در آغاز جمهوری اسلامی، برنامه ایرانی-زدایی بود تا بتوانند سنتهای قبیلهای ماقبل تاریخ را به بهانه اسلامی بودن جایگزین فرهنگ کهن ایرانی کنند. در درازنای دههها نتوانستند هیچکدام از سنتها را از دل مردم ما پاک کنند. چهارشنبه سوری را هم هدف گرفتند که این آتش پرستی است.
ما ملت شادی بوده ایم و جشنهای ماهانه داشته ایم مانند اردیبهشتگان تا آذرگان. خرم روز داشتیم، سپندارمذگان داشتیم و جشن آتش در سده و نوروز داشتیم. همه را غدغن کردند تا ما بیشتر به نماز و مناجات خود برسیم، نمازی که از نماز پارسی زرتشتیان ترجمه کرده و به عربی بر ما واجب کرده اند!
چهارشنبه سوری به گذر سیاوش از آتش برای اثبات بیگناهی خود از آمیزش با سودابه زن پدر خود بر میگردد که او از آتش تندرست بیرون میآید. آن روز سه شنبه (بهرام شید) و روز پسین که چهارشنبه (ناهید شید) بوده خانواده و پیرامونیان جشن اثبات بیگناهی سیاوش را میگیرند. این جشنها و این استورهها جانمایه فرهنگ ایرانی هستند و باید چون جان از آنها نگهداری و نگهبانی شود و اجازه ندهیم مردمانی که جز قتل و تجاوز و غارت و ویرانگری در تاریخشان نیست این زیباییهای ایرانی را خدشه دار کنند.
همانند جشن نوروز که مردم اجازه ندادند جمهوی اسلامی آنرا غدغن کند، به وِیژه اینکه در سراسر جهان برگزار میشد، چهارشنبه سوری را هم نتوانستند از دل مردم ایران بزدایند. مردم که اجازه نداشتند در فضای باز همگانی آتش به پا و شادی کنند، به ترقه و فشفشه روی آوردند. دلیل نهانی ممنوعیت برگزاری چهارشنبه سوری توسط جمهوری اسلامی در آغاز این بود که مردم مبادا از این شب برای حمله به مراکز حکومتی و آتش زدن آنها استفاده کنند که مقدمه ای برای سرنگونی نظام شود.
ولی از آنجا که جمهوری اسلامی یک سامانه مافیایی اقتصادی شده، وقتی دید حریف مردم نمیشود، آغاز به وارد کردن انواع ترقه و فشفشه و مواد انفجاری خطرناک و عمدتا غیر استاندارد از چین نمود. جشن زیبا و مردمی چهارشنبه سوری کم کم تبدیل به صحنه آتش افروزیهای غیرقابل کنترل، موشکهای آتش زا و ترقههای انفجاری قوی که در طی دهها سال موجودیت این نظام ضد مردمی، جان سدها تن از جوانان ما را گرفته است. دیگر خبری از از کپه های کوچک آتش برای پریدن و خواندن “زردی من از تو، سرخی تو از من” نیست و چهارشنبه سوری خیلی شباهت به میدان جنگ پیدا کرده است. ما هر سال نگران میشویم که کجا آتش گرفته و یا چند تن کشته شده اند.
آیین زیبای قاشق زنی کودکان و فالگوش ایستادن دوشیزگان، همه به علت ناامنی مردم فراموش شده و تنها در شهرهای کوچک و روستاها برگزار میشود.
جشن زیبا و شادی آفرین آب بازی را هم با کتک زدن و بازداشت جوانان ما تخریب کرده اند. جمهوری اسلامی بطور کلی فرهنگ و آیینهای ایرانی را دشمن خرافات خود میداند و ترجیح میدهد ایرانیان هر سال گِل به سر و روی خود بمالد و در لجن غلت بزنند تا به هم آب بپاشند و آواز بخوانند و برقصند. اینجا جهنم جمهوری اسلامی است نه بهشت ایرانزمین.
تهران – ۲۷ اسپند ۱۳۹۹خ