درباره دیدگاهها و عملکرد شادروان دکتر محمد مصدق « چهره منزه از هر گونه آلودگی »جرایدو سایتهای تحول خواه، نواندیش و وطن دوست بمناسبتهای گوناگون مقالا، نظرات متنوع، مصاحبه ها و گفتگو های مفید و ارزنده ای را برای روشنگری جامعه، بالاخص آگاهی نسل جوان از «حقیقت تاریخ معاصر » و سیاستمدار صادق وماندگار میهن عزیزمان به رشته تحریر درآوردند.
در این نوشته ها چرایی تامل و عدم برخورد شدید نظامی – سیاسی رهبر ملی ایران مسکوت مانده که بنظر نگارنده همزمان با ۱۳۵ مین سالروز تولد این بزرگمرد اشاره مختصری به آن واجب مینماید:
دکتر مصدق در جریان یک مبارزهی فشرده برای ملی کردن صنعت نفت در سراسر کشور با همراهی و همگامی تودهی مردم به حکومت رسید و هدف اصلی او در قبول پست نخستوزیری اجرای اصل ملی کردن صنعت نفت و قطع نفوذ اجانب بود و بر پایه آنچه قبلاً گفته و عمل کرده بود، میخواست با آن «آرمانهای نهضت مشروطیت ایران » یعنی « دموکراسی و حکومت مردم بر مردم » را با انتخاباتی آزاد تحقق بخشد و این آرمان، مجموع افکار و عقاید او را شکل میداد و بر کلیهی اعمال او حکومت میکرد.
( تقارن تولد مصدق در ارتباط با دیدگاه ارزشمند او در باره الزامی بودن رعایت حقوق اصلی مردم یعنی «انتخاب برای پیشبرد اهداف ملی » باشرکت در انتخابات ۲۹ اردیبهشت روز « بر گزیدن دوازدهمین ریاست جمهوری » با همه اما و اگرها را میتوان بفال نیک گرفت ؟).
شخصیت اولیهی دکتر محمد مصدق در جریان انقلاب مشروطیت شکل گرفت و در طول مبارزات پنجاه ساله خود در این راه استوار گردید و هیچگاه تحت هیچ شرایطی منحرف نشد و همین امر او را به عنوان یک شخصیت بارز در تاریخ ایران شاخص نمود.
کسان بسیاری از طرفداران او دربارهی بعضی اقدامات یا خودداری وی از بعضی عملیات خرده گرفتهاند و معتقدند که با بعضی از کارها میتوانست مانع سقوط حکومت خود شود، در حالی که توجه نداشتهاند که دکتر مصدق «نمیتوانست برای ادامهی قدرت حکومت به هر عملی دست زند» او در محدودهی باورهای اساسی خود عمل می کرد و این « اعتقادات » بر رعایت اصول آن روزگاریعنی « حکومت مشروطه » و« احترام به آزادیها و حقوق مردم » استوار و مبتنی بر« مقررات قانون» بود.
اگر حکومت دکتر مصدق بر اثر کودتا ساقط شد« شخصیت و هدفهای والای او» با کودتا ساقط نگردید و هیچ گاه از میان نرفت.
ظهور شخصیتی همچون مصدق در دوران معاصر « پویایی جریانات سیاسی ایران » ما را نشان می دهد.
بعضی از کسانی که از دکتر مصدق حمایت کردهاند بیشتر نظر به « مبارزات ضد استعماری » او دارند، آنان دکتر مصدق را « مظهر استقلال کشور» و رهبر « مبارزه برای قطع نفوذ اجانب » تلقی میکنند و بیشتر و یا منحصراً از این زاویه به مبارزات ۵۰ سالهی او مینگرند.
گروهی دیگر به «شخصیت فردی و اجتماعی » او توجه کرده، صداقت در گفتار، اعمال و عدم انحراف در مبارزات سیاسی – اجتماعی در طول پنجاه سال فعالیت مخصوصاً دوازده سالهی بین سنوات ۲۰ تا ۳۲ را ستوده و معتقدند که این عملکرد «جذابیت خاصی» به او بخشیده و او را در میان شخصیتهای سیاسی ایران و جهان به نحو بارزی ممتاز نموده است.
باید گفت هر دو گروه توجه خاصی نسبت به بعد دیگر شخصیت این رادمرد نشان ندادهاند که آن « اعتقاد راسخ به مشروطیت یعنی در انزمان « قانون منبعث از اراده مردم ایران » و «تحقق حقوق و آزادیهای ملت » بود.
او به طور بنیادی به « دموکراسی و حکومت ملت » اعتقاد داشت.
تمامی فعالیتها و «مرارتهای وی » در طول مبارزات طولانی او در جهت تحقق این مهم بود« رهبری مبارزات ضد استعماری » و کوشش برای « قطع نفوذ بیگانگان » و ایادی داخلی انها و « تامین استقلال کشور» و « جلوگیری از حکومت فردی» .
یکی از جنبههای اساسی این اعتقاد تقوای سیاسی او یعنی« اصالت مصدق » رادر راهی که انتخاب کرده بود به اثبات میرسد ، بنابراین «تحلیل شخصیت واقعی » این رهبر آزاده با شناخت هر سه بعد از شخصیت وی میسر خواهد بود و این سه جنبه همان است که در دوران بعد از سال ۳۲ « مکتب مصدق » نامیده میشود.
کسانی که در تجزیه و تحلیل تاریخ معاصر ایران و یا در مبارزات نهضت مقاومت ملی بعد یا قبل از سال ۳۲، جنبههای شخصیت دکتر محمد مصدق را مورد نظر قرار میدهند – در واقع نهضت ملی ایران را « فقط در یک بعد آن » مطرح کرده و قبول دارند …
در هر حال «اعتقاد به دموکراسی »و «حقوق ملت » به ترتیبی که در انقلاب مشروطیت تدوین گردید نمیتواند از «مجموعهی شخصیت دکتر و مکتب او » تفکیک شود، در واقع «نهضت ملی» از نظر تاریخی دنبالهی «نهضت مشروطیت ایران» محسوب میشود، تآیید مبارزات دکتر مصدق بدون توجه یا قبول این بعد از اعتقادات و منش او قضاوتی نادرست نسبت به تاریخ مبارزات نهضت ملی ایران است.این بزرگمرد با « اتکاء به افکار عمومی » و بدون آنکه هیچ قدرت سازمانی در پشت سر او باشد با استفاده از شرایط سیاسی بینالمللی که بر اثر « تضادهای ابرقدرتها » و کشورهای بزرگ به وجود آمده بود، در برابر حیرت و تعجب ناظران سیاسی آگاه، مقام نخستوزیری را پذیرفت و به «مقابله با یکی از قدرتمندترین کشورهای صنعتی جهان » رفت.او به وضع نیروها ی حاکم و موقعیت شکنندهی خود آگاهی داشت و مراقب بود که در تشکیل هیأت دولت « جبههی جدیدی در برابر او گشوده نشود» تا در اقدامات اولیهی خود کاملاً موفق شود، تا زمان مناسب که امکان اجرای سایر برنامه های مترقی فراهم شود .
به هر حال باید گفت : خطمشی کلی و اقدامات اساسی دکتر مصدق و سایر رهبران نهضت ملی – روش آنها در برخورد با سیاستهای خارجی و ادارهی کشور و تدابیر آنها در مواجه با رویدادها در همهی موارد « نه بر پایهی احساسات » بلکه براساس « تجزیه و تحلیلی تاریخی و ارزیابی منطقی » با توجه به شرایط روز و کلیهی امکاناتی که در جهات مختلف در اختیار دولت ملی قرار داشت– بود.
اشاره به این مهم در این تحلیل لازم است که :تاریخ معاصر ایران نشان داده که «هر زمان حکومت برای ایجاد تشکیلات سیاسی اقدام کرده » چنین سازمانهایی به علت «هجوم گروههای سودجو » با یک رشد و توسعهی ظاهری و موقت همراه شده و بر اثر عدم استقبال افراد معتقد و با ایمان « بر خلاف ظاهر قدرتمند و پر زرق و برق » از درون تهی شده و به محض پایان یافتن موقعیت حکومت و یا مواجه شدن با خطر از میان رفته است.
طبیعت کار تشکیلاتی در فعالیتهای حزبی وسازمانهای سیاسی علاقهی خاص و صرف وقت و کار زیادی را ایجاب کرده و میطلبد ، علاوه بر آن در بعضی موارد اختلاف سلیقه حتی در امور جزئی و کم اهمیت پدیدار می شود و در همهی قضایا «عدم گذشت »و «نداشتن انعطاف در تصمیمگیریها» و «تضاد شخصیتی افراد »با «جاه طلبیها» و «تحمل نکردن شخصیتها »و« ارزش دیگران» به صورت «عوامل مخفی» سازمانهای اجتماعی و سیاسی ما را در تاریخ یکصد و اندی سالهی اخیر مخصوصاً از کودتای ۱۲۹۹ به بعد تحت تاثیر قرار داده است، این نتیجه اثرات روش سرکوب «حکومتهای خودکامهی استبدادی »در دوران تاریخ طولانی میهن ما به شمار میرود و انوار کوتاهی که از روزنههای باریک در دوران آزادی ایران در یکصد سال اخیر هر چند یکبار تابیدن گرفته – به علت «عدم تداوم و پیوستگی » آن کافی برای زدودن همهی این آثار ناگوار نبوده است.
امید است تجربیات نسلها در پهنهی تحولات اجتماعی مخصوصا «تحولات اخیر منطقه » آمادگی لازم برای کار دسته جمعی در سازمانهای اجتماعی فراهم شود.
حضور در صحنه های اجتماعی و پرسشگری – نا بسامانی هاو معضلات فرهنگی نابود کننده اخلاق و اصول انسانی در مسیر حفظ منافع ملی را کاهش داده و کوشش در زمینه تحقق واقعی بندهای همین قانون اساسی در زمینه آزادی ها با همه کمبودها ، رفع مشکلات بسیار شدید اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی فعلی در مسیر اصلاح باور و کردار ایرانیان را در پی خواهد آورد .