قراباغ ۲۰۲۰: جنگی برای ترکیه
در مرداد ۱۳۹۹ جنگی چند روزه در ناحیه طاوش ارمنستان و بیرون از حوزه قراباغ کوهستانی بین دو کشور رخ داد. به نظر میرسد این نبرد پیش از هر چیز نوعی ارزیابی اولیه برای محک واکنشهای مختلف و توان نیروهای نظامی بود. ترکیه برای نخستین بار در این دوره از درگیریها در حمایت از متحد خود در باکو واکنش بسیار خشن و کمسابقهای را نشان داد. تغییرات بنیادین در سیاست خارجی ترکیه سالها است که آغاز شده است و اصول سنتی آن احتمالا برای همیشه کنار گذاشته شدهاند. بلافاصله پس از اتمام این جنگ، مدیر مؤسسه مطالعات ایرانی در ترکیه موسوم به «ایرام» مقالهای را در رسانههای دولتی منتشر کرد. پیام مقاله آن بود که با توجه به دگرگونی «شرایط جهانی» که در ابتدای این یادداشت به جوانبی از آن اشاره شد و شرایط منطقهای، اگر باکو قصد آزادی سرزمینهایش را داشته باشد، اکنون بهترین فرصت است. نویسندهٔ مقالهٔ «ستیزهجوبی ارمنستان و پیامدهای منطقهای آن» با اشاره به شرایط مطلوب ایران (که به زعم نویسنده ناشی از ضعف و تفرقه داخلی است) چنین نوشته بود:
امتیاز دیگر باکو در مقایسه با ربع قرن پیش، افزایش احساسات ملیگرایی تُرک در ایران است. این آگاهی قومی که در سطوح مختلف جامعه در میان لایههای متعدد حکومتی و مردمی قابل مشاهده است،حمایت پنهانی و ضمنی تهران از ایروان، همانند آنچه که در دهه نود در جریان بود را دشوارتر خواهد کرد. همچنین، در شرایط کنونی حاکم بر اقتصاد ایران، درآمد حاصل از پروژههای مشترک انرژی با آذربایجان، منبع اقتصادی با ارزشی است که این کشور حاضر به از دست دادن آن نخواهد بود.
گذشته از صحّت و سقم دعاویِ فوق، نکته مستتر در ماهیّت مقاله بهلحاظ تحلیلی قابلتوجه است. اصولاً انتظار میرفت، مقاله و توصیههای سیاسی به دولت ترکیه از سوی یک مرکز مطالعاتی مرتبط با قفقاز انجام شود نه مرتبط با ایران. همین که چنین مقالهای از سوی مدیریّت «مرکز مطالعات ایران»، به رشته تحریر در میآید، نشانگر سیاستی پنهان و همه جانبه در خصوص زمانسنجی جنگ قراباغ است. براساس یک چنین نشانههایی است که سویههای ضدّایرانی جنگ قراباغ بسیار برجستهتر میشود.
جمیع تحرّکات نظامی و تبلیغات جنگ قراباغ بهگونهای رقم خورد که میتوان پیش از هر چیز آن را جنگ ترکیه برای کسب یک پیروزی قاطع منطقهای محسوبکرد. زیرا ترکیه نقش خود را در میدان و سیاست گذاری این جنگ هیچگاه پنهان نکرد و تا جایی پیش رفت که حتی پیام رهبران کشورهای جهان به ویژه کشورهای اروپایی برای برقراری آتش بس، ابتدا نه از سوی وزارت خارجه یا حکومت باکو، بلکه از سوی وزارت خارجه ترکیه رد میشد. بعدها مشخص شد که اتاق جنگ تشکیل شده در باکو زیر نظر وزارت دفاع ترکیه و گاه حتی با حضور خلوصی آکار، وزیر دفاع این کشور اداره میشد.
هدف از این جنگ نابودی کامل دشمن در محیط تعریف شده و زمان مشخّص بود که با توجه به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده طراحی شده بود. بخش مهمی از این استراتژی بر دامن زدن احساس محاصرهٔ ارمنستان از طریق مسدود شدن مرزهایش با ایران و گرجستان بازمیگشت. بهعبارتی مسدودسازی کامل مرز گرجستان با انسداد کامل مرز از سوی ایران در جنوب تکمیل میشد که منجر به تشدید احساس محاصره در داخل ارمنستان شده و بخشی از پروژه فروپاشی روانی طرف مقابل تلقی میشد. از این رو، شایعات رسانهای گستردهای در خصوص انتقال اسلحه و تجهیزات نظامی از طریق مرز ایران به ارمنستان در مراحل هفتههای نخست جنگ منتشر شد. این شایعات به شکل گسترده در رسانههای ترکیه و باکو تکرار و از طریق فضای مجازی در ایران بازنشر شد. در این مقطع تلویزیونهای ترکیه اخبار و تحلیلهای سازمان یافتهای در خصوص بهاصطلاح کمکهای نظامی ایران به ارمنستان با استناد به همین شایعات پخش کردند.
پیوست روانی جنگ قراباغ در ایران معطوف به چند هدف بود. نخست ایجاد نوعی فشار داخلی برای انسداد کامل مرز ایران و ارمنستان و آنگاه لایهٔ دوّم این استراتژی که ناکام ماند اشغال منطقه زنگِزور یا سیونیک که حوزهٔ اتصال مرزی ایران و ارمنستان را تشکیل میدهد با حمله دوجانبه از شرق و غرب و عدم تخلیه آن تا زمان پرداخت یک غرامت سنگین جنگ از سوی ارمنستان بود. استراتژیای که یادآوری ایجاد منطقه حایل از سوی ارمنستان در جنگ اول قراباغ بود.به این ترتیب بخشی مهم از گذرگاه مرزی ایران با قفقاز مسدود میشد. هدف دیگر، مشغولسازی ایران در داخل و کاهش تمرکز تصمیمگیران از مسائل فراسوی مرز بود.