در شرایطیکه رهبر ایران و البته رئیسجمهور آمریکا اعلام کردهاند که وقوع درگیری نظامی بین ایران و آمریکا احتمال کمی دارد؛ اما مروان کابلان، مدیر مرکز تحلیل تحقیقات و مطالعات سیاسی عرب معتقد است که «در حالیکه آشکارا مشخص شده که نه تهران و نه واشینگتن خواهان جنگ نیستند، اما، فعالیتها و اقداماتی که در منطقه در جریان است این دو کشور را مستقیما به سمت مقصدی که از آن گریزان هستند، رهنمون میشوند.»
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا از الجزیره؛ در مقالهای که مروان کابلان تحلیلگر شبکه الجزیره درباره راههای گریز از بحران در رابطه ایران و آمریکا نوشته؛ این پیشفرض مورد اشاره قرار گرفته که «در رابطه ایران و آمریکا بهنظر میرسد راههای زیادی وجود دارد که عبور از آنها این دو کشور را به مقابله رودررو سوق میدهد، اما ظاهرا هیچکدام از راههای موجود به صلح و مذاکره ختم نمیشود».
این تحلیلگر سیاسی در ادامه مقالهاش شرایط حال حاضر این دو کشور را در منطقه مورد مروری اجمالی قرار میدهد:
بعد از یک آرامش مقطعی که بعد از ساقط کردن پهباد آمریکایی بهدست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران بهوجود آمده بود، بهنظر میرسد یکبار دیگر تنش بین این دو کشور اوج گرفته و کارشناسان ریسک احتمال درگیری مستقیم را همچنان بالا ارزیابی میکنند.
در حال حاضر هر دو طرف این بحران با تحرکات و اقداماتی خطرآفرین در حال آزمایش تحمل و صبوری طرف مقابل، بدون درنظر داشتن محدودیتهای آن طرف هستند- که همین هم احتمال اشتباه محاسباتی را بیشتر میکند. بهعبارت بهتر در اقداماتی که ایران و واشینگتن این روزها برای گرفتن امتیازات بیشتر در این معادله یا اجتناب از دادن امتیازی ویژه به آن طرف بهعمل میآورند، در صورت بروز هر نوع اشتباه محاسباتی در مورد پیشبینی میزان صبوری طرف مقابل، انجام عملیات انتقامی و تلافیجویانه قطعی و حتمی جلوه میکند. به گویشی سادهتر؛ در حالیکه آشکارا مشخص شده که نه تهران و نه واشینگتن خواهان جنگ نیستند، اما، فعالیتها و اقداماتی که در منطقه در جریان است این دو کشور را مستقیما به سمت مقصدی که از آن گریزان هستند، رهنمون میشوند.
استراتژی آمریکا
دولت ترامپ بعد از خروج از برجام در ماه می سال ۲۰۱۸ تلاش کرده فشارها را بر جمهوری اسلامی ایران افزایش دهد تا در نهایت بتواند این کشور را دوباره پای میز مذاکره بنشاند. در نوامبر ۲۰۱۸ آمریکا تحریمهایی مضاعف بر نفت ایران اعمال کرد. در آوریل همان سال نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در فهرست گروههای تروریستی قرار داد و بعدتر هم با اعلام پایان مهلت خریداران نفت ایران برای خرید نفت از این کشور تلاش کرد در نهایت اهدافش مبنی بر به صفر رساندن میزان صادرات نفت ایران را عملی کند. سپس در ماههای می و جون تحریمهای جدیدی بر صنایع فولاد، آلومینیوم، مس و آهن و البته صنعت پتروشیمی چند میلیارد دلاری ایران تحمیل کرد. جدیدترین نمونه فشارهای اقتصادی آمریکا هم تحریم شماری از مقامات رسمی جمهوری اسلامی، از جمله رهبر معظم انقلاب، آیتالله خامنهای بود.
دولت ترامپ آشکارا در حال فشار آوردن بر ایران است تا این کشور را از نظر اقتصادی منزوی کند، مثل همان روندی که در سالهای دهه ۱۹۹۰ کشور گرفتار آن بود و رژیم صدام حسین تنها قادر بود که در قبال پول نفت صادراتیاش به خرید غذا و دارو بپردازد. آمریکا بر این باور است که با این تحریمها توانسته اقتصاد ایران را با آسیبهای فراوانی مواجه کند، و در مواردی چون تورم بالا و نرخ نزولی ارزش برابری واحد پول ملی ایران با دلار آمریکا هم بهنظر میرسد به موفقیتهایی هم رسیده است.
دولت آمریکا همزمان با اعمال فشارهای دیپلکاتیک و اقتصادی بر جمهوری اسلامی ایران حضور نظامیاش در خلیج فارس و خاورمیانه را هم افزایش داده است. اعزام ناوگانهای نیروی دریایی و استقرار پایگاه موشکی پاتریوت در خلیج فارس از جمله این تلاشهاست. پنتاگون همچنین در دو ماه اخیر با ادعای «اهداف دفاعی»، شمار نیروهای آمریکایی را در منطقه بیش از ۲۵۰۰ نفر افزایش داده است.
این قدرتنمایی البته باعث جلب توجه داخلی به دولت ترامپ شده که این امر نشانههایی نگرانکننده نیز به همراه دارد. بعضیها در واشینگتن بر این باورند که شکست تحریمهای اقتصادی کره شمالی و قدرتنمایی نظامی آمریکا در شرق آسیا دلیل اصلی شکست این کشور در پروژه خلعسلاح هستهای کره شمالی بوده؛ و حالا در شرایطی که تنها یک سال و نیم به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باقی مانده، ترامپ تحمل شکستی دیگر در زمینه روابط خارجی را ندارد.
محاسبات ایران
ایران نیز به نوبه خود در تلاش است تا در زمینههای نظامی و البته دیپلکاتیک آمریکا را زیر فشار قرار دهد. تحریمهای آمریکا در هر حال اقتصاد ایران را با عوارضی روبرو کردهاند و جمهوری اسلامی ایران از این نظر که تحریمها باعث ایجاد و افزایش نارضایتی عمومی شدهاند، با تبعات این فشارها درگیر است. جمهوری اسلامی ایران به این مورد نیز آگاهی دارد که نمیتواند در طولانی مدت اقتصاد را بدون تکیه بر درامدهای فروش نفت سر پا نگه دارد.
در نتیجه تحلیل چنین شرایطی است که برخی از کارشناسان سیاسی گمان دارند که جمهوری اسلامی ایران از یک مقابله نظامی محدود و کنترلشده با ایالات متحده استقبال میکند- که این درگیری، اگر به جنگ تماموکمال و مستقیم نکشد، میتواند تصویر دولت را در نظر مردم ایران ترمیم کرده و البته باعث ایجاد فشار بر واشینگتن شده و آمریکا را وادار به بازنگری در موقعیت و شرایطاش در منطقه کند.
بهرغم اینکه جمهوری اسلامی ایران هر گونه نقشی را در ماجراهای حمله به نفتکشها و دیگر اقدامات تشنجآفرین در منطقه بهشدت تکذیب کرده، ولی برخی از کارشناسان سیاسی رسانههای غربی در تحلیلهاشان به این نتیجه رسیدهاند که درست به این دلیل است که در ماههای اخیر حمله به پایگاهها و متحدان آمریکا در منطقه، از سوی همپیمانان ایران بهخصوص در عراق و یمن افزایش یافته است. این کارشناسان این ادعا را بعد از انتشار حمله قایقهای سپاه پاسداران به نفتکشهای عازم ژاپن با تاکید بیشتری بر زبان آوردهاند، با اینکه ایران این تصاویر را جعلی و متعلق به زمانی دیگر خوانده و صاحبان کشتی هم از حمله هوایی به کشتیشان گفتهاند- که با ادعای آمریکا مبنی بر حمله ایرانیها با مین به این دو کشتی منافات کامل دارد.
هدف قرار دادن نفتکشها میتواند روی قیمت نفت تاثیرگذار باشد و افزایش قیمت نفت هم میتواند ترامپ را از ترس ایجاد فشارهای اقتصادی بر آمریکا که میتواند انتخاب دوبارهاش را با مشکل مواجه سازد، وادار به بازنگری در برنامههایش کند.
در عین حال اینگونه که در چند ماه گذشته دیدهایم انجام این حملات به کشتیها و نفتکشها آسان بوده و اثباتشان نیز بهشدت دشوار است. از سوی دیگر این حملات در قیاس با راهحلهای دیگری چون بستن تنگه هرمز –که جمهوری اسلامی ایران آمریکا را به این مساله تهدید کرده است- بسیار بسیار کمهزینهتر است.
مذاکره یا مقابله
در شرایط فعلی منطقه با اینکه همچنان احتمال جنگ و درگیری رودررو وجود دارد، ولی در عین حال راههایی نیز به چشم میخورد که میتواند مقصدشان تشنجزدایی و در نهایت مذاکره باشد. این اتفاق نیز به این دلیل رخ میدهد که امتیازاتی که دولت ترامپ قصد گرفتنشان را دارد، غیر قابل دسترس بهنظر میرسد.
واشینگتن میخواهد در زمینه برنامه هستهای ایران مذاکرات مجددی انجام شود، بندهای مشکلدار توافق برجام از آن توافقنامه برچیده شوند و در مورد برنامههای موشکهای بالستیک ایران و فعالیتهای منطقهای این کشور نیز مذاکراتی به انجام رسد. جمهوری اسلامی ایران اما اعطای این امتیازات را خطری مستقیم علیه موجودیتش میبیند و به این دلیل بیتردید زیر بار انجام چنین مذاکراتی نخواهد رفت.
طبق توافق برجام محدودیت ایران برای خرید اسلحه از بازار بینالمللی و تهیه ابزار و ادوات مورد استفاده در مصارف نظامی هستهای در نهایت تا سال ۲۰۳۰ به اتمام خواهد رسید. دولت ترامپ اما تلاش دارد این بندها را با بندهایی که تا ابد مانع دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای شوند، جایگزین کند. ایران ولی سخت زیر بار چنین شرایطی خواهد رفت، بهخصوص که این کشور نشان داده که اگر پای غرور ملی مردم وسط بیاید، مخالف قطعی تعطیلی فعالیتهای هستهایش است.
در عین حال واشینگتن خواستار تعطیلی برنامههای موشکی بالستیک ایران است، که اخیرا معلوم شده این کشور توانایی هدف قرار دادن اهدافی را در تمام نقاط خاورمیانه و احتمالا در جنوب اروپا دارد. مشکل اما اینجاست که جمهوری اسلامی ایران برنامههای موشکیاش را بهعنوان ابزاری بازدارنده میبیند و بنابراین زیر بار این یکی نیز نخواهد رفت.
ایران اگر مورد حمله قرار گیرد، توانایی این را دارد که اهدافی حیاتی را در عربستان سعودی و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مورد هدف قرار دهد؛ و بیشک از این امتیاز چشمپوشی نخواهد کرد. بهخصوص که جمهوری اسلامی ایران به چشم خود دیده که بعد از انعقاد قرارداد خلع سلاح با عراق، آمریکا بر سر صدام حسین چه آورد؛ و بنابراین این اشتباه را یک بار دیگر تکرار نخواهد کرد.
علاوه بر این جمهوری اسلامی قطعا دست از بلندپروازیهایش در منطقه برنخواهد داشت. بعد از پایان جنگ هشت ساله ایران با عراق در سال ۱۹۸۸، تهران دکترین نظامی جدیدی اتخاذ کرد که چیزی نبود مگر دوری از هر گونه درگیری در خاک ایران و انتقال جنگ به داخل مرزهای دشمنان این کشور. این سیاست نظامی هوشمندانه را در درگیریهای گروههای نیابتی یا وابسته به این کشور در عراق، سوریه، یمن و حتی لبنان میبینیم که موفقترین نتایجش تاکنون این بوده که تمام درگیریها دور از مرزهای ایران به انجام رسیدهاند.
از این منظر حضور نظامی ایران را در منطقه در عین تهاجمی بودن، روکردی دفاعی نامید و البته شاید هم برعکس. به هر حال این استراتژی موجب میشود که در صورت وقوع جدی جنگ، ایران از سوریه، لبنان و غزه به عنوان پایگاهها و سکوهایی علیه اسرائیل استفاده خواهد کرد. استفاده از پایگاههای یمن علیه عربستان سعودی را نیز میتوان در ذیل این سیاست تعریف کرد.
از نظر اقتصادی عراق و سوریه برای ایران منابع مهم درامد هستند. عراق با ارائه بازاری آزاد برای تولیدات ایرانی و سوریه نیز با خریداری شماری از خریدهای استراتژیکش از شرکتها و کارخانجات ایران کمکهای بزرگی برای اقتصاد ایران محسوب میشوند.
در جولای سال ۲۰۱۱ ایران با عراق و سوریه قراردادی مبنی بر ساخت خط لوله انتقال گاز ایران به اروپا منعقد کرد. در صورت وقوع درگیری در خلیج فارس و بسته شدن تنگه هرمز این خط لوله به عنوان تنها مسیر انتقال انرژی به اروپا نقشی مهم در مناسبات اقتصادی منطقه بازی خواهد کرد. در چنین شرایطی خروج بیحرف و حدیث ایران از سوریه و حضور کمرنگ در عراق (در صورت پذیرفتن شرایط آمریکا) موقعیت منطقهای ایران را دچار خدشه خواهد کرد و میدانیم که جمهوری اسلامی هیچگاه زیربار این شرایط نخواهد رفت.