سیاست و اجتماع در سرتاسر دنیا به گونه ای جدائی ناپذیر در هم تنیده شده اند. گویی در دوران مدرن که بسیاری علم دموکراسی و حقوق انسانی بر افراشته اند همچنان، بازی زندگی برابر با قواعد سابق طی طریق نموده و مینماید. هنوز منافع محور اصلی حیات بشری ست و حقوق با تمامی حقانیت خود از سوی فعالان حوزه های عمومی نتوانسته است به عنوان یک حق بر جای ناحقی به نام منافع تکیه زند و بر اریکه واقعیت به رقص در آید. منادیان دموکراسی و حقوق بشر مدعی آن بوده و میباشند که دنیای کنونی را آنان بر مبنای ارزش های انسانی بنا نهاده اند. دنیایی که مدعی شده است، مبنا و اصل در آن حقوق ذاتی و پایه انسان بوده و میباشد. مدعیان بشارت از آن داده بودند تا همواره آدمیان بنا بر اصالت انسان محور تصمیم گیری و اجرا در دنیای مدرن باشند. پذیرش چنین مبنا و محوری میباید تمامی مناسبات دوران پیشین را در جهت حقوق فرد فرد آدمیان تغییر و سرنوشت جوامع را با تحولی اساسی مواجه مینمود. با پذیرش این قواعد وعده داده شده در دوران جدید بود که قرار بر آن شده بود تا همواره احزاب و جریان های سیاسی از درون طبقات اجتماعی برخواسته و بیان حقوق آنان را بی کم و کاست بر دوش حمل نمایند. در این بیان احزاب و سازمان ها میباید برخواسته از بدنه طبقات اجتماعی میبودند اما امروزه آنچه به وضوح مورد مشاهده قرار گرفته و میگیرد خلاف چنین مدعایی بوده و میباشد. احزاب و سازمان های سیاسی بر آن شده اند تا شهروندان را با خود همراه نموده و به خواست های آنان را در جهت منافع خود محرف و شکل دهند.
انتخابات اخیر امریکا و وقایع اخیر ایران گویای پرده برداری از این واقعیت تلخ بوده میباشند.
اول: چند روز قبل “عمر متین” تبعه افغانی الاصل” امریکایی به کلوپ شبانه همجنس گرایان در اورلاندو حمله میکند. در این حمله با شلیک گلوله های او پنجاه نفر از همجنسگرایان در کلوپ جان خود را به گلوله های رها شده از لوله تفنگ تسلیم مینمایند. اما داستان اندوهناک تری در پیش بوده است:
دوم: جدال و فحاشی و تخریب در فضای مجازی همچون فیسبوک به یکباره به بالاترین درجه ممکن میرسد. همجنسگرایان و ایرانیان اسلام ستیز حملات شدید الحنی را متوجه اسلام و مسلمانان میکنند. از دیگر سو هم وضعیت به همین منوال است. مسلمانان و لائیک های همجنسگرا ستیز حملات بی ادبانه ای را متوجه همجنسگرایان میکنند. همه چیز به صورت عکس العملی و واکنشی شکل میگیرد. اسلامگرایان هنوز که هنوز است خبر از آن ندارند همجنسگرایی چیست و همجنسگرا کیست. در مقاله ای تحت عنوان “مسلمین باید در مورد همجنسگرایان تجدید نظر کنیم” به این مسئله پرداخته ام. همجنسگرایان هم همین روش را پیشه نمودند. القاء را بر کناری نهاده و پیش از اعلام اخبار موثق حملات بی ادبانه ای را متوجه اسلام و مسلمانا نمودند. اسلام ستیزان هم از آب گلالود بهره برده و در فحاشی ها همراه با همجنسگرایان عمل نمودند. اما:
سوم: آنچه در این میان به فراموشی و نسیان سپرده شد جان و حرمت کشته شدگان اورلاندو بود. هر کس به فکر خویش بود و سیاستمداران بهره های خود را آز بردند. متأسفانه کشته شدگان وجه المصالحه سیاست و منافع سیاستمداران شدند. رقابت های انتخاباتی در امریکا به خوبی بهره برداری از کشتار اورلاندا را شناساند. حقوق کشته شدگان زیر منافع سیاستمداران نیست و نابود شد. اوباما، ترامپ و کلینتون هر یک سعی بر آن داشتند تا بهره لازم را در جهت تأیید و اثبات مدعیات خود برداشته و بار خود را بسته و بر دوش نهند.
چهارم: “دونالد ترامپ” عضو حزب جمهوری خواه امریکا از مذهبیون پرستستان است. او همچون دیگر هم قطاران مذهبیش مخالف ازدواج همجنسگرایان است. آنها میخواهند به دوران بوش پسر بازگردند، کتاب مقدس بردارند و در کاخ سفید بخوانند. اما ترامپ و هم فکران او از مدت ها پیش تبلیغاتشان را بر روی دیگر ستیزی بنا نهاده اند. ترامپ به “مسلمانان”، “مکزیکی ها”، دولت های خارجی و هرکه بیگانه است حمله نموده است. عامل عامل پس رفت و سیر امریکا در جهت ورشکستگی را به گردن مهاجرین انداخته و می اندازد. همه و همه بدهکار او و امریکا هستند و او و امریکا از همه طلب دارند و میباید طلب ها را مطالبه نمایند. او و جمهوری خواهان جنگ طلب مسلمانان را “حیوانات وحشی” خوانده اند. ترامپ از ممنوعیت ورود مسلمانان به اروپا سخن گفته است اما شهردار لندن را استثنا نموده است. البته او با پاسخ محکم صادق خان مواجه شد. اما ترامپ در جهت بهره گیری از فاجعه پیش آمده با شتاب به سوی حمله به مهاجران و مسلمانان شتافت تا وعده های انتخاباتیش نارس نماند. ترامپ گفته است:
«اوباما حتی حاظر نیست به اسلام افراطی اشاره کند . . . اگر خیلی سریع از عقلمان استفاده نکنیم و محکم نایستیم کشوری باقی نخواهد ماند. چون رهبران ضعیفی داریم. من گفته بودم که این اتفاق میافتد – و وضع از این هم بدتر خواهد شد. من میخواهم از حمله تروریستی بعدی جلوگیری کنم و جان مردم را نجات دهم. ما دیگر جایی برای سنجیدهروی در سیاست نداریم»
او دقیقا از مسئله بهره برداری کرده است. هم در جهت اسلام ستیزی و هم توجیه وعده ای که پیش از این در رابطه با وجوب شکنجه داده بود. او پیش از این در مورد شکنجه های بی قید و شرط گفته بود:
«مظنونین به تروریسم باید تحت شکنجههایی مانند ایجاد احساس خفگی مصنوعی قرار گیرند . . . خودتان را گول نزنید. استفاده از این روشها کارآمد بود. فقط یک احمق میگوید که این روشها کارآمد نبوده اند . . . وقتی این تروریستها را میگیرید مجبورید که خانواده هایشان را نیز کنترل کنید»
اما “باراک” هم کم نیاورده و در ضد حمله ای سعی بر آن داشته است تا حد ممکن بهره برداری ترامپ با حربه اسلام ستیزی در تبلیغات انتخاباتی را خنثی نماید. اوبا ما سعی بر آن داشته است تا از تبلیغات مسلمان ستیزانه ترامپ در جهت متهم نمودن ترامپ به نژاد پرستی بهره برداری نماید. او همچنین بر آن بوده است تا تبلیغات ترامپ را در برابر آرمان های دموکراسی و بنای امریکا قرار دهد. باراک حملاتش را از ترامپ گسترش داده و به حزب جمهوری خواه کشانده است. او گفته است:
« این حرف ها تا کجا ادامه پیدا می کند؟ آیا قرار است با همه مسلمانان طور دیگری رفتار کنیم؟ آیا قرار است آنها را زیر تجسس ویژه قرار دهیم؟ آیا باید شروع به تبعیض علیه آنها به خاطر مذهبشان کنیم؟ … آیا مقام های جمهوری خواه با این حرف ترامپ موافقند؟ . . . این آمریکایی نیست که ما می خواهیم. این منعکس کننده آرمان های دمکراتیک ما نیست . . . زبان لغزنده و شلخته آقای ترامپ می تواند به تبعیض و هدف گرفتن اقلیت های قومی و مذهبی منجر شود . . . اگر با مسلمانان آمریکا برخورد متفاوتی شود فقط باعث شکاف بیشتر میان غرب و جهان اسلام و کاهش امنیت خواهد شد . . . آمریکا بر آزادی مذهب بنیان گذاشته شده و ارزیابی افراد با “تست مذهب” با قانون اساسی آمریکا در تضاد خواهد بود»
پنجم: از لحظات ابتدایی انتشار خبر فاجعه “کلوپ شبانه همجنسگرایان” دعوای لفظی میان ایرانیان مسلمان و ایرانیان اسلام ستیز در فضای مجازی رو به فزونی نهاد. اغلب دعاوی در فضای مجازی با فحاشی از سوی طرفین همراه بوده است. بیشترین حجم حمله کنندگان و فحاشان به مسلمانان را ایرانی های به اصطلاح مسیحی شده تشکیل و ترتیب میدادند. اما جامعه مسلمانان در قبال فاجعه مذکور موضعی تأسف بار اتخاذ نمودند. مسلمانان در مراسم یادبود جانباخته گان اورلاندو شرکت کرده و “محمد المصری” روحانی مصری و رئیس انجمن اسلامی مناطق مرکزی فلوریدا با محکوم نمودن علنی جنایت اخیر اعلام داشت:
«مسلمانان جهان در محکوم دانستن ایدئولوژی نفرت، مرگ و نابودی متفق القول هستند. او گفت حمله به این باشگاه اقدامی تروریستی، عملی از سر نفرت بوده است . . . ما ایدئولوژی نفرت و مرگ و نابودی را محکوم دانسته و از رهبران تمامی مسلمانان و همه جوامع در سراسر این کشور و در جهان میخواهیم برای رویارویی با این سرطان و از بین بردن آن یکبار و برای همیشه، قیام کنند»
برخی از مسلمانان نیز در مراسمی به یاد جانباخته گان با در دست داشتن شمع و پلاکارد هایی که بر آنها نوشته بود:
«به نام من، نه»
با بازماندگان خانواده های اخیر هم دردی نمودند.
اما سوی دیگر میدان “کشیش های مسیحی پرتستان” در امریکا که از حامیان حزب جمهوری خواه میباشند وقاحت را به اوج اعلی رساندند. به گزارش “العالم” کشیش “راجر کامینیز” در اعلام موضعی مصیبت اصلی را کشته نشدن تمامی حاظران در کلوپ شبانه خواند. او عنوان داشته بود:
«به نظر من این یک کار بسیار خوب است و کشتن این قبیل افراد، به اصلاح جامعه کمک می کند . . . از من می پرسند که آیا از کشته شدن پنجاه نفر در این کلوپ شبانه ناراحت هستی؟! پاسخ من قطعا منفی است، زیرا این سوال مثل آن است که بپرسند: آیا از کشته شدن پنجاه متجاوز به کودکان ناراحتی؟! من ناراحتم که چرا این شخص، کار خود را به نحو احسن انجام نداد و همۀ آنها را نکشت»
امروزه پرتستان های امریکا که حول محور حزب جمهوری خواه فعال میباشند کما فی السابق بر طبل خشونت میکوبند. چندی قبل هم یک کشیش دیگر از پروتستان ها در نشستی تحت عنوان “آزادی در ادیان” در جمع سه تن از کاندیداهای حزب جمهوری خواه در حالی که انجیل در دست داشت فتوای قتل تمامی همجنسگرایان امریکا را صادر نمود. این کشیش متحجر گفته بود:
«همۀ همجنسگرایان در آمریکا باید کشته شوند، زیرا بر اساس تعالیم انجیل مقدس، اعدام همجنسگرایان واجب است . . . اینها حرف من نیست. سخن انجیل است و من از بیان آن خجالت نمی کشم و حاضرم در راه انتشار و ترویج آن، به زندان هم بروم»
اما اکنون سکوت اسلام ستیزان و یک بام و دو هوای آنها از ترامپ و جمهوری خواهان امریکا تا اسلام ستیزان ایران که اغلب جوانان مدعی مسیحیت می باشند و اغلب جاهل به مسیحیت بوده و میباشند در قبال سخنان سخیف کشیش های تکفیری سکوت پیشه کرده اند. سکوت این طیف از اسلام ستیزان در قبال فتاوی تکفیری کشیش های پروتستان نشان از یک واقعیت داشته و دارد و آن اینکه ایشان در فقدان قواعد حقوق مداری سیر کرده و میزان حقانی جهت ابراز مواضع خود اتخاذ ننموده و نمی نمایند. به نظر می رسد این دست اسلام ستیزان ایرانی که اغلب جوانان مسیحی شده میباشند همچون سیاست مداران منفعت طلب پروتستان، جان باختگان حادثه اورلاندو را وجه المصالحه حمله به اسلام و مسلمانان قرار داده اند.
ششم: اوباما و کلینتون هم به همان سمت و سویی رفته و میروند که ترامپ و جمهوری خواهان رفته و میروند. اوباما و کلینتون خواستار محدود نمودن قوانین حمله اسلحه در امریکا بوده و میباشند. دموکرات ها بارها و بارها به قوانین حمل اسلحه در امریکا اعتراض کرده اند. “اوباما” ضمن محکوم نمودن کشتار اخیر به سراغ انتقاد از حمل اسلحه رفت و گفت:
«این حمله مجددا یادآور این واقعیت است که افراد میتوانند خیلی راحت اسلحه تهیه کنند و مردم را به گلوله ببندند»
اما “هیلاری کلینتون طی مواضعی شفاف تر خواستار محدودیت حمل سلاح در امریکا شده و عنوان داشت:
«ما باید سلاح هایی مانند سلاحی را که در تیراندازی شب گذشته مورد استفاده قرار گرفت، از دستان تروریستها یا سایر تبهکاران خشن، دور کنیم»
هفتم: ترامپ مشکلات را به گردن هر که غیر امریکایی است می اندازد. او با مهاجران مخالف است. علیه قوانین مهاجرت برخواسته است. او سریعا پس از پیش آمد فاجعه بار اخیر گفت:
«خانم کلینتون که از انتقال شصت و پنج هزار پناهجوی سوری به آمریکا حمایت میکند میخواهد تعداد پذیرشها از خاور میانه را به طور چشمگیری افزایش دهد و آمریکا نمیتواند به هیچ ترتیبی آنها را بررسی کند، به آنها حقوق بدهد و از رادیکالیزه شدن بچههایشان جلوگیری کند»
ترامپ مشخصا در جهت وعده های انتخاباتیش در قبال محدود نمودن مهاجرت به امریکا از حوادث اخیر بهره برداری نمود. اما هیلاری هم مشخصا بر همین طریق قدم نهاد تا از رقیب عقب نماند. هیلاری گفت:
«ما باید تلاشهای خود برای دفاع از کشورمان در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی را دوچندان کنیم. این یعنی باید گروههای تروریستی بینالمللی را شکست دهیم و برای پیدا کردن آنها با متحدان و شریکانمان همکاری کنیم، و تمهیدات دفاعی را در داخل کشور افزایش دهیم. از طرف دیگر باید حواسمان باشد که مرعوب آنها نشویم و ارزشهایمان را زیر پا نگذاریم»
هیلاری دقیقا گفته است “باید حواسمان باشد که مرعوب آن ها نشویم و ارزش هایمان را زیر پا نگذاریم” اشاره به قوانین پذیرش مهاجرت در قوانین امریکا داشته و دارد که با آزادی پناهجویان و تشکیل و ساخت امریکا همراه بوده است. همچنین سخنان هیلاری در مورد ارزش ها واکنشی به مدعیات ترامپ در مورد وجوب شکنجه بوده و میباشد.
هشتم: رژیم حاکم بر ایران صحیح یا نا صحیح همجنسگرایان را با همجنس بازان این همانی کرده و به هیچ وجه من الوجوه همجنس گرایان را به رسمیت نشناخته و نمی شناسد. رئیس جمهور سابق رژیم حاکم ایران، “محمود احمدی نژاد” در طی سخنرانی در دانشگاه “کلمبیا” امریکا در پاسخ به سئوالی پیرامون حقوق همجنسگرایان عنوان داشت:
«مطلقا. ما در ایران اولا همجنس باز مثل کشور شما نداریم . . .»
او حتی به این همانی همجنسگرایی با همجنس بازی پرداخت. رژیم ایران نه تنها احکام سنگینی را بر همجنسگرایان بارکرده و میکند حتی، پا فراتر نهاده و حریم خانواده را نیز برای اینان نا امن نموده است.
اما اکنون وزارت امور خارجه رژیم منکر همجنسگرا و همجنسگرایی نیز قصد آن نموده است تا از قافله عقب نماند. دوشنبه، بیست و چهارم خرداد ماه “حسین جابری انصاری” سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی اعلام کرد:
«ایران این موضع را بر اساس سیاست اصولی خود در زمینه محکومیت تروریسم و عزم راسخ برای رویارویی جدی و همه جانبه با این پدیده شوم اتخاذ می کند»
از لحن جابری انصاری آنچه بر ما مکشوف می آید اینکه بیانیه وزارت خارجه جمهوری اسلامی نه در جهت دفاع و تأثر و تأسف از حقوق از کف رفته همجنسگرایان جان باخته بلکه، با لحنی سود جویانه بوده است. جمهوری اسلامی امید به آن بسته است تا تحقیقات پلیس امریکا به ارتباط مهاجم افغانی الاصل حادثه اخیر با “داعش” منجر شده تا بتواند بیش از پیش حضور نظامی در سوریه و عراق را جامه توجیه بر تن نماید. بازخوانی مجدد اظهار موضع جابری انصاری قصد و نیت موضع کنونی رژیم ایران را بیش از پیش بر ما معلوم می دارد.
گویی طی این چند روزه جانباخته گان فاجعه اورلاندو بارها و بارها جان باخته اند. قرار بر این بود احزاب و سازمان های سیاسی دنیای جدید سخنگوی طبقات مختلف بوده و نمایندگی آنان را به دوش حمل نمایند اما گویی بهره ای از قواعد دموکراسی نبرده و نخواهند برد. قواعد دموکراسی در بعد نظری بر حقوق برابر حقانی بنا نهاده شده است. اولین این حقوق دانستن حق و بیان آن بوده و میباشد تا شهروندان بتوانند بی دغدغه سره را از نا سره باز یابند. اما چنان که بر ما معلوم آمده است اینان را جز این کار نیست تا همواره منافع خود را بر حقوق آدمیان رجحان دهند و آدمیان و حوادث را وجه المصالحه امیال باطل خود نمایند. چنان که کشته شدگان اورلاندو را وجه المصالحه اهداف پلید خود نمودند.