روز جهانی کارگر گرامی باد
دنیای وارونه و دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر
اول ماه می، روز دادخواهی همه کسانی است که در چارچوب سیستم کار مزدی محصورند. روز همه ستمدیدگانی که برای زنده ماندن به جنگ برای بقا و هستی خویش واردشدهاند.
انسان را در بیرحمانهترین شکل ممکن در جدالی نابرابر و ناخوانده فروبردهاند. این جنگ با شیوههای وقیحانه و غیرانسانی اعمال میشود. متداولترین آنها، دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر، بهموقع نپرداختن حقوق و مزایای شغلی، در پارهای از مواقع اساساً نپرداختن همین حداقل دستمزد، نپرداختن بیمه بیکاری به نیروی آمادهبهکار، ناامنی و نداشتن بیمه با تحمیل قراردادهای موقت و سفید امضا به اکثریت قریب بهاتفاق کارگران، معلمان، رانندگان و زحمتکشان دیگر عرصهها.
جهان در آشکارترین شکلی به دو سو تقسیمشده است، نود و نه درصد مزدبگیران و ستمدیدگان، و یک درصد، صاحبان قدرت و غارتگران ثروت. در یکسو جدال برای زنده ماندن و پیش رفتن برای یک زندگی انسانی و دنیایی بهتر و در سوی دیگر تحمیل فقر، بیکاری، جنگ، گرسنگی، مهاجرت و ذلت برای بهرهکشی و استثمار و توقف جامعه بشری. رقابت و پیشی گرفتن در غارت و چنگاندازی به منابع ثروت و اندوختههای طبیعی و محصولات کار و فعالیت انسانها و خصوصیسازی و محدود کردن دسترسی همگان به دست آوردهایی همچون آموزش، بهداشت، بیمه و خدمات اجتماعی رایگان که حاصل مبارزات و جانفشانیهای طبقه مزدبگیر و زحمتکشان جوامع بوده است. باوجود گرانی سرسامآور اقلام مصرفی و معیشتی، گرانی لجامگسیختهٔ قیمت شاخصهای انرژی مصرفی مانند آب، گاز، برق و تلفن، حملونقل و دیگر خدماتی که در انحصار دولت است، تابوتوان اقشار و طبقات فرودست را تحلیل برده و جامعه را در آستانهٔ بحران و فاجعه قرار داده است. دسترسی نداشتن به تغذیه مناسب رشد و زندگی و همچنین خدمات درمانی و مراقبتهای روانی، از عواملی است که خشم و عصبیت تودههای جامعه را تشدید کرده است.
در کنار افزایش موج اخراجها و بیکار سازیها، شاخص دیگری در حال افزایش است و آن صف بیکاران جدید که بخش عمده آنان فارغالتحصیلان مراکز علمی و دانشگاهی و مهاجرینی است که از اقصی نقاط ایران و کشورهای همسایه به جستجوی نان و آسایش به مراکز و شهرهای بزرگ وارد میآیند. اعتیاد، تنفروشی، خودکشی، وجود میلیونی زندانیانِ پروندههای قضایی معضلات اجتماعی و فجایع دیگری که ریشه در بیعدالتی و توزیع غیرعادلانه ثروت در جامعه داشته و زمینهٔ بروز اعتراضات گردیده است. یکی از شومترین دستاوردهای این شرایط بغرنج و غیرانسانی، به کار کشیده شدن کودکان و به یغما رفتن کودکی میلیونها کودک است.
اما؟! در سالها و روزهای اخیر شاهد زندانی کردن و به بند کشیدن کارگران، معلمان، دانشجویان و نمایندگان دیگر اقشار جامعه که بهواسطه اعتراض به وضعیت مزد و معیشت خویش هستیم. در این میان پاسخ مسئولین و متولیان جامعه بهجای رفع بحرانها و ارائه راهکارهای منطقی جلوگیری از فجایع انسانی که بر سر کودکان و دیگر اعضاء جامعه وارد میآید، سرگرم سرکوب و خفه کردن انسانهای مسئول و آگاهی است که به دفاع از حق حیات و شأن همطبقهایهای خویش و بهویژه دفاع از حق کودکی بر خواستهاند. هرگونه مطالبه و اعتراضی را با فشار و محدودیت بیشتری مواجه کرده و هرروز با ابزارهای جدیدی نظیر اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” و نظایر آن درصدد به سکوت کشاندن هرگونه دادخواهی میباشد.
مصداق اخیر این فشارها؛ اتهامات کارگران و معلمان زندانی میباشد که با اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” به بند کشیده شدهاند و در اعتراض به این اتهامات و احکام زندانی که به آنان تحمیلشده دست به اعتصاب غذا میزنند. ضمن خواهش از این دوستان و دیگر زندانیان برای صرفنظر کردن از اعتصاب غذا که آسیبها و خطرات جبرانناپذیری را متوجهشان میسازد، از مسئولین و متولیان امر تقاضای رسیدگی فوری به خواستهها و رفع اتهام و آزادی فوری و بیقیدوشرط همه زندانیان با اتهامات مشابه را داریم.
در گرامی داشت روز جهانی کارگر باید به این وضعیت فلاکتبار اعتراض کرد و برای پایان دادن به آن و در حمایت از کارگران و معلمان و پرستاران و همه کسانی که در پی حقطلبی و دادخواهی ستمدیدگان جامعه برخاستهاند که مقدمترین آنان کودکان و کودکان کار هستند، همصدا و متحد شد.
نه به دستگیری و زندان کارگران و معلمان
نه به فقر و فلاکت انسان
نه به استثمار انسان از انسان
نه به کار کودکان
زندهباد شادی و بازی برای کودکان
برقرار باد زندگی انسانی و خوشبختی برای همگان!
جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان
۱ می ۲۰۱۶ (۱۲ اردیبهشت ۱٣۹۵)’از هفت سالگی هم درس خواندم هم کار کردم’
‘از هفت سالگی هم درس خواندم هم کار کردم’
“زمانیکه اجازه تحصیل در ایران گرفتم، هر روز تا ۲ بعدازظهر مدرسه بودم، بعد از آن به شکل پاره وقت تا شب کار میکردم، سه شب کلاس ورزش می رفتم و سه شب هم کلاس زبان. درس خواندن و پیشرفت کردن همیشه برایم مهم بوده و هست.”
محمد ذاکر حسنی، جوان ۲۲ ساله افغان که به تازگی به آلمان رفته است، درباره تجربه اش به عنوان یک کودک کار و خیابان در ایران میگوید: “از وقتی به یاد دارم کار کردم، از هفت سالگی هم درس خواندم هم کار کردم.”
“با اینکه حق تحصیل نداشتم مقداری از مبلغ درآمدم را ماهانه به افرادی میدادم که به من درس بدهند. بقیه آن را هم به خانواده میدادم.”
کودک آزاری اقتصادی یکی از انواع کودکآزاری است.
براساس ماده ۷۹ قانون کار اشتغال کودکان زیر ۱۵ سال به کار ممنوع است. البته کارگران شاغل در کارگاههای خانوادگی که کارفرمای آن همسر یا بستگان یا خویشاوندان نسبی درجه یک باشند، مشمول قانون کار نیستند.
آمار دقیقی از کودکان کار در ایران وجود ندارد اما گزارش برخی منابع دولتی و سازمانهای دست اندر کار حاکی از وجود دو میلیون کودک کار در ایران است، حال اینکه منابع غیر رسمی همانند سازمانهای غیر دولتی فعال در این حوزه آمار این کودکان را ۷ میلیون نفر برآورد میکنند.
سازمان بهزیستی میگوید که ۴۰ درصد از کودکان کار در ایران مهاجر هستند.
محمد ذاکر که خود یکی از همین کودکان مهاجر است که سالها در ایران سخت کار کرده است، میگوید: “متاسفانه به دلیل شرایط و مشکلاتی که بود مجبور بودم هر شغلی حتی خارج از توانم را انجام دهم، البته به غیر از خلاف. تا الان که به این سن رسیده ام کارهای مختلفی انجام داده ام؛ دست فروشی، خیاطی، حبوبات فروشی. مدیریت دفتری، سرآشپزی و … .”
سحر موسوی، مدیر خانه کودک ناصر خسرو پدیده کودکان کار را ناشی از سیستم معیوب اقتصادی میداند و میگوید که وقتی بحث کودکان کار مطرح میشود، بیشتر کودکانی که در خیابان دستفروشی میکنند به چشم میآیند درحالیکه کارگاههای بسیاری هستند که کودکان مثل دوران بردهداری در آن مشغول به کار هستند. این کودکان در بدترین شرایط اقتصادی، بهداشتی و تغذیهای زندگی میکنند.
خانم موسوی با تاکید بر اینکه آمار دقیقی از کودکان کار ایران وجود ندارد گفت: “بسیاری از کودکان کار فاقد اسناد هویتی هستند و در هیچ سرشماریای به حساب نمیآیند.”
این در حالی است که حبیب الله مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی به تازگی اعلام کرد: “برخی از کودکان کار و خیابان آنقدر وضعیت درآمدی خوبی دارند که کمتر شاهدیم کودکی به علت کار اجباری و کودک کار بودن متمایل به حمایت باشد.”
این مسئول ارشد سازمان بهزیستی بر این باور است که تنها دلیل وجود کودکان کار “کمکهای مردمی “است و میگوید اگر این کمک ها قطع شود “هیچ کودکی در خیابان نخواهد بود.”
محمد ذاکر که در طول سالهایی که در ایران بوده از حمایتهای قانونی برای کودکان کار برخوردار نبوده است، درباره اقدامات بهزیستی برای کودکان کار و خیابان گفت: “عملکرد بهزیستی در سالهای مختلف در قبال این کودکان اصلا مناسب نبوده است، شعارهایی میدهند و برعکس آن عمل میکنند.”
براساس اعلام منابع رسمی امسال برای ساماندهی کودکان کار و خیابان مبلغ ۱۲ میلیارد تومان به بهزیستی اختصاص داده شده است.
فعالان حوزه حقوق کودک بر این باورند که نگاه دست اندرکاران بهزیستی به مقوله کودکان کار و خیابان صحیح نیست و این سازمان نیازمند بررسی و آموزش نیروهای خود برای کمک به این کودکان است.
بیکاری، تورم، فقر، صنعتی شدن جوامع، زندگی در حاشیه، خانواده های پرجمعیت و مرگ اعضای خانواده و طلاق از عمده دلایل مجبور شدن کودکان به کار هستند.
محمد ذاکر که توانسته با تمام مشکلات زندگی و سختیهای پیش رو به دانشگاه راه پیدا کند میگوید: “کودکان کار و خیابان اگر برای آینده خود هدف داشته باشند، میتوانند به آن برسند، من افراد موفقی را در جامعه ایران میشناسم که در رشتههای مختلف مشغول تحصیل هستند و در دوران کودکی و نوجوانی کودک کار بودهاند. ”
محمد ذاکر حسنی در ایران در رشته شهرسازی در مقطع کارشناسی ارشد قبول شد، اما از آنجایی که در یکی از استانهای ممنوعه برای تحصیل و سکونت افغانها (مازندران) پذیرفته شد، پس از مدتی از امکان تحصیل بازماند و مجبور شد به دانشگاه آزاد برود:
“هزینه تحصیل برای دانشجویان افغان در ایران دو برابر دانشجویان ایرانی است، رشته من هم بسیار پرهزینه بود. به همین دلیل مجبور شدم تحصیل را رها کنم و برای شرایط بهتر به آلمان پناهنده شدم.”
بی بی سی