بیژن فرهنگ درهشوری از با سابقهترین کارشناسان حفاظت محیط زیست است و از نخستین روزهای تشکیل چنین سازمانی در ایران با آن همکاری داشته. او متولد سال ۱۳۲۲ در گچساران است و در کارنامه حرفهای خود پژوهش و عکاسی در زمینه طبیعت و محیط زیست را نیز ثبت کرده است. او نخستین ژئو پارک خاورمیانه را در جزیره قشم تاسیس کرد و توانست نسل لاک پشت پوزه عقابی این جزیره را نجات دهد.
با این حال امروز او نگران است، نگران خلیج فارس، نگران رودخانهها و جنگلهای ایران و نگران محیط زیست سرزمینی که به گفته او وضعیتش از حالت بحران نیز عبور کرده است. او به زمانه میگوید مساله محیط زیست ایران فراتر از نگرانی برای آشوراده یا برای کبکها و آهوهاست، مساله اصلی نگرانی برای سرزمینی است که برای هزاران سال زیستگاه انسان بوده است. علی فتوتی با بیژن فرهنگ دره شوری گفتگویی کرده تا از نگرانیهای او در مورد محیط زیست ایران گزارش دهد.
زمانه: آقای دره شوری ما امروز می خواهیم در مورد وضعیت کلی محیط زیست ایران صحبت کنیم. من سئوالم را با قضیه ای که این روزها بیشتر از بقیه موارد در رسانه ها مطرح شده و شاید مخاطبین بیشتر از بقیه موارد محیط زیستی این روزها به گوش شان می خورد شروع می کنم. در مورد قصه آشوراده و حاشیه های آن. می خواستم بپرسم که اصولا آشوراده از چه جایگاهی در محیط زیست ایران برخوردار است؟ این قصه هایی که الان ما می شنویم در مورد واگذاری بخشی از این منطقه ی حیات وحش و محیط زیست ایران به بخش گردشگری، چه آسیب هایی ممکن است به این منطقه بزند، اگر این اتفاق و این واگذاری اتفاق بیافتد؟
درهشوری: من از سال ۱۳۵۰ در محیط زیست هستم. یعنی از اولین روز تاسیس سازمان حفاظت محیط زیست تا به حال. داستانی که بعد از انقلاب مخصوصا در این ۲۰- ۱۰ سال اخیر به سر محیط زیست ایران می آید، داستان آشوراده در برابر آن هیچ است. ببینید، در البرز بیش از یک میلیون هکتار جنگل از بین رفته است. زاگرس میلیون ها هکتار جنگل اش از بین رفته است. رودخانه های اساسی این مملکت و این سرزمین که زندگی اقوام مختلف و میلیون ها آدم به آن وابسته است، خشکیده.
از زیر ۳۳ پل سالهاست که دیگر آب نمی رود. از زیر پل خان دیگر رودخانه کر عبور نمیکند. کارون که روزی در آن کشتی می راندند، الان تبدیل شده است به جوی باریک فاضلاب. آب کارون اگر برود زیر نخل ها، نخل ها را می کشد.
ببینید مطبوعات ایران، بچه هایی که در زمینه محیط زیست کار می کنند، نمی دانم برای چه، اما به جای اینکه نگران دریاچه ها، جنگل ها و زیستگاه های ما باشند، که البته نمی گویم مهم نیست، مهم است، ولی جزیی ست در برابر تخریب عظیمی که در این مملکت صورت می گیرد. ببینید، این مملکت امروز حدود ۸۰- ۷۰ میلیون جمعیت دارد. اگر بخواهیم خیلی کم برآورد کنیم، هر روز ۴۰ یا ۵۰ میلیون کیلوگرم زباله تولید می شود و این می شود۴۰ هزار تن، ۵۰ هزار تن. چند درصد این بازیافت می شود؟ کجا زباله ها تفکیک می شوند؟
در سراسر جنگل های شمال، از آستارا تا گرگان و گنبد حدود ۱۰ میلیون نفر زندگی میکنند. این بخش عزیزترین، زیباترین بخش این مملکت است که هر سال ۲۰ میلیون نفر برای تفریح و گشت و گذار به آنجا می روند. چند درصد از زباله های این ۱۰ میلیون نفر بازیافت می شود؟ همه را می ریزند در رودخانهها و در جنگلهای سمسکنده، عباس آباد و مناطق دیگر.
داستان فقط داستان آشوراده نیست. ما اوایل آن ۳۰ سال پیش نگران دراج و کبک ها بودیم. آهوهای مان را شکارچیان متخلف می زدند. بعد ناگهان اما دیدیم زیستگاهها دارد نابود می شود.
ما اوایل نگران تالاب پریشان بودیم که چهارهزار هکتار وسعت دارد. بعد دریاچه بختگان خشکید، ۱۵۰ هزار هکتار. بعد دریاچه ارومیه خشکید، نیم میلیون هکتار.
حالا من نگران خلیج فارس هستم. روی تمام رودخانه های عظیمی که به خلیج فارس می ریختند، سد زده اند. این رودخانه های پر آبی که به خلیج فارس می ریختند و حاصلخیز و پرتولیدش می کردند، آن را پر از ماهی می کردند و زندگی و حیات میدادند به خلیج فارس، همه را بسته اند و روی آنها سد زده اند و به جای این رودخانه ها فاضلاب می ریزند در خلیج فارس. اگر شما یکبار ده سال پیش سرتان را زیر آب های خلیج فارس کرده بودید، دیده بودید که آنجا چه عجایبی هست. مرجان ها، صخره های مرجانی عظیم کیلومترها در کیلومتر، به همراه میلیون ها تنوع رنگ موجودات مختلف، پر از حیات و زندگی بود.
کرانههای خلیج فارس از آبادان تا بندرعباس بیش از هزار کیلومتر است و ما بیش از ۴۰ جزیره در آنجا داریم. اما غیر از اینکه می روند آنجا و چاه نفت می زنند و پالایشگاه و اسکله می زنند و صادرش می کنند و آلوده اش می کنند، چه کار دیگری با آن انجام میدهند؟
چرا نگران خلیج فارس نباشیم! می دانید، هزار و دویست کیلومتر، هزار و پانصد کیلومتر اگر ساحل غوراب و محیط جزایر را حساب کنید، نصف این خلیج مال من است، بیشتر از نصف اش. می شود گفت که یکی از زیستگاه های شگفت انگیز جهان است. برای اینکه عمق اش، حرارتش، گردش آب، رودخانه هایی که به آن ریخته، آنجا یک چیز عجیب به وجود آورده. شما اسیر جو نشوید، مسائل اساسی را مطرح کنید با من.
با توجه به صحبت هایی که الان شما داشتید، به نظر می رسد وضعیت محیط زیست ایران فراتر از خط قرمز و بحرانی ست که در مقابلش قصه آشوراده و مسئله آتش سوزی های پیاپی جنگل گلستان و جاده سازی در جنگل های شمال، یا حتی بحران آب و وضعیت دریاچه هایی مثل بختگان و ارومیه یک قسمت خیلی کوچکی از آن است، درست می گویم؟
کاملا درست می گویید.در چندسال گذشته دهها سد زده اند. اما در حوزه آبخیز سدها فعالیتهای آبخیزداری نمی کنند. سد را همین جوری می زنند و بعد رها می کنند.
سد میناب دارد پر می شود از گل و لای. در سدی دیگر خاک آمده رسیده به خود سد. سد درودزن دارد پر می شود. در بستر دریاچهای که ۲۰ تا ۳۰ سال پیش آن جا وجود داشت، پارسال هفتصد هکتار برنج کاشته اند، برای اینکه سد دارد پر می شود. سد سفیدرود نیز دارد پر می شود.
سد میناب دارد پر می شود. زندگی یک میلیون آدم در بندرعباس و میناب و آن شهرها و شهرک ها به این سد بسته است. آبخیزداری نمی کنند. چند سال دیگر این سدها چه می شود؟ آب زیرزمینی را که خورده اند، آب رودخانه ها هم که تمام شده، آب چاه ها، چشمه ها و قنات ها همه استفاده شده است، و سدها هم دارد پر می شود. می دانید فاجعه عظیم است و به جایی می رسد که سرنوشت و سرگذشت این ملت چند هزار ساله دارد واقعا نگران کننده می شود و مساله هم از کبک و دراج و آهو و این ها هم دارد رد می شود. در حقیقت رد شده است الان.
به غیر از مساله زیستگاهها که شما به آن اشاره کردید، در مورد گونه های جانوری ایران و همچنین مساله شکار که هر روز خبرهایش را می خوانیم و همچنین گونههای مختلفی که در معرض انقراض قرار گرفته اند، چه دارید به شنوندگان زمانه بگویید؟
در مورد زیستگاه ها مسئول سازمان جنگل ها و مراتع، مسئول جنگل های زاگرس می آید به تلویزیون و اعلام می کند ۱۸ میلیون بلوط خشکیده است یا نمی دانم چند میلیون هکتار جنگل از بین رفته و قدرت زادآوری اش را از دست داده است.
رودخانه ها و دریاچه ها را هم که می بینید. یعنی سرعت تخریب آن قدر زیاد است که من به تنها چیزی که می توانم تشبیه کنم آتش سوزی است. مثل این که خانه ای آتش گرفته. اولین وظیفه ما این است که مادر پیر و عزیزمان را از خانه ببریم بیرون. بعد بچه های فسقلی را و بعد تابلوهای نقاشی و سند مالکیت را. وظیفه ما الان این است که بهترین زیستگاه ها را که در آن گونه های نادر گیاهی و جانوری هست، تبدیل کنیم به پارک ملی و به هر قیمتی نگه شان داری و حفظشان کنیم.
آخرین گونه ها، آخرین زیستگاه ها و آخرین چشماندازها را و عزیزترین محیطهای زیست مان را. ما باید جمع شویم. ما آنقدر کارشناس عزیز، آنقدر استاد محیط زیست در سرزمین مان داریم که می توانیم این ها را جمع کنیم، دعوت کنیم، یکجایی. بگوییم که همه چیز دارد از بین میرود و بگویند که کجا را حفظ کنیم و به چه قیمتی، و با هر قیمتی. باید جمع شویم و یک فکری بکنیم، یک فکر اساسی. وقتی که یک میلیون هکتار از جنگل های شمال رفت، شما دیگر چگونه می خواهید شوکا را یا شمشادستان و یا راشستان را نجات دهید. باید یک جاهایی را، اکوسیستم ها و محیط زیست هایی را که هنوز در آن ها گونه ای باقی مانده، یک جمعیت قابل توجه ای باقی مانده، در آنجا همه عزیزترین آدم های مان را، با شخصیت ترین آدم ها را، سیاسی – اقتصادی – علمی و فرهنگی، جمع کنیم و بگوییم یک چنین وضعیتی است. به نظر من شرایط بحرانی ست، حالت عادی نیست.
شما یک تجربه موفق در قشم داشتید که قبلا در گفت وگو با زمانه در موردش صحبت کردید. بحث نجات لاک پشت های پوزه عقابی در قشم. از آنجا خبری دارید؟ الان هنوز آن کارهایی که شما پایه گذاری و بنیان گذاری کرده اید، دارد انجام می شود یا اینکه این ها دوباره در معرض خطرند؟
ببینید این تجربه شخصی من است. شما هر جا بروید و یک پروژه محیط زیستی را که صادقانه به نفع مردم باشد، برای مردم اگر جدی و محکم توضیح بدهید، مردم حمایت می کنند. پروژه های حافظت محیط زیست در سرزمین ما در درجه اول به نفع فقیرترین آدمهاست.
در آن پروژه ما رفتیم با فقیرترین آدمها، با بانوان محترم جزیره قشم صحبت کردیم و گفتیم که این تخم های لاک پشت را جمع و زیر ماسه بکنید. آن تخمهای لاک پشت قبلا غذای مردم بود. ۲۷ یا ۳۰ هزارتا تخم لاک پشت را هر سال ما می کردیم زیر ماسه و تبدیل می کردیم به بچه لاک پشت و بعد رها می کردیم. ما آمدیم یک دستشویی ساختیم، یک لوله آب، یک منبع آب، یکجایی کمی صابون مایع گذاشتیم، یک توالت ساختیم. مردم آمدند کار ما را دیدند. این ها غذاخوری تاسیس کردند، مرکز صنایع دستی تولید کردند و حالا می روم آنجا و هر وقت می روم، فروش صنایع دستی درآمد زنان از درآمد صید ماهی شوهرهاشان بیشتر است.
برای اینکه دریای خلیج فارس را دارند می دهند صید صنعتی که چندان سودآور نیست. ولی صنایع دستی که خانمم آموزش داد و زنان الان دارند درست می کنند، خانم های محترم روستاهای مجاور، درآمدش برای خانواده ها خیلی بیشتر از آن تخم لاک پشتی ست که ما نگذاشتیم بخورند.
ببینید الان عشایرایران زندگی شان ازهم پاشیده. مرتع و جنگل و آب و همه چیز از بین رفته. صدها هزار زن عشایر بیکارهستند. برای اینکه دامداری دیگر رونق ندارد. چه کاری بهتر از اینکه از ته مانده جنگل ها بذر بگیریم، نهال درست کنیم و دوباره بکاریم، توسط همین زن ها. و جنگل تولید شده را بگوییم مال خودت، پنج سال حفاظت اش کن. می شود در این مملکت کار کرد. چرا نمی شود؟ اگر با صمیمیت، با شعور، با آگاهی و با دانش جلو برویم و امکان کار فراهم بشود.
بگذارید از همین قسمت صحبت شما برویم سراغ بخش پایانی گفت وگوی مان. شما به عنوان یکی از باتجربه ترین افراد در زمینه حفاظت از محیط زیست ایران شناخته می شوید. برنده چندین جایزه هستید و خیلی ها شما را به عنوان «پیر» حفاظت از محیط زیست ایران می شناسند. اگر بخواهید به مسئولین، به مردم، به دلسوزها، به کسانی که محیط زیست و حفاظت از آن برای شان مهم است توصیه ای بکنید و آن ها را تشویق کنید که گام به گام در راه برگشتن به یک حالت عادی و از این منطقه خطر و آسیب هایی که شما نام بردید دور بشویم، توصیه های شما به این افراد چیست، به مسئولین، به مردم، به خبرنگارها و به فعالان محیط زیست؟
ببینید مردم کوچکترین تقصیری ندارند. درست است که از بعضی ماشین ها قوطی آب پرت می شود به طبیعت یا غیره، ولی مساله این است که فاضلاب و زباله باید توسط یک سیستم حکومتی به نحوه بهداشتی دفع شود که انجام نمی شود.
از ۴۰ میلیون کیلو یا ۴۰ هزار تن زباله ایران که دولت باید جمع کند، یکجایی دفن اش کند، تفکیک و بازیافت کند، چنددرصدش را جمع می کند؟ بنابراین همه متوجه حکومت است. یک حکومتی است که سازمان برنامه را بسته است. سازمان برنامه و بودجه مملکت باید برای آینده این سرزمین برنامه بیست ساله، دهساله، پنج ساله و یکساله داشته باشد. باید این سرزمین را ارزیابی کند که کجا کشت شود. رودخانه ها باید ارزیابی زیست محیطی شوند که چقدر باران می بارد، چقدر آب هست در این حوزه. با این آب آیا باید در کجا کشت کرد. کجا تفرج گاه بشود، کجا زراعت بشود، کجا مال عشایر بشود، کجا بشود یک پارک ملی به خاطر گونه ها!
سازمان را بستند. کتابخانه هایش نابود شد. آرشیوش نابود شده. این سرزمین کارشناس اش را دارد، آدم باتجربه اش را دارد، استاد دانشگاه اش را دارد. این ها را باید دعوت کنند. دو روز، سه روز، یکماه، دوماه سخنرانی بگذارند، جلسه بگذارند، بحث کنند، سازمان برنامه پرقدرت، با شخصیت، با دانش مورد احترام همه را تاسیس کنید. یک خانواده بدون برنامه نمی تواند زندگی اش را مرتب کند. ۷۰ میلیون آدم در دو میلیون کیلومتر مربع بدون برنامه، بدون هدف! نمی شود این جوری. می دانید من به کدام مسئول چه بگویم. این آینده این سرزمین مسئله کوچکی نیست. بهترین کارشناس ها، دلسوزترین کارشناس ها، باسوادتین کارشناس ها و باعلاقه ترین آدم ها به این سرزمین باید بیآیند در یک سازمان برنامه و بودجه عزیز و محترم جمع شوند برای آینده این مملکت و برنامه بریزند.
می دانید، سالهاست بسته اند. آشوب است این وضعیت اقتصادی، این وضعیت مدیریت. می دانید می آیند توی سرچشمه های رودخانه ها کشت و کار می کنند، جنگل را از بین می برند.
نگاه کنید برازجان را من همین جا می گویم، بغل شیراز آب را برمی دارند، برازجان، دالکی… دو میلیون نخل هشتادساله و صدساله در آن جا هست که دو سال دیگر یک قطره آب هم به آنها نمی رسد. همین طوری که الان به نخلستان های آبادان و میناب هم آب نمی رسد.
آبادان، اهواز، خرمشهر چهارمیلیون نخل دارند. جنگل های زاگرس از بین می روند، گوجه و خیار می کارند آن پایین و نخلستان های عظیم صدساله را می خشکانند.
واقعا آشوب است. می دانید یک سازمانی، یک سازمانی که تبلور خرد و تجربه این مملکت باشد، باید تشکیل شود. با احترام کامل، همه به آن احترام بگذارند و برنامه هایش را قبول و اجرا کنند. راهش این است. اینکه گفتم نگران خلیج فارس هستم، قطعا نگرانش هستم. خیلی هم نگران خلیج فارس هستم. من خلیج فارس را خیلی دوست دارم. ولی در سرزمین خودمان الان هیچ کس توجه ای به آن ندارد. جزیره قشم از خیلی از کشورهایی که عضو سازمان ملل اند، بزرگتر است. زیبایی هایش بیکران است. جزایر مرجانی پیرامونش به تمام معنا شگفت انگیز است. من خیلی نگران هستم.
radiozamaneh