابر مصوبات کنگره چهارم چند ماده تعیین کرده بود که سر انجام به حزب دموکرات تحمیل کرد»
اما موادی را که حزب بعث صدام تعیین و به حزب دموکرات و قاسملو تحمیل کرده بود چه بود؟ غنی بلوریان در این مورد میگوید:
«قبل از انتخابات دوره اول مجلس یک روز در جلسه دفتر سیاسی که در باره انتخابات نمایندگان مجلس بحث شد، قاسملو گفت: “قبل از اینکه به بحث انتخابات بپردازیم باید شما را مطلع کنم که رژیم عراق درخواست کرده است من به بغداد بروم و با مسئولین عراقی ملاقات کنم»
پس از این غنی بلوریان از مخالفت خود با درخواست حزب بعث از قاسملو سخن به میان آورده و مدعی شده است که خواهان استقلال حزب دموکرات از بعث عراق بوده و قاسملو و حزب دموکرات میباید با پاسخی سیاسی به بعث استقلال خود را مغتنم می شمردند. بدین جهت بر اساس گفته های بلوریان قرار بر این شد تا “ملا عبد الله حیاکی” به حاج عمران برود و به نمایندگان بعث بگوید قاسملو فرصت آمدن به بغداد را ندارد. اما بنا بر مدعای غنی بلوریان عبد الله حیاکی پس از رفتن به حاج عمران توسط بعثی ها به کرکوک منتقل شده و با مفاد تعیین شده از سوی حزب بعث به نزد حزب دموکرات کردستان بازگشت. بلوریان در خاطرات خود ذیل فصل “طرح هفت ماده ای صدام” در مورد ماده ششم تعیین شده برای حزب دموکرات مینویسد:
«حزب دموکرات باید جلوی کردهای شمال عراق (بارزانی ها و طالبانی) ها را بگیرد و اجازه ندهد آنها به خاک عراق نزدیک شوند و از خاک ایران استفاده کرده و با دولت عراق بجنگند»
*حزب دموکرات کردستان ایران با رژیم بعث ارتباط تنگاتنگ داشته و اهرمی بوده است در دست صدام علیه کردهای عراقی که در ادامه مطلب با وضوح بیشتری معلوم و مشهود خواهد شد.
سوم: بارزانی ها هم در این خصوص دست کمی از طرف کرد ایرانی خود نداشتند. آنها نیز بارها به کرات کردهای ایرانی معارض رژیم ایران را که با رژیم بعث عراق همکاری میکردند به کشتار خونین دچار کرده بودند. رابطه بارزانی ها با دولت های ایران به پیش از انقلاب سال پنجاه و هفت باز میگردد، زمانی پس از جنگ های “ملا مصطفی بارزانی” با دولت مرکزی ایران و شکست “قاضی محمد” و جمهوری مهاباد. ایران و عراق تا مرز جنگ و کشتار پیش رفته بودند اما در سال هزار و سیصد و پنجاه و سه در اجلاس سران عضو اوپک که در الجزایر برگزار می شد “هواری بومدین” با میانجی گری میان طرفین گفتگوهایی ترتیب داد که منتج به صدور اعلامیه ششم مارس شد. طی این مذاکرات عراق با درخواست ایران مبنی بر تعیین “خط تالوگ” بر اروند رود موافقت نمود و در قبال آن رژیم سابق ایران متعهد شد تا از حمایت های خود از کردهای عراقی و بارزانی ها را قطع نماید. دولت وقت ایران بارزانی ها را از تصمیمات خود مطلع نمود و بارزانی ها چاره ای جز پایان دادن به جنگ با دولت مرکزی عراق نداشتند. در پی تصمیم بارزانی ها به اتمام جنگ تصمیم بارزانی ها بر این شد تا سلاح های سنگین و نیمه سنگین خود را منهدم و مابقی سلاح ها را به دولت ایران تحویل داده و وارد ایران شوند. بارزانی ها در تاریخ از این اقدام رژیم سابق ایران با عنوان خیانت یاد میکنند.
چهارم: همگراریی بارزانی ها با رژیم ولایت فقیه ایران هم در خور توجه است و راهگشا. جریان های کرد عراقی با پیروزی انقلاب ایران وضعیت خود را دگرگونه یافته و به همین جهت از انقلاب ایران حمایت نمودند. ملا مصطفی بارزانی اولین شخصیتی بود که از امریکا پیام های تبریک و تهنیت به “خمینی” و “مرحوم بازرگان” عرضه داشت. ملا مصطفی در پیامش به خمینی مینویسد:
«پیروزی برادران مسلمان ایرانی ما بر روی ظلم و استبداد به رهبریت شما یک پیروزی برای تمام مستضعفین جهان است و بویژه بزرگترین پیروزی برای برای ملت مستضعف کرد به شمار می آید . . . از صمیم قلب پیروزی انقلاب اسلامی را تبریک میگوییم و امیدواریم که ما را جزئی از مجاهدین این راه مقدس بدانید»
همچنین ملا مصطفی در پیامی به نخست وزیر دولت موقت مینویسد:
«پیروزی ملت نجیب ایران به رهبری آیت الله العظمی خمینی که بنیاد ظلم و فساد را بر انداخت، پیروزی کلیه ملت های زجر کشیده و ستمدیده و بویژه ملت کرد ستمدیده را بهترین فریادرس است. ملت کرد ما در عراق از دسیسه های رژیم فاسق شاه طاغوتی آواره و فلکزده گردید. انقلاب معجزه آسای اسلامی به رهبری امام خمینی امید تازه ای به جان این ملت ستمدیده دمیده است»
نکات زیر از پیام های تبریک ملا مصطفی اقتباس می شود:
*رهبریت خمینی یک پیروزی برای مستضعفان و کردهای عراق.
**ملا مصطفی طلب میکند که خمینی او و کردهای عراقی را جزئی از مجاهدین این راه مقدس بداند.
***پیروزی ملت ایران به رهبری خمینی بهترین فریادرس برای کردهای ستمدیده عراق میباشد.
****کردهای عراق از دسیسه های شاه طاغوتی ایران در قرارداد الجزایر آواره و فلکزده شده اند. این یعنی وابستگی ملا مصطفی به رژیم سابق ایران.
*****با انقلاب ایران امید تازه ای به جان کردهای ستمدیده عراق دمیده است.
موارد فوق در پیام های تبریک ملا مصطفی بارزانی نشان از آن دارد که او قصد آن داشته تا مجدد از رژیمی دیگر در ایران چتر حمایتی برای خود ایجاد نموده و بی شک میباید باج هایی هم به رژیم خمینی بدهد.
پنجم: با توجه به پیام های تبریک ملا مصطفی بارزانی به خمینی و مرحوم بازرگان که جهت قرار گرفتن در زیر چتر حمایتی خمینی و مسلم سپردن تعهداتی به او بوده است قصد ورود به ایران را داشته است که پیش از ورود به ایران در امریکا دارفانی را وداع گفت. رژیم خمینی متعاقب پذیرفتن درخواست های ملا مصطفی و پذیرش مزدوری او در جهت منافع خود جسد او را برای تدفین به ایران آورده و در “اشنویه” به خاک سپرد. فرزندان ملا مصطفی به نام های “ادریس” و “مسعود” فرصت پیش آمده از سوی رژیم نوپای خمینی را غنیمت شمرده و سعی کردند تا در این راستا باری دیگر حمایت خارجی را کسب نمایند. ادریس و مسعود بارزانی طی دیدارهایی با مهره های پرنفوذ حامی خمینی از جمله، “حجه الاسلام خامنه ای”، “حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی” و “علی اکبر رجایی” موفق به منعقد نمودن قراردادی با مرحوم “مصطفی چمران” شدند. این معاهده سه ماده را در خود جای میداد:
*بهبود وضعیت کردهای عراقی ساکن در خاک ایران و دریافت کمک های مالی از رژیم مستقر ایران.
**پارت دموکرات کردستان عراق میباید کردستان ایران را از جریان های چپ پاکسازی نموده.
***پارت دموکرات کردستان عراق میباید وارد مقابله همه جانبه با حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله شود.
بارزانی ها تحت عنوان قیاده موقت به کسب اجازه از شورای انقلاب برای جمع نمودن بارزانی ها از سراسر ایران نمودند و رژیم ایران بارزانی ها را جهت سرکوب جریان های کرد ایرانی معارض و جریان های چپ در مناطقی از کردستان ایران همچون، نقده، زیویه، پیرانشهر و مریوان اسکان داد. نقطه اوج همکاری بارزانی ها با رژیم خمینی در سرکوب جریان های کرد ایرانی و چپ ها در آزادسازی اشنویه و باز پسگیری جاده مهم سردشت – پیرانشهر بود.
شاید به همین خاطر بود که قاسملو بارزانی ها را “جماعت آدمخوار” خطاب کرد.
ششم: مجدد به خاطرات غنی بلوریان رجوع مینماییم. غنی بلوریان در خاطرات خود شرح میدهد که چگونه در اعتراض به قاسملو و تعیین تکلیف حزب بعث عراق با هفت ماده ای که بر حزب دموکرات کردستان تحمیل نمود از حزب دموکرات جدا شده و حزب دموکرات پیروان کنگره چهار را تأسیس نمود. بلوریان درگیری نیروهای “نحو” به رهبری “سنار مامدی” با حزب دموکرات کردستان میگوید. سنار مامدی در گذشته عضو مرکزی حزب دموکرات بوده که پس از جدا شدن از حزب دموکرات به همراه “جهانگیر اسماعیل زاده” با رژیم خمینی ارتباط برقرار کرده و تقاضای مذاکره میکنند. بلوریان در مورد مذاکره سنار با رژیم میگوید:
«مذاکره سنار و رحمان کریمی با آیت الله اشراقی، نماینده خمینی در “راژان”، پایگاه حزب دموکرات کردستان عراق انجام یافت. سنار و کریمی درخواست های خود را در مورد مسئله کردستان تقدیم کرده بودند که متن مذاکره آنها روی نوار ضبط شده است. یکی از رفقای کنگره چهار که دفتر آن در همین منطقه راژان بود رفته بود که در جلسه آنها شرکت کند که اشراقی گفته بود من با کنگره چهار مذاکره نمیکنم»
*سنار و رحمان کریمی با نماینده خمینی در دفتر بارزانی ها در راژان مذاکره کرده اند. این نشان از آن دارد که بارزانی ها تا چه اندازه معتمد خمینی و رژیمش بوده اند.
**دفتر کنگره چهار هم که از حزب دموکرات شاخه قاسملو انشعاب کرده بودند در راژان ، در نزدیکی پایگاه بارزانی ها بود. همان گونه که در ابتدای نوشتار مرقوم شد رابطه بارزانی و غنی بلوریان تا پایان تنگاتنگ و نزدیک بود.
غنی بلوریان در مورد جنگ نیروهای نحو با حزب دموکرات ایران میگوید:
«من در آن زمان در تهران بودم. بلافاصله پس از اینکه خبر این جنگ را شنیدم خودم را به راژان رساندم. در این جنگ پیشمرگه های حزب دموکرات شکست خورده و عقب نشینی کرده بودند ولی تعدادی از پیشمرگه ها به اسارت گرفته شده بودند و در نزد “پارت دموکرات کردستان عراق” در ژان زندانی بودند. من برای آزاد کردن پیشمرگان به اسارت در آمده با “کاک مسعود بارزانی” تماس گرفتم و نامبرده نیز به خاطر اینکه به اسارت در آمده به دست سپاه نیافتند آنها را آزاد کرد»
*پیشمرگه های حزب دموکرات کردستان توسط بارزانی ها به اسارت در آمده بودند. باید توجه داشته باشیم که این جنگ میان کردهای ایرانی درگرفته بود. بی شک با آنچه در فوق گفته شد بارزانی ها در راستای توافقات محرمانه با رژیم خود را وارد در درگیری کرده و پیشمرگه های حزب دموکرات کردستان ایران را به اسارت گرفته بودند.
هفتم: اواخر دهه هشتاد میلادی رژیم صدام تحت عنوان “انفال” حلبچه را با بمب های شیمیایی هدف قرار داد. بمباران کردهای بی دفاع حلبچه دنیا را منفجر کرد. از این فاجعه با عنوان نسل کشی یاد میشود. اینکه پس از جنایت حلبچه در سال نود و شش میلادی مسعود بارزانی در خیانت به جانباختگان کرد با بعث عراق هم دست و هم داستان شد تا با پشتیبانی تانک های بعثی کردهای حامی مرحوم “مام جلال طالبانی” را قتل عام کند و تا “بوکان” عقب بنشاند داستانی ست دیگر اما اکنون برادران کرد ایرانی ما در مظلومیت برادران کرد عراقی به بمباران حلبچه استناد میکنند. دیدگاه دکتر “عبدالرحمان قاسملو” دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران در این باب حائز اهمیت میباشد. ماه ها پس از بمباران حلبچه دکتر قاسملو به کتمان و لاپوشانی جنایت صدام پرداخته و مدعی میشود کردها در عراق مشکلی نداشته اند و رژیم بعث عراق کردها را درک کرده و به رسمیت میشناسد. قاسملو میگوید:
« اولین قانون در دنیا که موجودیت ملت کرد را با این صراحت به رسمیت میشناسد، قانون عراق است. تفاوتهای زیادی بین عراق و ایران وجود دارد . . . بر چه اساس میتوانیم با رژیم ایران گفت وگو نماییم؛ رژیمی که موجودیت ملت کرد را به رسمیت نمیشناسد. تا آنجایی که من اطلاع دارم، رهبران عراق، مشکلات کردها را به خوبی درک میکنند»
قاسملو همچنین گفته بود:
«ما با عراق روابط دوستانهای داریم. آنها میخواهند روابط ما را خدشه دار کنند. من نمیخواهم کسی را متهم کنم، ولی برخی از گروههای کرد عراقی مفهوم و اهمیت جنگ بین ایران و عراق را درک نمیکنند،ما در منطقه به آنها بیشتر نزدیک بودیم»
قاسملو همچنین میگوید:
«اولین قانون در دنیا که موجودیت ملت کرد را با این صراحت به رسمیت میشناسد، قانون عراق است. تفاوتهای زیادی بین عراق و ایران وجود دارد. بر چه اساس میتوانیم با رژیم ایران گفتوگو نماییم؛ رژیمی که موجودیت ملت کرد را به رسمیت نمیشناسد. تا آنجایی که من اطلاع دارم، رهبران عراق، مشکلات کردها را به خوبی درک میکنند. و این یک امر اساسی برای توافق بین طرفین است. عراق تنها کشوری است که زمینه مذاکره و تفاهم با کردها را فراهم ساخته است»
اظهار مواضع قاسملو در گفتگو با بی بی سی و کل العرب شاهدی ست بر روابط او با رژیم بعث صدام و نزاع تاریخی احزاب کرد ایرانی و عراقی.
اما اکنون این دایره و دنبک “بارزانی حمایتت میکنیم” در برخی شهرهای کرد نشین ایران از چه روی گوش فلک را کر نموده آسمان را شکافته است کردها خود دانند.