سید مهدی: مایل بودم خودم را معرفی کنم. من فرشید سید مهدی، مسیحی مسلمان زاده، ازسال ۱۹۹۲ در خدمت شبانی کلیسای ۲۲۲ در هلند و در عین حال کارمند سازمان کلیسای جهانی ۲۲۲ میباشم. مسئولیت من در سازمان جهانیمان مدیریت شبکه تلویزیونی کلیسایمان میباشد.
پرسش ۱ : آقای زعیم، بسیاری از مسیحی زادگان ایرانی مانند ارمنیان و آسوریان و همچنین بخش بزرگی از مسیحیان نوکیش بعلت عدم وجود آزادی در ایران از دسترسی به منابع اندیشههای اعتقادی و آرمانی جبهه ملی ایران محرومند و خاطره یا اطلاع زیادی از گذشته جبهه ملی ندارند. به همین دلیل با اظهار تشکر از شما که دعوت ما به این مصاحبه را قبول نمودید، میخواستیم از زبان شما بشنویم که در رابطه با آزادی مذهب و این مهم که مذهب رسمی ایران اسلام شیعه میباشد، نظر جبهه ملی ایران در این باره چیست و آیا جبهه ملی ایران اعتقاد به وجود یک مذهب رسمی برای ایران دارد؟ و اصولا در فردای آزادی سرزمینمان، چنانچه جبهه ملی در راس حکومت قرار گیرد و تاثیر گذار در اداره مملکت باشد، آیا ما باز دارای یک مذهب رسمی خواهیم بود؟
کورش زعیم: منشور جبهه ملی ایران که من هم یکی از تدوین کنندگان آن بوده ام ( در ۱۳۵۸، ۱۳۶۵ و ۱۳۸۴)، با ذکر احترام برای دین مبین اسلام که مذهب بیشینه مردم ایران است، آزادی کامل همه مذهبها و باورها و برابری همه مردم ایران را تضمین کرده است: ” بند ۲ – جدایی دین از حکومت: حکومت دین سالار، حاکمیت ملی را برنمی تابد و همبستگی ملی را آسیب پذیر میسازد. ما متعهد به استقرار حاکمیت ملی و حکومت برگزیده مردم هستیم که در آن هیچ کس فراتر از قانون برخاسته از اراده ملت نیست. با توجه به ویژگیهای ساختار جامعه ایران، همه شهروندان ایران با هر باور دینی در برابر قانون برابر خواهند بود و حق مشارکت در اداره همه امور جامعه و کشور را بدون هیچ محدودیتی خواهند داشت.”
بنابراین، ما در قانون اساسی آینده ایران هیچ اشاره ای به دین و مذهب نخواهیم داشت و هرگونه تفتیش عقیده هنگام استخدام دولتی یا نامزدی انتخابات یا نامنویسی در مدرسهها و دانشگاهها و غیره جرم خواهد بود. من بارها نوشتهام و در مصاحبهها گفتهام که اگر در پرسشنامههای نامنویسی ادارات، دانشگاهها یا انتخابات، از دین و مذهب شخص بپرسند، آن وزیر مربوطه باید بجرم تفتیش عقاید بیدرنگ برکنار شود. مراجع مذهبی هم باید از دخالت در قانون کشور با مقررات و قانونهای فرقهای خود پرهیز کنند.
پرسش ۲ : در زمان رژیم گذشته، بسیاری از مسیحیان کشورمان تا سطح مدیرکلی و حتی معاون وزیر پیش رفته بودند؛ ولی بعد از انقلاب اسلامی تمام اقلیت های مذهبی و حتی سنی کیشان مسلمان بعنوان ایرانیان درجه دو یا سه محسوب میگردند و اجازه ورود به سطوح عالی اداره کشور را ندارند ولی از سوی دیگر با کمال تعجب، اینطور که برای ما در خارج کشور تعریف میکنند، برخورد ایرانیان با مسیحیان از گذشته صمیمی تر و دوستانه تر گشته و پدیده جالبی که این اواخر بچشم میخورد تعداد ایرانیان غیرمسیحی که در کریسمس خانه شان را با درخت کریسمس تزئین میکنند رو به ازدیاد است. آیا این از نظر شما نوعی دهن کجی به رژیم میباشد یا علت آنرا در جای دیگری باید جستجو نمود؟ در ضمن باید این را هم به اطلاع برسانم که در دستگیریهای اخیر در برخی از شهرستانها درخت کریسمس را بعنوان مدرک جرم ضبط و ضمیمه پرونده کرده اند.
کورش زعیم: بارها نوشته ام و در مصاحبه ها و سخنرانی هایم تاکید کرده ام، که همه شهروندان ایران باید بتوانند برپایه شایستگی و استعداد خود، و بی هیچ محدودیت، به هر مقامی که بخواهند برسند. بارها در حضور روحانیان بلندپایه هم گفته ام که پیروان همه دین ها، اعم از زرتشتی، مسیحی، یهودی، بودایی، بهایی وغیره باید بتوانند به بالاترین مقام های کشوری و لشگری برسند، اگر شایستگی آن را داشته باشند یا مردم به آنان رای بدهند. من اصلن نمیخواهم بدانم دین چه کسی چیست؟
فراموش نکنید که از زمان پیدایش مسیحیت، ایران همیشه پناهگاه مسیحیان بوده، و بسیاری از مسیحیانی که در پلستین و روم زیر فشار و تهدید بودند به ایران پناه می بردند. در نسل کشیهای ترکیه پس از جنگ یکم، و نیز در کشورهای مسیحی اروپای خاوری پس از انقلاب کمونیستی شوروی، بسیاری به ایران مهاجرت کردند. ایرانیان با مسیحیت احساس خانوادگی فرهنگی می کنند، زیرا نزدیک به همه آداب و رسوم مسیحیت از فرهنگ آیین مهر ایران برآمده است. حتا جامگان رسمی پاپ، کاردینالها، اسقفها، و سلسله مراتب مذهبی کاتولیک همان است که در هفت پله صعود در آیین مهر داشتیم. نام پارسی پاپا یا پاپ (به عنوان پدر)، درخت کاج نوئل یا کریستمس (درخت مورد در ایران)، آیین عید پاک، پاپا نوئل، زادروز حضرت مسیح که همان یلدای ایرانیست، و غیره و غیره همه سرچشمه ایرانی دارند. بنابراین، من مسیحیت را یک دین ایرانی میشمارم.
ایران در درازنای تاریخ پناهگاه یهودیان هم بوده است. از زمان فتح بابل و نجات یهودیان در بند و بیانیه حقوق بشر کورش بزرگ تا جنگ یکم و جنگ دوم، آنان از ستم و وحشیگری رژیم های بابل و تزار و نازی به ایران پناه میآوردند. ایران تنها کشوری بود که خود راه فرار یهودیان به ایران را فراهم و حتا برای نجاتشان گذرنامه ایرانی برایشان صادر میکرد. بخش عمده ای از ایران باستان هم بودایی بودند. آثاربودایی در افغانستان که آریانای ایران بوده، و تندیس بزرگ بودا که توسط طالبان منفجر شد، نشان ازاهمیت و گستردگی آیین بودا در ایران دارد.
همه این آثار و شواهد ثابت میکند که در ایران همیشه آزادی دین و عقیده بوده و مردم به هیچوجه دارای تعصب دینی نبوده اند. آنچه در ایران ارج گذاشته می شده “خرد و دانایی” بوده است. سرشت مردم ایران زمین آزادگی است. به همین دلیل نزدیک به چهار دهه فساد و خشونت جمهوری اسلامی نتوانسته فرهنگ مردم ایران را به عقب افتادگی قبیلههای ماقبل تاریخ سرزمین های انیرانی تبدیل کند. اینها اسلام را که دین صلح و دانایی است به ابزار قدرت و ثروت اندوزی با نیرنگ و دروغ تبدبل کرده اند. از آنجا که سرشت ما ایرانیان آزادگی و مردم دوستی و آزادی گزینش است، ما مغز اینان را نیز دگردیس خواهیم کرد. تغییرات مثبتی که شما امروز به آن اشاره میکنید تغییر در سرشت مردم ایران نیست، بلکه نشانگر تحول در مغزسردمدارانی است که آهسته آهسته تسلیم فرهنگ ایرانی میشوند. همین روند تحول فکری و رفتاری را ما پس از حمله عرب و مغول هم شاهد بودیم، بطوری که عرب همه جا دانش ایرانی را که به اجبار به عربی نوشته میشد، از آن خود معرفی، و مغول و تاتار زبان و ادبیات پارسی و دانش ایرانی را ترویج میکردند.
پرسش ۳ : ما یکی از کلیساهای بزرگ در اقصی نقاط جهان میباشیم و همکیشان ما در ایران نیز حضور دارند. بخشی ازاعضای کلیسای ما ایرانیان مسیحی زاده میباشند ولی بخش بزرگی را ایرانیان نو ایمان تشکیل میدهند که تغییر دین داده و به مسیحیت گرویده اند. من خود یکی از همین نو کیشان میباشم که دارای سمت بالائی در کلیسای خودمان میباشم. شاید اطلاع از این موضوع برایتان جالب باشد که هم مسیحی زادگان و هم نو مسیحیان دارای علاقه و حتی تعصب زیادی نسبت به سرزمینشان ایران دارند. مراسم کلیسائی از سوی نوازندگان سازهای ایرانی همراهی میگردند و سرودهای مذهبی بزبان فارسی بر روی پرده بزرگی منعکس میشود و گروه کُر همراه با موزیک و با همخوانی حاضران در کلیسا سرودهای فارسی مسیحی را میخوانند که انسان محال است احساسات خود را از اینکه هموطنانمان اینطور شاد و پرشور میخوانند و مینوازند بتواند کنترل کند. این در حالیست که مسئله تغییر دین در کشور ما یک مسئله حاد و حتی خطرناک میباشد و کسانیکه آزادانه دین خود را تغییر داده اند و تعدادشان رو به ازدیاد است با خطر جانی روبرویند، نه از سوی مردم بلکه از سوی رژیم. ازنظر شما در یک ایران آزاد هموطنان ملی ما چگونه برخوردی با هموطنان تغییر دین داده خود خواهند داشت و اصولا نظرشان درباره تغییر دین چیست؟
کورش زعیم: من به جمله “هموطنان ملی ما چگونه برخوردی با هموطنان تغییر دین داده خواهند داشت” شما سخت اعتراض دارم. هموطنان شما همان هستند که هزاران سال است بوده اند. منظور شما این رژیم یکسونگر انحصارگر واپسگرای تعبدی و تحمیلی است که با شما سر ستیز دارد. رفتار تحمیلی مذهبی نظام حاکم همان است که شدیدتر و غلیظ تر آنرا اکنون در گروه داعش شاهد هستیم: یا اندیشه ما را بپذیر یا باج بده یا بمیر!” این اندیشه، گفتار و رفتار ایرانی نیست. ما در گذشته نزدیک به سه سده گرفتار چنین خشونت داعشی بوده ایم. ولی در ایران اکنون نظام حاکم هم کم کم متوجه شده که با خشونت مذهبی و تحمیل اندیشههای دوران غارنشینی نمیتواند بر این مردم آزاده و دانشپرور حکومت کند؛ و بنابراین در حال تغییر رفتار است.
پرسش ۴ : آیا در جبهه ملی جدائی مذهب از حکومت به معنای جدائی مذهب از سیاست نیز میباشد؟ به عنوان مثال درکشوری آزاد مانند هلند که محل اقامت من نیز میباشد احزاب مسیحی در کنار احزاب چپ، راست و میانه قرار دارند و درتمام تصمیم گیری و رای گیریها نیز شرکت دارند.
کورش زعیم: ما نمیتوانیم و نباید جلوی مشارکت اندیشه های گوناگون، چه مذهبی و چه ایدئولوژیهای دیگر را در اداره کشور بگیریم. این خلاف آزادی اندیشه و بیان است و حقوق مدنی شهروندان را پایمال میکند. تحت یک قانون اساسی مردم سالارانه که شامل رعایت بیانیه جهانی حقوق بشر، حقوق بشری که خودمان پایه گذار آن بوده ایم، هر کس با هر اندیشه میتواند در اداره کشور مشارکت داشته باشد. ولی هیچ کس حق ندارد باورها و آموزه های شخصی خود را که مخالف قانون اساسی باشد در قانونگزاری دخالت بدهد.
پرسش ۵ : از نظر شما مرز آزادی مذهب و آزادی عقیده در کجاست؟ چون همانطور که خود مطلع هستید در بعضی مذاهب قوانین دینی و اصول شریعت وجود دارد که حتی قتل را مجاز میشمارد که از اصول انسانی به دور است. آیا این اصول نیزمشمول اصل آزادی عقیده نیز میگردند؟
کورش زعیم: مذهب به عنوان یک عقیده آزاد است، ولی ترویج آن در راستای زیر پا گذاشتن قانون برآمده از رای مردم، یا خودسرانه آنرا به عنوان قانون عمل کردن، یک جرم امنیتی خواهد بود. در ایران آینده اعدام لغو خواهد شد، و هر کس برخلاف قانون مجازات تعیین کند خود مجرم تلقی خواهد شد. من حتا با مقاله و سخنرانی پیشنهاد داده ام که نه تنها اعدام بلکه مجازات زندان را هم لغو کنیم. راههای بهتری برای رویارویی با بزهکاری و جنایت وجود دارد که من آنرا در طرح “زندان سازندگی” خود در سال ۱۳۷۰، شرح داده ام.
آخرین پرسش: آیا آنچه که در این مصاحبه ابراز داشتید نظرات شخصی خودتان میباشد یا نظر سازمانی شماست؟ آیا درمورد سئوالهائی که با شما مطرح کردیم تناقضی بین نظر خودتان با جبهه ملی وجود دارد؟
کورش زعیم: من در اینجا آنچه را که ما در منشور جبهه ملی ایران آورده ایم بازخوانی و تفسیر کردهام. این منشور که در ۱۳۵۸ بازنویسی شد و از ۱۳۸۲ نیز بازنگری شد، در پژوهش نهایی و تدوین در هر دو مورد آن من شرکت داشتم. متن جدید در ۱۳۸۶ در شورای مرکزی جبهه ملی ایران به تصویب رسیده است. اگر کسی با آن مخالفت کند، عضو جبهه ملی نیست. البته جزییاتی وجود داشت که در خفقان خطرناک جمهوری اسلامی نوشتنی نبود. آنها را من در اینجا تفسیر کرده ام.
سید مهدی: در خاتمه امیدواریم این سعادت را داشته باشیم که روزی یا در ایران یا در خارج کشور بتوانیم مقدم شما را به یکی از کلیساهای خودمان خوشامد بگوئیم. آیا هیچوقت در کلیسائی حضور داشته اید؟ با تشکر از وقتی که در اختیار ما قراردادید.
کورش زعیم: من هم امیدوارم که بزودی شما بتوانید در امنیت کامل به میهن خود باز گردید، و خوشحال خواهم شد فرصتی باشد تا از یکی از کلیساهای شما دیدار کنم. کلیسای ارمنیان ایران تا اوایل دهه ۶۰ پس از انقلاب که هنوزممنوعیت رسمی بوجود نیامده بود، گاهی مرا به رویدادهای ویژه مذهبی خود، مانند زادروز حضرت مسیح و عید پاک، و نیز کنسرتهای باشگاه آرارات دعوت میکردند. زنده یاد اسقف اعظم آرداک مانوکیان، که استاد دانشگاه تهران و مرد دانشمندی بود، به من لطف ویژه داشت و مقالات من را میخواند. او درباره کتاب “امپراتوری شوروی به کجا میرود؟” من که در آن از افزون بر پیشبینی فروپاشی زودهنگام شوروی، پیش بینی کرده بودم که ارمنستان هم تا ده سال دیگر آزاد و مستقل خواهد شد، به من گفت “خدا از دهانتان بشنود”. در ۱۳۶۱، که با حمله های رادیو مسکو به من و مقاله های انتقادیم، خطر دستگیری و زندان و حتا اعدام من میرفت، رهبر جوانان شاخه ایرانی حزب داشناکسوتیون ارمنستان سراغ من آمد و گفت که در صورت بازداشتم، آنان از خانواده من، که توسط کمیته تهدید به قتل شده بودند، حفاظت خواهند کرد و از کشور خارجشان خواهند نمود.
http://kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=766