پرسمان کیستی و چیستی ملی و قومی، از پرسمانهایی است که در چند دههی گذشته در میان روشنفکران ایرانی پیش کشید شده است. در واشناسی این پرسمان، ادعاهای بسیاری پیش کشیده میشود اما هنوز به درستی و برپایه ی نمونه ایران و اندیشه خود ایرانیان، هیچگونه پژوهش و مفهوم سازی سودمند، در این زمینه انجام نشده است. همچنین، هیچ پژوهش مستندی درباره آمیزه قومی و زبانی مردم ایران انجام نشده است. هرچه هست یا نمونه فلان کشور سده نوزدهم است و یا بکاری واژگانی کلی و گاه شعارگونه مانند فدرالیسم، حق تعیین سرنوشت، آسیمیلاسیون، ستم ملی و مانند آن. یا به دست دادن آمارهای بی پایه از جمعیت این یا آن گروه قومی مانند جمعیت ۵۰درسدی یا ۶۰درسدی “ترکهای” ایران. این درحالی است که هنوز “ترک تبار” بودن مردم آذربایجان و اران، پاسخ آری نگرفته است.
شب گذشته در برنامه پرگار از تلویزیون بی بی سی، بازهم گفتگویی پیرامون این پرسمان برگزار شد که البته برنامه بسیار خوبی بود. اما در این برنامه نیز جز دوباره گویی بی نتیجه همان سخنان همیشگی، چیز تازه ای دیده نمیشد. خوشبختانه در زمستان سال گذشته کتاب بسیار باارزشی در ایران چاپ شده به نام “نژاد، قوم و ملت در ایران” که یکی از روشنفکران ایرانی به نام محمد رحمان زاده آن را نوشته، و انتشارات “کتاب آمه” آن را چاپ کرده است. تا جایی که من دیده ام، این کتاب ۶۰۰ صفحه ای نخستین کتاب فارسی است که به بررسی و واشناسی ریشهای مفهوم های نژاد، قومیت و ملیت در ایران پرداخته و همراه با نگاه تاریخی و تئوریک به آن، این مفهوم ها را در گذر ۲۵۰۰ سال گذشته در ایران بررسی کرده و برخلاف نظر قومگرایان ایرانی، ناسیونالیسم فراگیر ایرانی را نه پدیده ای پسارضاشاهی، که پدیده ای ۲۵۰۰ ساله دانسته، و از کلیشه های تکراری در زمینه این جستار، دوری گزیده است. در این کتاب همچنین برپایه گزارشهای گوناگون، درسد جمعیت هریک از گروههای قومی کشور واشناسی شده است.
دربخشی از این کتاب میخوانیم: “… حتی اگر هیچ فارس زبانی در ۱۴ استان غیرفارس زبان کشور زندگی نکند، درسد کل جمعیت این استانها، به ٣۵ درسد کل جمعیت ایران هم نمیرسد. این در حالی است که جمعیت بومیان فارسی زبان این استانها، بین ۲۰ تا ۶۰ درسد کل جمعیت برآورد میشود. همچنین، حتی اگر جمعیت کرد زبان و فارس زبان استان آذربایجان غربی را هم جزو جمعیت آن استانها به شمار آوریم، آنگاه درسد جمعیت استانهای ترک زبان در کل کشور، به ۱۰ میلیون و ۵۶۶ هزار نفر، یعنی حدود ۱۴ درسد کل جمعیت کشور میرسد. این در حالی است که هنوز در زمینه تبار و زبان ایرانیان آذری، دیدگاه یگانهای وجود ندارد. اگر “تبار” آذربایجانیها را ترکی ندانیم و آنها را تنها یک گروه “ترک زبان” بدانیم، آنگاه همگی جمعیت “ترک تبار و ترک زبان” ایران یعنی ترکمنها، تنها کمابیش ۲ درسد خواهد بود. نکته دیگر، جمعیت قوم لر است در ۵ استان کشور. لرها قدیمیترین قوم ایرانی بازمانده از قبایل ماد هستند که تنها در ایران زندگی میکنند و هیچگاه گرایش جداییخواهی نداشتهاند. زبان لری نیز نه تنها یکی از زبانهای ایرانی است، که هم اکنون به شدت با زبان فارسی آمیخته شده است. برای نمونه، در شهر بروجرد در استان لرستان، همه مردم خود را فارس زبان میدانند. در استان گلستان که یک استان قوم¬نشین معرفی شده، زبان مادری شاید ٣۰ درسد مردم ترکمنی (و قزاقی) است، و بقیه فارسی زبان و سیستانی و بلوچ، و تعدادی هم کرد هستند. همین گونه است در برخی شهرهای مهم استان خوزستان از جمله دستکم ۵۰ درسد جمعیت اهواز که بنیادگرایان قومی عرب، آن را شهری کاملاً عربی میدانند.
این نگارنده همه روشنفکران ایرانی به ویژه کسانی را که به پرسمان قومیت و ملیت دلبستگی دارند، به خواندن این کتاب فرا میخوانم.
پیروز باشیم
بهرام خراسانی
نهم تیرماه ۱٣۹۴