ترامپ نماینده عقبماندهترین و محافظهکارترین گرایشهای جامعه آمریکا بود. از نئوفاشیستهای طرفدار برتری سفید تا بنیادگرایان آوانجلیست و ناسیونالیستهای ضد خارجی تا سرمایه داران و کارفرمایان صنایع آلاینده زیست محیط زیر علم ترامپ همراه و همسو شده بودند. با آرامش وجدان دروغ گفتن، مخالفان را تحقیر و تهدید کردن، نگاه مردسالار به زن همراه با خود شیفتگی و قدرتپرستی از او رئیسجمهوری ساخته بود که دموکراسی ریشهدار آمریکا را تهدید می کرد. رفتار و کردار او نشان می داد که اگر بتواند و قوانین و نهادهای دموکراتیک نیرومند آمریکایی سد راه او نباشند دموکراسی آمریکایی را به چیزی شبه نظام روسیه تبدیل می کند و مثل پوتین برای خود ریاست مادام العمر قائل میشود. و شگفتا که بخشی از جوانان کم تجربه جامعه ما و برخی محافل و گروههای اپوزیسیون در خارج ایران به جای اینهمه شباهت ترامپ به راست افراطی ضد آزادی از استیصال به این چهره جنجالی که نفرت از نهادهای دموکراتیک در گفتار و کردارش موج می زد دخیل بسته بودند. گویی او ایران را نه به خاطر دستیابی به توافقی با سران جمهوری اسلامی بلکه برای تحقق آزادی و دموکراسی تحریم کرده بود.
چهار سال حکومت ترامپ بر خلاف توهماتی که میان بخشی از مردم و اپوزیسیون ایران پدید آمده بود، نه موجب تقویت جنبش دموکراسیخواهی شد و نه مایه کاهش قدرت سرکوب جمهوری اسلامی. خروج ترامپ از برجام و تحریم بی سابقه و سنگین ایران همراه با تضعیف صنایع بزرگ و کوچک ایران، تشکل های طبیعی کارگری در واحدهای بزرگ و متوسط صنعتی را به شدت تخریب کرد و از اثرگذاری طبقه کارگر بر تحولات اجتماعی که امری تعیین کننده است به شدت کاست. چرا که کارگر بیکار کنده شده از کار و کارخانه، چندان اثرگذار نیست.
تحریم ها لایه های پائینی و میانی طبقه متوسط ایران را نیز به سراشیب تهیدستی و فقر فرو غلتاند و در نتیجه این طبقه که همواره خاستگاه مهم دموکراسی خواهی در ایران و در هر کجای دیگر جهان است از پویش و توان خود تهی کرد.
استدلال خوشباورانه اگر نگویم عوامفریبانه و مسئولیت گریز شیفتگان ایرانی ترامپ و تحریم این بود که وقتی کارد به استخوان کارگران بیکار شده و مردم فقیر شده رسید، دست به قیام می زنند و جمهوری اسلامی را سرنگون می کنند. این استدلال غیرعلمی و غیراخلاقی که نه در ایران و نه در هیچ کشور دیگری هرگز کارساز نبوده و نخواهد بود، بی پایگی خود را در ۴ سال گذشته به وضوح نشان داد. مردم ایران و جنبش دموکراسیخواهی کشور همراه با گسترش بیکاری بی سابقه کارگران و افزایش فقر طبقه متوسط بیش از رژیم سرکوبگر حاکم از تحریم ها زیان دیدند و در این میان خامنه ای و هسته اصلی قدرت او فرصت بیشتری برای کاهش شکافهای درون حکومتی و انسجام در برابر «دشمن غیرقابل اعتماد» پیدا کردند.
اما برعکس، توهم به ترامپ و تحریم، شکافهای درونی اپوزیسیون جمهوری اسلامی را تشدید کرد و از اینها مهمتر از قدرت و ظرفیت دو طبقه کارگر و متوسط که ستون های اصلی شکل گیری جنبش های پایدار و پیگیر اعتراضی و دموکراسی خواهی ایران به شمار می روند چنان کاسته شد که ترمیم آن به زودی و به آسانی ممکن نیست.
اگر ترامپ بار دیگر هم می آمد و تحریم ها چهار سال دیگر ادامه می یافت، پیامدش جز ادامه توهمات مسئولیت گریز و منفعل کننده و تشدید فقر و بیکاری هرچه بیشتر مردم چیز دیگری نبود.
گیریم که مردم غرق در فقر و بدبختی هر از گاهی بر قدرت ستمگر تا دندان مسلح می شوریدند. و هر بار در آتش و خون خاموش می شدند. اتفاقا ترامپ به دنبال آن بود که از همین شورشها برای وادار کردن جمهوری اسلامی به توافق و تفاهم بهره برداری کند و تفاهم میان ترامپ و جمهوری اسلامی در صورت بازگشت ترامپ به قدرت قابل تصور بود.
پیروزی بایدن باید پایان یک توهم ۴ساله برای همه آنانی باشد که از سر خستگی و مسئولیت گریزی به ترامپ امید بسته بودند. بایدن به جز در مورد چین که به جنگ اقتصادی آغاز شده در دوران ترامپ کم و بیش ادامه خواهد داد در عرصههای دیگر سیاست خارجی آمریکا به دوران اوباما باز میگردد. در مورد دفاع بایدن از دموکراسی و حقوق بشر در ایران نیز نباید دچار توهم شد. او طبعا قبل از هر چیز به منافع ملی آمریکا فکر میکند.
او آنچنان که در مبارزات انتخاباتیاش وعده کرده به پیمان زیستمحیط پاریس و به قرارداد برجام باز خواهد گشت؛ هرچند که این بازگشت با توجه به نداشتن اکثریت در سنای آمریکا چندان هم آسان نیست.
بازگشت سیاست خارجی آمریکا به دوران اوباما در قبال ایران و خاورمیانه به سود صلح و دموکراسی در این منطقه بحرانزده و پرتنش خواهد بود.
این تحول تا اندازهای خامنهای و حکومتش را در پیشبرد سیاست خارجی دشمنمحور، خلع سلاح میکند و اختلافات درونی نظام جمهوری اسلامی بر سر مسئله رابطه با آمریکا را تشدید میکند. اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز فرصت پیدا میکند تا با توهمزدایی از خود، مبارزه ملی و مؤثر با نظام حاکم را با چشمانی بازتر و واقعیتر سازماندهی کند.
زیتون