«عمری پی آرایش خورشید شدیم
آمد ظلماتِ عصر و نومید شدیم
دشوارترین شکنجه این بود که ما
یک یک به درون خویش تبعید شدیم»… شفیعی کدکنی
… در مورد معضلات کودکان که عمرشان در خیابانهای شهرهای بزرگ ایران تباه میشود… نباید حتما کارشناس ومتخصص این امور بود. طبیعی است که متخصصین به زوایای امور بیشتر آگاهی دارند. نخست میپردازم به مسئله شیوع اعتیاد در میان کودکان با توجه به این مورد که انسانها تا سن ۱۸ سالگی کودک خوانده میشوند. متاسفانه در کشور معضل اعتیاد دیگرمختص به سن خاصی نیست بلکه جنبه عمومی بخود گرفته و کودکان معتاد کم کم به جرگه معتادان کشور اضافه شده اند.”…
در ایران بحث است که آیا باید کودکان معتاد را در مراکز خاصی تحت معالجه قرار داد و یا خیر!؟… گفته میشود :اگر در کشور شرایط مناسبی به وجود آید که امکان دسترسی سریع و رایگان مادران معتاد به مراکز ترک اعتیاد ؛ فراهم شود از آمار نوزادان و کودکان معتاد به میزان قابل توجه ای کاسته میشود…” . وارد این موضوع نمیشویم که چگونه این کودکان معتاد و گاها مبتلا به بیماری ایدز و غیره … از مادران معتاد و مبتلا متولد میشوند.
چه تعداد از کودکان و در چه سنینی درگیر مصرف مواد مخدر، مبتلا به ایدز… خانه بدوشی و نهایتا به خیابان ها پناه میبرند ؛ آ مار دقیقی در دسترس نیست و آنچه که هست متفاوت است…وزارت بهداشت و سازمان به زیستی آمار و ارقامی ارائه میدهند که با آمار آموزش و پرورش همخوانی ندارد. گفته میشود دو در صد از کودکان ( منظور زیر سن ۱۸ سالگی ) معتاد هستند و تعد اد تقریبی صدهزار معتاد خیابانی وجود دارد که طبیعتا دولت به جای بررسی و انتشار آمار دقیق از این افراد… به شبهات دامن میزند و تنها آمار و ارقام موجود را اغراق آمیز میداند وخود از ارائه آمار طفره میرود.
عدم تلاش مستمر در مورد نجات کودکان از عفریت ایدز و اعتیاد را از دو جنبه میتوان بررسی کرد… با توجه به تغییر الگوی مصرف که عمومیت یافته است …. مخدرهای شیمیائی یا روانگردان های جدید که جای خود را در بازار مصرف باز کرده و مخدر های سنتی را پشت سرگذاشته… حامل عناصری است که در ایران داروئی جهت درمان قطعی آن وجود ندارد… و همین مسئله باعث آن است که روند درمان را غامض تر سازد…. یکی از علل فرار کودکان از مدارس را میتوان در استفاده از شیشه دانست که کودک معتاد را دچار روان پریشی میکند که درمان آن نه در ید قدرت مراکز درمانی کشور است و نه در حمایت لازم والدین کودک خلاصه میشود. کودکانی که معتاد به مصرف شیشه …میشوند. بالاخره روزی به خیابانها کشیده میشوند… به دنیای خشونت وخلاف و طبیعتا مورد سواستفاده جنسی قرار میگیرند که راه بازگشتی برای آنان وجود ندارد. آماری از مرگ و میر این کودکان وجود ندارد…گهگاهی اگربعد فاجعه زیاد شود… در صفحه حوادث مطبوعات بدان اشاره میشود. والدین بنا بر محظوریات های اخلاقی مشکل را مخفی می کنند چون اکثرا خود باعث و بانی این روند خطرناک هستند.
آموزش وپرورش از آنجا که هنوز مورد کودکان و معضلاتشان را جدی نگرفته است و هنوز هم منتظر فاجعه ای هولناکتراست… جهت پیشگیری و همآهنگی با خانواده هائی که فرزندان مبتلا و معتاد دارند اقدامات لازم را انجام نمی دهد. زمینه ترک کودکان بی سرپرست به مراتب پیچده تراست.توضیح داده شد که برای روانگرد های جدید که هر روز با نام و خاصیت های ویژه به بازار می آید ، پادزهری وجود ندارد و طبیعی است که روند درمان را طولانی تر می کند.
نباید تصور کنیم که زندگی و کار در خیابان ها تنها برای امرار معاش صورت میگیرد. در بیغوله های شهرهای بزرگ انواع و اقسام آسیب های روانی – اجتماعی برای کودک وجود دارد. مشکلات بهداشتی ، جسمی ، سو تغذیه… بیماری های مقاربتی ، هپاتیت و ایدز وسایر اختلالات گوناگون… کودک را به مرز خودکشی میکشاند. اخیر طبق تحقیقی که در کشور صورت پذیرفته است : “…۸۰ درصد این کودکان دچار کاهش قد، ۸۶ درصد کاهش وزن، ۷۷ درصد بیماریهای دهان و دندان، ۷۳ درصد بیماریهای چشم، ۶۱ درصد بیماریهای دستگاه تنفسی، ۶۴ درصد بیماریهای قلبی، ۶۰ درصد بیماریهای گوش و حلق و بینی، ۸۲ درصد بیماریهای پوست و ۶۰ درصد دارای بیماریهای دستگاه گوارشی. ۳۲ درصد این کودکان دچار مشکل کمبود حافظه، ۳۰ درصد مشکلات یادگیری، ۶۱ درصد کمبود خفیف ذهنی، ۲۱ درصد کمبود کنجکاوی، ۶۴ درصد کمبود شناخت محیط و ۶۱ درصد دارای مشکلات گفتاری هستند…”…گفته میشود : چهل درصد از کودکان خیابانی مبتلا به بیماری ایدز هستند… ترک تحصیل و وارد شدن به دنیای سخت و طاقت فرسای کار هائی مانند واکس زنی ، گل فروشی ، و… باعث ضایعات جبران ناپذیری در کودکان میشود که به ناتوانی مضعف آنان منجر و نهایتا به خشونت و افسردگی بیش از پیش آنان تبدیل میشود.
متخصصین در ایران معضل کودکان کار و خیابان را مولود جامعه صنعتی و مدرن میدانند….! جای تعجب است عکس تصور رایج در کشور، کشورهای مدرن و صنعتی به مراتب در رفع این معضل موفق تر از کشورهای نیمه صنعتی مانند کشورما عمل کرده و می کنند! درجوامع مدرن صنعتی برای نمونه تعدادی از کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی در رفع این معضل اقدامات موثری انجام داده اند که لااقل در این مورد می توانند برای کشور ما نمونه باشند. البته نظریه اعتیاد مولود جامعه صنعتی ، ساده لوحانه و فرار از واقعیت موجود است که عملا کمکی به رفع آسیبهای اجتماعی کشور ما نکرده است. چشم بستن بر واقعیت و آسیب های موجود ، ما را در برابر آسیبهای نوظهور؛ فلج می کند. برای مثال هنوز ما از ارائه آمار و ارقام کودکان کار و خیابانی عاجزیم…وکنترل و مدیریتی در این زمینه انجام نگرفته است، معضل و ازدیاد فروش کودکان در برابر جامعه خودنمائی می کند.
ابلهانه تصور میشود با وضع قانونی بر قوانین جاری این معضل را میتوان لااقل محدود کرد. شورای شهر و سازمان بهزیستی نمی خواهند باور کنند که جهت رفع و محدود کردن این معضل مراجعه مستقیم به مردم وهم یاری با والدین است . تبلیغ فرزند بیشتر نمونه بسیار کوچکی از سبک مغزی مسئولان بی مسولیت کشور است که نتایج مثبتی بدنبال نخواهد داشت.
برای باز کردن بحث در مورد کودکان ناچاریم مسائل گریبانگیر جامعه کودکان را طبقه بندی کنیم و طی این طبقه بندی به بررسی موضوع بپردازیم:
نخست : توجه خوانندگان را به موضوع کودکانی که در پارکهای شهرهای بزرگ متولد میشوند ؛ جلب می کنم. بخشی که شانس بیشتری دارند تا سن ۱۸سالگی تحت پوشش سازمان به زیستی و یا تشکل های های نیکو کاری قرار میگیرند و بعد از رسیدن به سن قانونی یعنی ۱۸ سالگی باید این مراکز را ترک کنند و از این به بعد به علت عدم سازماندهی و سومدیریت و برنامه ریزی صحیح ، به خیایان ها و نهایتا جلب جمعیت کارتن خواب های کشور میشوند…. مسئولین امور دائما از قانون و نقض قانون در این رابطه شکایت دارند در صورتی که منشا مشکلات در وجود قوانین جاری و محظوریت های اجتماعی نهفته شده است. قبلا کوتاه اشاره شد : این کودکان که در کنار خیابان ها و یا پارکها متولد میشوند معمولا از والدین معتاد هستند که در تامین زندگی خویش عاجزند… تعدادی از این کودکان که عموما مبتلا به بیماری هستند… جهت کار و تکدیگری …فروخته میشوند… یا اینکه مشاهده شده که به قتل میرسند. این کودکان حاصل والدینی کارتن خواب هستند که هویت آنان مشخص نیست. شناسنامه ندارند و همین موضوع باعث میشود که هیچ تشکلی حاضر به پذیرش این کودکان نیست.گفته شده است : همان روزی که آیلان کودک سوری که جان خود را در کنار دریا ، فرسنگها دور از خانه و کاشانه خود؛ از دست داد. کودک ۸ سالهای در خیابان وحدت اسلامی تهران توسط یک معتاد سرش بریده شد. مسئولین مملکت با انکار این پدیده شوم و نامطلوب که معظلی به معضلات دیگر اجتماعی است نمیخواهند باور کنند که در آینده نزدیک جامعه با ظهور مشکلات به مراتب خطرناکتر روبرو خواهد بود.
موضوع دیگر : مورد خودکشی کودکان است که این پدیده نسبتا در جامعه ایران جدید است و همین چند سال اخیر شیوع پیدا کرده است. به گونهای که طی ده گذشته طبق آمار در بیمارستان لقمان ۱۷۶ مورد کودکان ۸ تا ۱۳ سال به دلیل مسمومیت در این بیمارستان بستری شدند که ۱۱۱ مورد اقدام به خودکشی تعریف شده که از این میان ۵۹ تن پسر و بقیه دختر بودند….البته این آمار مربوط به تهران و آنهم دقیق نیست چون تعدادی از والدین این کودکان به دلیل محظوریت های اخلاقی و اجتماعی از افشا واقعیت خودداری می کنند …
زمانیکه درماه ( بهمن ماه سال جاری ) گذشته اعلام شد که پنجمین دانش آموز دست به خودکشی زده است. مسئولین آموزش و پرورش کشورصدای زنگ خطر را نشنیدند…! چون بنا بر فرمان از بالا ، سرگرم تدارک و برنامه ریزی جهت ممنوعیت تدریس علوم انسانی در سطح مدارس کشور بودند… که در هفته گذشته ( …رد و تائید آن همچنان ادامه دارد…!) اعلام شد. و حکومت اسلامی میکوشد، نشان لیاقت دیگری بر سینه خود نصب کند. اینکه خودکشی در جوامع بشری از مشکلات مهمی بوده و بطور مستمرخواهد بود ، موجب نگرانی مسئولین است. اما کاهش سن خودکشی تا مرز کودکی باید خواب را از مسئولین و والدین برباید… سئوال در اینجا مطرح است در جامعه ای که قادر نیست حتی کودکان خویش را یاری کند…به کجا خواهد رفت!؟… به کجا قرار است برود!؟
موضوع بعدی مربوط به اعتیاد در سطح مدارس کشور است.مسئولین وزارت آموزش و پروش در کشور بیش از ده سال مسئله مهم اجتماعی یعنی اعتیاد بین دانش آموزان را کتمان میکردند… آقای فانی وزیر آموزش و پرورش جدید بالاخره سکوت را شکست و آماری مبنا بر یک تا دو درصد از دانش آموزان معتاد را علنی کرد…. یعنی وجود ۱۳۰ هزار دانش آموز معتاد ( که طبیعتا بیشتر از این آمار است) در سطح کشور آنهم تنها در سطح مدارس کشور، مورد از حالت بحران خارج شده است. اینکه تا چه حد مسئولان آموزش و پرورش برای پیشگیری و آموزش لازم در این زمینه اقدام کرده ویا می کنند. با رشد بیشتر این معضل بسیار خطرناک در جامعه… نشان از کم کاری و بی توجهی مسئولین را آشکارتر می کند. کاهش سن مبتلایان و معتادان یعنی انسانهائی که بین ۱۰ تا ۱۹ ساله اند که هنوز مسئولیت زندگی خویش را برعهده ندارند…معضل خطرناکی است که جهتی در سیستم آموزش و جهتی در سنت و مذهب و جهتی در سیاست دارد که با سومدیریت و عدم برنامه ریزی و آموزش های لازم…روبرو هستند.
لازمه کاهش این مصائب می تواند در گرو وجود نهادهای مستقل مردمی باشد که مستقیم و بی واسطه خود را دلمشغول معضلات اجتماعی میکنند.
مورد دیگری که زندگی در دنیای کودکان را آزار دهنده و غیرقابل تحمل می کند – که عموما اگر به خودکشی کودک منجر نشود – و به فرار از خانه و نهایتا زندگی در خیابانها ختم میشود؛ زندگی در قیمومت والدینی است که در شرایط بدی منجمله بیکاری و اعتیاد زندگی می کنند… همین والدین ؛ افرادی هستند که نقش مهمی در کودک آزاری ، تهدید به قتل وفرار کودکان از خانه و مدرسه را باعث شده اند. با تشکراز صبر شما.
* کوتاه شده مطلبی که برای بزرگداشت روز جهانی حقوق بشر در کلن تهیه شد