چرا خامنه‌ای از فهم ضرورت آشتی ملی می‌گریزد؟ اکبر گنجی


طرح مسئله “آشتی ملی” از سوی سید محمد خاتمی واکنش‌های تند اصول گرایان سنتی و افراطی و خامنه‌ای را به دنبال داشت. صادق لاریجانی، حسین شریعتمداری، احمد توکلی، محمد رضا باهنر، علی اکبر ولایتی، دادستان تهران، رضا سراج نیروی امنیتی و به اصطلاح استراتژیک بسیج، و بسیاری دیگر به میدان آمدند و علیه این مطالبه و طرح کننده سخنان درشتی بیان کردند.

به دنبال آماده نمودن فضا توسط مریدان، آیت الله خامنه‌ای در ۱۳۹۵/۱۱/۲۷ در این خصوص گفت :

“حالا یک عده‌ای یاد گرفته‌اند آشتی ملی، آشتی ملی. این حرف‌ها به نظر من معنی ندارد؛ مردم مجتمعند با هم، متحدند؛ آن جایی که پای اسلام در میان است، پای ایران در میان است، پای استقلال در میان است، پای ایستادگی در مقابل دشمن در میان است، مردم با همه‌ وجودشان ایستادند. ممکن است در فلان قضیه‌ سیاسی، دو نفر با هم اختلاف‌نظر داشته باشند، تأثیری نمی‌گذارد. چرا می‌گویید آشتی؟ مگر قهرند که بیایند آشتی کنند با هم؟ این تعبیرات را روزنامه‌ها پر و بال می‌دهند، متوجه نیستند که اشکال ایجاد می‌کند. وقتی شما می‌گید آشتی، مثل این است که یه قهری وجود داره، قهری وجود ندارد. بله، بله، مردم ما با آن کسانی که به روز عاشورا[ی ۸۸] اهانت کردند، با آنها قهرند. آنهایی که آمدند وسط خیابان، روز عاشورا با قساوت، با لودگی، با بی‌حیایی، جوان بسیجی را توی خیابان لخت کردند و کتک زدند، بله ملت با این‌ها قهر است. با این‌ها آشتی هم نمی‌کند. آن کسانی که با اصل انقلاب مخالفند، اصل نظام می‌گند هدف ماست، انتخابات را می‌گند بهانه ماست[«انتخابات بهانه است و اصل نظام هدف ماست»]، بله. البته آنها عده‌ معدودی اند، عده کمی اند، در مقابل اقیانوس عظیم ملت ایران، یک قطره اند، چیزی نیستند. این اقیانوس با یکدیگر منسجم است، متحد است. این اتحاد وجود دارد و باید وجود داشته باشد و روزبه‌روز باید تقویت بشود.”

در تحلیل واکنش‌های پس‌زننده به ایده محمد خاتمی به ویژه از طرف خامنه‌ای نکات بسیاری می‌توان گفت، اما من به هشت نکته زیر خود را محدود می‌سازم:

یکم- معنا و امکان آشتی ملی

درباره دو معنای “اصلاح طلبی”، دو معنای “آشتی ملی”، شرایطی که در پروسه‌های گذار به دموکراسی تحت آن “آشتی ملی” صورت گرفته، و دست نیافتنی بودن “آشتی ملی” مد نظر خاتمی در وضعیت کنونی به دلایل شروطی که خامنه‌ای قرار داده، یک روز قبل از سخنان علی خامنه ای، در مقاله “آیا آشتی ملی محمد خاتمی دست یافتنی است؟” سخن گفتم و خواننده را به آن مقاله ارجاع می‌دهم.

بیش از ۳ سال پیش در وبسایت رادیو زمانه طی دو مقاله “تقلب ۸۸: معضل خامنه‌ای یا الزام عذرخواهی خاتمی؟  ” ۱۱ مرداد ۱۳۹۲ و “خامنه‌ای از خاتمی چه می‌خواهد؟  ” ۱۷ دی ۱۳۹۲، نیز توضیح داده بودم که این راه فعلاً مسدود است.

دوم- دستور کار سیاسی

زندگی سیاسی و قلمرو عمومی نیازمند “دستور کار سیاسی” است. یک مسئله اساسی مخالفان، منتقدان و رقبا این است که همه می‌نشینند تا خامنه‌ای “دستور کار سیاسی” را تعیین کند و همه به دنبال او روان شوند. وقتی خامنه‌ای دستور کار سیاسی را تعیین کرد، طرفداران و مریدان و زمامداران جمهوری اسلامی عیناً همان‌ها را تکرار و به اصطلاح تئوریزه می‌کنند. مخالفان جمهوری اسلامی هم آن را به نقد می‌کشند و رد می‌کنند. در هر صورت، او تعیین کننده “دستور کار سیاسی” است. این توافق نانوشته طرفداران جمهوری اسلامی و مخالفانش است.

به عنوان مثال، وقتی آیت الله منتظری و هاشمی رفسنجانی درگذشتند، خامنه‌ای برای آن‌ها پیام داد. آخوندهای درباری عیناً متن نامه‌های تسلیت خامنه‌ای را کپی کردند و دیگران هم به توضیح مفاد آن پرداختند. مخالفان جمهوری اسلامی هم به نقد آن بیانیه‌ها پرداختند.

وقتی خامنه‌ای در نامه اش نوشت که “اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسه‌ی خناسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهره‌برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد”، همه آخوندهای درباری در نماز جمعه درباره “خناسان” و “عشق هاشمی به خامنه ای” سخن گفتند و مخالفان هم این بند را به نقد کشیدند که خامنه‌ای دروغ گفته است.

یعنی آیت الله خامنه‌ای فقط و فقط “فصل الخطاب” نزاع‌ها و درگیری‌ها نیست، “دستور کار سیاسی” را هم او تعیین می‌کند. آیت الله خمینی نظر چندان خوشی درباره دکتر محمد مصدق و دکتر علی شریعتی نداشت. نظر خامنه‌ای درباره هر دو مثبت بود و هست. خامنه‌ای حتی نقدهای آیت الله مرتضی مطهری بر علی شریعتی را غیر منصفانه به شمار آورد و رد کرد. مریدان هم تابع مواضع او هستند.

امروز به نقل از او درباره صمد بهرنگی نوشته‌اند: “آقای بهرنگی آدم مسلمونی بود. خب روش چپی‌ها اینه که هر مبارزی را به لطایف الحیلی به خودشون بچسبونن. صمد مسلمون بود اما اونها تلاششون اینه که صمد را کمونیست معرفی کنن”. بدین ترتیب، صمد بهرنگی به جمع مومنان اضافه شد. وقتی افراد در می‌گذرند، خامنه‌ای بخوبی آنان را از آن خود می‌سازد. یک نمونه اش سهراب اخوان ثالث بود. به هاشمی رفسنجانی حتی اجازه نداد تا در تلویزیون به احمدی نژاد پاسخ بگوید و او را کاملاً از رادیو و تلویزیون حذف کرد و در عین حال معشوقه هاشمی رفسنجانی بود.

اعلام ضرورت “آشتی ملی” از سوی محمد خاتمی، تعیین یک “دستور کار سیاسی” بود. از این نظر خاتمی کاملاً پیروز شد، حتی اگر این موفقیت را پیامد ناخواسته عمل او به شمار آوریم. طرفداران براندازی جمهوری اسلامی، خامنه‌ای و مریدانش به شدت به خاتمی برای طرح این مطالبه تاختند. هرچه بیشتر به او و طرحش حمله بردند، بیشتر و بیشتر این سخنان ارائه شده در یک جمع محدود را به مسئله‌ای عمومی تبدیل کردند.

خاتمی به عنوان یک “شخصیت ملی” و “سرمایه اجتماعی” دارای توانی است که از آن- حتی برای اصلاح طلبی به معنایی که خود مراد می‌کند- استفاده نمی‌کند. او می‌تواند “دستور کار سیاسی” بیافریند و جمع زیادی را حول آن گرد آورد.

سوم- بی معنا بودن آشتی ملی

اگر منظور خامنه‌ای واقعاً این است که “آشتی ملی” فاقد معناست؟، این مدعا کاذب است و این اصطلاح دارای معناست. اما بعید است او چنین منظوری داشته باشد. منظور او این است که چون همه ملت/مردم در مورد اسلام و ایران و استقلال کشور و ایستادگی در برابر دشمن متحد هستند و هیچ اختلافی ندارند، پس مطالبه “آشتی ملی” ناموجه است.

چهارم- خطر طرح آشتی ملی

علی خامنه‌ای طرح آشتی ملی را خطرناک قلمداد می‌کند. می‌گوید وقتی این مسئله مطرح شد و رسانه‌ها به آن دامن زدند، معنای آن این است که گویی میان ملت اختلاف وجود دارد و مردم با هم قهر هستند.

آیت الله خامنه‌ای با انکار وجود شکاف، قصد دارد صورت مسئله را پاک سازد. گویی اگر ادعا کنیم مردم با هم قهر نبوده و نیستند و بر سر مسائل اساسی با یکدیگر وحدت نظر دارند، “مسئله” آشتی ملی محو خواهد شد. البته طرح مطالبه “آشتی ملی” برای خامنه‌ای و حکومت مطابق میل خودسرانه اش خطرناک است، اما با انکار واقعیت نمی‌توان از مسئله را حل کرد.

پنجم- شکاف ملت- دولت

“آشتی ملی” ناظر به حل مسئله شکاف ملت- دولت (به معنای کل نظام سیاسی) است، نه قهر مردم با یکدیگر. در هر جامعه‌ای این شکاف وجود دارد. یعنی حتی در دموکرات‌ترین نظام‌های سیاسی، ملت، یا به تعبیر صحیح تر مردم، صد در صد حامی دولت به عنوان رژیم سیاسی نیستند. اما در نظام‌های دیکتاتوری این شکاف بسیار گسترده تر است و بسته به میزان مسائل و مشکلات موجود، نظام‌های دیکتاتوری هم از این نظر در یک سطح قرار ندارند.

خامنه‌ای در همین سخنرانی از “تنوع قومیت‌های مختلف همچون ترک، فارس، لُر، کُرد، عرب و بلوچ” سخن گفته و تأکید می‌کند که “دشمن همواره به ایجاد شکاف قومیتی چشم طمع دوخته تا به خیال خود از هر گسلی در کشور استفاده و زلزله ایجاد کند، در حالی‌که هیچ گسلی در کشور وجود ندارد و مردم، یکپارچه و متحد هستند”.

اتفاقاً خامنه‌ای به مورد بسیار مهمی اشاره کرده است. تبعیض‌های قومی، مذهبی و جنسیتی شکاف‌ها و گسل‌های خطرناکی به وجود آورده است. اقلیت‌های قومی، مذهبی و جنسی مطابق با وزن اجتماعی شان در نظام سیاسی حضور ندارند. آنان گرفتار تبعیض‌های اقتصادی هم هستند.

نمونه‌های ساده تری هم برای بیان این موضوع وجود دارد. چرا همه ائمه جمعه و فقیهان درباری از وضعیت حجاب زنان و دختران شهرشان می‌نالند. اگر شکافی وجود ندارد، حاصل حدود چهار دهه آموزش “بخش ایدئولوژیک دولت” برای جا انداختن یک سبک ویژه زندگی- از جمله حجاب زنان- چرا شکست خورده و حتی “بخش سرکوب دولت” نتوانسته آن را حل کند؟

آیا حدود چهار دهه فعالیت برای حل مسائل اجتماعی کافی نبوده که وقتی مسئولان نظام مسائل اجتماعی را برای خامنه‌ای طرح می‌کنند، او گریه می‌کند. اگر وضعیت خوب است، چرا می‌گرید؟ اگر وضعیت آن قدر خراب است که او را به گریه می‌اندازد، چرا در جمهوری اسلامی مسائل اجتماعی چنین وضعیتی پیدا کرده اند؟ آیا بخشی از آنها- به غیر از ناکارآمدی نظام- محصول واکنش به ارزش‌های مقبول نظام سیاسی نیست؟ آیا اعتیاد، سرقت، کلاهبرداری، فساد، و…در وضعیت خطرناکی قرار ندارد؟ فساد آن چنان گسترش یافته و نهادینه شده که احمد توکلی در ۲۵ آذر ۱۳۹۵ گفت که این عامل موجب زوال و سرنگونی جمهوری اسلامی خواهد شد.

به طور قطع ایران دشمنانی دارد که آن را “بزرگ” به شمار می‌آورند و به دنبال “کوچک” کردن ایران از راه فعال کردن شکاف‌های قومی و مذهبی هستند. اگر این شکاف‌ها فعال شوند و به نزاع بینجامند، در بهترین وضعیت عراق و سوریه خواهیم شد. چرا که جمهوری اسلامی دشمنان خارجی بی شماری برای ایران ساخته است. عراق و سوریه فاقد این تعداد دشمن خارجی بودند. مسئله اصلی داخلی است: یعنی تبعیض‌های قومی و مذهبی و جنسیتی. خامنه‌ای ضروت آشتی ملی را نمی‌فهمد، تا وقتی که شکاف‌های قومی و مذهبی و جنسی قوای خود را به فعلیت برسانند و دودمان ایران و ایرانیان را بر باد دهند.

ششم- سرکوب سیاسی

سلطان با نیروهای نظامی و امنیتی و قضات درباری اش؛ رقبا، منتقدان و مخالفان را سرکوب کرده و می‌کند. اگر ۳۸ سال گذشته را نادیده بگیریم و خودمان را فقط به دو مورد قتل‌های زنجیره‌ای و سرکوب جنبش سبز محدود سازیم، این سرکوب‌ها شکاف‌های عمیقی ایجاد کرده‌اند. مطالبه آزادی کلیه زندانیان سیاسی/ عقیدتی و گشوده شدن فضای سیاسی، خواستی است که طرفداران بسیاری دارد. این‌ها بخشی از طرح “آشتی ملی” محمد خاتمی هستند.

روز دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ کاربران ایرانی توییتر با هشتگی درباره رفع حصر، مطالبه آزادی مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را به جمع ترندهای اصلی جهان رساندند. در داخل نظام هم اعتدالیون (از جمله حسن روحانی) و اصلاح طلبان خواست رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی را تعقیب می‌کنند.

اما خامنه‌ای در این جا هم می‌کوشد تا از طریق تحریف مسئله، آن را منتفی سازد. سبزها و رهبرانشان را به گروهی ضد انقلابی، ضد ملت و اهانت کننده به دین و مذهب فرو می‌کاهد تا به مطالبه رفع حصر و آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی تن ندهد.

هفتم- ملت با فتنه گران قهر است

خامنه‌ای می‌گوید ملت/مردم با سبزها و اصلاح طلبان قهر است و “با این‌ها آشتی نمی‌کند”. حقیقت این است که در این جملات باید جای ملت و مردم را با خامنه‌ای عوض کرد. در واقع خامنه‌ای می‌گوید “من با سبزها و اصلاح طلبان قهر هستم و من با آنها آشتی نمی‌کنم“. چون او فقط زبان مردم و ملت نیست، خود مردم و ملت است.

دلیل این که حاضر به پذیرش “آشتی ملی” نیست، این است که اصلاح طلبان و سبزها را “عده‌ای معدود” و “یک قطره” به شمار می‌آورد. به تعبیر دیگر، آنان را فاقد پایگاه اجتماعی قلمداد می‌کند.

پایگاه اجتماعی خامنه‌ای و رژیم کجاست؟ جمهوری اسلامی با راهپیمایی روز قدس، ۲۲ بهمن، و… پایگاه اجتماعیش را به نمایش می‌گذارد. منتهی:

اولاً: در میزان شرکت کنندگان بسیار غلو می‌کند. به عنوان مثال اگر از میدان فردوسی تا میدان آزادی پر از جمعیت باشد، حداکثر یک میلیون نفر خواهند شد. اما از قبل از پیروزی انقلاب مرسوم شده که آن را حداقل ۳ میلیون نفر به شمار می‌آورند.

ثانیاً: ادعا می‌کنند که سال به سال شرکت کنندگان در راهپیمایی افزایش پیدا کرده است. خامنه‌ای امروز گفت که جمعیت میلیونی راهپیمایی امسال از همه سال‌های گذشته بیشتر بوده است. معلوم نیست چگونه طول و عرض خیابان‌ها و میدان آزادی را گسترش داده‌اند.

ثالثا: رژیم هیچ گاه به رقبا، منتقدان و مخالفان اجازه راهپیمایی نمی‌دهد. راهپیمایی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ سبزها نیز که در شرایط سرکوب برگزار شد، به اندازه راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کننده داشت. این امکان برای خامنه‌ای وجود دارد که برای ارزیابی پایگاه اجتماعی مخالفان اجازه دهد تا آنان نیز یک مراسم رسمی داشته باشند. چرا اجازه نمی‌دهد تا به دعوت محمد خاتمی یک راهپیمایی برای آزادی کلیه زندانیان سیاسی و رفع حصر صورت گیرد؟

هشتم- استفاده از سرمایه اجتماعی

اگر خاتمی کوچکترین شک و تردیدی داشت، امروز خامنه‌ای با گفتن این که حاضر به آشتی نیست، تکلیف او را روشن کرد. خامنه‌ای خواهان انکار وقوع تقلب در انتخابات ۸۸، عذرخواهی و جبران خسارات وارده از سوی خاتمی است.

او اصلاح طلبان و سبزها و رهبرانشان را “هیچ” قلمداد می‌کند. گفت و گو و آشتی ملی وقتی محقق می‌شود که رقبا، منتقدان و مخالفان خود را به عنوان گروهی دارای پایگاه اجتماعی نشان دهند. اما خاتمی حتی حاضر نیست در فضای مجازی این را به نمایش بگذارد.

چرا خاتمی فاقد توئیتر است؟ آیا استفاده از توئیتر و تلگرام عملی براندازانه است؟ کجای استفاده از توئیتر و تلگرام با اصلاح طلبی- به معنایی که خاتمی به کار می‌برد – تعارض دارد؟ آری داشتن یک توئیتر از سوی خاتمی و ارسال مداوم پیام‌های یکی دو سطری، به نوعی پایگاه اجتماعی را به نمایش خواهد گذارد.

شهروندان انگلیس یک تومار علیه سفر ترامپ بر روی تارنمای پارلمان کشورشان قرار دادند که یک میلیون و ۸۵۵ هزار نفر آن را امضا کردند. یکی از نهادهای مدنی آمریکا نیز توماری علیه ترامپ بر روی وبسایت خود قرار داد که بیش از ۵ میلیون تن آن را امضا کرده‌اند.

اگر در سالگرد حصر، توماری با امضای سید محمد خاتمی برای رفع حصر و آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی بر روی اینترنت قرار می‌گرفت، و به ایرانیان گفته می‌شد که مثلاً ۱۰ روز برای امضای آن فرصت دارند، چند میلیون نفر آن را امضا می‌کردند؟ این عمل اصلاح طلبانه و حقوق بشری نه تنها به سود زندانیان بود، بلکه به نوعی پایگاه اجتماعی را با کمترین هزینه به نمایش می‌گذارد. میلیون‌ها امضا کننده نشان می‌دادند که شکافی در این جا میان خامنه‌ای و آنان وجود دارد و برای آشتی ملی راهی جز آزادی زندانیان سیاسی و غیره و غیره وجود ندارد.

دیکتاتورها فقط و فقط وقتی به “گفت و گو” و “آشتی ملی” تن داده‌اند که مخالفان از طریق “اعتراض سیاسی” و “بسیج اجتماعی” خود را بر آنها تحمیل کرده‌اند. تا آن زمان، دیکتاتور آنان را “عده‌ای معدود” و “یک قطره کوچک” قلمداد خواهد کرد. پیش از این بارها گفته ایم که نظام سیاسی لباسی است در قد و قامت جامعه. اگر این رژیم سیاسی لباسی کهنه بوده که در اندازه ملت و مردم ایران نیست، آنان باید عملاً این را نشان دهند. به تعبیر دیگر، موازنه‌ای میان دولت و جامعه مدنی برقرار است. دولت لویاتانی جایی شکل می‌گیرد که جامعه مدنی وجود ندارد، اگر مردم از طریق نهادهای مدنی سازمان یابند و یک جامعه مدنی گسترده و فعال بسازند، دولت به طور طبیعی عقب رانده خواهد شد و با برقراری موازنه قوا، نظام دموکراتیک متولد خواهد شد.

اکبر گنجی

 مطالب دیگر از همین نویسنده

zamaneh

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است