در هفتههای گذشته، ریحانه طباطبایى و مرضیه رسولى دو روزنامهنگار ایرانی برای گذراندن حبس تعزیری به زندان اوین رفتند. سراجالدین میردامادى، روزنامهنگاری که پس از وعدههای حسن روحانی به ایران رفته بود، پس از محاکمه به شش سال حبس تعزیرى محکوم شد. پیش از او ساجده عرب سرخی که او نیز مدتی قبل به ایران بازگشته بود، به زندان فراخوانده شد. همچنین بهاره هدایت، فعال دانشجویی که پنج سال است در زندان است، پس از یک عمل جراحی به سرعت به زندان منتقل شد. دو ماه نیز از بازداشت صبا آذرپیک خبرنگار ایرانی میگذرد بیآنکه وضعیت بازداشت و محل نگهداری او مشخص باشد.
بنا بر گزارشهای منتشر شده، صبا آذرپیک در این مدت از تماس با خانواده خود محروم بوده است. از سوی دیگر به خانواده او گفته شده که در مورد وضعیت او اطلاعرسانی نکنند. مادر این روزنامهنگار زندانی در پاسخ درخواست رسانهها برای مصاحبه گفته است: «اجازه دهید خودم موضوع صبا را دنبال کنم تا وضعیت دخترم بدتر نشود.»
این نخستین بار نیست که خانوادههای زندانیان از اطلاعرسانی درباره آنها منع میشوند. با این حال، وضعیت صبا آذرپیک به دلیل گزارشهایی که در مورد وضعیت سلامتی او منتشر شده و با توجه به طولانی شدن زمان بازداشت و عدم برقراری تماس، اکنون برای فعالان حقوق بشر یک موضوع نگرانکننده است.
با وجود صبوری خانوادههای زندانیان برای رسیدن به نتیجه از راههای قانونی و پیگیری وضعیت فرزندانشان از مراجع رسمی، فشارهای بازجویی و شرایط نامساعد زندان و سلولهای انفرادی با بیخبر نگهداشتن خانوادهها تشدید میشود و تلاش رسانهها برای اطلاعرسانی در مورد وضعیت آنها به دلیل تهدیدهای نهادهای امنیتی ناکام میماند. همه اینها این پرسش را ایجاد میکند که آیا باید در مورد وضعیت زندانیان اطلاعرسانی کرد یا به خواست خانوادهها برای سکوت و تحمل احترام گذاشت؟
ایجاد اختلاف و تهدید
«وقتی بازداشت شدم هیچ تصوری از فضای بیرون و اینکه آیا دوستان و همکارانم در موردم اطلاعرسانی میکنند یا نه نداشتم. اما همانجا وقتی با دو زندانی دیگر که یکی دانشجو و دیگری بازداشتی خیابانی بود روبهرو شدم، هر دو به من گفتند که خوششانسم که روزنامهنگارم و دوستانم درباره من اطلاع رسانی میکنند. همان روز اول، وقتی برای تفهیم اتهام پیش بازپرس برده شدم، به من گفت لابد میدانی که الان دوستانت دربارهات مینویسند و کلی سند و مدرک برایت جور میشود. البته او به من طعنه میزد، اما همان جا فهمیدم که حتماً برنامههایی در جریان است. بعدها بازجوها بارها به من گفتند که دوستانت بیرون غوغا کردهاند. وقتی آزاد شدی برو و فقط خبرهایی را که در موردت منتشر شده جست و جو کن. خودشان هم فهرست کاملی از اخبار و گزارشهای مربوط به من داشتند، اینکه در کدام برنامه و گزارش نامی از من برده شده و چه کسانی پیگیر کارهای من هستند.»
اینها گفتههای یک زن روزنامهنگار ایرانی است که بهمن ۱۳۸۸بازداشت و مدتی بعد با قرار وثیقه آزاد شد. او فکر میکند که اطلاع رسانی همکارانش بر پرونده او اثر مثبت داشته است: «به محض اینکه فشار خبری و رسانهای درباره بازداشت من بیشتر شد، وضعیت من در داخل زندان هم تغییر کرد. رفتار بازجوها به وضوح تغییر کرد و ملایمتر شد. نسبت به کسان دیگری که همزمان بازداشت شده بودیم، روند بازجوییهای من سرعت داشت. خودم به چشم دیدم که زندانی معترض خیابانی که خانوادهاش تهدید به سکوت شده بودند، بدون هیچ دلیلی چند باز قرار بازداشتش تمدید شد و فشار سنگینی را از سوی بازجوها تحمل کرد. حتی وضع دانشجوی همبندی هم از او بهتر بود چون دوستانش با وجود مخالفت خانواده دربارهاش اطلاعرسانی کرده بودند و بعد از مدتی قرار بازداشتش به وثیقه تبدیل شد.»
اما بیرون از زندان کار به این سادگی نبوده است: «بعدها فهمیدم میان اعضای خانوادهام درباره اطلاعرسانی اختلاف افتاده بود. پدر و مادرم مخالف بودند و تا آخرین لحظه همکاری نکردند. اما بقیه اعضای خانواده با مشورت وکیل و همکاری دوستان روزنامهنگارم به سرعت اخبار بازداشت و روند بازجوییهایم را منتشر کردند. بعدها فهمیدم دوستان نادیدهای هم داشتهام که خودشان اخبار را پوشش دادهاند.»
سکوت یا افشاگری؟
بسیاری از زندانیان تائید کردهاند که مسئله اطلاع رسانی برای خانوادههای آنها یک چالش مهم بوده است، اما بسیاری از آنها در نهایت به تهدیدها تن دادهاند و تنها در صورت حاد شدن جریان، سکوت خود را شکستهاند.
احسان مهرابی، روزنامه نگار دیگری که در سال ۱۳۸۸ بازداشت شده بود میگوید: «روز بعد از بازداشت، وقتی بازجویی تمام شد و اجازه پیدا کردم به خانوادم تلفن بزنم، بازجو گفت که بگو شلوغش نکنند چون کارت سریع انجام میشود. وقتی آزاد شدم، متوجه شدم در زمان بازداشت دوستانم را هم تهدید کرده بودند که چرا درباره وضعیت من خبر منتشر میشود و اگر این خبرها ادامه پیدا کند بازداشت میشوند. همسرم هم که خبرنگار بود برای پیگیری وضعیت من به یک برنامه خبری قوه قضائیه رفته بود. دادستان تهران به او گفته بود اگر یک بار دیگر به این شکل در برنامههای قوه قضائیه حضور پیدا کنی بازداشتت میکنم. بعد ازآن هم به خانوادهام گفته بودند اگر شلوغش کنید وضعیتش بدتر میشود.»
سعید پورحیدر، روزنامهنگاری که پس از وقایع انتخابات ۱۳۸۸ در ایران بازداشت شده بود، در مورد تهدید ماموران امنیتی برای عدم اطلاعرسانی در مورد بازداشتش به زمانه میگوید: «صبح زود وقتی ماموران به خانه ریختند و مرا بازداشت کردند، به خانوادهام گفتند اگر می خواهید زودتر آزاد شود، به کسی خبر ندهید. من همان موقع از خانوادهام خواستم که سریع اطلاع رسانی کنند. خانواده من هم این کار را کردند چون از قبل انتظار بازداشت شدن را داشتم و آنها را آماده کرده بودم.»
او معتقد است که برای نهادهای امنیتی عدم اطلاعرسانی در مورد بازداشت زندانی اهمیت دارد: « به دو دلیل میخواهند اطلاع رسانی نشود. اولین دلیل که مهمتر هم هست این است که در یکی دو روز اول، میتوانند از عدم اطلاع رسانی برای کنترل ارتباطات بازداشت شده استفاده کنند. اینکه مثلا ببینند چه آدمهایی با او در تماس هستند و اطلاعاتی از این دست. دلیل بعدی هم این است که رسانهای شدن طبیعتا برایشان هزینه دارد و میخواهند این هزینه را به حداقل برسانند.»
او در توضیح اینکه این هزینه به چه معناست میگوید: «مثلا الان وقتی آدم موجهی را بازداشت میکنند، بالاخره این آدم کس و کار دارد، یا مثلا فشار افکار عمومی باعث میشود آدمهای با نفوذ پیگیر آزادی او بشوند. نمونه اش مصاحبه مطبوعاتی حسن روحانی که در جریان آن، یکی از همکاران مطبوعاتی درباره وضعیت صبا آذرپیک صحبت کرد. خب چنین طرح پرسشی هم در عرصه بینالمللی برایشان هزینه دارد و هم باعث میشود برخی افراد با نفوذ پیگیر آزادی زندانیان شوند.»
این تهدیدها زمانی که به زندانیان سیاسی گمنام میرسد، اثرگذارتر میشود. سعید پورحیدر معتقد است عدم اطلاعرسانی فشار روی فرد بازداشت شده را بیشتر میکند: «اگر کسی را بگیرند و کسی هم نفهمد، در این صورت ماموران امنیتی میتوانند هرکاری در مورد او انجام دهند و تا هروقت که بخواهند او را نگهدارند. اما ولی وقتی اطلاع رسانی شود، کمی خود را جمع و جور میکنند. این اطلاع رسانیها واقعا تاثیر گذار است، نمونهاش خود من؛ وقتی دو سه فرد اثرگذار پیگیر آزادی من بودند، من به راحتی در بازجویی ها متوجه این نکته میشدم. مثلا بازجو چند بار به من گفت که ببین پورحیدر، فلانی و فلانی دنبال آزادیات هستند ولی تا من نخواهم آزاد نمیشوی. خب من میفهمیدم که در بیرون افرادی پیگیر هستند. یا مثلا ساعت یازده شب معاون وزیر اطلاعات به سلول انفرادی آمد و حالم را پرسید و دستور داد به سوییت منتقل شوم یا وقتی از بازجویم شکایت کردم از جلسه بعدش بازجویم عوض شد و اینها همه نتیجه اطلاعرسانی بود.»
اطلاع رسانی وضعیت زندانی را بهتر میکند
تجربههای زندانیان نشان داده که تاکنون هر زمان که فرد زندانی از سوی رسانهها فراموش شده یا خانواده به تهدیدها تن دادهاند، وضعیت او بهتر نشده است.
سعید پورحیدر میگوید: «آدمهای زیادی بودند که کس و کاری نداشتند، در مورد وضعیتشان هم هیچ اطلاعرسانی نمیشد. بلاتکلیف و سرگردان بودند و واقعا بیدلیل در زندان مانده بودند.»
افروز مغزی، وکیل دادگستری که تجربه وکالت پروندههای سیاسی را در ایران داشته، معتقد است که اطلاع رسانی درباره پروندههای سیاسی ضروری و بر روند بازجویی موثر است: «تجربه ما نشان داده که با اطلاعرسانی، فرد بازداشتی از گمنامی خارج میشود و در روند بازجوییاش، بهبود حاصل میشود. به این معنا که احتمال رعایت حقوق زندانی بیشتر میشود و در مقابل احتمال شکنجه و رفتارهای غیرقانونی پایین میآید. یعنی نهادهای امنیتی تحت فشار قرار میگیرند تا درباره محل نگهداری بازداشتی، رفتار با او، حق ملاقات قانونی و … مسئولیت به عهده گیرند.»
به اعتقاد این وکیل دادگستری، جنبه دیگر اطلاع رسانی خانواده افزاد بازداشتی، حفظ بقیه افراد است: «واقعیت این است که این اطلاعرسانیها به سایر افراد هم آگاهی می دهد تا رفتارها و فعالیتهای خود را کنترل کنند و در خطر نیفتند. مثلا با فرد بازداشت شده تماس نگیرند یا به او ایمیل نزنند.»
اما آنچه که معمولاً فراموش میشود، نحوه اطلاعرسانی است: «درباره لزوم اطلاع رسانی بحثی نیست، اما در باره نحوه اطلاع رسانی باید توجه ویژهای شود. گاهی اطلاع رسانی غلط، مصاحبههای احساسی و موضعگیریهای نادرست، باعث اضافه شدن مواد اتهامی می شود. به این معنا که هم وجهه فرد بازداشت شده با انتظار اخبار نادرست و اغراق شده خراب میشود و هم نهادهای امنیتی از برخی فعالیتهای فرد بازداشت شده که به زعم آنها جنبه اتهامی دارد آگاه میشوند. همچنین در جلب حمایت افراد مثر نیز باید به این نکته توجه کرد که گاه این نوع حمایتها از سوی افراد و گروههای حساسیت زا، میتواند وضعیت فرد بازداشت شده را بدتر کند.»
با اینکه بسیاری از کسانی که تجربه بازداشت در پروندههای سیاسی را داشتهاند معتقدند که اطلاعرسانی به نفع آنان تمام شده، سعید پورحیدر معتقد است که تضمینی وجود ندارد که اطلاعرسانی همیشه نتیجه مثبتی داشته باشد: «بستگی به این دارد که زور اطلاع رسانی چقدر باشد و آدمهایی که فشار میآورند و پیگیر هستند چه میزان نفوذ دارند. اگه این سمت قدرت داشته باشد، معمولا کمی به نفع زندانی است ولی وقتی صرفا اطلاع رسانی شود و کسی پیگیری نکند، بی تاثیرخواهد بود. بازجو هم اگر لج بازی کند کرده است. با این اوصاف، من جزو آن دستهای هستم که شدیدا معتقد به اطلاع رسانیاند، چه خانواده زندانی راضی باشد چه نه، چه اجازه بدهد چه ندهد. حداقلش این است که وقتی اطلاع رسانی شود، اگر تاثیری روی وضعیت زندانی نداشته باشد وقتی زندانی بیرون میآید، از این اطلاع رسانی و پیگیریها خوشحال میشود، احساس اینکه بیهوده به زندان نرفته است.»