اگر همه هدف مشترکی داشته باشیم، و آن حفاظت از منابع طبیعی و نگاهداری از ایران برای نسلهای بعد باشد، قاعدتا نمیتوانیم با هم دشمن شویم.
در وضعیت حساسی که میراث طبیعی و محیط زیست در ایران قرار دارد و کارشناسان بین المللی خطر خشک سالی و بی آبی در مناطق وسیعی از ایران را پیش بینی می کنند. نیک آهنگ کوثر تلاش های چشمگیری را، به ویژه در سال گذشته، در جهت حفظ منابع آبی در ایران انجام داده است.
نیک آهنگ کوثر با این که به خاطر کارهای روزنامه نگاری خود در ایران مورد تهدید قرار گرفت و به ناچار زادگاهش را ترک گفت، تلاش برای حفظ میراث طبیعی و محیط زیست ایران را در کانادا و آمریکا ادامه داده و هوشیارانه با استفاده از تریبون های آزاد این کشورها، مردمان ایران، بویژه جوان ها را به شناخت مسایل مربوط به میراث طبیعی و محیط زیست، و حفظ آن تشویق می کند.
شمس رنجبر: آقای نیک آهنگ کوثر قبل از هر چیز به شما تبریک می گویم که امسال به عنوان بهترین شخصیت سال در رشته میراث طبیعی ایران انتخاب شده اید.
نیک آهنگ کوثر: از لطف شما ممنونم. برای من هم خبر فوقالعاده خوشحال کنندهای بود.
شمس رنجبر: چه شد که شما در سال گذشته بیشترین وقت خودتان را برای میراث طبیعی و مشکل آب در ایران گذاشتید؟
نیک آهنگ کوثر: من این مساله را مدیون تعلیمات پدرم هستم. گرچه هیچوقت نخواستم مثل بچه کیمیاگرها، راه پدر را انتخاب کنم، اما به هر شکل بخشی از عمرم کنار دست او گذشت و شاهد پژوهشهای او در حوزه مهار سیلاب برای افزایش ذخیره آبهای زیرزمینی بودهام. بعد از انقلاب، به جای اینکه به دنبال مقام باشد، عملا از تهران فرار کرد تا در گوشهای پرت، دور از رقابتهای اداری با گروهی از همکارانش که عاشق ایران بودند، راهی بیابند که با حداقل هزینه، آب بیشتری برای کشاورزان و روستائیان حفظ و ذخیره شود. کلاس پنجم دبستان بودم که به نورآباد ممسنی رفتیم و بعد هم مدتی را در روستاهای پودنک و شور منطقه جونگان سپری کردیم. شاید برای خیلیها قابل درک نباشد که چگونه یک خانواده تازه از آمریکا بازگشته، خانه و زندگی در محله گیشای تهران را رها میکند و به جایی میرود که امکاناتی بسیار محدود دارد. من به جز عشق، هیچ توضیح دیگری برای کار پدرم و همکارانش نمیتوانم بیابم.
بعد از مهار چند سیلاب قوی، و انتقال آب به ده شور برای کشاورزی، از برکهای باریک پیش از آنکه شور شود، اهالی جونگان اثر کار این گروه کوچک را به خوبی دیدند.
بعداً پدرم و همکارانش در نقاط مختلف، از جمله در منطقهای نیمه بیابانی به گره بایگان فسا که بسیاری از روستاییانش برای کار گل به امیرنشینهای خلیج فارس مهاجرت میکردند رفتند و با کار سخت، در مقابل همه مقاومتها و دشمنیهای برخی مدیران ارشد در تهران، عملاً روش قدیمی مهار آب ایرانیها را به سبکی علمی تبدیل کردند که بعدها «آبخوانداری» یا مدیریت آبخوان بهوسیله مهار سیلاب نام گرفت. در منطقهای بیابانی، با مهار چند سیل قوی، به اندازه آب پشت یک سد بزرگ را در زیر زمین ذخیره کردند.
این طرح در نقاط مختلف ایران آزمایش شد و جواب هم داد، اما به خاطر علاقه بیش از حد مدیران ارشد نظام به سدسازی، و علاقه نهادهای نظامی به پول سد سازی و عشق مهندسان مشاور به بهرهگیری از بودجههای کلان، سر این طرح بسیار ارزان، بیکلاه ماند. طرحی که میتوانست چندین برابر آب پشت سدها را در زیر بیش از ۱۲۰ هزار کیلومتر مربع از زمینهای پر از رسوبهای دانه درشت و مخروطهای افکنه نه تنها برای نسل ما، که برای نسلهای دیگر حفظ کند.
من در دانشگاه زمینشناسی آموختم و رسوبشناسی. بعدها البته روزنامهنگاری هم خواندم. تجربه کار در هر دو حوزه به من کمک میکرد تا بابی جدید در ارتباط با آب را بگشایم که با حمایت نهادهای غیر دولتی و شبکه افق-اندیشه، امکان ارتباط بهتری با شهروندان داخل کشور پیدا کنیم و خوشبختانه با همراهی دوستان، برنامه آبانگان را آگاز کردیم که تا کنون ۳۷ قسمت آن پخش شده است.
در شرایطی که ایران ممکن است به خاطر خشکسالی و مدیریت نابخردانه و حکمرانی غلط آب در ایران، همان مسیر سوریه را تکرار کند و شاهد از دست رفتن جانهای بیشماری باشیم و مهاجرت گسترده ایرانیان، شاید کار ما کمک اندکی به بیداری شهروندانی بکند که توجه قابل قبولی به منابع طبیعی ایران نکردهاند و ببینند که میتواند به ایرانیانی که در معرض خشکسالیاند، یاری برسانند.
شمس رنجبر: تلاش های شما تحسین برانگیز است. با این حال من شنیده ام که مخالفانی در بین کنشگران محیط زیست در ایران دارید. در حالی که به نظر من آن ها باید خوشحال باشند که برخی از همکارانشان با این که سال هاست از ایران دور شده اند باز هم به فکر مسایل مربوط به آبادانی ایران هستند. آیا شما این مشکل را وقتی در ایران هم بودید داشتید؟
نیک آهنگ کوثر: معروف است هر گاه کسی حرفی متفاوت میزند، اول برایش مانع درست میکنند، بعد مخالفت میکنند، اما وقتی حرف او جا افتاد، میگویند «ما بودیم که از اول همین حرف را می زدیم». بخشی از مخالفتها ناشی از همنوا نبودن با گروههای مختلف است.
از سوی دیگر، میدانم که مخالفت من با نیروهای سیاسی مختلفی که منفعت خود را در وجود جمهوری اسلامی جستجو میکنند و با جریانها مختلف همراهند، تبعاتی دارد. فکر میکنم یکی از اولین روزنامهنگارانی بودم که با سیاستهای افراطی سدسازی دولت خاتمی مخالفت کردم و سانسور را از همان وقت در این حوزه لمس کردم. کسانی که مدعی بودند که «دانستن حق مردم است» و مدعی بودند که «ایران مال همه ایرانیان است» وقتی پای منافع خودشان و منافع مشترکشان با سپاه و قرارگاه خاتم النبیای سپاه پیش کشیده میشد، ذات سرکوبگر خودشان را عیان می کردند. بسیاری از فعالان و اهل قلم، دل در گروی همان گروهها و هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی دارند. طبیعتاً برخی از این دوستان از ایرادهایی که وارد آوردهام، دلخور هستند.
البته هستند کسانی که مطمئناً بسیار سزاوارتر از بنده هستند و این عنوان را حق من نمیدانند، که به آنها و نظرشان احترام میگذارم.
شمس رنجبر: اصولا در چند سال اخیر، به ویژه پس از جنبش حق طلبانه سبز، به نظر می رسد نوعی چندگانگی بین فعالین محیط زیست بوجود آمده. و تفاوت نظرها و اختلافات سیاسی مانع همبستگی و اتحاد آن ها در حل و فصل مسایل محیط زیستی شده است.
نیک آهنگ کوثر: جسارتاً من «جنبش سبز» را «واکنش سبز» میخوانم. یک جنبش اجتماعی سیاسی، هدفی دارد، استراتژی دارد، رهبری منسجم دارد. میداند از موفقیتها چگونه بهرهبرداری کند. «رای من کجا است» هدف نیست، یک شعار در چارچوب تاکتیکهای یک حرکت سیاسی است. در ضمن، از نگاه من، حقطلبی بدون دفاع از حقوق همه شهروندان ایران و قربانیان نقض حقوق انسانی، به ویژه اقلیتهای دینی و سیاسی و اجتماعی و جنسیتی، معنی ندارد.
از طرف دیگر، ضمن احترام به گرایشهای سیاسی مختلف فعالان محیط زیستی، باید پرسید که این دوستان در درجه اول به دنبال بهبود وضع محیط زیست هستند یا نه؟ اگر هستند، چه برنامهای در چارچوب همان شرایط موجود در جمهوری اسلامی دارند و آیا میتوانند متناسب با شرایط، بهترین نتایج ممکن را بگیرند؟ اگر همه هدف مشترکی داشته باشیم، و آن، نجات سرزمین و حفاظت از منابع طبیعی و نگاهداری از ایران برای نسلهای بعد باشد، قاعدتا نمیتوانیم با هم دشمن شویم. ممکن است روشها متفاوت باشد، اما اگر واقعاً به شکلی خالص و با گذشتن از منافع فردی، به جلو گام برداریم، احتمالاً دشمنیها به دوستی تبدیل خواهد شد.
شمس رنجبر: برویم سر مساله اصلی که در ارتباط با تلاش های یک سال اخیر شماست. چند سال است که ما گرفتار کم آبی بدی شده ایم به طوری که کارشناسان می گویند اگر وضع همین گونه پیش برود خطر بی آبی در بیشتر استان های ایران پیش بینی می شود. که به دنبالش کوچک و ویرانی و غیره هم خواهد بود.
البته ما قرن هاست که در منطقه ای قرار داریم که جزو مناطق کم آب است اما آیا این کم آبی کنونی ربطی به کم آبی جغرافیایی و منطقه ای ما دارد؟
نیک آهنگ کوثر: ما ایرانیها، قاعدتاً زمانی هوشمندتر بودیم، و با کمترین امکانات، بیشترین و بهترین بهره را از طبیعت میگرفتیم. قنات را اختراع کردیم. به اندازهای که آب در اختیار داشتیم میکاشتیم و با چاههای عمیق، سفرههای آب زیرزمینیمان را خالی نکرده بودیم. دشتهای سرسبز را تبدیل به بیابان نکرده بودیم.
مدیریت نابخردانه منابع آب و علاقه همگان به توسعه ناپایدار و ساخت سدهای عظیم و کانالها و تونلهای بزرگ انتقال آب، سرزمینمان را به سمت نابودی کشاند. حالا عدهای میخواهند «ایرانرود» را هم بسازند. من فکر میکنم جای مغز و روده برخی عوض شده است. جسارت من را ببخشید، اما از موجوداتی با شعور انتظار خزعبلاتی اینچنین نمیرود. چگونه طرحی را علم میکنند که هم به حوضههای آبخیز و آبریز مملکت آسیب میرساند و کشورمان را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم میکند و میدانند که سودش به جیب یک عده نظامی و پیمانکاران و مشاوران فاسد میرود…میدانند که از آن سود، چیزی هم ممکن است به آنها برسد، اما نمیخواهند ایرانیان بدانند که چه آسیبهای سترگی به سرزمینمان وارد خواهد آمد.
بیآبی امروز ما، فقط به خاطر اقلیم ما نیست. مدیریت فاقد شعور منابع آب و بیتدبیری در قبال منابع طبیعی، باعث شده که از مهار و بهرهگیری از میلیاردها متر مکعب سیلآب در مناطق بیابانی عاجز باشیم، در حالیکه میتوانستیم با آبخوانداری، بخش بزرگی از سیلاب را در دل زمین برای نسلهای بعد ذخیره کنیم.
شمس رنجبر: برخی کارشناسان معتقدند که ما مشکل آب، آنگونه که مسئولین دولت بیان می کنند نداریم. یعنی وضع آب در ایران به مراتب بهتر از کشورهایی مثل عربستان و اسراییل، و امارات و غیره است. اما آن ها مساله آب را تا حدود زیادی حل کرده اند یعنی چون ما در لیست اول کشورهایی نیستند که با بحران آب روبروست. چه تفاوتی بین ما و آن هاست؟
نیک آهنگ کوثر: مشکل ما در ایران، مشکل فکری و نبود مدیریت و تدبیر است. مشکل، عدم تعهد به توسعه پایدار است. این همه سیلاب هدر میرود، حال آنکه فقط خیال میکنند که برای مهار سیل باید سد ساخت. نمیدانند که بخش مهم مواد آلی و معدنی موجود در سیلاب باید به زمینهای کشاورزی و جلگهها برسد.
به عقیده من، اسرائیلیها ثابت کردهاند که مفهوم توسعه پایدار را میشناسند و از قطعه زمین محدود و کوچک در خارومیانه، بیشترین بهره را بردهاند، وقتی در صحرای نگو درخت میکارند و میوه برداشت میکنند، و آن وقت باغدار استهباناتی ما در منطقهای با بارانی بیشتر نمیتواند درخت انجیرش را نجات دهد، باید فکر کنیم که یک جای کار میلنگد.
هر وقت دانستیم که میتوان ایران را به شکلی پایدار اداره کرد، و عاشقان مملکت را پای دار نبرد، آن روز را باید جشن گرفت.
شمس رنجبر: یکی از تازه ترین خبرها در ارتباط با مساله آب که در نشریات دولتی هم منتشر شده این است که یازده میلیارد متر مکعب اضافه بردداشت از منابع آبی ایران داشته ایم. مسئولیت این کار دست کیست
نیک آهنگ کوثر: به نظر من میزان برداشت بیشتر از اینها است. وقتی با همراهی امامان جمعه، صدها هزار چاه غیر منطقی حفر شده و موتورپمپهای فشار قوی، مانند دراکولا خون زمین را میمکند، بی آنکه شمارشگری میزان برداشت را ثبت کند و زمینداران بدانند که سهمشان چیست، وضعیت چیزی میشود که الان شاهدش هستیم.
وقتی دولت رفسنجانی یک نیروگاه گازی را در دشت کبودرآهنگ میسازد که از آبهای زیرزمینی برای خنک کردن بهره میگیرد، میبینیم که در دوره روحانی، دشت پر از فروچالههای ناشی از نشست زمین شده. مرگ زمین رخ داده. این جنایت است و مسوولان مملکتی در همه ردهها، شریک جرم هستند.
شمس رنجبر: غیر از کم آبی بر اساس آمارهای جهانی ما از نظر فرسایش خاک رتبه های اول تا پنجم را در دنیا داریم. خود مسئولین دولتی می گویند حدود هشتاد تا نود درصد فاضلاب های خانگی و صنعتی وارد خاک و محیط زیست مردم می شود.
نیک آهنگ کوثر: آنچه من خواندهام، فرسایشی معادل ۲ میلیارد تن خاک در سال است. آیا میدانید ارزش این خاک از کل نفتی که سالانه از ایران صادر می شود بیشتر است؟ زمانی، مردم جانشان را برای حفظ آب و خاک ایران میدادند، اما امروز، نه تنها دولت، که بخشی از مردم آب و خاکمان را به نابودی کشاندهاند. از آن میترسم که روزی، خاک وطن هم نباشد و بخوانیم «خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟»
شمس رنجبر: در مورد فروش خاک ایران به شیخ نشین های خلیج فارس چه نظری دارید. برداشتن خاک خوب یا خاک قابل کشت ایران و فروختن آن به کشورهای دیگر چه اثراتی می تواند برای ما داشته باشد. البته صادرات خاک گویا از نظر قانونی در ایران ممنوع است و شاید به همین دلیل خاک ایران را به عنوان صادرات گل به شیخ نشین ها می فرستند.
نیک آهنگ کوثر: «خداوند سرنوشت هیچ قومی را عوض نمیکند، مگر آن قوم خود تغییر کنند» فکر نمیکنم داریوش کبیر اینجایش را به خواب میدید، وگرنه در دعای معروفش علیه خاک فروشان هم حرف میزد.
شمس رنجبر: آیا اصولا در ایران قوانینی برای حفظ آب و یا خاک وجود دارد که مسئولین و مردم از آن سرپیچی می کنند؟
نیک آهنگ کوثر: اصول ۴۵ و ۵۰ قانون اساسی در مورد منابع طبیعی و محیط زیست است. در اصل ۴۵ میخوانیم:
«انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات و رها شده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانهها و سایر آبهای عمومی، کوهها، درهها، جنگلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، و اموال مجهولالمالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود، در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید. تفصیل و ترتیب استفاده از هر یک را قانون معین میکند.»
مشکل اینجا است که حاکم اسلامی به جای مدیریت بر اساس عقل، بر اساس منفعت، دلیل شرعی جور میکند و منابع طبیعی را از بین میبرد.
ما قوانین دیگری هم داریم. مشکل نبود قانون نیست! مشکل تا حد زیادی، سو استفاده مجریان و سکوت ناظران است.
شمس رنجبر: دولت مرتب بلاهایی را که بر سر میراث طبیعی ما می افتد، برگردن مردم می اندازد. ولی آیا مردم می توانند به تنهایی مسئول این فاجعه ی عظیم که در مورد آب پیش آمده باشند؟ تازه آیا مردم چیزی در این مورد و موارد مشابه آموخته اند که با آن آشنا و به آن آگاه باشند؟ ما می بینیم که در کشورهایی پیشرفته بچه ها از کودکی با این نوع مسایل آشنا هستند، رسانه های مختلف به طور مرتب مطالبی آموزشی و خبری در مورد مسایل مربوط به میراث طبیعی و محیط زیست شان دارند ولی در ایران که چنین چیزهایی نیست.
نیک آهنگ کوثر: دولت باید مدیریت کند، و البته دولتی که فاسد است، مدیریتش هم سرشار از فساد است.
شمس رنجبر: به نظر شما مسئولیت فعالین غیر دولتی مربوط به محیط زیست، یعنی ان. جی. او ها در داخل ایران چیست؟
نیک آهنگ کوثر: اول باید تعریف نهاد غیر دولتی را بشناسیم. بسیاری از نهادهای غیر دولتی در ایران، عملا دولتی هستند. این چه اسمی است که بر خود گذاشتهاند؟ باید اسمشان میگذاشتند «نهادهای دولتی غیر دولتی»!
دوم اینکه، یک نهاد غیر دولتی زمانی موفق است که بتواند ارزش کار داوطلبانه را نشان دهد و ضمن آشنا کردن مردم با مسائل، آنها را علاقهمند و درگیر کند. من در ایران از نهادی غیر دولتی مثل «محک» بسیار آموختم. نهادهای غیر دولتی هم میتوانند از این مجموعه یاد بگیرند که توانسته سطح زندگی یک عده را بهبود ببخشد و از طرفی با مشارکت مردمی سهمی در مبارزه با سرطان کودکان داشته باشد. نهادهای غیر دولتی باید بگیرند که مسائل را برای مردم طوری بیان کنند که قابل لمس باشد و احساس کنند که اگر قدمی بر ندارند، به ضرر آینده فرزندانشان است. این یک واقعیت است و اینها در بیان واقعیت، موفق نبودهاند.
شمس رنجبر: ان. جی. او های اندکی که در خارج داریم درارتباط با مسایل ایران چه کارهایی می توانند انجام دهند و آیا کارهایشان چقدر موثر است.
نیک آهنگ کوثر: نهادهای غیر دولتی در خارج از کشور که میخواهند در داخل اثرگذار باشند، بایستی نگاهی واقعبینانه به داخل داشته باشند. خیال نکنند که همه با ایدهآلهای آن همراهی خواهند کرد، بدانند که اثرگذاری روی گروههای مختلف سخت است. ظرفیتها را بشناسند و ببینند بدون اینکه کارشان به فعالان داخلی ضرری برساند، آنها را یاری کنند. حساسیتها را باید شناخت و با توجه به همان حساسیتها قدمی برداشت که این دوستان در داخل متضرر نشوند.
شمس رنجبر: ـ آقای نیک آهنگ کوثر، از وقتی که برای این گفتگو گذاشتید سپاسگزارم
نیک آهنگ کوثر: من از لطف شما بسیار ممنونم.