هم میهنان گرامی،
درگذشت زنده یاد «عباس امیرانتظام » فرزند خلف «محمد مصدق» و عضو هیات رهبری جبهه ملی ایران، متولد ٢٧ امردادماه ١٣١١و درگذشتۀ ٢١ تیرماه ١٣٩٧ خورشیدی و تجلیل طیف های رنگارنگ سیاسی در خارج و داخل ایران از خاطره ایشان نشان از وحدت ملی دارد و پیوستِ همه نیروهایی که خواستار ایرانی آباد و آزاد هستند.
صبر، گذشت، متانت در کار سیاسی و در عین حال ثابت قدمی در آنچه به آن ایمان داریم برای پیگیریِ منافع ملی و وحدت ملی از آموزههای امیرانتظام برای فعالان سیاسی بوده است و خواهد بود.
امروزه اگر بگوییم که عباس امیرانتظام خود به تنهایی سهم بسزایی در بازگشتِ روحیه میهن پرستی و ملی گرایی در میان فعالان سیاسی ایران در پیِ فضای ایدئولوژی زده دهه ١٣۶٠ داشته است گزافه نگفته ایم.
تواَم کردن سیاست با اخلاق، افزودن، رواداری در بزنگاه ناامیدی، پایداری و مقاومت در عینِ بی کسی و تنهایی در ایمان به راهِ خود، از جمله آموزه های بزرگ این امیر ایران است؛ نه فقط به فعالان جبهه ملی یا ملی گرایان که برای هر فعال سیاسی، اجتماعی یا مدنی با هر طریقتی که داشته باشد.
اینکه امیرانتظام با تحمل بیش از ٢٧ سال رنج و مرارت قربانی سیاست های دوران جنگ سرد شده بود، قربانی منافع مشخص شوروی سابق و حامیانِ فرصت طلب داخلی آن، آنهم در قالب فعالان سیاسی! غیر قابل انکار است و نگاهی به تاریخ سیاسی معاصر ایران دارد.
اینکه امیرانتظام بدون شک قربانی نادانیِ عده ای افراد تازه به قدرت رسیده در فضای پس از فروپاشیِ نظام سیاسی ١٣۵٧ شده است و یا قربانیِ منافع عده ای که آگاهانه از واژه انقلاب برای خود کاسبی ساخته بودند، شکی نیست.
با فروپاشیِ رژیم پادشاهی عده ای با جایگزین کردن «هرج و مرج» به جای «انقلاب» در نهادهای دولتی یا اجتماعی، بنام اسلام انقلابی! موفق شدند نقش «کارچاقکن» را برای خود بسازند تا از نتیجه اعتراضات مردم کاسب! شوند تا جایِ اشرافیت سابق را با پوشش حامیِ مستضعفین! در دربار مذهبیِ جدید بگیرند و اینان اساسا” افراد نخبه یا تحصیل کرده و قانونمدار را بر نمیتابیدند.
امیر انتظام به مبارزان سیاسی در ایران مبارزه حقوقی آموخت و ارجح بودن مفهوم حقوقی در مبارزه را به هر نوع مفهوم ایدئولوژیک، و اینکه بدون توجیه حقوقیِ قضایا در امر سیاست، هر نوع رفتار سیاسی با منشأ ایدئولوژیک، هر اندازه ای که با استدلالی آرمانی باشد، نامعتبر و غیرقابل توجیه است.
اینکه از مذهبی تا غیر مذهبی از طیف چپ در سیاست تا طیف راست امروزه در زیر تابوت امیرانتظام گرد می آیند یعنی گرد آمدن همگانی در حمایت از مفهوم «حق» در حمایت از قانونگرایی در مقابله با قانونگریزی به هر بهانه و انگیزه ای.
حمایت از امیرانتظام یعنی حمایت از برخورداری متهم از حق وکیل، دادگاه صالح بر اساس آیین دادرسی و اخذ آیین دادرسی از متن صریح قانون نه از تفسیر های وابسته به «فرموده»!
در اینکه امیر انتظام در همان اوان قدرت گرفتن دشمنان مردم سعی بر حذف نهادی غیر دموکراتیک(مجلس خبرگان) داشته و مورد انتقامگیریِ مرجعِ ظهور آن نهاد شده است، شکی نیست.
اینکه امیرانتظام در سلامت کامل به امر سیاست در دولت متبوع خود می پرداخته و تمامیِ عرف و قوانین شناخته شده کار تشکیلاتی را در این خصوص رعایت کرده است، شکی نیست.
امروزه اساسا” مدعایی برای اتهام به امیرانتظام وجود ندارد و غالب بانیان ایجاد مزاحمت های سال های ابتداییِ انقلاب برای وی که خود نیز بازی خوردگانِ همان بازی سازان بودند، از امیر ایران به نوعی پوزش خواستند یا بقول خود حلالیت طلبیدند…
ولی وقاحت ناشی از برخورداری قدرتِ حکومتی اجازه پوزش خواهی سران استبداد از امیرانتظام را نداده و نمی دهد چراکه استبداد هماینک نیز مشغول به انواع پروژه های «امیرانتظام سازی» است تا مبادا رژیم «کارچاقکن ها» زوال یابد و «حَروم خواری»! در سنگر «حروم ستیزی»! با همه بساط آدمکشان و آدمفروشانش جمع شده و به مذبله تاریخ فرو افتد، غافل از آنکه شمارش معکوس این زوال، صدایش جهانی را کر کرده مگر والیِ خواب سنگین ما را.
القصه آنچه درباره امیرانتظام مبنی بر جاسوسیِ وی مورد استناد قرار می گرفته در مقابلِ آنچه امروزه درباره ارتباط خمینی و اعوان و انصارش با مقامات آمریکایی از اسناد وزارت خارجه آمریکا بیرون آمده(در سال ١٣۴٢) مایه خجالت است و شوخی.
مشاهده ارتباط گسترده انواع مقامات حکومتی با مأموران سیاسی و نظامی روسیه در داخل و خارج از ایران که اسرار نگویِ حکومتی است، دیگر جایی برای بحثِ استقلال! نگذاشته است.
به نظر می آید دیگر چند سالی است که فساد غالب در حکومت و مجرمیت تمامیِ سران آن، حتا برای لابیگرانِ حکومتی در خارج از کشور محلی برای منازعه نگذاشته است. اما آنچه امروزه محل منازعه دارد چگونگیِ خلاص شدن مردم ایران با کمترین هزینه از شرّ این رژیم فاسد و وابسته به یک دولت خطرناک خارجی یعنی روسیه است.
کسانی که امیرانتظام را برای نوشتن واژه Dear(عزیز) که در آغاز نامه نگاری در انگلیسی متداول است، مجرم می دانستند اینک به خادمینِ برادر پوتین تبدیل شده و از سهم ایران در دریای خزر تا جزیره کیش و سواحل خلیج فارس به چینی ها، از کیسه ملت فضل و بخشش می کنند.
عباس امیرانتظام در انتهای سفر خود در این جهان با سربلندی و افتخار سر بر خاک نهاد و اینان تازه ننگ و شرمساری را تا به ابد برای خود آغاز کرده اند.
آری امیر انتظام یعنی یک “فخر ملّی” که ستم، شکستنش نتوانست و این ستم پیشگان، شکسته شدگانی حقیر هستند، بی شرم، ریا کارانی ریزه خوار، با این همه شعار، زنده به ارتزاق در بیشه شومِ ولایت مدار.
امیر انتظام یعنی یک “نه” بلند به “ستم” به درازایِ تاریخ یک نسل.
امیر انتظام یعنی سَروِ گذشت، “مُروّت” و “معرفت” در یاد ایرانی.
امیر انتظام یعنی جوانمردی.
خاطره امیر ایران عباس امیرانتظام، هموند هیات رهبری جبهه ملی ایران، نماد پیکار برای آزادی و حاکمیت ملی و علیه حاکمیت فاسد، جابر و ضدایرانی جمهوری اسلامی، همواره زنده باد!
جبهه ملی ایران- اروپا
یکشنبه ۲۵ تیرماه ۱۳۹۷