رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده جمهوری اسلامی حجاب را از “اولین چالشهای نظام” دانسته و گفته اگر در مقابل آن کوتاه بیایم باید به “دیگر مسائل” نیز تن دهیم. حکومت ایران نشان داده در مقابل زنان حاضر به عقبنشینی نیست.
محمدرضا زیبایینژاد، رئیس “مرکز تحقیقات زن و خانواده” در نشستی پیرامون “نقش کنشگران فمینیسم بر وضعیت حجاب در ایران” که روز شنبه ۲۰ اردیبهشت (نه مه) برگزار شد، درباره تاریخ فمینیسم در ایران سخنرانی کرد. او اگرچه نقبی هم به قبل از انقلاب زد، اما تمرکز سخنان او روی مبارزات فعالان زن در چهار دههای بود که جمهوری اسلامی در ایران مستقر شده است.
او ظاهرا بحثهای درون جنبش فمینیستی در ایران را به خوبی دنبال کرده و در سخنانش به بسیاری از چهرههای مطرح فعالان حقوق زن در ایران و نظرات آنها اشاره میکند. البته این جا و آنجا با تعبیرهایی که نهایتا به تحریف این بحثها و به نفع اجباری به نام حجاب تمام میشود؛ به این معنا که گویا بخشی از جنبش فمینیستی در ایران مخالفتی با حجاب اجباری نداشته است.
او در این سخنرانی به درستی میگوید: «نخستین چالش انقلاب اسلامی بعد از پیروزی، حجاب بود». چالشی که ۴۰ سال است ادامه دارد، هزینه سنگینی روی دست حکومت و مخالفان حجاب گذاشته، اما برخلاف سایر چالشها هنوز مسئولان نظام را وادار به عقبنشینی و اصلاح مسیر خود نکرده است.
“یک جای کار میلنگد”
محمدرضا زیبایینژاد مرور بر تاریخ کشمکش بر سر حجاب را با حکم تاریخی آیتالله خمینی و تظاهرات تاریخی زنان علیه آن شروع کرده است: «امام خمینی در صبح ۱۵ اسفند (سال ۵۹) در فیضیه این را یادآور شدند که زنان باید با حجاب اسلامی به محیط کار بروند.»
فرمانی که اولین زنگ خطر را برای زنان به صدا درآورد و نخستین تظاهرات گسترده زنان در جمهوری اسلامی علیه آن شکل گرفت. این حرکت چند روز با افت و خیز ادامه پیدا کرد ونهایتا با چماق “حزباللهیها” جمع شد. تا جا انداختن حجاب اجباری در تمامی اماکن عمومی و خیابانها اما دوسالی طول کشید. رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده جمهوری اسلامی تظاهرات آن زمان را به “طرفداران سلطنت و تعدادی از زنان مارکسیست” منتسب و محدود کرد. مخالفان اما زنانی از گروههای مخلتف اقشار شهری بودند؛ زنان کارمند، معلمان، دانشجویان و … بودند و البته فمینیستهای چپ.
سخنرانی آیتالله خمینی که زیبایینژاد به آن اشاره میکند در مدرسه فیضیه قم و در اعتراض به سیاست و منش ”لیبرال” دولت بازرگان بود. خمینی در بخشی از این سخنرانی گفت: «آنطورى که براى من نقل مىکنند [وزارتخانهها] باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. در وزارتخانهى اسلامى نباید معصیت بشود. در وزارتخانهى اسلامى نباید زنها لخت بیایند…»
با ادامه فشارها، توهین و سرکوب، زنان دست از بیحجاب رفتن به دانشگاه، اداره، بازار کار و صحنه سیاست برداشتند و برای مقطعی روسری را به “توسری” ترجیح دادند. اما اعتراض زنان به حجاب اجباری به اشکال مختلف ادامه پیدا کرد و هیچگاه به جمهوری اسلامی مجال این تصور را نداد که از پیامدهای این چالش خلاص شده است.
رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده تلاش کرده در سخنان خود میخواهد ثابت کند نیروی محرکه اعتراض علیه حجاب از خارج و از آنسوی مرزها وارد شده است. او به حرکتهایی مانند کمپین یک میلیون امضا اشاره میکند که با چند خواست مشخص برای تغییر قوانین ضد زن در جمهوری اسلامی شروع شد و مدعی است که پایهگذاران مشکلی با حجاب اجباری نداشتند.
اگرچه در چهل سال اخیر دیگر حرکتی نظیر تظاهرات زنان در هشت مارس سال ۵۹ در ایران رخ نداد، اما مقاومت در برابر حجاب به تدریج ابعادی بسیار وسیعتر از حوزه دسترسی “فمنیستهای چپ”، “زنان سلطنتطلب” و “طرفداران نئولیبرالیسم” و کلا فعالان جنبش زنان پیدا کرد. این مقاومت به پستوی خانهها رفت. در سر دختران جوان خانوادههای مذهبی و سنتی راه پیدا کرد؛ در قالب روپوشهایی که دائم تنگتر و کوتاهتر میشد، روسرهایی که کوچکتر و لیزتر میشدند و با هر حرکت روی شانه میافتادند، موهای رنگ شده، آرایش غلیظ و رنگهای قرمز و ارغوانی و … به رنگ جیغ بنفش علیه کدگذاری مسئولان.
نوعی از بیحجابی در شهرهای بزرگ و کوچک نمایان شد که کنترل آن برای بسیج و نیروی نظامی جمهوری اسلامی بسیار مشکلتر از سرکوب زنان در ابتدای انقلاب بود. مبارزه با حجاب اجباری بسیار قبل از آن که به صورت حرکت دختران انقلاب شکلی نمادین به خود گیرد، در بطن جامعه رشد کرده بود.
محمدرضا زائری، روزنامه نگار و از طیف روحانیون اصولگرا در شهریور ۹۳ در نشستی که برای گفتوگو درباره کتابش به نام “سبک زندگی” برگزار شده بود گفت: «آن دختر خانمی که حجاب ندارد کسی است که در این نظام به دنیا آمده است، در همین نظام به مهد کودک رفته است، در همین نظام به دبستان رفته است، راهنمایی رفته است، کنکور شرکت کرده و بعد آمده به دانشگاه. نه از کره مریخ آمده و نه استکبار جهانی آن را فرستاده. تلویزیون خودمان را دیده است پس معلوم است که کار ما میلنگد.»
او با اشاره به این که در ایران حتی پیروان ادیان دیگر هم مجبور به رعایت مقرراتی هستند که حکومت شیعه در ایران اجباری کرده گفت: «گر طرف ارمنی هم باشد میخواهیم زورکی روسری بر سرش کنیم، چادر بر سرش کنیم و… . اینها نکاتی هستند که حساس است. من معتقدم که الزام و اجبار به حجاب از اول در کشور اشتباه بوده است. یعنی یک ارزش متعالی که افراد باید برای آن التماس میکردند (را اجباری کردیم) مثل پدر و مادری که در خانه بخواهند یک غذای مطلوب را به زور به بچه دهند.» او بعدها ممنوع المنبر شد و در هیچ برنامه تلویزیونی از او برای سخنرانی دعوت نشد. سال ۹۷ سایت فرارو به نقل از او نوشت: »علت این بوده که در سالهای قبل گفتهام گرچه حجاب ضروری دین و واجب شرعی است، اما حجاب اجباری در دین نیامده است.»
“بچه”هایی که در دل جمهوری اسلامی تربیت شدهاند
تابستان سال ۹۷ اقتصاد آنلاین در گزارشی با عنوان “آمار زنان بدحجاب به روایت مرکز پژوهشهای مجلس” نوشت: «در ماههای گذشته انتشار گزارش مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری درباره حجاب منتشر شد و باعث شد موجی از اخبار و تحلیل درباره وضعیت حجاب و بدحجابی در کشور به راه بیفتد.»
خلاصه این گزارش این بود که «مرکز پژوهشهای مجلس با بررسی تحقیقاتی که در سالهای اخیر درباره حجاب و بدحجابی در کشور انجام شده، به این نتیجه رسیده که ۷۰ درصد جامعه، دارای بدحجابی شرعی هستند و محتملترین سناریویی که در وضعیت فعلی جواب میدهد “تغافل” است، چون سناریوهایی دیگری مانند جرمزدایی یا سختگیری بیشتر درباره حجاب، هر دو به افزایش بدحجابی ممکن است منجر شود». به عبارتی مجموعه بحثها و تحلیلها به این نتیجه رسید که سیاست حجاب اجباری در جمهوری اسلامی شکست خورده است. یک نکته مهم گزارش مرکز پژوهشهای مجلس این بود که “هر چه سن کمتر باشد، بدحجابی بیشتر است”. به زبان دیگر جمهوری اسلامی هرچه جلوتر رفته، ناکامتر بوده است.
مقاومت ناجا برای جلوگیری از بیحجابی رسمی در ایران
اوایل خرداد ۹۲ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری که به انتخاب حسن روحانی منجر شد، اسماعیل احمدی مقدم فرمانده کل نیروی انتظامی پیشین در “همایش سراسری مسئولان و رابطین انصار حزبالله کشور” گفت: «اگر مقاومت سرسختانه ناجا مقابل هجمهها نباشد بیحجابی در ایران رسمی خواهد شد.” او به “ترویج سبک زندگی غربی دررسانه ملی” انتقاد کرد که در آن “حتی زنان متدین” به جای “نفی سبک زندگی غربی” به عنوان کارشناس در برنامه حضور مییابند و این سبک را ترغیب میکنند.
او معترضان به “بدحجابی” را به چهار دسته تقسیم کرد؛ گروه اول معترضین سیاسی جنبش سبز، گروه دوم “فاحشهها”، گروه سوم “مانکنهایی” که محصولات تولیدکنندهها و فروشندگان لباس تبلیغ میکنند و گروه چهارمی که به گفته او “غفلت زدهها” هستند. او در همین سخنان اعتراف میکند که “ناجا به غیر از حمایت امت حزبالله و مقام معظم رهبری و برخی مراجع، پشتوانه و قوت قلب دیگری ندارد. حتی عده زیادی از ائمه جمعه هم اولویتهای خود را از مسئله فرهنگ و عفاف وحجاب تغییر داده اند.” او هشدار میدهد: »جبران هرقدم عقب نشینی ما در این عرصه تقریبا غیر قابل جبران خواهد بود.»
مسئولان جمهوری اسلامی حتی اگر نگاهی به همسایگاه یا متحدان خود در منطقه و رفتار آنها در قبال حجاب میکردند شاید شمار زنانی که از حجاب بیذارند، کمتر از این بود. نه حزبالله لبنان حجاب را برای طرفدارانش اجباری کرده است، نه حماس در نوار غزه و نه ترکیه اردوغان با همه تمایلات اسلامگرایانه حزب عدالت و توسعه.
اما رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده در سخنان روز شنبه خود به نتیجهای مشابه فرمانده سابق نیروی انتظامی رسید و با استناد به حرفهای رهبر جمهوری اسلامی گفت: «اگر ما از حجاب کوتاه بیاییم، وضع ما به مراتب بدتر از کشورهای اسلامی و ترکیه می شود، چراکه بحثهای سیاسی هم مطرح میشود و کشوری که بیشترین درصد شیعه را دارد جمهوری آذربایجان است که متینگ های همجنس گرایی در آن برگزار می شود، اگر ما هم از حجاب کوتاه بیاییم، باید زیر بار دیگر مسائل نیز برویم.»
دویچه وله