یکی از اساسیترین وظایف دولت و مسئولیتهای نظام حکمرانی در کشور، توسعه پایدار و متوازن و عادلانه در پهنه سرزمینی است؛ امری که در دهههای گذشته با چالشهای بسیاری روبهرو بوده است. امروزه ناموزونی و نابرابری فضایی شاخصهای توسعه در کشور به امر نگرانکنندهای مبدل شده است. این شاخصها نهتنها در میان تهران و برخی کلانشهرها مانند اصفهان و تبریز و مشهد با دیگر مناطق کشور بهشدت خودنمایی میکند، حتی در درون استانها نیز وضعیت آزاردهندهای را به نمایش میگذارد. شاخصهای توسعه در درون استانهای کشور تحت تأثیر این روند نابرابری عمیقی را نمایان میکند. در آذربایجان شرقی شاخصهای توسعه میان بخش غربی استان با بخش شرقی بسیار عمیق است؛ یعنی اگر استان آذربایجان شرقی را بتوان به دو بخش غربی و شرقی تقسیم کرد، بخش غربی استان توانسته روند رو به رشدی را تجربه کند و بخش شرقی شوربختانه از این روند به تلخی و بهشدت جا مانده است. این در حالی است که در چهار دهه گذشته استان آذربایجان شرقی از استانهایی است که بیشترین نیروی بومی و محلی را در ساختار اداری و دولتی خود در سطوح عالی تا سطوح میانی و پایه تجربه کرده است. ناتوانی بخش تدبیر کشور در پیشبرد توسعه کشور براساس یک نظریه مدون اقتصادی اندیشیدهشده، بیتوجهی به توسعه بر مبنای آمایش سرزمین، سلیقهای عملکردن، کمبود نقدینگی و صرف بودجههای کلان کشور در اموری که سود چندانی برای اقتصاد ملی در پی نداشته و چهبسا ضررهای هنگفتی نیز در پی داشته باشد و گسترش فساد و باندبازی و بیبهرهبودن ساختار دولت از حضور چشمگیر عقلا و متخصصان ملیاندیش و کارشناس و برخی از ابعاد سیاست خارجی ازجمله متغییرهایی است که به صورتبندی فعلی توسعهای کشور منجر شده است. در چنین شرایطی برخی از مقامات کشوری و استانی با دمیدن بر بوق محلیگرایی بر سیاهه مسائل کشور میافزایند. گویی مسئولان مربوطه متوجه آفات و ابعاد مخاطرهآمیز محلیگرایی نیستند! تبعات محلیگرایی در تقسیمات کشوری دزفول–اندیمشک یا کازرون یا قزوین و مانند آن که جلوی دیدگان آقایان هست.
۱- در روزهای اخیر انتزاع مس سونگون از شرکت ملی صنایع مس ایران که در دهه ۵۰ تأسیس شد، به یکی از خبرهای منتشرشده در فضای سیاسی کشور مبدل شده است. گفته شده با این انتزاع «عواید فروش محصولات مس در استان مانده و به مردم این خطه تخصیص خواهد یافت». با کمال شگفتی رئیس دولت دراینباره گفت «در بازدید از مس سونگون گفته شد استقلال این مرکز و ثبت آن و آنکه درآمد آنجا برای توسعه آذربایجان باشد، این کار بحمدالله انجام شد». این مقام کشوری مشخص نیست براساس کدام رویکرد ملی و مطالعاتی به این تصمیم مهم و حساس و مخاطرهآمیز رسیده است؟ آیا پیوست مطالعاتی برای چنین تصمیمی صورت گرفته است؟ آیا پیامد چنین تصمیماتی گسترش افراطی محلیگرایی در کشور و تحمیل هزینههای سنگینی بر کشور نیست؟ آیا چنین تصمیماتی به سرایت چنین خواستههایی به سایر نقاط کشور نمیانجامد؟ و این چرخه دامن دیگر استانها را نخواهد گرفت؟ آیا ایران ملک مشاع همه ایرانیان نیست؟ شاید بیدلیل نباشد که در سالهای اخیر مراکز مطالعاتی و مشاورهای کشور چنین به حاشیه رانده شدهاند. آیا درباره چنین تصمیماتی مراکزی مانند مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری یا مرکز مطالعات راهبردی وزارت کشور مشاورهای ترتیب داده و محتوایی تولید کرده است؟ گویا کشور نه بر مبنای رویکردهای کارشناسی، بلکه براساس سلایق مدیران کشور اداره میشود؟ و البته در وقت مؤاخذه هم کسی مسئولیت اقداماتش را نمیپذیرد! چه کسی هزینه تصمیمات نادرست و مسئلهزایی مانند مورد اخیر را میپردازد؟
۲- ایران کشوری تاریخی است که انسجام و ماندگاری تاریخی آن تحت تأثیر متغیرهای بسیاری است. یکی از این متغیرهای بسیار بااهمیت درهمتنیدگی و مناسبات اقتصادی و تاریخی و فرهنگی و درهمآمیزی اجتماعی مردمان ایران است که به مانایی تمدنی و تاریخی و سیاسی ایران منجر شده است. هر نوع اخلال در این فرایند درهمآمیزی و مناسبات و درهمتنیدگی گامی نه در جهت حل مسائل توسعهای و نه در جهت تعمیق همگرایی ملی بلکه در جهت تحریک و ایجاد گسلهای اجتماعی و سیاسی است. مسئله توسعه ناموزون کشور که امری واقعی و عینی و دردآور است، نه به دلیل پیوستگی اقتصادی جایجای ایران؛ بلکه به دلیل سوءتدبیر و سوءمدیریتها و فساد و ناکارآمدیها است که روی داده است. اگر سوءمدیریتها و سوءتدبیرها و فساد مهار نشود، درد مزمن توسعه ناپایدار همچنان تداوم خواهد داشت.
۳- استان آذربایجان شرقی یکی از قطبهای برجسته اقتصادی کشور است. این قطب اقتصادی در بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی خود در تعاملی عمیق با دیگر نقاط کشور است. این ویژگی مختص امروز و دیروز ایران نیست؛ بلکه پدیدهای تاریخی است. خواجه نصیر طوسی یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ ایران اهل قم و با زندگی در نیشابور و سپس قلعههای اسماعیلیان و بعدها همکاری با هلاکو خان ایده تأسیس رصدخانه مراغه بهعنوان بزرگترین رصدخانه جهان در دوران خود و کتابخانه مراغه در آذربایجان را اجرائی کرد. این بخشی از درهمآمیختن سرنوشت تاریخی ایرانیان است. یا در عصر تیموری این هنرمندان تبریزی بودند که به تولد مکتب نگارگری هرات در افغانستان امروزی یاری رساندند و در این مناسبات بود که یکی از شاهکارهای هنری این عصر یعنی شاهنامه بایسنقری به همت میرزا جعفر بن علی تبریزی یا فریدالدین جعفر تبریزی خلق شد. پیوستگی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ایرانیان در دهههای گذشته هم استمرار داشته و حتی در دوره معاصر عمیقتر شده است.
۴- امروزه بخشی از ظرفیت بزرگ اقتصادی آذربایجان بر اثر همین مراودات طبیعی گوشه و کنار کشور منشأ خدماتی بزرگ به کشور و استان است…
ازجمله پالایشگاه نفت تبریز که با استفاده از حدود ۱۱۰ هزار بشکه نفت استان خوزستان زمینه اشتغال صدها نفر را در استان آذربایجان شرقی فراهم و ارزش افزوده آن صرف توسعه کشور و استان میشود. این شرکت در میان ۱۰ شرکت پتروپالایشی برتر آسیا قرار دارد. آیا با استمرار این رویکرد مرتبط با مس سونگون باید این پالایشگاه به جای دیگری منتقل شود؟ و استان مبدأ درخواست مشابهی مانند مس سونگون داشته باشد؟ مجتمع پتروشیمی تبریز یکی دیگر از تأسیسات صنعتی است که نیاز خود را از استانهای بوشهر و خوزستان تأمین میکند و منشأ خدمات بزرگی به تبریز، استان و کشور شده است. این شرکت موجب اشتغال چند هزار نفر شده است. همچنین بخشی از نیازهای شرکت عظیم مجتمع فولاد صائب تبریزی نیز از دیگر نقاط کشور برطرف میشود. نمونههای دیگری از تأسیسات صنعتی در استان آذربایجان شرقی مانند تمام استانهای ایران بزرگ را میتوان مثال زد که منابع اولیه خود را از دیگر استانها تأمین و البته به استان و کل کشور خدمت میکنند. آیا باید دراینباره هم تجدیدنظر کرد؟ آیا مسئولان دولت با کار کارشناسی به ملزومات و پیامدهای رویکرد خود اندیشیدهاند؟
۵- ارتباطات میان استانهای کشور تنها در امور اقتصادی مانند تأمین مواد معدنی و منابع اولیه تولید خلاصه نمیشود. به درست یا نادرست بخشی از نیازهای آبی کشور نیز با انتقال آب صورت میگیرد. امروزه ۶۰ درصد از آب شرب تبریز از طریق انتقال آب سد شهید کاظمی بوکان تأمین میشود؛ کمااینکه بخشی از نیازهای آبی استانهای همدان و زنجان نیز به وسیله انتقال آب از استان کردستان برطرف میشود. بخشی از نیازهای کشور هم به وسیله بنادر و مرزهای زمینی سیستانوبلوچستان تأمین میشود. آیا اقدامات غیرکارشناسی دولت به خواستههای غیرمنطقی در این موارد و موارد مشابه فراوان دیگر با روح محلیگرایی ختم نمیشود؟
۶- در سال گذشته خبری منتشر شد که شرکت ملی مس ایران بخشی از بدهیهای باشگاه تراکتورسازی با مالکیت بخش خصوصی را
بر عهده بگیرد. این در حالی است که هیچ ارزیابی مستقلی از دلایل بدهی این باشگاه به عمل نیامده و مشخص نیست چرا بخشی از مسئولان استانی به جای توسعه استان به دنبال استفاده از منابع کشور برای صرف در امور باشگاه بخش خصوصی برآمدند! آیا انتقال مس سونگون برای چنین استفادههای احتمالی نیز صورت گرفته است؟ یا موضوع ابعاد کارشناسی دیگری دارد که ما از آن غافلیم؟
۷- هر نوع اختلال در مناسبات عمیق ایرانیان گامی است در راستای فعالکردن و حساسیتزایی و سرایت چنین رویکردی به دیگر نقاط کشور که اقدامی ضد مصالح ملی است؛ امری که نه به مصلحت ملک است، نه مصلحت ملت! نهادهای بالادستی کشور در برابر چنین اقدامات غیرکارشناسی، مخاطرهانگیز، سرایتی، سلیقهای و پرهزینه چه واکنشی خواهند داشت؟
sharghdaily.com