توافق هسته ای از منظر یک معامله بین المللی و یا از دریچه منافع ملی، چگونه ارزیابی می شود؟ پیام ها و پیامدهای چنین توافقی چیست؟ نمونه چنین سوال هایی در روزهای اخیر در بسیاری از محافل سیاسی و رسانه ای شنیده می شود. ایران وایر کوشیده در گفت و گو با چند صاحب نظر داخل و خارج از ایران، برای این سوال ها، پاسخ بیاید. امروز و فردا این مجموعه نظرخواهی ها منتشر می شوند. در بخش سوم این مجموعه، عبدالکریم لاهیجی، رئیس فدراسیون بین المللی جوامع حقوق بشر، رضا علیجانی، تحلیل گر سیاسی و مهران مصطفوی، استاد دانشگاه به این پرسش ها پاسخ داده اند.
عبدالکریم لاهیجی: پس از توافق شاید وضعیت حقوق بشر بهتر شود
طی سی سال گذشته تحمیل بزرگی به اقتصاد و مردم ایران وارد شده و شروع برنامهی هستهای نیز نه مصلحت کوتاهمدت و نه میانمدت برای ایران نداشته است. این مساله در کوتاه مدت هزینهای بسیاری برای مردم ایران به وجود آورد و در میانمدت حتی اگر به گفته جمهوری اسلامی، هدف استفادهی «صلحآمیز» از انرژی هستهای باشد٬ الویتهای دیگری در جامعهی ایران در زمینههای مختلف وجود داشت که ضرورتی برای پرداختن به انرژی هستهای نبود، خصوصا که امروز در کشورهای اروپایی صحبت از سیستمهای جدید تولید انرژی میشود.
هرچند که ممکن است هدف جمهوری اسلامی هم در ارتباط با جنگ ایران و عراق و دستیابی به بمب اتم بود اما مردم ایران تاوان زیادی در ارتباط با تحریمها پرداختند. ما سال گذشته تحقیقی به کمیته حقوق بشر سازمان ملل ارایه دادیم که در ارتباط با حقوق اقتصادی و اجتماعی مردم ایران و در داخل کشور انجام شده بود. این تحقیق در گزارش کمیته نیز مورد استفاده قرار گرفت. در آن زمان گفتیم که ۴۰ درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی میکنند. مسلم است که در یکسال اخیر وضع بسیار بدتر نیز شده. یکی از علل تحریمها همین مسالهی هستهای بود. در نتیجه به عنوان مدافع حقوق بشر این امر را مثبت ارزیابی میکنیم، البته به آن شرط که تا سه ماه دیگر صورت مساله تغییری نکند.
اگرچه این توافق تاثیر مستقیمی روی حقوق بشر ندارد٬ اما تجربه نشان داده هر زمان که میان جامعهی بینالمللی و یک کشور روابط دیپلماتیک و گفتوگویی وجود نداشته٬ اگر وضع حقوق بشر بدتر نشده٬ بهتر هم نشده است.
نمیخواهم از کوبا و ۶۰ سال اخیر مثال بزنم. در همین دهه گذشته و در مقایسهی دولت محمد خاتمی و محمود احمدینژاد٬ تفاوتها مشخص میشود.
دولت خاتمی وارد گفتوگوها شد و حتی در ایران با دخالت اتحادیهی اروپا چندین میزگرد حول مسالهی حقوق بشر نیز برگزار شد. اگرچه ما آن دوره هم انتقادهای بسیاری به دلیل کمبودها داشتیم. اما در دوران احمدینژاد دروازههای ایران به روی گزارشگران سازمان ملل بسته شد و جمهوری اسلامی همکاری نکرد.
روابط دیپلماتیک بسیار کم شده بود. اصولا باز شدن روابط سیاسی دیپلماتیک و روابط معمول بین کشوری با جامعه بینالمللی نه تنها در میان مدت٬ بلکه در کوتاهمدت هم میتواند به مرور به بهبود وضع نسبی حقوق بشر بیانجامد.
معتقدم که با گفتوگو و داشتن رابطه در کنار توافقهایی که صورت میگیرد٬ در تمام زمینهها از جمله حقوق بشر بیشتر امکان توفیق وجود دارد.
در یک دهه اخیر قطع رابطه و سیاست لجبازانه نه تنها به بهبود وضع حقوق بشر کمکی نکرد بلکه وضع مدام بد و بدتر شد؛ حتی با روی کار آمدن حسن روحانی.
رضا علیجانی
عقل و تجربه بشری می گوید «جلوی ضرر را از هر جا که بگیری منفعت است». اما این ضرب المثل معطوف به آگاهی و اختیار است یعنی ما خودمان بفهمیم که داشتیم ضرر می کردیم و بعد بخواهیم جلوی آن را بگیریم. اما اگر ما هم چنان در این فکر باشیم که کاری که می کردیم درست بوده و ضرری هم در کار نبوده و حالا بنا به دلایل دیگری «مجبوریم» آن روال را متوقف کنیم؛ مسئله پیچیده می شود.
حال صورت مسئله حکومت ایران در رابطه با سه مسئله گروگانگیری و جنگ و هسته ای مصداق این وضعیت دوم است. حاکمان ایران در هر سه مثال هم هم چنان فکر می کنند کار درستی می کرده اند و همچنان فکر می کنند که کارشان در رابطه مصالحه و سازش لازم بوده و آن هم کار درستی بوده است. این تناقض گره گاه همه مشکلات از این دست در حکومت ایران است. بر این اساس و از این منظر است که می توان تبعات و پیامدهای دو گانه و گاه متناقض مصالحه هسته ای را درست تر دید و حدس زد.
در این راستا به نظر می رسد پیش از هر چیز مدرسان و خط دهندگان نیروهای میدانی جریانات تندرو و گروه های فشار در یک تناقض قرار می گیرند.
تناقض بین همه حرفها و آموزه های شان برای این نیروها و عملی که اتفاق افتاده استو رهبرشان نیز آن را تایید می کند. البته رهبربا چند جمله دو پهلو به کمک این ها خواهد شتافت چون هم باید پرستیژ خوش را حفظ کند و هم به این نیروهای میدانی شدیدا نیاز دارد.
تناقض یا پیچیدگی دوم این است که حاکمان می خواهند فقط در موضوع هسته ای با قدرت های جهانی و مشخصا با آمریکا مصالحه و تنش زدایی کنند و نه در کلیت روند و نحوه برخوردشان. بنابراین هم مصالحه هسته ای پیش خواهد رفت و هم باز شعر و شعارهای شان ضد دشمن در رابطه با کارهایش در سطح جهان ادامه خواهد یافت. اما در منطقه پیرامون دیگر مسئله فقط شعارهای بی مالیات نیست. اعمال نیز مطرح است. این اعمال نیز چون گذشته ادامه پیدا خواهد کرد. یک جا همکاری حتی نظامی و یک جا مجادله و یک جا هم مقابله باز حتی نظامی ( عراق و یمن و سوریه).
باز تجربه های گذشته نشان می دهد که معمولا نرمش قهرمانه در خارج با سخت گیری گاه بی رحمانه در داخل همراه می شود. این سخت گیری دو پیام هم برای جهان و هم برای داخل دارد که چیزی عوض نشده، اگر در یک جا ضعف و فتوری دیده اید فکر نکنید در همه جا همین خبر است. اما سال در پیش رو دو انتخابات در خود دارد و طبعا و اجبارا فضا بازتر می شود. بنا براین می توان گفت به تدریج از شدت ابرهای سخت گیری ها کاسته خواهد شد.
امتیاز مصالحه هسته ای خواهی نخواهی در حساب پس انداز اعتباری دولت خواهد ریختِ؛ بنابراین رقبای سیاسی داخلی به رقابت و حسادت باید امتیازاتی منفی حواله این حساب کنند: مشکلات اقتصادی را برای عموم مردم عمده خواهند کرد و به طور خاص نیز برای اقشار متعصب مذهبی برخی مسائل فرهنگی را. اما هر چه هست باد دیگر به بادبان آنها نخواهد وزید.
بنابراین باید از بادگیرهای نظارت استصوابی شورای نگهبا ن برای دو رقابت بزرگ آخر سال بهره بگیرند تا نتیجه مسابقه را به نفع خود بچرخانند.
در این میان نکته مهم موضع دولت و نقشی است که می خواهد در داخل ایفا کند . آیا دولت از این امتیاز برای دخالت تا همین جا دیر شده در رابطه با مسائل سیاسی داخلی بهره خواهد برد یا هم چنان دیپلماتیک فقط شعار خواهند داد سروعده ها ی مان هستیم! متاسفانه در جبین دولت عزم تغییری مشاهده نمی شود. بنابراین جامعه مدنی تنهاست و خود باید به تنهایی جور این مسئولیت را به دوش بکشد. ضمن اینکه گله و نقد و اعتراضش برای تغییر موضع دولت را نباید هیچ گاه از یاد ببرد. شاید نتیجه ای هم داشته باشد.
مهران مصطفوی: خطر جنگ دور شد
توافقی که در لوزان صورت گرفت٬ توافقی صرفا سیاسی نیست بلکه جزییاتی را شامل میشود که درباره آنها نیز توافق حاصل شده است. بحثهای بسیار فشرده و طولانیمدت برای رسیدن به توافق بر سر جزییات بود. البته تا تیر ماه که دو طرف این توافق را که به صورت سندی بیناللمللی درآمده٬ امضا نکنند٬ ضمانت اجرایی وجود ندارد.
این توافق به ما میگوید که آقای خامنهای که سیاست هستهایاش فاجعهبار بوده٬ به جای تسلیم مقابل مردم و حقوق آنها٬ ترجیح داده که مقابل قدرتهای خارجی تسلیم شود و توافقنامهای را امضا کند که در آن حقوق ملی ایرانیها کاملا مخدوش شده است. طبق جزییات این توافقنامه حاکمیت ایرانیها در برخی از موارد بین ۱۰ تا ۲۵ سال از آنها سلب شده و در اختیار قدرتهای خارجی قرار داده شده است. متاسفانه راه عاقلانه یعنی نداشتن غنیسازی به دلیل طبیعت ایران٬ ترجیح دادند که برای پوشاندن سیاستهای خود٬ غنیسازی را در حد ۵۰۰۰ سانتیفیوژ ادامه دهند. یعنی اگر ۲۰ سال هم کار کنند٬ نمیتوانند سوخت یک سال بوشهر را نیز تامین کنند. این یک فریب بسیار بزرگ است که در ایران از آن به عنوان «پیروزی» نام برده میشود.
نکته مثبت این توافق اما برطرف شدن خطر جنگ از سر ایران است. خوشبختانه نیروهای محافظهکار آمریکایی و اسراییلی نیز شکست خوردند. اما پیروز این جریان آقای باراک اوباماست که امروز میتواند ادعا کند که موفق شده بر خلاف بوش که جنگهای بسیاری در خاورمیانه به راه انداخت٬ خطری خارجی٬ یعنی ایران را به شدت برای درازمدت کنترل کند. متاسفانه اگر ما این موضوع را در داخل ایران دقیق نکنیم٬ باز هم بازندهاش ما مردم ایران خواهیم بود؛ چراکه هزینهها همچنان ادامه خواهد داشت.
iranwire