جامعه کنونی ایران علاوه بر بحرانهای فزاینده و پیچیدهای که با آن دست به گریبان شده، در کانون جنگ روانی نیز قرار گرفته است، این جنگ با زد و خورد شدید سازمانهای امنیتی به راه افتاده و ابزار آن افشاگری جناحهای درون نظام علیه یکدیگر است که با انواع حربههای متعارف و نامتعارف دیگری را مورد اتهام قرار داده و کمر به حذف هم بسته اند.
نظام جمهوری اسلامی با انواع کاستیهای معنایی و مفهومی بنا شد و تضادهای ماهیتی و فساد را با خود بهمراه آورد. در این میان جمهوری اسلامی به دلایل مختلف از جمله وجود انرژی انقلابی در دهه شصت، هشت سال جنگ میان عراق و ایران، سانسور و ممیزی شدید در مسیر انتشار اخبار و ایجاد انحصار رسانهای که تا چند سال پیش هم ادامه داشت، توانست کنترل این تضاد در صحنه علنی جامعه را به دست گیرد.
بنا بر طراحی غلط ماهیتی، نظام نتوانست تعریف درستی از دنیای پیرامون خود ارائه دهد و هر آنچه از او متولد شد نارس به دنیا آمد. این امر موجب شد به مرور انرژی سیستم به جای این که در راستای نظم و سامان بخشیدن امور کشور و جامعه بکار گرفته شود صرف مدریت تضادهای درونی و بهم ریختگی ذاتی نظام شود؛ در عین حال به مرور انرژی سیستم در مقابله و برخورد با چالشهای درونی و بیرونی به شدت کاهش یافته به شکلی که امروز با گذشت نزدیک به چهاردهه از عمر نظام، سیستم ناکارآمد حکومتی توانی برای مقابله با حوادث و بحرانهای پیش روی خود ندارد.
در واقع به همان میزان که سیستم در آغاز انقلاب دارای انرژی فراوان بود، اکنون با کاهش انرژی مواجه شده است که نتیجه آن ناتوانی در بازسازی یا اصلاح خود است. از سوی دیگر بخشهای مختلف نظام علیرغم میل باطنی خود و به دلیل وجود گسستهای مختلف در بدنه خود، به خودزنی رو آورده است.
امروزه نظام وارد مرحلهای تازه شده که تضادهای ماهیتیاش تشدید و روز به روز در حال شدت گرفتن است؛بنابراین افشاگرهای کنونی جناح های مختلف نه در جهت منافع ملی و مصلحت عموم ، بلکه در راستای سهم خواهی هر یک از جناحهای درون حاکمیت از قدرت و کرسیها است که در راستای عدم کنترل نهادهای متضاد، ناتوانی در حل بحرانهای انباشته و وجود فساد سیستماتیک در درون نظام بروز پیدا کرده است.
بنابراین افشاگرهای کنونی جناح های مختلف نه در جهت منافع ملی و مصلحت عموم ، بلکه در راستای سهم خواهی هر یک از جناحهای درون حاکمیت از قدرت و کرسیها است که در راستای عدم کنترل نهادهای متضاد، ناتوانی در حل بحرانهای انباشته و وجود فساد سیستماتیک در درون نظام بروز پیدا کرده است.
حال آنکه نقش ما در قالب ملت در برابر این رخدادها چیست؟ ملت ایران چند دهه در حالت انفعال قرار گرفته و تنها نظارهگر رخدادها بوده است و از سوی حکومت به انزوا کشانده شدند. واقعیت اینست که ما نیاز به اصلاح امور را درک کرده و نقاط نیازمند اصلاح را شناسایی و ارزیابی کردهایم اما تاکنون قادر به اصلاح آن نبودهایم.
در این شرایط و در مقابل این زد و خوردها و افشاگریها شایسته است که ما بدون اینکه در زمین یکی از دو جناح همراه بازی شویم یا تحتتاثیر افشاگریهای هر کدام از طرفین دعوا قرار بگیریم، از این فضا به عنوان ابزاری در راستای رسیدن به هدف اصلیمان که همانا سربلندی و آزادی ایران و ایرانی است بهره بجوییم. ما باید بتوانیم در فضای موجود هم کلیت نظام را به خاطر ناتوانی در مدیریت امور کشور و ایجاد انواع بحرانها زیر فشار قرار دهیم و هم با زبان نقد و تحلیل نظام را وادار کنیم برای جلوگیری از بروز شورشهای گسترده و انقلاب از نیروهای بافضیلت بیرون از سیستم که دارای دو بال تخصص و تعهد هستند استفاده و مسیر اصلاح واقعی امور و حل بحران های پیچ در پیچ و چند بعدی جامعه را هموار کند.