میهن باستانی ما ایران با همهی سابقه فرهنگی و علمی و گنجینههای بی نظیر و بی مانند مادی و معنوی، شوربختانه یکی از تیرهترین و توفانیترین ادوار تاریخی خود را میگذراند. دوران دهشتناک و رعبآوری که کاملا بی سابقه و کم نظیر بوده و این سرزمین در بدترین شرایط تاریخی خود، حتی در زمان اشغال بیگانگان نیز به خود ندیده است.
گویی فرهنگ از جامعه کاملا رخت بر بسته است و اخلاق بدست فراموشی و نسیان سپرده شده است. یغماگری، جنایت و اختلاس را حد و حدودی نیست! مهاجرت و کوچ کم نظیر با شدت و حدت هر چه تمامتر ادامه دارد. و در نهایت روزگار چنان تیره و تارست که به جرأت میتوان پرسید که آیا یک شعاع نور امید و رستگاری در چشم انداز آینده هست یا خیر؟
تودهی جان به لب رسیده و مغلوب نیز بدون سازماندهی، تشکیلات و رهبری قاطع و کاردان، هر از چند گاهی به میدان آمده و با تعداد زیادی تلفات عقب نشینی میکند و منتظر میماند تا دوری دیگر فرا برسد و عصیانگران دیگری عصیان کنند.
همهی این فجایع با تبلیغ و ترویج ولی فقیه، دولت و ائمه دین که نمایندگان رهبر حکومت اسلامی بوده و هستند، بوقوع میپیوندد. این فجایع نتیجه بیفرهنگی، ناآگاهی آحادی از جامعه و عدم یک ملت هماهنگ در حدود و ثغور جغرافیایی ایران در بند است.
ملتی مهربان، میهمان نواز و با فرهنگ، به دشمنی و عداوت با خود و دیگر ملتهای جهان رسیده است! همهی ما شاهد و ناظر هستیم که در همهی گردهماییها و اعتراضهای خیابانی این تودهی دردمند خروش بر میدارد و خواهان این میشود که روحانیون و دولتمردان ضد بشر و وکیلان مزدور، به فکر ایران در حال غرق شدن در منجلاب نیستی و نابودی باشند و نه به فکر منافع مادی خود.
اما نادانی، عدم آگاهی ناشی از گسستگی نسبی قومی و سیاسی و بیگانگی با وحدت و اتحاد، قانونگرایی و مدنیت، شوربختانه کار دستمان داده است.
باید همگان بدانند و درک کنند که سرزمین ایران متعلق به همه میباشد و همه وظیفه دارند در حفظ امنیت و آزادی و نگهداری حدود و ثغورش کوشا باشند و یکدیگر را به تجزیه طلبی و انیرانی بودن متهم نکنند.
اکنون که ندای اعتراضات و ضجهی ملت ایران از هر سو به گوش میرسد تأمل بر مسئله تفاهم و همبستگی ملی و چگونگی ترمیم آن، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. ناتوانی ما از کار کردن با یکدیگر در قلب مسئلهای است که نه تنها مشکل دموکراتیک بلکه مشکل ملی ماست، ما نمیتوانیم باهم کار کنیم چون به هم اعتماد نداریم و به هم اعتماد نداریم چون با گفتهها و اندیشههای یکدیگر بیگانه هستیم. بیشتر ایرانی ها در برخورد با یکدیگر، با دید دشمن احتمالی مینگرند و بدگمانی عمومی به حدی رسیده که میباید پیوسته انرژی در رفع آن مصرف کرد. از این رو تا نتوانیم به درجهای از همکاری و تفاهم با یکدیگر برسیم، نیرو و قدرت اجتماعیای در جهت انگیزش و فوران اراده جمعی آحاد ملت، در راستای تحمیل ارادهی جمعی خویش بر حکومت بوجود نخواهد آمد، نیروهای سیاسی بایست از اندیشه تفرقه فکنانه پرهیز و از عملکرد و بازبینی گذشته خود درس بگیرند تا بتوانند در اندیشه و رفتار خود تغییرات لازم را بدهند. ما این تحول را در آمادگی روزافزون افرادی از گرایشهای گوناگون به نگاه انتقادی بر خود، و گفت و شنود با یکدیگر و در جا افتادن ادب سیاسیای که از لوازم روحیه مدنی ست میبینیم. تفاهم هر چه بیشتر میان ما ایرانیان کرد و بلوچ و ترک و عرب، مقدمه همکاری مؤثرتر در مبارزه با حکومت جهل اسلامی است. ما باید بپذیریم که ایران متعلق به همه است البته با قبول و درک تفاوتهای قومی و گرایشات سیاسی. ما برای تفاهم با یکدیگر نه تنها لازم نیست درباره رویدادهای تاریخیای که آخرش، انقلاب اسلامی ست باهم موافق باشیم، بلکه نباید شرط تفاهم و همکاری را دست برداشتن دیگران از نظرشان درباره رویدادهای تاریخی قرار بدهیم. هیچ مانعی ندارد که دو سوی بحث تاریخی با همهی اختلافات سخت و آشتی ناپذیر خود بر سر گذشته، بر این توافق کنند که آن گذشته، هرچه هم بد و خوب، برای کشانده شدن به آینده نیست، که شوربختانه تاکنون چنین بوده و همین نگرشها موجب گسست در میان مخالفین حکومت و تحکیم روزافزون حکومتاسلامی شده است، به زبان دیگر ما نه میتوانیم و نه محکوم به آنیم که در گذشته زندگی کنیم و باید از گذشتهها هر چه هم برایمان عزیز باشند بیاموزیم، عبور کنیم و فراتر رویم به سوی آیندهای روشن و تابناک که حقوق همه در آن رعایت شود.
۲۵ خرداد ۱۳۹۹