تعداد مسئولان حکومتی ایران که به کرونا مبتلا شده اند، حداقل تا این لحظه، قطعا از هر کشور دیگری به مراتب بالاتر بوده است.
همین امروز مشخص شد که ایرج حریرچی قائم مقام وزیر بهداشت و محمود صادقی نماینده تهران در مجلس کرونا گرفته اند؛ آن هم تنها ساعاتی پس از آنکه برخی رسانه ها از ابتلای چهار نماینده به کرونا خبر دادند و محمدباقر نوبخت معاون رئیس جمهور این خبر را تکذیب کرد.
پیش از آن، خبر ابتلای مرتضی رحمانزاده شهردار منطقه ۱۳ تهران، احتمال ابتلای محمد میرمحمدی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و خبر درگذشت یکی از اعضای دفتر آیت الله شبیری زنجانی از مراجع تقلید بر اثر کرونا نیز خبرساز شده بود. همه این افراد، کسانی بودند که در معرض تماس با سایر چهره های حکومتی قرار داشتند و همین موضوع، به گمانه زنی ها در مورد احتمال گسترش بیماری به مسئولان دیگر دامن زده است.
در مواجهه با انتشار پیاپی چنین اخباری، گمانه زنی غالب آن است که شتاب گسترش بیماری در میان مسئولان ایرانی، نه نتیجه مجموعه ای از تصادف های همزمان، که حاصل یک “پدیده واحد” باشد. احتمالا اولین حدسی که در مورد این پدیده واحد به ذهن می رسد این خواهد بود که تعداد واقعی مبتلایان به کرونا در ایران در سطحی فراتر از ارقام رسمی قرار دارد و در نتیجه، سهم مسئولان از مبتلایان به این بیماری نیز بالاست.
این حدس، علی القاعده بخشی از توضیح وضعیت موجود است؛ اما تمام آن نیست. مثلا چرا باید در کشوری چون چین که تعداد مبتلایان آن به بیش از “هشتصد برابر” ایران می رسد -و آزادی اطلاعات در آن هم محدود است- مسئولان به میزانی به مراتب کمتر از ایران کرونا گرفته باشند؟
به نظر می رسد پاسخ این پرسش را باید در واقعیت آشنایی دید که نمودهای آن، به ویژه در ماه های اخیر، به شدت در سطح افکار عمومی خبرساز شده: اینکه دستگاه حکومتی ایران، در ابعادی “استثنایی” به مخفی کاری وابسته شده است.
میزان وابستگی به پنهان کردن واقعیت های حساس، در حدی گسترش یافته که انگار بهتدریج، بسیاری از مسئولان روایت های حکومتِ خود از بحران های مختلف را جدی گرفته اند و همین عارضه، در طیفی از موضوعات کلیدی به “قطع ارتباط” آنها با واقعیت انجامیده است.
نتیجه آنکه مسئولانی که زمانی تمام انرژی خود را صرف لاپوشانی فجایعی از جنس تعداد کشته شدگان آبان یا دلیل ساقط شدن هواپیمای اوکراینی می کردند، اخیرا نیز دغدغه اصلی خود را انکار ابعاد فاجعه کرونا قرار داده اند.
آن هم در شرایطی که در فقره اخیر هم، به روال معمول نگرانی محوری مسئولان حکومتی، “سوء استفاده نکردن دشمنان نظام” از واقعیت موجود بوده؛ تا مثلا مبادا “شرکت مردم در انتخابات” لطمه ببیند (اشاره دیروز رهبر جمهوری اسلامی) یا “کشور به تعطیلی کشیده شود” (اشاره امروز رئیس جمهور).
در چنین وضعیتی است که تا امروز سه شنبه ۶ اسفند (و با در نظر نگرفتن ادعای مرگ ۵۰ نفر در قم که دیروز نماینده این شهر مطرح کرد)، در ایران ۹۵ مورد رسمی ابتلا و ۱۵ مورد رسمی مرگ ثبت شده. یعنی در شرایطی که میانگین جهانی مرگ بر اثر کرونا در جهان ۲-۳ درصد تعداد مبتلایان بوده، در ایران این نسبت به ۱۵-۱۶ درصد رسیده به وضوح غیرعادی است و منطقا، معنایی جز بی اعتباری روایتهای رسمی از تعداد مبتلایان ندارد.
با این حال، تفاوت پنهان کاری اخیر حکومت با موارد قبلی در آن است که به عنوان نمونه در وقایعی همچون اعتراضات آبان و هواپیمای اوکراینی، گلوله های ماموران انتظامی و موشک سپاه فقط شهروندان “عادی” را هدف قرار داده بودند، ولی ویروس کرونا، به سراغِ هم شهروندان و هم مسئولان رفته است.
به عبارت دیگر این بار، رویه معمول حاکمان در پنهان کردن ابعاد واقعی فاجعه، در عمل نه تنها باعث گسترش بیماری در سطح جامعه شده، که به طور اجتناب ناپذیر”حکومتی ها” را نیز گرفتار کرده.
خروجی این رویکرد، خلق صحنه هایی نمادین در حد مصاحبه دیروز قائم مقام وزیر بهداشت بوده، که در حالی که شانه به شانه علی ربیعی سخنگوی دولت قرار داشت، عرق ریزان و سرفه کنان آمار منتشر شده در مورد میزان گسترش کرونا را تکذیب می کرد. تنها یک روز پیش از آنکه مشخص شود نتیجه آزمایش کرونای خود او مثبت است.
تصویر او، در واقع “نمادی” به یاد ماندنی از رویه آشنای مسئولانی جمهوری اسلامی ایران بود که گویی به انکار بحران -حتی در انکارناپذیرترین شرایط ممکن- عادت کرده اند.
حساب کرونا پاک است
جواد کاشی
کرونا به ظاهر اسم رمز جدایی و مرگ است. اما خوب که به آن بیاندیشی، اسم رمز زندگی و وحدت است. اسم رمز جدایی است وقتی به قول آن خواننده افغان یار از یار میترسد، فروشنده از مشتری، رهگذر از رهگذران، فرزند از پدر و چه میگویم حتی فرد از دستان خود میترسد. اما این همه پرهیز از دیگری و ترس، کودک ناخواستهای در درون پنهان کرده است.
اینها که امروز میترسند و از هم فاصله میگیرند، تا همین چند ماه پیش، به هم لبخند ریاکارانه میزدند روی هم را میبوسیدند اما به هزار صورت خواسته یا ناخواسته از هم فاصله میگرفتند و حساب خود را از حساب دیگران متمایز میکردند. حراست از منافع فردی و تلاش برای افزون کردن آن، برادر را رویاروی خواهر قرار میداد و همسایه را پر از خشم نسبت به همسایه میکرد. شب و روز علیه هم حیله میکردیم و از کلاهی که سر دیگری گذاشتهایم مسرور بودیم. هویتهایی که در عرصه جامعه و سیاست ساخته میشد، پر بود از قابلیتهای دشمن پروری. طرد و تحقیر میکردیم، جان یکدیگر را با خشم میگرفتیم و احساس پیروزی و سروری میکردیم. ویروس خودشیفتگیهای فردی، جناحی، دینی، ملی و سیاسی، همه جا گیر شده بود.
اگر معیار مرگ و میر ناشی از ویروس است، یک عقل منصف باید کارنامه ویروس کرونا را با کارنامه مرگ و میر ناشی از ویروس خودشیفتگیهای اجتماعی، دینی و سیاسی ما آدمیان مقایسه کند. البته اگر به مرگ و میر اکتفا نکنیم، و طرد و تحقیر و نادیده گرفته شدگی را هم به حساب آوریم، حساب کرونا کاملاً پاک است.
با کرونا، از هم فاصله میگیریم حتی از دستانمان. اما در عین حال در وضعیتی پرتاب شدهایم که یک ویروس مرزها را از هم دریده است. از چین، به قم سفر میکند، عامی و روحانی را از هم نمیشناسد. فقیر و غنی را در هم میآمیزد، مردمان و حاکمان را یکسان هدف میگیرد، جهان سوم و جهان اول را در مینوردد. ابرقدرت و کشورهای فقیر و فرودست را کنار هم مینشاند.
امروز تنها پزشکان سخن درخور توجه دارند. پزشک قطع نظر از این که مسلمان یا یهودی یا غربی یا شرقی است، مرجعیت یافته است. آنها با زبانی سخن میگویند که از مرزهای هویتهای ستیزنده وکور فراتر میرود. همه به پزشک نظر دارند، تلاشهای عملی و پژوهشیشان آنها را دنبال میکنند. پزشک سخن معتبر ایجاد میکند و سخنش سخن عموم بشری است. آنها ایستادهاند، بیمار میشوند و از دنیا میروند، بی آنکه قطرهای کینه در دل داشته باشند.
دیگر امور بشری از وجوه تمایزگذارشان تهی شدهاند: از دین، فقط خدا مانده که موضوع توکل و اتکاست، خدایی که خدای همگان است. از سیاست، فقط کارآمدی و تلاش موثر برای رفع آلام مردم باقی مانده است، از رابطههای انسانی، فقط ملاحظات ناظر به حراست از خود و دیگری برای بقاء جمعی. از هویت ملی، تلاش برای در امان نگاه داشتن بشریت از احتمال شر ناشی از آلودگی ما.
کرونا هر یک از ما را به زیر کشیده است. در بارگاه کرونا، بیشتر محتمل است ناقل بیماری و آلودگی باشیم تا حامل پیام نجات بخش برای بشریت. بیشتر باید بابت میزان تلفات و افراد مبتلا، خود را پاسخگوی بشریت بدانیم تا خورشیدی که همه باید به آن خیره بمانند. مبارزه با کرونا هم مثل جبهههای جنگ است اما در این میدان، تنها روان و جان و دانش و رفتاری پیش میرود که نگاهی جهانشمول داشته باشد. پر باشد از دوستی آدمیان با هر وضعیت و جایگاهی.
برکت ناشی از آن نطفه هنوز بارور نشده، جهان ما را بی معنا کرده است. کرونا منتظر زبان و نظامی از رفتار است که مبتنی است بر خواست خیرخواهانه عموم بشری. مردم این روزها نمیفهمند چرا هنوز هم فعالان دانشجویی مثل ضیاء نبوی بازداشت میشوند، چه وقت صدور حکم علیه فعالان آبان ماه است. با چشمانی گیج به تبلیغات پوچ تلویزیون نگاه میکنند که حاکی از کارآمدی نظام است. در همان حال ناباورانه به صفحاتی در اینترنت نگاه میکنند که تلاش دارند در میان این طوفان جهانی، اسنادی تازه از ناکارآمدی جمهوری اسلامی بر ملا کنند، بی بی سی و تلویزون آمریکا را مینگرند و نمیفهمند مقصودشان از تکرار سوگیریهای تبلیغاتی این بار به نام کرونا چیست. کرونا، روان مردم و جامعه را به سویی دیگر برده است. سویی مبارک که نباید آن را فرونهاد.
ما آدمها، وقتی در سلامتی به سر میبریم و کم و بیش روانمان آسوده است امکانهای زندگی را بر سر هم میکوبیم. هر روز با بهانهای به هم هجوم میبریم. اما ترس از مرگ پیامبری است که گویا از جهانی دیگر خبر میآورد، فریاد میزند کافی است. همه فرصتهای تداوم زندگی را آنقدر بر سر هم کوبیدید که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است. اینک قراردادی تازه منعقد کنید و زندگی تازهای را رقم بزنید. مرگ این چنین منجی زندگی میشود.