میراث مصدق – حمید آصفی


اصولی را که مصدق به ما می آموزد و هنوز الگو است یکی جبهه است و جبهه واقعی! و این جبهه واقعی در عین حال به ما می آموزد تجربه مصدق دراین باب می بایستی خیلی سنجیده تر از دوران مصدق صورت بگیرد. اینکه جبهه ای که او تشکیل داد خیلی شکننده شد، عده ای خیانت کردند و چنین جبهه ای که حالت صرف سیاسی باشد نشان داد که چندان مفید نیست بلکه یک جبهه اجتماعی- طبقاتی مهم تر است. از آن زمان ازطرف نیروهای چپ هم تندروی های زیادی شد چه در گفتار و کردار! بخصوص تندروی هایی که قبل ازجنبش ملی پیشه وری در مسئله ملی کرد، پیشه وری در بازی قدرت خرد شد با اینکه می توانست اقدامات مثبتی انجام بدهد از پا افتاد. مصدق چند خصیصه بارز داشت که امروز به کار می آید. یکی در قانون گذاری و در واقع یک بسته قانون گذاری را از وجوه مختلفش پیش برد. مصدق کارهایی که می کند تا اختیارات قانونی در ۱۲ مرداد را می گیرد. اولین قوانینی که از تصویب می گذراند این است که زمین های موات در پیرامون تهران و شهرهای بزرگ و شهرهای دیگر را یک حریمی قائل می شود که هر گونه تصرف توسط اشخاص را غیرقانونی می کند برای اینکه زمین های شهر را بگیرد و دوم اینکه مانع بشود از اینکه سرمایه ها به سوی زمین بازی بروند. در نظر داشته باشید که ۱٣۲۹ ملی شدن نفت صورت گرفته و وقتی که اختیارات قانونی اش را می گیرد بلافاصله یکی از اقداماتی که انجام می دهد همین است و از همان اختیارات استفاده می کند و بانک ساختمانی را تاسیس میکند برای اینکه در مقوله مسکن به شکل علمی و مدرن هم وارد بشود یعنی مانند یک سوسیال دموکرات عمل می کند و این سیستم قانونی را درباره بیمه کارگران و قانون شوراها و انجمن های ایالتی ولایتی که از آرمان های انقلاب مشروطه بود و اجرای طرح شوراهای روستایی و اختصاص ۲۰ درصد از سهم اربابی، نیمی برای دهقانان و نیمی برای عمران و آبادی روستاها. در بحث آزادی مطبوعات و آزادیهای سیاسی (فرمان عدم پیگیری توهین به خودش) و در این خصوص می توان دکتر مصدق را در ردیف اولاف پالمه سوئد و در مورد اقدامات اساسی قانون گذاری اش در امور ارضی و اقتصادی در کنار جواهر لعل نهرو می توانیم قرار دهیم. مصدق سعی میکند دردوران جنبش ملی آن بسته های قانونی اش که موجب رشد پایدار اقتصادی به ارمغان میآورد، آنها را عملیاتی کند. همانگونه که مقوله اصلاحات ارضی را هم با قانون خالصه جات آغاز می کند (بعد درسال ۴۱ محمدرضا شاه مجبور می شود آن را آغاز می کند) خالصه جات (زمین های دولتی است) این ها نشان می دهد که مصدق سعی میکرد که گام به گام زمینه های فئودالیسم در ایران را برچیند از جایی که امکانش وجود داشت و طبقات دیگر حتی مالکان واکنش مخرب نشان نمی داد. این زمینه سازی هایی که انجام می دهد به لحاظ قانونی مصدق منع می کند از زمین بازی و به این شیوه می خواست که حرکت سرمایه ها را سوق بدهد به سمت کارهای مولد. بعداً این سیستم قانونی دنبالش در سال ۱٣٣۵ که مصدق دیگر در قدرت نیست و تبعید شده قانونی رژیم شاه از مجلس می گذراند که زمین خواری را در شعاع صد کیلومتری کلان شهرها و تهران جلویش گرفته می شود. مصدق دردوران صدارتش از اختیارات قانونی اش استفاده می کند و بسته های قانونی را جلوی روی می گذارد و بعد این اجباراً ادامه پیدا می کند. یعنی نهاد سازی واقعی را مصدق بلد بوده و یاد میدهد که اینکه وقتی یک نهادی را مستقر می کنیم این نهاد خود به خود شروع می کند به اضافه شدن یعنی نهاد میبایستی موجودی تکرارشونده باشد. حال این بسته قانونی درحوزه زمین که مصدق گذاشت را در عملکرد جمهوری اسلامی مقایسه کنیم. نمایندگان رادیکال بورژوازی ملی یعنی دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان در بعد از پیروزی انقلاب مرحوم کتیرایی وزیر مسکن و شهرسازی به اتفاق مهندس توسلی عضو ارشد نهضت آزادی و اولین شهردار تهران در بعد از انقلاب سنگ اول را می گذارند و قانون زمین شهری را جلو میگذراند و در شورای انقلاب هم تصویب می شود. جالب این است که آقای هاشمی رفسنجانی که رئیس مجلس می شود این قانون را از تصویب مجلس میگذارند و شورای نگهبان با این قانون مخالفت می کند و رهبر انقلاب درک اصل ضرورت جامعه را به عهده مجلس می گذارد نه شورای نگهبان! و قانون زمین شهری تصویب می شود ولی بعد خود رفسنجانی که رئیس جمهور می شود جناب کرباسچی شهردار منصوب ایشان تراکم فروشی را بنیان میگذارد و آن سیستمی که بورژوازی ملی دنبالش بوده برای برقراری نهادهایی که بتواند موضوع رانت خواری و تشکیل بورژوازی مستغلات را جلویش را بگیرد احیاء می کند با تراکم فروشی. این تجزیه و تحلیل نهادی بسیار در ایران به آن بی توجهی شده است. بعد از اینکه مصدق توسط شاه و انگلیس و آمریکا با کودتا سرنگون میشود و به حصر میرود سیاسیت زدگی حاکم می شود در اپوزیسیون و آلترناتیوهای مثبت را نمی توانند ارائه بدهند و با ذهن زخم خورده و گیج شده به سیاست زدگی می پردازند و انفعالی هر کاری که شاه می کند می گویند بد است! حتی اصلاحات ارضی شاه که همه اپوزیسیون آن را رد کردند و این موضوع درنظر گرفته نشد که بخشی از وظایف جنبش سرکوب شده برعهده ضدجنبش میآفتد و این موضوعی بود که مهندس سحابی به آن رسیده بود. شهردار هاشمی آقای کرباسچی موجب شد این رانت خواری وزمین بازی و تراکم فروشی بر اقتصاد ایران حاکم بشود و قانون سازی رادیکال و نهادسازی رادیکال از بین برود. این موضوعی است که خیلی باید به آن توجه کرد. مصدق برای شکل گیری کامل برنامه های خود یک بسته نهادی آماده داشت و البته این خلق الساعه نبود تا اختیارات را بگیرد و یک قانون بگذارد و رفع زمین خواری را جلویش را بگیرد و بانک ساختمانی، بیمه های اجتماعی و شوراها و انجمن های ایالتی و ولایتی و اقدامات دیگر از این دست بلکه بخش عمده این برنامه ها از آرمان های انقلاب مشروطه و مصدق محصول انقلاب مشروطه بود. مصدق سعی کرد که آن بسته های قانونی لازم را برای یک اقتصاد درون زا بچیند حالا به نسبت آن زمان با سیاست موازنه منفی در یک موقعیت بعد از جنگ جهانی به نظر مصدق رسید انجام داد. در دوران کنونی که یک قطب قدرت انحصاری درجهان وجود ندارد با کی می خواهیم موازنه منفی یا عدمی در جهان داشته باشیم؟ این موضوع تبدیل می شود به برنامه رقابتی و حضور رقابتی در جهان و در شکل اقتصادی اینگونه می شود که یک اقتصاد درون زا که مبنای آن نهادسازی است و لازم بر آن با توجه به اینکه در سطح جهانی دیگر بدون یک رقابت به روز امکان بقای اقتصاد درون زا وجود ندارد کاری که مصدق با سیاست موازنه منفی در زمان خودش در پیش گرفته بود در صورت بقا امروز به سیاست موازنه مثبت و تعاملی ادامه پیدا میکرد. در شرایط امروز جهانی به هیچ وجه اقتصاد درون زایی که نتواند در بازارهای جهانی حضور رقابتی داشته باشد موجودیت پیدا نمیکند. آن زمان به هر صورت جهان بسیار ساده تر بود و مبادلات بین المللی در مخیله هیچ کشور جهان سومی و توسعه یابنده نمی گنجید که رقابت صنعتی بکند الان که تغییر جغرافیایی اقتصادی صورت گرفته، این ممکن است و باید در دستور کار قرار بگیرد. در واقع معنی اصلی موازنه عدمی مصدق درجهان امروز یک اقتصاد درون زا و برون نگر است و آن چیزی که ما الان نداریم همان اقتصاد درون زا و رقابتی است. جمهوری اسلامی اصولی را که بر مبنای سیاست موازنه عدمی در پیش گرفته بر پایه اقتصاد درون زاست {فروش نفت وگاز} نه درون زا و برون گرا یعنی به خاطر پیشینه اقتصاد ایران، اقتصاد درون زایی که برونگر هم باشد در زمان مصدق اجازه این را با کودتا ندادند که داشته باشد. مصدق یک اقتصاد برون زایی که به شدت به نفت وابسته بود تحویل گرفت و پیش از آن که بتواند برنامه جامع اقتصادی که تدوین کرده بود و به پیش ببرد کودتا او را از پا انداخت ولی آن چیزی که روشن است مصدق یک برنامه اقتصاد درون زا یا مقاومتی را در دستور کار داشت. این برنامه های مصدق و بورژوازی رادیکال دوره بازرگان باید کامل بشود. سیستم قانون گذاری مصدق نشان می دهد که این برنامه کامل را می شناخته و داشته و نهادهایش را برپا می کرده نه اینکه برنامه به مثابه یک سری اقدامات ساختمانی و جاده سازی باشد بلکه مصدق درست داشته نهادسازی کاملش را انجام می داده بارزترینش را که می شود با امروز مقایسه کرد و جزو اولین قوانین یعنی دوازده مرداد ٣۱ این اختیارات قانونی را می گیرد و بیستم این قانون را اجرایی کرد و این خیلی جالب است قانونی تصویب می کند که جلوی زمین خواری را توی شهرها بگیرید و سرمایه ها را متوجه بخش مولد کند درست معکوس جمهوری اسلامی در دوران سازندگی.
خوب در ایران امروز با تجربه مصدق ما چگونه با الگو از ایشان یک اقتصاد شایسته جامعه مدنی را میتوانیم تعریف کنیم؟ در تجربه دوم خرداد یک شعاری مطرح شد به عنوان توسعه سیاسی و اینکه توسعه سیاسی مقدم است بر اقتصاد و این اشتباه بود! و هنوز این گفتمان غالب و حاکم است. همین الان اپوزیسیون را رصد کنیم یک جنبه نفی ای نه اثباتی بیشتر دارند به جمهوری اسلامی و سیاست زده است! طرفداران اپوزیسیون می گویند آزادی و چپ ها می گویند عدالت ما این آموزه مصدق را که داریم باید از این سیاست زدگی بیاییم بیرون و نهادسازی را پیش رو بگذاریم که این مغفول مانده کاملاً یعنی دیده نشده آثاری را که به این موضوع بپردازد هر کس که هم می پردازد بیشتر کارهای تاریخی مصدق است که در جای خود البته لازم است مثل کار آبراهیمیان که کتاب ارزشمندی درباره دلایل کودتا و عوامل پشت پرده آن را ا فشا می کند. ما در چارچوب اقتصاد سیاسی باید بتوانیم موضوع نهادسازی و مجموعه بسته های قانونی مصدق را در پیش رو بکذاریم و این گفتمان را باید جلو آورد که مصدق داشته چکار می کرده؟ آن چیزی که بریده شده این مسئله است. شما اگر یک بسته قانونی سنجیده نداشته باشید این یعنی اینکه اصلاً نظریه ندارید. مانند برنامه های گژ کارکرد اقتصاددانان شبه نئولیبرال در جمهوری اسلامی که مجموعه قوانین آنها ملغمه ای بیش نیست و این ملغمه ناکارآمد اجازه نمی دهد که توسعه رخ بدهد و اقتصاد مقاومتی شکل بگیرد و این سری اقتصاددانان به نظر می رسد که به صورت عجیبی خلاقیت شان را از دست داده اند. با وجود اینکه میزان کارایی پژوهشی در اقتصادانان چپ و نهادگرا که در ایران انجام می گیرد و بخشی اش خیلی کامل است و ایرانی های خارج از کشور توی عرصه اقتصادی کارهای بزرگی کرده اند اما این ها تبدیل نمی شوند به یک برنامه راهبردی چون جزو گفتمان سیاسیون نیست و بیشتریک گفتمان پراکنده آکادمیک است در صورتی که افراد سیاسی باید با ارائه نهادهای جایگزین سیاسی شوند. تحول سیاسی اگر بخواهد که ریشه ای شود نیازمند یک تحول نهادی است وگرنه تبدیل می شود به اعتراض! اعتراض که تحول نیست حتی اگر ابتدای تحول باشد اما خودش را نتواند تبدیل بکند به اثباتی این اعتراض هم ناکام میماند. مثال معروف هوشمندانه مهندس بازرگان که می گوید آزادی نه گرفتنی است نه دادنی است بلکه باید آن را ساخت و این یعنی یک امر ایجابی است و باید با این روش سیاسیون برخورد کنند و این کار را مصدق می کرد. یعنی یک کار شعاری در کار مصدق نمی بینید هر چه که اختیارات گرفته به سرعت قانونش را گذاشته چون می خواست تضمین شده کار کند.
همین نهاد ضد زمین خواری حتی بعد از کودتا نیز باقی ماند و در زمان شاه همین قانون ضد رانت زمین خواری تبدیل می شود به سازمان ملی مسکن و سازمان زمین شهری تصویب شد و همه این نهادهایی که مصدق گذاشت متحول می شوند و سازمان ملی مسکن و سازمان زمین شهری ایجاد می شود. در این زمینه هر قانونی که بعد از کودتا تصویب می شد استناد می کنند به قوانین دوره مصدق. یعنی قوانینی که نوشته می شود می گوید بر اساس قانون سال ٣۱. یا قانون شهرداری را مصدق می نویسد و در دوره شاه ادامه می یابد البته با افزایش اختیارات در سال ۱٣٣۴ دولت مرکزی. حتی تا حد زیادی قوانین شهرداری ما در امتداد آن دوره است و این نشان می دهد که مصدق دستگاهش کامل است همان جوری که قانونی مدنی که در انقلاب مشروطه نوشتند مثل قانون تجارت که در دوران جمهوری اسلامی ابلهانه اش می کنند و این بسته های قانونی مصدق باید در دستور کار پژوهشی قرار بگیرند. الان به جای اینکه فقط روی اقتصاد کلان کار بشود به صورت انتزاعی باید روی اقتصاد سیاسی کار شود و نهادسازی بشود چون نهاد یک خاصیت تکرار شونده و قرارداد اجتماعی باید داشته باشد در غیر این صورت نهادها شکل نمی گیرند و تبدیل میشوند به نهادهای سرگرمی و نمی توانند قدم های خیلی موثری بردارند. می بایستی در زمینه های قانون و بسته اقدام اقتصادی از مصدق یاد بگیریم. بیاییم در مورد قانون تراکم فروشی شهرداری بایستیم که اقتصاد ایران به خاک سیاه نشانده و نیز در مورد قانون زمین شهری که دوباره باید احیا شود. باید به جامعه بگوئیم گفتمان اقتصاد شایسته جامعه مدنی و عدالت چیست؟ الگوی موفق جهان و مقایسه تطبیقی آن ها مثل برزیل، هند، چین و آن هایی که معجزه اقتصادی کردند نقاط افتراق و اشتراک نهادی شان چه هست این مباحث عینی و ایجابی اند هم عمیق است و هم خیلی ثمربخش است. یا در موضوع تشکیل جبهه ای که مصدق بوجود آورد. همین سازماندهی های حزب و تجربه برزیل و نحوه تشکیل جبهه که الان خود حزب کارگران برزیل یک جبهه است و این ها سازمان دهی های نوین است و شیوه کار این ها چه بوده که جبهه شده و به شدت هم دموکراتیک است و جبهه واقعی است. حزب کارگران برزیل ساختمان اش چهار طبقه است یعنی انقدر دموکراتیک است که آن چهار طبقه برایش کفایت می کند. بزرگترین حزب توده ای جهان است. یا حزب کنگره هند و این ها را باید رفت دنبالش و ساختارشان را شناخت و اینکه چگونه کار می کنند. پس باید این گفتمان ها جلو بیایند و سطح گفتمان را باید بیاوریم جلو الان هم ما قدرت را بگیریم یا تحویل ما دهند کار ویژه ای نمیتوانیم بکنیم پس بهتر است که نگیریم! چون آن موقع تمام ادعا و دستگاه های ذهنی ما خراب می شوند و الان لااقل می توانیم ادعاکنیم که آقایان به ما قدرت را ندادند!

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است