یک شرکت بسیار بزرگ به رئیس جمهوری پیشنهاد کرده انتقال آب خزر به ارومیه را با پرداخت تمام هزینه ها انجام دهد، به شرطی که کاربری تمام خط انتقال را به آن ها بدهند. انتقال کاربری یعنی ویلاسازی و فروش جنگل «گردنه حیران» و تمامی نواحی این مسیر.
روزنامه شرق در سالنامه نوروزی خود در گفت و گو با محمد فاضلی و حجت میان آبادی به بررسی تنش خاورمیانه بر سر آب پرداخت.
به گزارش مسیرآنلاین، در این گفتگو آمده است: خاورمیانه روزهای پرتنشی را سپری می کند. روزهایی که بوی خون می دهد، اما تشنگی هم امانش را بریده؛ درست زمانی که گفته می شود خاورمیانه با کمبود آب دست وپنجه نرم می کند، حتی بحران جدی آن را در سال های آتی پیش بینی کرده اند و احتمال می رود جنگ ها بر سر آب هم بر جنگ های دیگر افزوده شود.
در روزهایی که حتی رسانههای خارجی نظیر بی بی سی فارسی، تمرکز عجیبی بر مسائل مربوط به بحران آب در ایران دارند، میزگردی با همین محور در روزنامه شرق با حضور محمد فاضلی، معاون پژوهشی مرکز استراتژیک ریاست جمهوری و حجت میان آبادی، پژوهشگر مدیریت آب برگزار شد. این دو کارشناس معتقد بودند آنچه کمبود آب را به بحران آب تبدیل می کند، سوءمدیریت مدیران و سیاست گذاران آبی است.
در این میزگرد، حجت میان آبادی متخصص حوزه آب با تأکید بر وجود تنش های شدید بر سر آب در این مناطق، هشدار می دهد که واردات آب از کشورهای همسایه می تواند امنیت ملی را به خطر بیندازد. این علاوه بر آن است که نگرانی ها برای انتقال آب از شهرهای مختلف ایران به یکدیگر، خود می تواند زمینه ساز تنش های داخلی بر سر آب باشد.
فاضلی، معاون مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری نیز میگوید: آب منشأ قدرت و ثروت و کالایی است که حتی قبل از طبیعی بودنش، سیاسی است. یعنی شما می توانید با آب رأی بخرید، می توانید به گروه هایی رانت بپردازید، نمایش توسعه ایجاد کنید یا با آن بجنگید. بنابراین، اقتصاد و جامعه شناسی سیاسی آب جدی است. معتقدم همه شهروندان، دولت ها و نمایندگان مجلس، شرکت های پیمانکاری، بخش خصوصی و دولتی در ایران همه در منافع حاصل از نوع خاصی از مدیریت منابع آب سهیم بوده اند.
نقش منافع شرکتهای پیمانکاری در پیدایش بحران آب در کشور
فاضلی میگوید: همه سیستم های سیاسی، مدیریتی، شرکت های مهندسی و تأمین آب به شدت خود را خیرخواه، بی طرف و دقیق نشان داده اند؛ درواقع خود را به صورت سیستم های دشوار دقیق نشان داده اند؛ محاسبه اینکه یک سفینه از اینجا بلند می شود و ٢٠ سال آینده در مریخ می نشیند، یا ساختن هواپیما کار دشوار ولی دقیقی است؛ یعنی می توانید همه محاسباتش را انجام دهید اگرچه پیچیده است.
گاهی این محاسبات دقیق و پیچیده، لفافه ای برای پوشش اغراض دیگری می شوند و بعد سیاسی و اجتماعی مسئله را پنهان می کنند. این وجه در مدیریت منابع آب تاحدودی اتفاق افتاده است. به عنوان مثال چرا شرکت ها هیچ وقت علاقه خاصی به مدیریت منابع زیرزمینی و قنات ها نداشته اند؟ قنات ها در ایران هشت میلیارد مترمکعب آب تولید می کردند و انتقال می دادند. هشت میلیارد مترمکعب حدود هشت برابر رودخانه زاینده رود است. اعتبارات لازم برای مرمت و احیای قنوات یزد حدود ۵٠ میلیارد تومان برآورد شده است. اگر این رقم را با تسامح به ٣١ استان تعمیم بدهید، نتیجه می گیرید که ١۵٠٠ میلیارد تومان اعتبار لازم است و این رقم از هزینه ساخت یک سد مخزنی بزرگ خیلی خیلی کمتر است. این سؤال که چرا برای سایر سازه ها هزینه می شود اما قنوات اعتبارات اندکی دریافت می کنند، می تواند بخشی از پرسش شما باشد.
فاضلی چنین نتیجه میگیرد که به نظرم برای شرکت های پیمانکاری اصلاً ارزش ندارد روی آب قنات کار کنند.
او سپس با انتقاد از متمرکز شدن بر وجه سازهای در حوزه آب نظیر سدسازی که منافع زیادی برای شرکتهای پیمانکار دارد و غفلت از سایر ابعاد مدیریت آب میگوید: در مدیریت آب دو اتفاق غیرانسانی می افتد: اول، منفعت ها ذیل محاسبات و پیچیدگی ها پنهان می شود و دوم وجوه غیرسازه ای مدیریت منابع آب به محاق می رود. سیاست گذار باید بگوید چرا به اندازه سدسازی روی آبخوان داری و آبخیزداری، ارتقای بهره وری کشاورزی، بهسازی شبکه های آب شرب و چندین گزینه دیگر کار نکرده است.
ممکن است با توهم نجات دریاچه ارومیه، کل ارومیه را از هم بپاشانیم
حجت میان آبادی متخصص حوزه آب نیز با شاره به لزوم توجه به ابعاد اجتماعی و فرهنگی مدیریت آب در کنار ابعاد زیست محیطی و فنی آن میگوید: ما کارگاه دیپلماسی آب، در مورد دریاچه ارومیه، را با همکاری دانشگاه های تافتز، ام آی تی و هاروارد در بوستون برگزار کردیم و در آنجا استادان متخصص هشدار دادند تبعات اجتماعی طرح های احیای دریاچه ارومیه را باید بسیار جدی گرفت. زمانی توهم توسعه داشتیم و با این توهم ارومیه را خشک کردیم. اکنون به جد نگرانم، خدای ناکرده، با توهم نجات ارومیه کل ارومیه را از هم بپاشانیم؛ چون تبعات اجتماعی را در نظر نمی گیریم و متأسفانه در اکثر طرح های احیای دریاچه ارومیه، همچنان نگاه مهندسی و سازه ای داریم.
در همین کارگاه یکی از استادان به من می گفت: «مشکلتان این است که سیاستمداران شما دوست دارند روبان ببرند. مگر کسی می تواند، با جلوگیری از هدررفت آب زیرزمینی یا کاهش مصرف آب کشاورزی، روبان ببرد؟»
میان آبادی میافزاید: زمانی که در هلند بودم، آقای پروفسور فن بیک، یکی از استادان بسیار سرشناس مدیریت منابع، به من ایمیل زد که به یونسکو بروم. ایشان می گفت سازمان محیط زیست و وزارت نیروی ایران من و برخی دیگر از متخصصان مدیریت منابع آب را دعوت کرده تا به بازدید دریاچه ارومیه و هامون برویم. از من پرسید نظرت چیست؟ به نظرت بر چه مسائلی تأکید کنیم؟ از ایشان خواستم مسئولان را مجاب کنید که انتقال آب خزر به ارومیه راهکار نیست. منفعت سیاسی می تواند باشد، اما نجات بخش نیست. در خوشبینانه ترین حالت، این کار شاید جنبه مسکّن داشته باشد، ولی جنبه درمانی ندارد. او چنین کرد و خوشبختانه این تصمیم انجام نشد، تا امروز که دوباره بحث انتقال آب خزر به ارومیه از سوی شرکت نروژی مطرح شده است. جالب است، این شرکت تا به حال کاری در این زمینه انجام نداده است.
ویلاسازی و فروش جنگلهای گردنه حیران به بهانه احیای دریاچه ارومیه
میان آبادی در این میزگرد گفت یک شرکت بسیار بزرگ به رئیس جمهوری پیشنهاد کرده انتقال آب خزر به ارومیه را با پرداخت تمام هزینه ها انجام دهد، به شرطی که کاربری تمام خط انتقال را به آن ها بدهند. انتقال کاربری یعنی ویلاسازی و فروش جنگل از «گردنه حیران» تا تمامی نواحی این مسیر که درآمدهای سرسام آوری را برای سازندگان به همراه دارد.
ایران در کانون “جنگ آب“
به گفته میان آبادی بیش از هزار و ۶٠٠ دریاچه بین المللی داریم که تقریباً می توان گفت پنج حوضه پرتنش بین آن ها وجود دارد: حوضه اردن مشترک بین فلسطین اشغالی و اردن؛ حوضه نیل که بین ١١کشور، از جمله مصر، اتیوپی و سودان، مشترک است؛ حوضه دجله و فرات مشترک بین ترکیه، سوریه، عراق و ایران؛ حوضه آمودریا مشترک بین افغانستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان و ایران که گفته می شود یکی از پرتنش ترین نقاط دنیا بر سر آب این حوضه است و طبق برخی مطالعات، هیچ حوضه ای در دنیا به اندازه آمودریا پتانسیل جنگ بر سر آب را ندارد. استقلال و توسعه افغانستان و سهم خواهی این کشور از منابع آب آمودریا بر پیچیدگی های این مسئله افزوده است.
نکته مهم آن است که از بین این پنج حوضه مشترک، کشور ما با دو حوضه سهم مشترک دارد. حال سؤال این است که ابعاد سیاسی، امنیتی و هیدروپلیتیکی واردات آب و وابسته کردن امنیت آبی شرق کشور به این حوضه چیست؟
آب، ابزار سیاسی داعش برای فتح مناطق جدید
میان آبادی در خصوص استفاده از آب به عنوان یک ابزار سیاسی در خاورمیانه میگوید: در حال حاضر داعش وقتی برای فتح شهری می رود، از آب به عنوان ابزار سیاسی استفاده می کند و اولین جایی که در هر شهر اشغال می کند سد است. آب را روی کشاورزان پایین دست می بندد که تحت فشار باشند و به داعش بپیوندند. بعد هم که نیروهای مردمی و ارتش می خواهند شهر را پس بگیرند، اولین کارشان این است که دورتادور سد را بمب گذاری و تهدید به انفجار سد می کنند.
اکنون وضعیت ارتباط داعش و بحران آب بحثی واقعاً جدی است. علاوه براین، ترکیه پروژه ای به نام «گپ» یا «آناتولی» در دست اجرا و تکمیل دارد که احداث ٢٢سد، ١٩ نیروگاه آبی و ١٣پروژه آبیاری (١,٧ میلیون هکتار) بخشی از طرح جامع آن است. ظرفیت سدهایی که ترکیه روی فرات ساخته ١.۵ تا دوبرابر ظرفیت کل این رودخانه است. همگان اذعان دارند که یک هدف اصلی ترکیه از این پروژه و سازه های آبی بهره گیری سیاسی و فشار به کشورهای پایین دست سوریه و عراق است. ادعاهای زیادی وجود دارد که یکی از عوامل کاتالیزور مهم شورش های سوریه خشکسالی بوده است. درواقع خشکسالی مداوم منجر به شورش های حمص شد. در حال حاضر وضعیت ما در بحث داعش، آب و امنیت ملی واقعاً مهم است.
نقش منابع آب در تنش سیاسی ترکیه با سوریه
به گفته میان آبادی بخشی از تنش بین اسد و اردوغان بحث آب است. جالب است بدانید زمانی که ترکیه شروع به ساخت سد کرد، سوریه گفت من سهم آب خود را می خواهم. وقتی ترکیه سهم آب سوریه را نداد، سوریه اعلام کرد فعالیت «پ ک ک» در سوریه آزاد است و ترکیه پای میز مذاکره رفت. قرارداد امضا کردند که در مرز سوریه، ۵٠٠ مترمکعب در ثانیه آب تحویل بگیرند و با این توافق، فعالیت «پ ک ک» در این کشور غیرقانونی اعلام شد. آب این گونه می تواند در روابط سیاسی، تنش ها و امنیت ملی کشورها اثرگذار باشد. متأسفانه ما از این ابعاد غافل هستیم.
طرحهای انتقال آب میتواند منشا جنگهای داخلی شود
به گفته فاضلی، وقوع چنین تنشهایی در روابط داخلی هم صدق می کند؛ یعنی برای انتقال آب سرشاخه های کارون به اصفهان و یزد هم همین مشکلات را دارید. برای انتقال آب از چهارمحال وبختیاری و از کردستان به جاهای دیگر نیز همین مشکلات وجود دارد.
میان آبادی نیز در تایید این موضوع میگوید: من به جد نگران تنش های داخلی بر سر آب هستم؛ چون کارشناسان بین المللی آب معتقدند ابعاد و پتانسیل جنگ بین المللی بین کشورها بسیار کمتر از جنگ داخلی بر سر آب است. ما شاهد تنش ها در بندرعباس بر سر کارون بوده ایم و نیز شاهد درگیری مردم بر سر انتقال آب اصفهان به یزد. این تنها چند نمونه از ده ها نمونه موجود است و مطمئن باشید با رویکرد اشتباهی که متأسفانه سیاست گذاران آبی در طرح های عظیم انتقال آب در سراسر کشور گرفته اند، این مسئله امنیت ملی و آبی کشور را، از منظر احتمال بروز تنش های داخلی، به شدت تهدید می کند.
معضلی به نام توهم توسعه در میان نخبگان
به گفته میان آبادی طبق کنوانسیون ١٩٩٧ سازمان ملل، در مورد حقوق بهره برداری های غیرکشتیرانی از رودخانه های مشترک و همچنین قانون برلین ٢٠٠۴، کشور ایران و به ویژه شهر مشهد از رودخانه هریرود افغانستان حقابه دارد، اما سؤال همیشگی این بوده است که چرا برخی مدیران و سیاست گذاران در کشور، به جای آنکه به دنبال مذاکره برای گرفتن حقابه قانونی ایران از کشور دوست و همسایه افغانستان باشند، دائما بر طبل خرید و انتقال آب از تاجیکستان می کوبند؟
میان آبادی می گوید: من ریشه این مشکل را توهمی به نام «توهم توسعه» می دانم و به قول یکی از دوستان، توسعه بی بند و بار. متأسفانه بسیاری از مدیران و حتی سیاست گذاران در کشور، به ویژه در مسائل آبی، دچار توهمی از توسعه هستند. اگر بپرسید از نظر شما توسعه چیست، به معنای واقعی نمی دانند. بعضاً تصورات باطل و اشتباهی از توسعه یافتگی دارند و برمبنای همان توهمات و تصورات باطل اقدام به سیاست گذاری می کنند؛ درحالی که در کمتر کشور توسعه یافته ای از نظر آن ها، می توان چنین پروژه ها و رویکردهای غلطی را دید که به جای اینکه ابرویش را درست کنند چشمش را هم کور می کنند. ما سرطانی به نام «سرطان توسعه بی بندوبار» داریم که وبال گردن تمام سیاست های ما شده است.
تفاوت کمبود آب با بحران آب
وی در پایان با اشاره به نقش سوء مدیریت در پیدایش بحران آب میگوید: پروژه ای به نام آیکو (ICOW) انجام شده که تنش های آبی کل دنیا را از سال ١٩٠٠ تا ٢٠٠١ در حوضه آمریکا، آسیا و اقیانوسیه بررسی کرده است. نتایج این مطالعات نشان داده تنش های ایجاد شده بر سر آب به علت سوءمدیریت و ضعف ساختار حکمرانی بوده است، نه کمبود آب. کمبود آب تنش ها را تشدید کرده، اما هیچ وقت عامل اصلی تنش نبوده است. آنچه کمبود آب را به بحران آب تبدیل می کند، سوءمدیریت مدیران و سیاست گذاران آبی است.
متن کامل گفتگو:
وزنامه شرق در سالنامه نوروزی خود در گفت و گو با محمد فاضلی و حجت میان آبادی به بررسی تنش خاورمیانه بر سر آب پرداخت.
در میزگردی که با همین محور در روزنامه «شرق» با حضور محمد فاضلی، معاون پژوهشی مرکز استراتژیک ریاستجمهوری و حجت میانآبادی، پژوهشگر مدیریت آب برگزار شد، این دو کارشناس معتقد بودند آنچه کمبود آب را به بحران آب تبدیل میکند، سوءمدیریت مدیران و سیاستگذاران آبی است. حجت میانآبادی، با اشاره به بهرهگیری از آب بهعنوان ابزاری سیاسی به عملکرد داعش اشاره میکند.
به گفته او: «در حال حاضر داعش وقتی برای فتح شهری میرود، از آب بهعنوان ابزار سیاسی استفاده میکند و اولین جایی که در هر شهر اشغال میکند سد است. آب را روی کشاورزان پاییندست میبندد که تحت فشار باشند و به داعش بپیوندند. بعد هم که نیروهای مردمی و ارتش میخواهند شهر را پس بگیرند، اولین کارشان این است که دورتادور سد را بمبگذاری و تهدید به انفجار سد میکنند. وجود چنین جوی دورتادور ایران، نیازمند تدبیر مضاعف است؛ زیرا از تمامی حوضههای پرتنش آبی در جهان، خاورمیانه پرتنشترین منطقه است». براساس آنچه میانآبادی بدان اشاره دارد، ایران با ١۵ کشور همسایه است و با تمام آنها نیز مرز آبی دارد.
او میگوید: «در یک هیدروپلیتیک کاملاً پیچیده، در شرق کشورمان پاییندست و در غرب کشورمان بالادست هستیم. در غرب آن، در حوضه پرتنش دجله و فرات و در شرق آن، در حوضه پرتنش آمودریا سهیم هستیم». او با تأکید بر وجود تنشهای شدید بر سر آب در این مناطق، هشدار میدهد که واردات آب از کشورهای همسایه میتواند امنیت ملی را به خطر بیندازد.
این علاوه بر آن است که نگرانیها برای انتقال آب از شهرهای مختلف ایران به یکدیگر، خود میتواند زمینهساز تنشهای داخلی بر سر آب باشد. فاضلی نیز با اشاره به اینکه نوع تخصیص اعتبارات بین بخشهای مختلف مدیریت منابع آب، نشان پررنگ اقتصاد و جامعهشناسی سیاسی آب را بر چهره دارد، تأکید میکند: «با ادامه این منوال، باید منتظر فضایی باشیم که بحران آسیبها، مهاجرت، درگیری بر سر آب و خالیشدن مرزها، بهخصوص در ناحیه شهری است».
** بهعنوان نخستین پرسش: آیا خاورمیانه با بحران آب روبهروست؟
میانآبادی: در مورد بحران منابع آب باید سه نکته را بررسی کنیم. یک، بحران چیست؟ دو، آب چیست؟ و سه، اگر در خاورمیانه یا غرب آسیا بحران آب وجود دارد، علل و عوامل آن چیست؟ بحران پیشامدی است غیرمنتظره و غیرقابل پیشبینی، آنی، گذرا، پویا و متغیر. آیا میتوانیم بگوییم غرب آسیا یا خاورمیانه بیش از دو دهه است که دچار بحران آب است؟ این گفته درست نیست، زیرا بحران لحظهای، گذرا و پویاست. در غرب آسیا مشکل مدیریت منابع آب شرایط آبی منطقه را وخیمتر کرده است. البته این نکته را باید توضیح دهم در خاورمیانه که یکی از ویژگیهایش کمبود آب است، این مشکل میتواند هم فرصت و هم تهدید باشد.
دوم، باید آب را تعریف کنیم. آب یک سیستم پیچیده طبیعی و انسانی است. سیستمهای انسانی اصطلاحا سیستمهای پیچیدهای هستند که غیرقابل شناسایی و غیرقابل پیشبینی هستند. سیستمهای منابع آبی هم از این نوعاند. درنهایت اگر قبول کنیم در غرب آسیا بحران وجود دارد، باید به ریشهها و عوامل ایجادکننده و ابعاد آن بپردازیم.
فاضلی: اگر بخواهیم بهطور مشخص ایران را مدنظر قرار دهیم، به نظرم بحران پیشامدی نیست که یکباره رخ داده باشد. حداقل از دهه ۴٠ متونی داریم که کسانی هشدار میدهند آبخوانها در ایران دچار مشکل شده و برخی دشتهای ما در سال ۵٠ ممنوعه شدند.
پس اگر بحران را غیرقابل پیشبینی یا گذرا تعریف کنیم، وضعیت ما بحرانی نیست، بلکه یک پدیده مزمن حداقل ۵٠ساله است که آرام آرام به سمتش رفتهایم. یک سؤال پیش میآید: آیا نمیدانستیم، نمیتوانستیم یا نخواستهایم؟ وقتی میگوییم نمیدانستیم، میشود فقر دانش. تصور من در مورد بحران یا مشکل آب در ایران ندانستن نیست؛ یعنی اصلاً تصور نمیکنم مهندسان، شرکتها یا دولتها نمیدانستند کشور به سمتی میرود که عواقبش دامان کشور را میگیرد. اینکه نمیخواستهاند هم معضلی را به نام خیانت پیش میکشد. اینکه بدانید معضلی اتفاق میافتد و نخواهید کاری کنید، باوجود اینکه قدرتش را دارید، اتهام سیاسی خیلی سنگینی است.
**به نظرتان اینطور بوده؟
فاضلی: من فکر میکنم مسئله نتوانستن است. نتوانستهایم دانش درباره مشکل آب را به سیاستهای کارآمد و اجرای آنها بدل کنیم. تبیین این نتوانستن، موضوع جامعهشناسی و اقتصاد سیاسی آب است.
آب منشأ قدرت و ثروت و کالایی است که حتی قبل از طبیعیبودنش، سیاسی است. یعنی شما میتوانید با آب رأی بخرید، میتوانید به گروههایی رانت بپردازید، نمایش توسعه ایجاد کنید یا با آن بجنگید. بنابراین، اقتصاد و جامعهشناسی سیاسی آب جدی است. معتقدم همه شهروندان، دولتها و نمایندگان مجلس، شرکتهای پیمانکاری، بخش خصوصی و دولتی در ایران همه در منافع حاصل از نوع خاصی از مدیریت منابع آب سهیم بودهاند.
در ضمن، با انواع آب سروکار داریم و باید دید در مورد کدام آب صحبت میشود؟ آب مجازی یا واقعی؛ آب سفره زیرزمینی یا روانآب سطحی؛ آبی که در تملک خصوصی است، مثل قناتها، یا آبی که ملی شده و به تملک دولت درآمده است؟ هرکدام از اینها اقتصاد و ساختار منافع متفاوتی دارند. برای مثال، چرا شرکتها هیچوقت علاقه خاصی به مدیریت منابع زیرزمینی و قناتها نداشتهاند؟ قناتها در ایران هشت میلیارد مترمکعب آب تولید میکردند و انتقال میدادند.
رودخانه زایندهرود آورد سالانهای بین ٩٠٠ تا ١٠٠٠میلیون مترمکعب، یعنی کمتر از یک میلیارد متر مکعب، دارد. هشت میلیارد مترمکعب حدود هشت برابر رودخانه زایندهرود است. قناتها در ایران بهاندازه هشت رود زایندهرود بودهاند. همین الان که بخش قابلتوجهی از قناتها از بین رفتهاند، آبدهی آنها بین چهار تا پنج میلیارد مترمکعب در سال برآورد میشود. قناتها پایدارند، انرژی برایشان صرف نمیشود، پاک هستند و لازم نیست برایشان برق و پنل خورشیدی استفاده کنید و مهمتر از همه، در گسترههایی کار میکنند که امکان استفاده از سایر صورتهای آبی را ندارید.
اعتبارات لازم برای مرمت و احیای قنوات یزد حدود ۵٠ میلیارد تومان برآورد شده است. اگر این رقم را با تسامح به ٣١ استان تعمیم بدهید، نتیجه میگیرید که ١۵٠٠ میلیارد تومان اعتبار لازم است و این رقم از هزینه ساخت یک سد مخزنی بزرگ خیلی خیلی کمتر است. این سؤال که چرا برای سایر سازهها هزینه میشود اما قنوات اعتبارات اندکی دریافت میکنند، میتواند بخشی از پرسش شما باشد.
**اکنون در مورد کدام آب صحبت میکنید؟ آبی که برای شرکتهای پیمانکاری بهصرفه است روی آن کار کنند؟
فاضلی: به نظرم برای شرکتهای پیمانکاری اصلاً ارزش ندارد روی آب قنات کار کنند. امروز طبق آمارها بخش عمده آب مورد نیاز کشاورزی اتفاقاً از طریق آب زیرزمینی حاصل میشود. بحران اصلی در آبهای ایران، آبهای زیرزمینی هستند و تحتتأثیر خشکسالی و تغییر اقلیم فشار بیشتر شده است، اما به آبهای زیرزمینی، در همه دولتهای قبلی، بیتوجهی شده است. البته خوشبختانه طرح تعادلبخشی با حضور وزیر جدید نیرو قوت گرفته و بودجه این طرح به روایات مختلف ١٨ تا ٢٣ برابر شده، ولی کل آن ٣۵٠ میلیارد تومان ذکر شده است؛ اما هزینه برای سایر سازههای مربوط به آبهای سطحی خیلی بیشتر است.
نوع تخصیص اعتبارات بین بخشهای مختلف مدیریت منابع آب، نشان پررنگ اقتصاد و جامعهشناسی سیاسی آب را بر چهره دارد. سیاستگذاری به معنی انتخابکردن بین گزینههای مختلف هم هست.
ما مسیری را رفتهایم بهنام «تأمین آب» و از مدیریت تقاضای آب غفلت شده است. سؤال این است که چرا اعتبارات به شکلی کارآمد در بهرهوری کشاورزی هزینه نشده است؟ چرا روی طرحی برای ترکیب و تلفیق کارآمد مدیریت آب مجازی و آب واقعی کار نشده است؟ چرا بر تعادلبخشی آبهای زیرزمینی کار نشده است؟ پاسخ من این است که اصلاً درگیر «ندانستن» نبودهایم و درباره «نخواستن» حرفی نمیزنم، اما نتیجهای از «نتوانستن» گرفتهایم که نتوانستن تکنولوژیک نیست بلکه سیاسی- اجتماعی و اقتصادی است.
مسیر طیشده در این شیوه مدیریت منابع آب، امروز بر دوش اکوسیستم، نظام تدبیر، مردم و آینده ایران سنگینی میکند. من وجه انسانی نظام آب را در دو بعد میبینم: یک وجه، اینکه همه سیستمهای سیاسی، مدیریتی، شرکتهای مهندسی و تأمین آب بهشدت خود را خیرخواه، بیطرف و دقیق نشان دادهاند؛ درواقع خود را بهصورت سیستمهای دشوار دقیق نشان دادهاند؛ محاسبه اینکه یک سفینه از اینجا بلند میشود و ٢٠ سال آینده در مریخ مینشیند، یا ساختن هواپیما کار دشوار ولی دقیقی است؛ یعنی میتوانید همه محاسباتش را انجام دهید اگرچه پیچیده است.
گاهی این محاسبات دقیق و پیچیده، لفافهای برای پوشش اغراض دیگری میشوند و بعد سیاسی و اجتماعی مسئله را پنهان میکنند. این وجه در مدیریت منابع آب تاحدودی اتفاق افتاده است.
نکته دوم این است که برخوردهای مهندسی با حوزه آب در ایران اساساً رویکرد انسانی با مصرفکننده آب را به محاق برده است؛ یعنی سیستم سیاستگذاری حاضر است هزارها میلیارد تومان برای ساخت یک سازه سرمایهگذاری کند، اما بهسختی حاضر است یکمیلیارد تومان برای ارتقای سطح دانش، سازماندهی کشاورزان و کارکردن با کشاورز هزینه کند.
گویی نظام مدیریت آب استادِ انجام پروژههایی است که در یک محیط فنسکشیده محدود باشد، بقیه را راه ندهد و در عرض چند سال آنجا چیزی مانند برج میلاد، یک سد یا جاده بسازد، اما این سیستم در کارکردن با مردم به صورت مشارکتی عاجز است. بنابراین، در مدیریت آب دو اتفاق غیرانسانی میافتد: اول، منفعتها ذیل محاسبات و پیچیدگیها پنهان میشود و دوم وجوه غیرسازهای مدیریت منابع آب به محاق میرود. این در حالی است که مصوبه ۸۲٫۱۱٫۸ دولت، درباره راهبردهای بلندمدت توسعه منابع آب، آشکارا بر اقدامات غیرسازهای تأکید دارد.
به نکته خوبی اشاره کردید.
**برخی با سدسازی بهصورت کامل مخالفت میکنند. شما با سدسازی موافقاید؟
فاضلی: من با سدسازی مخالف نیستم. مخالفت مطلق با سدسازی، بهاندازه سدسازی افراطی، سیاسی و پوپولیستی است، اما سؤال اینجاست که سدسازی در کجا، به چه میزان، برای چه اهدافی، از سوی چه کسانی و مهمتر از همه، با چه قیمتی و به نفع یا زیان کدام سیاست و برای تحقق چه آرمانی انجام میشود.
سد یک تکنولوژی است که در کنار سایر گزینهها روی میز سیاستگذار است. مهم این است سیاستگذار بتواند شفاف توضیح دهد که سایر گزینهها را به چه دلیل و با چه تحلیل سود-هزینهای کنار گذاشته است. برای مثال سیاستگذار باید بگوید چرا بهاندازه سدسازی روی آبخوانداری و آبخیزداری، ارتقای بهرهوری کشاورزی، بهسازی شبکههای آب شرب و چندین گزینه دیگر کار نکرده است؛ یا اگر کار کرده، چرا نتیجه نگرفته است. سیاستگذار باید توضیح دهد که چرا بهاندازه تلاش برای ساخت سازهها، روی اصلاح حکمرانی کار نکرده است؟ آیا این سیستم ویژگی خاصی دارد که عاشق سازه و متنفر از اصلاح حکمرانی آب است؟ حکمرانی، بهجز اعتبار، محاسبات، نرمافزار و سختافزار، نیازمند دیالوگ است. برای مثال، منطق قنات منطق حکمرانی مشارکتی است. منطق حریم و منطق انسانی است.
میانآبادی: بحث بر سر محدودیت منابع آب در ایران و خاورمیانه و آسیا پیچیده است. تا چند سده قبل ما نماد مدیریت منابع آب در دنیا بودیم. سیستم بسیار پیشرفتهای به نام قنات داشتیم. قنات «قصبه» سههزار سال است که کار میکند؛ بهطوریکه طول کل قناتهایی که در ایران حفر شده و استفاده میشود ۴٢٠هزار کیلومتر، معادل ٩٧ درصد فاصله کره زمین تا ماه، است. قصد ندارم به این آمار افتخار کنم. میخواهم بگویم از زمانی که میل به توسعه پیدا کردیم و نماد توسعه سد بلند بتنی و اتوبانهای چندطبقه شد و ما به تقلید از آن نماد حرکت کردیم، وضعیتمان بدتر شد؛ چون وقتی غرب شروع به سدسازی کرد، گفت توسعه؛ به سمت توسعه رفت و سرش به سنگ محیطزیست خورد. برگشت و گفت اشتباه کردم، توسعه پایدار.
این زمان زمانی بود که ما تازه آغاز به سدسازی کردیم. هرقدر متخصصان فریاد میزدند این کارها تبعات دارد، گوش کسی بدهکار نبود. با انواع و اقسام برچسبها، دلسوزیها را پاسخ دادند. اکنون کشورهای پیشرفته در مدیریت منابع آب به این نتیجه رسیدهاند که تنها آب و محیطزیست هم اشتباه است.
آب، محیط زیست، جامعه، اجتماع و فرهنگ در کنار یکدیگر معنا پیدا میکند. شما نمیتوانید آب و محیطزیست را در نظر بگیرید و به جامعه و فرهنگ کاری نداشته باشید. اکنون هر طرح آبی که میخواهد اجرا شود، به مطالعات اجتماعی نیاز دارد، اما ما باز هم یک قدم عقبتر هستیم. بعد از فجایعی که در کارون، زایندهرود، ارومیه، هامون، دشت مشهد، دشت کرمان و همدان ایجاد کردهایم، تازه به مسائل زیستمحیطی رسیدهایم؛ اما هرقدر فریاد میزنیم، این هم کافی نیست؛ کسی توجه نمیکند.
ما کارگاه دیپلماسی آب، در مورد دریاچه ارومیه، را با همکاری دانشگاههای تافتز، امآیتی و هاروارد در بوستون برگزار کردیم و در آنجا استادان متخصص هشدار دادند تبعات اجتماعی طرحهای احیای دریاچه ارومیه را باید بسیار جدی گرفت. زمانی توهم توسعه داشتیم و با این توهم ارومیه را خشک کردیم. اکنون
به جد نگرانم، خدای ناکرده، با توهم نجات ارومیه کل ارومیه را از هم بپاشانیم؛ چون تبعات اجتماعی را در نظر نمیگیریم و متأسفانه در اکثر طرحهای احیای دریاچه ارومیه، همچنان نگاه مهندسی و سازهای داریم. در همین کارگاه یکی از استادان به من میگفت: «مشکلتان این است که سیاستمداران شما دوست دارند روبان ببرند. مگر کسی میتواند، با جلوگیری از هدررفت آب زیرزمینی یا کاهش مصرف آب کشاورزی، روبان ببرد؟»
فاضلی: بیشینه برآوردی که من از پروژه انتقال آب از خزر به ارومیه دیدهام، ١۴,٧ میلیارد دلار است. تعدادی نماینده مجلس به رئیسجمهوری نامه مینویسند و میخواهند پروژه انتقال آب از خزر به سمنان یا مشهد انجام شود. پروژههای انتقال آب اغلب چندصد تا چندهزارمیلیاردتومانی هستند. نمیشود اقتصاد سیاسی و جامعهشناسی سیاسی آب را در اینها نادیده گرفت.
میانآبادی: زمانیکه در هلند بودم، آقای پروفسور فنبیک، یکی از استادان بسیار سرشناس مدیریت منابع، به من ایمیل زدند که به یونسکو بروم. ایشان میگفت سازمان محیطزیست و وزارت نیروی ایران من و برخی دیگر از متخصصان مدیریت منابع آب را دعوت کرده تا به بازدید دریاچه ارومیه و هامون برویم. از من پرسید نظرت چیست؟ به نظرت بر چه مسائلی تأکید کنیم؟ از ایشان خواستم مسئولان را مجاب کنید که انتقال آب خزر به ارومیه راهکار نیست. منفعت سیاسی میتواند باشد، اما نجاتبخش نیست. در خوشبینانهترین حالت، این کار شاید جنبه مسکّن داشته باشد، ولی جنبه درمانی ندارد. او چنین کرد و خوشبختانه این تصمیم انجام نشد، تا امروز که دوباره بحث انتقال آب خزر به ارومیه از سوی شرکت نروژی مطرح شده است. جالب است، این شرکت تا بهحال کاری در این زمینه انجام نداده است.
فاضلی: مدلسازی و انجام این کار در حال حاضر طی یک قرارداد چندمیلیوندلاری به کنسرسیومی از چند شرکت ایرانی و خارجی سپرده شده است. معاون وزیر نیرو در ٢٢ دیماه ١٣٩۴ احیای دریاچه ارومیه را مطالبه مردم از رئیسجمهوری خواندهاند. این گزاره درستی است، اما احیای دریاچه، از طریق انتقال آب خزر به ارومیه، مطالبه مردم نبوده است. درضمن، فقط مسائل محیطزیستی این انتقال مطرح نیست، بلکه ملاحظات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیچیدهای دارد. بخشی از نبودِ شفافیت همین است که یک پروژه مناقشهبرانگیز بهتدریج به یک مطالبه تبدیل شود؛ این یعنی تحلیل گفتمان سیاستگذاران و مهندسان هم بهاندازه بقیه ابعاد مدیریت آب اهمیت دارد.
میانآبادی: شنیدهام یک شرکت بسیار بزرگ به رئیسجمهوری پیشنهاد کرده انتقال آب خزر به ارومیه را با پرداخت تمام هزینهها انجام دهد، به شرطی که کاربری تمام خط انتقال را به آنها بدهند. انتقال کاربری یعنی ویلاسازی و فروش جنگل از «گردنه حیران» تا تمامی نواحی این مسیر که درآمدهای سرسامآوری را برای سازندگان به همراه دارد.
علاوه بر اینها انتقال آب از کشورهای دیگر به ایران نیز مطرح شده است.
میانآبادی: همینطور است. انتقال آب تاجیکستان به ایران را در نظر بگیرید. بارها نسبت به نبودِ مطالعه ابعاد سیاسی و امنیتی این طرح هشدار دادهام. گفتهام کسانی که از این طرح حمایت میکنند هنوز منطقه آمودریا و هیدروپلیتیک دریا را نمیشناسند. هنوز نمیدانند تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و قرقیزستان بر سر آمودریا، که ما قرار است از آن استفاده کنیم، چه تنشهایی دارند. در طومار جهانی ٢٧۶ حوضه آبریز بینالمللی داریم. در بیش از ۴۵درصد خشکیهای زمین که بین کشورهای مختلف مشترک است، ۴٠درصد جمعیت زمین در حوضههای آبریز مشترک زندگی میکنند.
بیش از هزار و ۶٠٠ دریاچه بینالمللی داریم که تقریباً میتوان گفت پنج حوضه پرتنش بین آنها وجود دارد: حوضه اردن مشترک بین فلسطین اشغالی و اردن؛ حوضه نیل که بین ١١کشور، از جمله مصر، اتیوپی و سودان، مشترک است؛ حوضه دجله و فرات مشترک بین ترکیه، سوریه، عراق و ایران؛ حوضه آمودریا مشترک بین افغانستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان و ایران که گفته میشود یکی از پرتنشترین نقاط دنیا بر سر آب این حوضه است و طبق برخی مطالعات، هیچ حوضهای در دنیا بهاندازه آمودریا پتانسیل جنگ بر سر آب را ندارد. استقلال و توسعه افغانستان و سهمخواهی این کشور از منابع آب آمودریا بر پیچیدگیهای این مسئله افزوده است.
نکته مهم آن است که از بین این پنج حوضه مشترک، کشور ما با دو حوضه سهم مشترک دارد. حال سؤال این است که ابعاد سیاسی، امنیتی و هیدروپلیتیکی واردات آب و وابستهکردن امنیت آبی شرق کشور به این حوضه چیست؟
فاضلی: آسیای میانه امروز را در نظر بگیرید که به ارسالکننده جنگجویان خارجی داعش تبدیل شده است. امروز داعش افغانستان را داریم. جایی در تاجیکستان را داریم که به فرستنده جنگجو به سوریه تبدیل شده و بخشی از آنها شهروند ازبکستان و قرقیزستان هستند. درواقع مکانهایی که خود با تنش آب هم مواجه هستند، کانونهایی برای اسلام تکفیری تند و خشن شدهاند. حوضه آمودریا که قبلاً کارشناسان بینالمللی دربارهاش بحث کردهاند، مربوط به قبل از پیدایش اسلام سلفی رادیکال است. در حال حاضر، دیگر چین هم درباره اسلام تکفیری و داعش ملاحظات جدی دارد. استان بدخشان تاجیکستان که کانون بخشی از این آب پرتنش است، از نگاه برخی کارشناسان نقطه بعدی انفجار تندروی است.
آسیای میانه، به دلیل فقر، سابقه تحقیر روسها علیه اسلام، سابقه حضور اسلام وهابی در منطقه آمودریا و بحران اقتصادی روسیه که بر مردم آسیای میانه اثر گذاشته است، وقتی درباره انتقال آب سخن به میان میآید، خیلی راحت از کنار اینها میگذرد.
**آیا امنیت ملی ایران متأثر از انتقال آب از این کشورها است؟
میانآبادی: بله، این احتمال وجود دارد. از تمامی حوضههای پرتنش آبی در جهان، خاورمیانه پرتنشترین منطقه بر سر آب است. ما با ١۵ کشور همسایهایم و بعد از چین و روسیه، سومین کشور دنیا از نظر تعداد همسایه هستیم. جالب است با تمام کشورهای همسایهمان مرز آبی داریم. جالبتر اینکه در یک هیدروپلیتیک کاملاً پیچیده، در شرق کشورمان پاییندست و در غرب کشورمان بالادست هستیم.
در غرب آن، در حوضه پرتنش دجله و فرات و در شرق آن، در حوضه پرتنش آمودریا سهیم هستیم. بنا به دلایلی بحث خرید آب از تاجیکستان مطرح شد، اما آیا میدانیم در این حوضه چه خبر است؟ حدود ٩٠ درصد آب حوضه آبریز «آرال» را تاجیکستان و قرقیزستان که در بالادست هستند، تولید میکنند، ولی این کشورها فقط حدود ١۵ درصد از این آب را مصرف میکنند و دو کشور ازبکستان و ترکمنستان بیش از ٧٠ درصد؛ یعنی آب از تاجیکستان و قرقیزستان سرچشمه میگیرد و به ازبکستان و ترکمنستان میریزد.
حدود صددرصد آب ترکمنستان از خارج از کشور تأمین میشود؛ این کشور کاملاً وابسته به آب است. ازبکستان و ترکمنستان سدی برقابی زده و برقی را که تولید کردهاند، به تاجیکستان و قرقیزستان میفروشند. چون رابطه خیلی خوبی با غرب دارند به کشورهای بالادست وام نمیدهند که سد بسازند. قرقیزستان تصمیم گرفت خود سد بزند و برق تولید کند. ازبکستان تهدید کرد اگر این اتفاق بیفتد، صادرات گاز را متوقف خواهد کرد. برای اولین بار در تاریخ از سال ١٩٩٣ تا ١٩٩۶ روابط این دو کشور به دلیل آب تیره شد.
در حال حاضر تاجیکستان و قرقیزستان برنامه دارند با احداث دو سد برقابی «راغون» بر رودخانه «وخش» تاجیکستان و سد «قنبراته» بر رودخانه «نارین» قرقیزستان، برق تولیدی را بهمیزان ١٣٠٠ مگاوات از سوی خط انتقال هزار و ٢٢٢ کیلومتری برق از دو سد برقابی، به افغانستان و پاکستان منتقل کنند. اگر در خبرگزاریهای خارجی موضعگیریهای ازبکستان و ترکمنستان را ببینید، مخالف تولید خط سد برقابی از سوی تاجیکستان و قرقیزستان هستند و بهشدت از تمام توان سیاسی استفاده میکنند تا جلوی این پروژه را بگیرند؛ یعنی بهشدت مخالف احداث دو سد برقابیاند که ظاهراً مصرف آب هم ندارند.
حالا ما قرار است از این حوضه آب وارد کنیم. ازبکستان در آن از هیدروهژمونی برخوردار است. اینها مواردی است که متأسفانه، در نگاههای صرفاً سازهای و مهندسی، از آنها بهشدت غفلت میشود؛ بنابراین سؤال اصلی این است که چطور در احداث پروژه یک خط انتقال گاز یا نفت تمام ابعاد سیاسی، امنیتی و ژئوپلیتیک آن بهدقت بررسی میشود، اما این مسائل نادیده گرفته میشود، درحالیکه با اجرای نادرست این پروژهها امنیت آبی کشور بهجد تحتتأثیر قرار خواهد گرفت.
**آیا از آب بهعنوان ابزاری سیاسی نیز بهرهگیری میشود؟
میانآبادی: بله. در حال حاضر داعش وقتی برای فتح شهری میرود، از آب بهعنوان ابزار سیاسی استفاده میکند و اولین جایی که در هر شهر اشغال میکند سد است. آب را روی کشاورزان پاییندست میبندد که تحتفشار باشند و به داعش بپیوندند. بعد هم که نیروهای مردمی و ارتش میخواهند شهر را پس بگیرند، اولین کارشان این است که دورتادور سد را بمبگذاری و تهدید به انفجار سد میکنند.
اکنون وضعیت ارتباط داعش و بحران آب بحثی واقعاً جدی است. علاوهبراین، ترکیه پروژهای به نام «گپ» یا «آناتولی» در دست اجرا و تکمیل دارد که احداث ٢٢سد، ١٩ نیروگاه آبی و ١٣پروژه آبیاری (١,٧ میلیون هکتار) بخشی از طرح جامع آن است. ظرفیت سدهایی که ترکیه روی فرات ساخته ١.۵ تا دوبرابر ظرفیت کل این رودخانه است. همگان اذعان دارند که یک هدف اصلی ترکیه از این پروژه و سازههای آبی بهرهگیری سیاسی و فشار به کشورهای پاییندست سوریه و عراق است. ادعاهای زیادی وجود دارد که یکی از عوامل کاتالیزور مهم شورشهای سوریه خشکسالی بوده است. درواقع خشکسالی مداوم منجر به شورشهای حمص شد. در حال حاضر وضعیت ما در بحث داعش، آب و امنیت ملی واقعاً مهم است.
فاضلی: نکته مهم این است؛ بسیاری از کسانی که بر سدسازی تأکید دارند، بحث امنیت ملی را پیش میکشند، ولی در مطالعاتشان هیدروپلیتیک جایگاه درستی ندارد. هیچوقت به روشهای پایدار در تأمین آب از داخل، برای تأمین ملاحظات امنیت ملی، اهمیت درخوری داده نشده است.
میانآبادی: همه اذعان دارند که ترکیه از آب بهعنوان ابزار سیاسی استفاده میکند؛ چون میخواهد فشار سیاسی بر مخالفانش وارد کند. بخشی از تنش بین اسد و اردوغان بحث آب است. جالب است بدانید زمانی که ترکیه شروع به ساخت سد کرد، سوریه گفت من سهم آب خود را میخواهم. وقتی ترکیه سهم آب سوریه را نداد، سوریه اعلام کرد فعالیت «پکک» در سوریه آزاد است و ترکیه پای میز مذاکره رفت. قرارداد امضا کردند که در مرز سوریه، ۵٠٠ مترمکعب در ثانیه آب تحویل بگیرند و با این توافق، فعالیت «پکک» در این کشور غیرقانونی اعلام شد. آب اینگونه میتواند در روابط سیاسی، تنشها و امنیت ملی کشورها اثرگذار باشد. متأسفانه ما از این ابعاد غافل هستیم.
فاضلی: همه این ابعاد که در روابط هیدروپلیتیک بینالمللی صادق است، در روابط داخلی هم صدق میکند؛ یعنی برای انتقال آب سرشاخههای کارون به اصفهان و یزد هم همین مشکلات را دارید. برای انتقال آب از چهارمحالوبختیاری و از کردستان به جاهای دیگر نیز همین مشکلات وجود دارد.
میانآبادی: من بهجد نگران تنشهای داخلی بر سر آب هستم؛ چون کارشناسان بینالمللی آب معتقدند ابعاد و پتانسیل جنگ بینالمللی بین کشورها بسیار کمتر از جنگ داخلی بر سر آب است. ما شاهد تنشها در بندرعباس بر سر کارون بودهایم و نیز شاهد درگیری مردم بر سر انتقال آب اصفهان به یزد. این تنها چند نمونه از دهها نمونه موجود است و مطمئن باشید با رویکرد اشتباهی که متأسفانه سیاستگذاران آبی در طرحهای عظیم انتقال آب در سراسر کشور گرفتهاند، این مسئله امنیت ملی و آبی کشور را، از منظر احتمال بروز تنشهای داخلی، بهشدت تهدید میکند.
فاضلی: حرف صریح من این است: شرکتهای مشاور، پیمانکاران و مهندسانی که فهم اجتماعیشان از موضوع اندک است یا برایشان اهمیتی ندارد، با وجود ادعایشان در مورد تضمین امنیت ملی و اینکه آب را برای امنیت ملی میخواهند، میتوانند امنیت ملی را به خطر بیندازند. لحاظکردن بعد اجتماعی مدیریت منابع آب، بسیار بیشتر، پیچیدهتر و فنیتر از پرکردن چند پرسشنامه بین اجتماعات پشت سدها یا نظرسنجی درباره ساخت سد است. سیاستگذاری متضمن انتخاب بین بدیلهای مختلف است.
حداقل دو روش برای تأمین امنیت ملی از منظر آب وجود دارد: یک روش نیازمند اعتبارات زیاد، پرهزینه و پرخطر است که سیاستهای اجراشده تاکنون همین گونه هستند. یک روش هم پایدار و خیلی کمهزینهتر است. سؤال این است چرا روش کمهزینهتر انتخاب نمیشود؟ در حوضه دریاچه ارومیه ۴۵٠، ۵٠٠ هزار هکتار زمین قابل کشت است و با توجه به روشهای امروز کشاورزی و آبیاری، میتوان بین ٣۵ الی ۵٠درصد کاهش مصرف آب ایجاد کرد که این میزان بخش مهمی از حقابه دریاچه است، اما بسیاری ترجیح میدهند طرحهای انتقال آب در دستور کار قرار بگیرند.
اگر اینطور با محیطزیست برخورد کنیم، این اکولوژی، پیامدهای سیاسی، از جمله مهاجرت و کاهش تأمین غذا، را به همراه دارد. سؤال این است اگر بخش عمده اعتبارات و منابع را صرف تأمین آب کنیم و اگر آب کافی هم داشته باشیم، مدل کشاورزی موجود اجازه میدهد که غذایمان را تأمین کنیم؟ فرض کنید مشکل آب نداریم و بیشتر از ١۴,٨ میلیون هکتار زمین زیر کشت داریم که نمیتوانیم در آنها کشت کنیم.
اگر روشهای کشاورزی ما همین باشد که اکنون هست، با جمعیتی که میرود با حدود ١٠٠ میلیون نفر به ثبات برسد، امکان امنیت غذایی داریم؟ سالی یک میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه میشود. میتوانیم پولهایمان را صرف تأمین آب بیشتر کنیم، در حالی که آبی دیگر وجود ندارد؟ آب تجدیدشونده کشور، امسال، ٨٧ میلیارد مترمکعب توافق شده است. این رقم از ١٣٠میلیارد متر مکعب در طول دو دهه به ٨٧ میلیارد مترمکعب رسیده است.
آیا با این میزان آب و این شیوه کشت امکان امنیت غذایی وجود دارد؟ میتوانید پولتان را صرف تأمین آب بیشتر یا کشاورزی بهتر یا صرف ترکیبی از هر دو کار کنید. اگر قرار است پول خرج کنیم و وضعمان هم بدتر شود، پس کیفیت سیاستگذاری مخدوش است. خیلی از کارهای سازهای رانتی برای پوشاندن بقیه نقصانها بوده است. امروز میگویند اگر سد نبود آب مورد نیاز تهران ١٠ میلیونی را چطور تأمین میکردیم؟ جواب این است که اگر سدها و برداشت غیرقانونی از آبهای زیرزمینی نبود، مجبور بودید برای شهر تهران چهارونیم میلیون نفر جمعیت در نظر بگیرید؛ یعنی اصلاً اجازه پیدا نمیکردید بیش از این جمعیت داشته باشید، چون ظرفیت اکولوژیک تهران و حوضه آبریز آن بیش از این تعداد جمعیت را نمیتواند پوشش دهد؛ بنابراین سدسازی و مدیریت سازهای این «حریمدری» و فراتررفتن از ظرفیت اکولوژیک را میسر کرده است.
البته اینگونه اندیشیدن مهجور است و این استدلال را بیاساس و غیرعملی تلقی میکنند. جامعهای شدهایم که حریمدری آن بیش از حریمداری است. حریم رودخانه، اشخاص، قنات، حوضه آبریز، قواعد مربوط به اکولوژی، مالکیت و حتی منطق نظام بینالمللی به رسمیت شناخته نمیشود. بسیاری از سازهها مصداق و مقوّم حریمدری هستند و توسعه پایدار از حریمداری میگوید.
خدشه بر روح حریمداری خطرناک است. صدها چاه در تهران آب موردنیاز شهر را تأمین میکنند، درحالیکه ظرفیت تهران حدود ۴.۵ میلیون نفر بوده است. اگر امکان تأمین آب برای این تعداد را فراهم نمیکردیم و اجازه بیشترشدن جمعیت را نمیدادیم و سعی میکردیم توسعه متوازن داشته باشیم، اینگونه نمیشد. این کار در مشهد، اصفهان و برخی شهرهای دیگر هم تکرار شده است. سازهسازان در اصل با این کارشان به سیاستمداران اجازه دادند ناکارآمدیهای دیگرشان را پوشش دهند؛ ناکارآمدی در توسعه متوازن، ناکارآمدی در آمایش سرزمینی که شغل همه جا باشد و مهاجرت به شهرهای دیگر صورت نگیرد؛ این سیستم نمیتوانسته از طریق توسعه صنعتی شغل ایجاد کند و به منابع آب و خاک فشار آورده است.
**فارغ از این موضوع، آیا کشورها میتوانند با ادعای اینکه سرچشمه آب در کشور آنهاست، آب را بر دیگر کشورها که در همان حوضه آبریز قرار دارند، ببندند؟
میانآبادی: در این زمینه چند نگاه فلسفی و دکترین وجود دارد؛ بنابراین باید اول مشخص کنید که چه نگاهی دارید و به کدام مکتب فلسفی آب معتقد هستید. وقتی میگوییم آب کالایی اقتصادی است، یعنی وقتی افغانستان میگوید بیش از ٩٠درصد آب هیرمند از کشور من تأمین میشود، پس من حق دارم از آب خود استفاده کنم و ایران با آن نگاه نمیتواند اعتراض کند که سیستان خشک شده و میخواهم از آب هیرمند استفاده کنم. برهمیناساس، ترکیه میتواند ادعا کند آب دجله و فرات در کشور من سرچشمه میگیرد و تا جایی که میتوانم با ایجاد سد از آنها استفاده خواهم کرد. این دکترین به دکترین «هارمون» معروف است. یکی از چالشهای فلسفی هیدروپلیتیک همین نگاه فلسفی است.
دکترینهای مختلفی برای هیدروپلیتیک وجود دارد که معتبرترین آن دکترین «تمامیت ارضی» یا «حاکمیت سرزمینی» محدودشده است که براساس آن، هر کشور ساحلی حق استفاده و بهرهبرداری از رودخانههای بینالمللی جاری در کشور خودش را دارد، بهشرطیکه این استفاده سبب واردکردن خسارت به قلمرو سرزمینی دولتها و کشورهای دیگر نشود. در این دکترین، اصلِ استفاده «منصفانه» و «عاقلانه» منابع آبی مشترک و «ممنوعیت واردکردن خسارت به قلمرو سرزمینی کشورهای دیگر» از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ بنابراین، این دیدگاه که آب صرفاً کالای اقتصادی است، کاملاً منسوخ است.
**بنابراین مسئله مذاکره بر سر آب میتواند راهحل کاهش تنشها در رودهای مرزی باشد؟
میانآبادی: قطعاً چنین است، اما این امر نیازمند رویکردهای جدی و علمی به این مسئله است. این روزها در برخی از کشورها، از جمله هلند، رشتهای دانشگاهی به نام «مذاکرات آبی» وجود دارد و حتی درسهایی در برخی از دانشگاهها با موضوعاتی همچون مذاکرات آبی و حل تنشهای آبی یا مذاکرات آبی پیشرفته ارائه میشود، اما متأسفانه این مباحث مهم در کشور، دانشگاههای مادر و دستگاههای سیاستگذاری ما مورد غفلت قرار گرفته است، درحالیکه همانطورکه اشاره کردم، کشور ما یکی از خاصترین هیدروپلیتیکهای دنیا را دارد. شواهد نشان میدهد که مسئولان مربوطه در کشور متأسفانه اصول ابتدایی دیپلماسی آب را بلد نیستند.
از سوی دیگر، برخی شرکتهای مشاور و پیمانکار آبی نیز به این التهابات بهشدت دامن میزنند و شرایط هیدروپلیتیک کشور را پیچیدهتر میکنند. تجارب بینالمللی موفق متعددی در دنیا بر سر مذاکرات آبی وجود دارد؛ از جمله مذاکرات آبی کشورهای ساحلی حوضه «مکونگ» یا مذاکرات آبی حوضه آبریز سنگال که منجر به همکاریهای بینالمللی بین این کشورها در سایر زمینهها نیز شد. بنابراین ما در شرق، غرب و شمال کشور نیازمند دیپلماسی آب هستیم.
برای نمونه، طبق کنوانسیون ١٩٩٧ سازمان ملل، در مورد حقوق بهرهبرداریهای غیرکشتیرانی از رودخانههای مشترک و همچنین قانون برلین ٢٠٠۴، کشور ایران و بهویژه شهر مشهد از رودخانه هریرود افغانستان حقابه دارد، اما سؤال همیشگی این بوده است که چرا برخی مدیران و سیاستگذاران در کشور، به جای آنکه به دنبال مذاکره برای گرفتن حقابه قانونی ایران از کشور دوست و همسایه افغانستان باشند، دائما بر طبل خرید و انتقال آب از تاجیکستان میکوبند؟
فاضلی: شاید میخواهند اهمیت کار خودشان را نشان دهند و به کارشان مشروعیت ببخشند. شرکتهای مشاور و سازندهها مجبورند دائماً این گفتهها را در کلام سیاستمداران پمپاژ کنند که وقتی میپرسند چرا سدی را که ارزش اقتصادی ندارد میسازید، بگویند چون امنیت ملی را تأمین میکند؛ اما از یاد میبرند که بند ١۵ تصویبنامه هیأت وزیران، درباره راهبردهای بلندمدت توسعه منابع آب کشور مصوب ۱۳۹۲٫۸٫۱۱، تأکید میکند: «مهار آبهای خروجی، استفاده از آبهای مشترک و ساماندهی رودخانههای مرزی با رعایت جنبههای اقتصادی و زیستمحیطی تحقق یابد.» پرسشهای مهم هم ناظر بر رعایتشدن جوانب اقتصادی و زیستمحیطی کارهای انجامشده است.
میانآبادی: من ریشه این مشکل را توهمی بهنام «توهم توسعه» میدانم و بهقول یکی از دوستان، توسعه بیبندوبار. متأسفانه بسیاری از مدیران و حتی سیاستگذاران در کشور، بهویژه در مسائل آبی، دچار توهمی از توسعه هستند. اگر بپرسید از نظر شما توسعه چیست، به معنای واقعی نمیدانند. بعضاً تصورات باطل و اشتباهی از توسعهیافتگی دارند و برمبنای همان توهمات و تصورات باطل اقدام به سیاستگذاری میکنند؛ درحالیکه در کمتر کشور توسعهیافتهای از نظر آنها، میتوان چنین پروژهها و رویکردهای غلطی را دید که به جای اینکه ابرویش را درست کنند چشمش را هم کور میکنند. ما سرطانی به نام «سرطان توسعه بیبندوبار» داریم که وبال گردن تمام سیاستهای ما شده است.
**آیا میتوان گفت این شرکتهای سازنده سد یا سازههای انتقال آب، از رانت برخوردارند یا رانت خود را تضمین میکنند؟
فاضلی: در کشور از رانت نفت خیلی حرف زدهاند، اما کسی از رانت آب و خاک حرف نزده است. رانت آب وجود دارد، اما نهفقط برای شرکتهای سازنده، بلکه برای شهروند، کشاورز، کشت و صنعت و انواع دیگر کاربرانی که آب را بهمثابه کالای اقتصادی مصرف نمیکنند. البته مثل هر حوزه ساختوساز دیگری در جهان، در ساختوساز سازههای آبی هم فساد امکانپذیر است. این واقعیت در کشورهای توسعهیافته نیز وجود دارد.
کافی است به فصولی از کتاب «فساد و دولت نوشته «سوزان رزآکرمن»، که به فارسی هم ترجمه شده است، نگاه کنید تا شواهد این واقعیت را ببینید. توسعه زیرساخت یکی از توجیهات برای بالابردن میزان کارهای زیرساختی است. همواره شنیدهاید که توسعه نیازمند زیرساخت است و منظورشان از زیرساخت هم سد، جاده و فرودگاه و موارد مشابه است. فرید زکریا در مورد هند میگوید: «چین با وجود سریعترین رشد در سالهای ١٩٨٠ و اوایل ١٩٩٠ جادهها، پلها و فرودگاههایی بسیار بدتر از هند امروز داشت.»
یک بخش خصوصی بانشاط حتی با سفر در جادههای بد نیز میتواند رشدی خارقالعاده به ارمغان بیاورد و کالای تولیدی خود را به بازار برساند. اگر یک بخش خصوصی فعال با اقتصاد پویا داشته باشیم، خودش زیرساختش را میسازد؛ اما در این کشور ترجیح آن است که جاده، فرودگاه و سد بسازیم، ولی از توسعهدادن و فراهم کردن زمینه بانشاطشدن بخش خصوصی عاجزیم؛ همه این زیرساختها بدون ساختار نهادی مشوق کسبوکار و رشد اقتصادی مداوم، کاری از پیش نمیبرند.
**در سال آتی مسئله آب چقدر میتواند برای دولت چالش باشد؟
فاضلی: مسائل زیستمحیطی در یک سال حادث و بحرانی نمیشوند. امسال هم حداقل دادهها نشان میدهد نسبت به سال آبی گذشته بارشها بیشتر بوده است، اما زمان دقیق بروز پیامدهای اجتماعی بحران محیطزیست و آب، کار بسیار دشواری است. من هم اطلاعی درباره تلاش منسجم برای ارائه چنین برآوردهایی ندارم. میتوان گفت این مهاجرتها دو وجه دارند: یک وجه مربوط به مکانهایی است که مردم آنجا را ترک میکنند.
ما در حال حاضر حدود ٩هزار روستای مرزی داریم که بخش مهمی از آنها در ١۶ استان مرزی خراسان جنوبی، خراسان شمالی، خراسان رضوی، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و کلاً حوضه شرق و جنوب شرق در معرض خشکسالی و عواقب آن هستند. اولین مشکل تأمین امنیت مناطقی است که خالی از سکنه شدهاند. این افراد در جایی دیگر ساکن میشوند و اغلبشان مهاجران فقر هستند نه مهاجرانی که زندگیشان بهبود پیدا کرده باشد.
آمارهای وزارت کشور نشان میدهد ١١میلیون حاشیهنشین در کشور وجود دارد. مهاجران در حاشیه شهرها به مشکلات مسکن، اشتغال و آسیبهای اجتماعی دامن میزنند که منجر به بحران ادغام میشود؛ یعنی از گروههای قومی، زبانی و دینی مختلف در حاشیه شهرها قرار میگیرند. درحالحاضر، از روستاهای اطراف مشهد به داخل شهر مهاجرت میکنند؛ مگر مشهد دچار بحران آب نیست؟ گفته میشود مشهد یک میلیون و ٢٠٠ هزار نفر حاشیهنشین دارد. اگر به همین منوال پیش برویم، باید منتظر بحرانی باشیم که بحران آسیبها، مهاجرت، جنگ آب و خالیشدن مرزها بهخصوص در ناحیه شهری است.
فراموش نکنیم بحران داعش و شکلگیری جریانهای تکفیری سلفی در خاورمیانه چیزی نیست که در بازه کمتر از دو تا سه دهه فروکش کند؛ یعنی روند به سمت بهترشدن نیست. فقر، توسعهنیافتگی، منازعات قومی شدید و مداخلات خارجی مولد ایدئولوژیهای خشونت در آسیای میانه فعال هستند. تعدادی از دولتهای بیسرزمین و سرزمینهای بیدولت در خاورمیانه شکل گرفته است.
اکنون کشور عراق را داریم که یک دولت است، اما بخش مهمی از سرزمینش تحتکنترل خودش نیست. دولت سوریه را داریم که بخشی از سوریه تحت کنترل خودش نیست. سرزمینهای بیدولت هم داریم که تحت کنترل داعش هستند. داعش به معنای واقعی دولت رسمی بینالمللی و مسئولیتپذیر نیست. بخشی از سودان، یمن، لیبی هم همین وضعیت را دارد. افغانستان هم به درجاتی همین مشکلات را دارد… همه اینها در حاشیه مرزهای ما هستند.
انفجار افراطگرایی در افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، بیش از این در عراق و سوریه، مشکلاتی برای مرزهای ایران به وجود میآورد. تصور کنید در این وضعیت بحرانی حاشیه کشورمان هم از جمعیت خالی میشود. مهاجرها هم افرادی نیستند که وقتی مهاجرت میکنند، خیلی خوش و خرم وسایلشان را بردارند و مهاجرت کنند. اینها به عنوان ناراضیان مستعد ناآرامیهای شهری، منطقهشان را ترک میکنند.
میانآبادی: متأسفانه ما منابع آبی را نشناختهایم. بهطور کلی سیستمها میتوانند به دو صورت جهانی (global) و محلی (local) تقسیمبندی شوند. من معتقدم سیستمهای منابع آبی هیچکدام نیستند، بلکه جهانی- محلی (glocal) هستند. اجازه دهید مثالی بزنم: بهخاطر سوءمدیریت در مدیریت هامون و هیرمند سیستان ما خشک میشود. مردم منطقه مجبور میشوند به شمال کشور، بهخصوص گرگان، مشهد و سبزوار کوچ کنند و در پی آن، طبق مطالعات صورتگرفته، ناامنی اجتماعی در گرگان افزایش مییابد. چون اینها در منطقه خودشان دارای ساختاری اجتماعی- فرهنگی بودهاند که بعد از مهاجرت از هم پاشیده و سبب ایجاد بحرانهای اجتماعی شده است؛ بنابراین، میبینیم که سوءمدیریت در یک منطقه خشک و کمآب نهتنها باعث بحران اجتماعی و امنیتی در آن منطقه میشود، بلکه میتواند در یک حوضه آبریز دیگر مانند گلستان که از نظر ما حوضه پرآبی است، اما مشکل آب دارد، با هزار کیلومتر فاصله مشکلات اجتماعی ایجاد کند؛ یعنی سوءمدیریت ما در سیستان، در گرگان تأثیر اجتماعی و امنیتی میگذارد.
**آگاهی نسبت به این مسئله در بین مدافعان سد و سازه در ایران وجود ندارد؟
فاضلی: بدنه بوروکراسی و هیدروکراسی ایران فهم دقیقی از این مسائل ندارد. هیدروکراسی و بوروکراسی آب در ایران تابع یک اقتصاد سیاسی پیچیده و آغشته به منافع سیاسی و اقتصادی است. اگر مطالعات فلسفه آب، جامعهشناسی آب، هیدروپلیتیک در غرب گسترش پیدا کرده و حقوق آب و دیپلماسی آب وجود دارد، این بوروکراسی توان درک، پذیرش و کاربست آن را در خود ایجاد نکرده است. میداندادن به اینگونه شناختها یعنی حدزدن و حریمگذاشتن برای کارهایی که برخی مایلاند انجام شود.
انواعی از تکنیکها نظیر عدم انتشار دادهها، دستکاری دادهها، برآوردهای غیرواقعی تا زدن انگ «بیسواد» و «احساسی» به منتقدان در دستور کار قرار میگیرد تا دستور کار گذشته ادامه یابد. اینگونه اقدامات نهفقط علیه منتقدان، بلکه علیه کسانی نظیر وزیر نیروی دولت یازدهم که خواهان بازنگری جدی در روندهای گذشته است هم انجام میشود. مقاومت سازمانی در برابر بازنگری و تغییر بسیار زیاد است. همین تکنیکهاست که روشهای بدیل و پایدارتر را از دستور کار خارج میکند. سونامی فاجعه، بیش از آنکه نتیجه تغییر اقلیم و خشکسالی باشد، نتیجه بوروکراسی تنظیمکننده دستور کار توسعه و هیدروکراسی آب است. گفته میشود ایران همواره کشور کمآبی بوده است.
درست است، اما بحران آب نداشتیم. این دو را از هم تفکیک کنید. مکزیک، کالیفرنیا و مصر هم کمآب هستند، اما با بحرانی مثل استفاده از ٩٠درصد آبهای تجدیدپذیر روبهرو نیستند، حتی اگر هر کدام به ترتیب مشکل جدی فرونشست زمین، تنگنای جدی آب و برداشت بیش از ۴٠ درصد منابع آبی تجدیدپذیر را داشته باشند. تهدید اصلی آن است که نادانی و وزن لابیها، قدرت سیاسی، شبکه منافع، مدلهای ذهنی سیاستگذاران، وابستگی به مسیر طیشده را تقویت کند و مانع اصلاحات شود. موتور پیشران فاجعه در ایران سیاست و اقتصاد سیاسی توسعه است. اتفاقی که ما را به سمت فاجعه میبرد، رویکرد سادهانگار، ایدئولوژیک و پیمانکارانهداشتن به آب است.
میانآبادی: در پایان بحث، سؤال سومی را که درباره مشکلات آب در آسیای غربی مطرح کردم جزئیتر بررسی کنیم: کمیسیون توسعه پایدار سازمان ملل گزارشی منتشر کرده که اذعان دارد بحران آب در دنیا یک بحران حکمرانی است، نه بحران کمبود آب. در گزارش ٢٠١٣ بانک توسعه آسیا (ADB) نیز آمده است: «کشورهای آسیایی با بحران آب ناشی از کمبود آب مواجه نیستند. این بحران ناشی از عدم مدیریت و سوءمدیریت است». علاوه بر این، پروژهای به نام آیکو (ICOW) انجام شده که تنشهای آبی کل دنیا را از سال ١٩٠٠ تا ٢٠٠١ در حوضه آمریکا، آسیا و اقیانوسیه بررسی کرده است. نتایج این مطالعات نشان داده تنشهای ایجادشده بر سر آب بهعلت سوءمدیریت و ضعف ساختار حکمرانی بوده است، نه کمبود آب.
کمبود آب تنشها را تشدید کرده، اما هیچوقت عامل اصلی تنش نبوده است. بنابراین، کمبود آب هیچوقت به معنای بحران آب نیست و بین کمبود آب و بحران آب یک حلقه مفقوده وجود دارد بهنام «سوءمدیریت و ضعف حکمرانی». به بیان ساده، آنچه کمبود آب را به بحران آب تبدیل میکند، سوءمدیریت مدیران و سیاستگذاران آبی است.
*منبع: روزنامه شرق
**گروه اطلاع رسانی**۹۱۲۸**۹۱۳۱