پشت کردن فرانسه به نقش تاریخی اش- بِنُوا برِویل، عضو هیئت تحریریه لوموند دیپلماتیک


در ۲۳ اکتبر ۱۹۹۶، فردای درگیری معروف ژاک شیراک با پلیس اسرائیل در اورشلیم، او با یاسر عرفات رهبر فلسطین در غزه ملاقات کرد. دو رئیس جمهور در مقابل جمعیتی مشتاق، کلنگ ایجاد خیابانی بنام شارل دوگل را برزمین کوبیدند. یک دهه بعد، در آوریل ۲۰۰۷، رئیس جدید تشکیلات خودگردان فلسطین، آقای محمود عباس، در پاریس بود و از افتتاح خیابان ژاک شیراک در رام الله خبر داد. اما هرگز خیابانی بنام امانوئل مکرون در نابلس وجود نخواهد داشت. رئیس جمهور فرانسه در کشورهای عربی منفور است: زمانی که ساکنان تونس یا بیروت برای اعتراض به واکنش اسرائیل به حملات حماس و متحدانش در ۷ اکتبر به خیابان ها می آیند، در مقابل سفارت فرانسه است که گرد می آیند و شعار «مکرون جنایتکار» سر می دهند.

رئیس جمهور فرانسه در ۱۲ اکتبر در همسویی کامل با واشنگتن تاکید کرد: « اسرائیل حق دارد از خود دفاع کند (…) هرگز “بله اما “ئی وجود نخواهد داشت». چند روز قبل، آقای جوزف بایدن خط برخورد را مشخص کرده بود: « اسرائیل حق و در واقع وظیفه دارد به این حملات وحشیانه پاسخ دهد (…) هیچ توجیهی و بهانه ای برای تروریسم وجود ندارد »(ترجمه فارسی سخنان بایدن در تارنمای وزارت خارجه امریکا.م). همانند عملیات «سرب گداخته» (۲۰۰۸-۲۰۰۹)، «ستون دفاعی» (۲۰۱۲)، «تیغه حفاظتی» (۲۰۱۴)، «نگهبانان دیوار» (۲۰۲۱)، «طلوع سحر» (۲۰۲۲)، دولت اسرائیل برای اجرای عملیات «شمشیر آهنین» خود کاملا آزاد است هر طور که می‌خواهد، بدون محدودیت، بدون خطر سرزنش از سوی متحدانش عمل کند: قطع برق و آب، جابه‌جایی جمعیت، بمباران‌های بی‌رویه . و اعلامیه های نمادین و بی حاصلی که آقای مکرون با گشاده دستی صادر می کند، هیچ تاثیری ندارد.

اگرچه امروز باور آن سخت است، اما فرانسه از دیرباز به عنوان دوست مردم فلسطین شناخته می شد. برای دهه‌ها، رهبران آن در تقبیح استعمار، اشغال، اخراج و تحقیر تردید نداشتند و بر این « بله اما »هائی که امروز از واژگان رسمی حذف شده‌اند، تاکید می کردند. ژنرال دوگل به شدت با حمله اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷ مخالفت کرد و حتی فروش تسلیحات به این کشور را تحریم نمود. چند ماه بعد، او در یک کنفرانس مطبوعاتی (۲۷ نوامبر) اعلام کرد: «اکنون اسرائیل در حال سازماندهی اشغال در سرزمین‌هایی است که تصرف کرده ،اشغالی که بدون ستم، سرکوب و اخراج نمی‌تواند ادامه یابد، و او هر مقاومتی را که در برابر آن ظهور کند ، تروریسم می خواند».

از آن زمان، همه رئیس جمهور های فرانسه (تا زمان انتخاب آقای نیکلا سارکوزی) پیروزی ها، ژست های نمادین، تصمیمات دیپلماتیکی داشته اند که اغلب برای تل آویو و واشنگتن آزار دهنده بوده است. فهرست این اعمال آزاردهنده چشمگیر است: ژرژ پمپیدو، صادرات تسلیحات فرانسه به کشورهای عربی را توسعه داد. والری ژیسکار دستن، به گفتگو با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) پرداخت و برای تصویب اعلامیه ونیز توسط جامعه اقتصادی اروپا ، که بر حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت تاکید می کند، فشار آورد. فرانسوا میتران، در یک سخنرانی در سال ۱۹۸۲ در مجلس اسرائیل(کنست) از «ساف» و «دولت فلسطین» نام برد و سپس یاسر عرفات را در سال ۱۹۸۹ در الیزه پذیرفت. ژاک شیراک، در خاطره بسیاری از فلسطینی ها جائی ویژه دارد و نه تنها به خاطر درگیری سال ۱۹۶۹، بلکه همچنین به دلیل مخالفت شدیدش با جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ . او از یاسر عرفات بیمار استقبال کرد و اولین رئیس دولتی بود که پس از مرگ وی به او ادای احترام کرد.

این «عدم تعهد» فرانسه بخشی از چارچوب گسترده تر «سیاست عربی» مورد نظر دوگل از سال ۱۹۶۷ بود، زمانی که روابط پاریس با مغرب و خاورمیانه را می توان لااقل طوفانی توصیف کرد. این امر دلیل خوبی داشت: فرانسه در سال ۱۹۵۶ همراه با اسرائیلی ها و انگلیسی ها در لشکرکشی نظامی سوئز شرکت کرده بود، سپس با تونس بر سر تحویل پایگاه دریایی بنزرت در سال ۱۹۶۱ ، سه سال بعد از بمباران روستای ساقیه سیدی یوسف، درگیر شد. جنگ الجزایر که جای خود دارد با صدها هزار کشته ای که بر جای گذاشت. کافی است بگوییم که در آنزمان پاریس تصویری به خصوص «مخدوش» داشت.

ژنرال دوگل اهمیت جهان عرب را کاملا درک می کرد، جایی که فرانسه ریشه های قدیمی ای داشت که از دوران استعمار و قیمومیت اجباری به ارث رسیده بود. منطقه ای غنی از نفت، با وزن ژئواستراتژیک فزاینده ، آنهم در حالی که نسبتاً از تقسیمات جنگ سرد جدا مانده بود. پاریس می‌توانست امیدوار باشد با دنبال کردن مسیری بین دو بلوک، با استفاده از کشورهای عربی به‌عنوان یک نما و تابلو، چهره دیگری از خود به جهان سوم نشان دهد و چیزی غیر از یک نقش سیاهی لشکر بازی کند. دوگل که مشتاق حفظ نفوذ فرانسه پس از پایان امپراتوری استعماری بود، سعی کرد کشورش را از زیر سایه آمریکا ، بیرون آورد. یک نیروی بازدارنده هسته ای مستقل ایجادکرد ، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را ترک نمود، در سخنرانی پنوم پن (۱۹۶۶) از دخالت نظامی آمریکا در ویتنام انتقاد کرد …

میشل ژوبر، یکی از معماران این استراتژی، توضیح داده بود: «فرانسه یک سیاست عربی ندارد همانطور که یک سیاست چین نیز ندارد، اما سیاستی در جهت منافع خود در قبال کشورهای عربی دارد.» (۱). گاهی اوقات، این منافع صف آرایی در پشت آمریکایی ها را ایجاب می کرد، مانند جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ – موضعی که از سوی کشورهای عربی همچون یک خیانت ارزیابی شد. اما اغلب فرانسه سعی می کرد موضعی متمایز از آمریکا داشته باشد و این امر محبوبیت خاصی را برای پاریس در جهان تضمین می کرد. پس از محکومیت حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، ژاک شیراک مانند یک قهرمان در الجزایر و هران از سوی صدها هزار نفر مورد تشویق قرار گرفت و جمعیتی انبوه شادی کنان در تیمبوکتو(مالی) از او استقبال کرد. از آن زمان اما، فرانسه مجبور شده به دیدن اعتراضات در مقابل سفارتخانه های خود از نیجر تا لبنان، از بورکینافاسو تا تونس، از چاد تا ایران عادت کند.

رؤسای جمهور فرانسه اکنون به این اکتفا می کنند که مسیری را که واشنگتن در مورد مسئله اسرائیل-فلسطین ترسیم کرده ، دنبال کنند و با حمایت از تل آویو به طور فزاینده ای با این مناقشه ارضی همچون بخشی از «مبارزه عایه تروریسم» برخورد نمایند. در سال ۲۰۰۹، پس از سه هفته بمباران شدید غزه، آقای نیکلا سارکوزی اظهار داشت که «اروپایی‌ها در کنار اسرائیل هستند تا حق این کشور را برای امنیت خویش تضمین کنند». پنج سال بعد و زمانی که غزه دوباره گلوله باران شد، آقای فرانسوا اولاند بر «همبستگی» کامل خود با دولت اسرائیل تاکید کرد که به نظر او «مجاز برای انجام همه اقدامات لازم برای محافظت از مردمش» است. و حالا آقای مکرون…

این صف بندی آتلانتیستی، جدای از خدشه دار کردن وجهه فرانسه در کشورهای جنوب، از چند جهت پوچ به نظر می رسد. پاریس با اطاعت کورکورانه از واشنگتن در همه مسائل استراتژیک، از اوکراین گرفته تا خاورمیانه، سرنوشت خود را به یک قدرت در حال انحطاط و زیر سوال رفته پیوند می زند. در جهانی که بسیاری از کشورها آرزوی نظم جهانی چند قطبی را دارند، فرانسه باید به دنبال اتحادهای جدید و پیوند مجدد با موقعیت خود به عنوان یک قدرت میانجی باشد، نه اینکه بخش بزرگی از کره زمین را با خود بیگانه کند. جنگ جدید غزه یک بار دیگر ریاکاری غربی ها را نشان می دهد که قوانین بین المللی را برای توجیه حمایت خود از اوکراین عَلَم می کنند، اما آن را در مورد فلسطینی ها به فراموشی می سپارند. «استاندارد دوگانه»( یک بام و دو هوا) ای که آقای ولادیمیر پوتین، که خود در آن مهارت دارد، از تقبیح آن کوتاهی نمی‌کند و صدایش در همه جا شنیده می شود.

مکرون که کاهش اعتبار بین‌المللی فرانسه از طریق همسویی پاریس با ایالات متحده برایش کافی نیست. شهرت خود به عنوان مدافع آزادی های عمومی را نیز زیر سوال ببرند. وقتی رئیس جمهور در مورد سیاست خارجی صحبت می کند، خود را پایبند به ارزش های آزادی، دموکراسی و مدارا نشان می دهد تا بهتر رژیم های استبدادی را محکوم کند. ارزش‌هایی که همچون یک مذهب سکولار جدید پرستش می شوند تا حدی که زیر سؤال بردن یا حتی بحث درباره آن ارتداد تلقی می‌شود. با این حال، آقای مکرون برای دفاع از سیاست خارجی «لیبرال» خود، اقدامات سرکوبگرانه را چند برابر کرده است. فرانسه – با مجارستان آقای ویکتور اوربان – تنها کشور اروپایی است که در مقیاس ملی، راهپیمایی های همبستگی با فلسطینی ها را ممنوع کرده است. در بروکسل، بارسلون ، کپنهاگ و وین، پلاکاردهائی که برروی آنها شعار«اسرائیل را تحریم کنید» نوشته شده، به چشم می خورد. در فرانسه، چنین پلاکاردی بلافاصله اتهام یهودستیزی به همراه دارد و وزرائی که مورد تشویق روزنامه‌نگاران هستند و مرتب در برنامه های تلویزیون حضور دارند ، خواستار پیگرد قانونی آن می ‌شوند.

به درخواست وزارت کشور، پرونده قضائی علیه حزب جدید ضد سرمایه‌داری (NPA) برای «دفاع از تروریسم» تشکیل شده است، حزبی که «حمایت خود را از فلسطینی‌ها و ابزاری که آنها برای مقاومت انتخاب کرده اند، ابراز کرده است». به همین ترتیب پرونده ای نیز علیه دنیل اوبنو، معاون حزب «فرانسه تسلیم ناپذیر» تشکیل شد که به طرز ناشیانه ای حماس را «جنبش مقاومتی که خود را چنین تعریف می کند» توصیف کرده بود. پرونده هائی نیز علیه حزب «بومیان جمهوری» ، یک بازیکن فوتبال اهل نیس، دو اتحادیه کارگری، یک نماینده مجلس سوسیالیست منتخب از اشیرول تشکیل شده است… آقای جرالد درمانن ، وزیر کشور، همچنین آغاز «روند انحلال» چند انجمنی را اعلام کرد که« به شیوه‌ای غیررسمی و پنهان در تأمین مالی حماس یا جنبش‌های اطراف حماس شرکت دارند».

شکار جادوگر شکلی فکاهی به خود می گیرد وقتی پلیس شهرداری والنسیا یک رستوران را تهدید می‌کند که اگر تابلوی خود را خاموش نکند، بسته خواهد شد. چرا که به دلیل سوختن یک لامپ اسم رستوران، «Chamas Tacos » به « Tacos Hamas » تبدیل شده بود. این برخورد مسخره می توانست موجب خنده شود اگر گاهی اوقات مانند ایالات متحده چهره نگران کننده ای به خود نمی گرفت: دانشجویان هاروارد برای نامه سرگشاده ای که مسئولیت اسرائیل در حمله حماس را برجسته می کرد، هزینه گزافی پرداخت کردند . در سند اولیه نام آنها ذکر نشده بود، اما به سرعت نامشان در شبکه های اجتماعی ظاهر شد. بلافاصله، مدیران وال استریت یک «لیست سیاه» برای جلوگیری از استخدام آنها ایجاد کردند. با حمایت مالی یک گروه فشار محافظه کار، کامیونی مجهز به صفحه نمایش غول پیکر در محوطه دانشگاه حرکت کرد و نام و چهره «یهودستیزان بدنام هاروارد» را نمایش داد (۲). پس از همسویی دیپلماتیک با ایالات متحده، آیا فرانسه در حال وارد کردن بدترین رفتارهای ناهنجار امریکا، از جمله پارانویا و مک کارتیسم، به نام جنگ تمدن ها نیست ؟

۱- Cf. Ignace Dalle, « Les relations entre la France et le monde arabe », Confluences Méditerranée, vol. 96, n° ۱, Paris, 2016

۲- Anemona Hartocollis, «After writing an anti-Israel letter, Harvard students are doxxed », The New York Times, 18 octobre 2023

Benoît Bréville

عضو هیئت تحریریه لوموند دیپلماتیک

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است