یک خوانندهی رپ مدتی است آهنگی به نام باغ ملی خوانده که در آن تلاش میکند تصویری از وضعیت اجتماعی جامعهی ایران و بحرانهای اجتماعی ارائه دهد. در این موزیک ویدئو از قول قربانیان بیشمار آسیبهای اجتماعی و خطاب به مسئولان امر فریاد زده میشود: “آهای صدای ما را میشنوید؟” حالا من هم در کنار جوانان و نوجوانان قربانی بیکاری، فقر، نابرابری، خودکشی، تن فروشی، و اعتیاد باید داد بزنم “آهای صدای ما را میشنوید؟” از اواخر دههی ۱۳۶۰ تا امروز بسیاری صاحب نظران مسایل اجتماعی، روانشناسان، جرم شناسان و جامعه شناسان هشدار دادهاند که جامعهی ایران بیمار است و باید برای درمان آن کاری کرد. در این بیش از دو دهه، بودهاند سیاستمداران و مدیرانی که گوشی برای شنیدن و دستی برای انجام کاری داشتهاند اما در همان حال اغلب دست اندرکاران ترجیح دادهاند این هشدارها را نادیده گیرند یا آن را توطئهای برای بدنام کردن نظام و سیاهنمایی. همهی اینها گذشته و امروز در مهرماه سال ۱۳۹۵ وضعیت اجتماعی آنچنان وخیم و نپذیرفتنی و سیاه شده که دیگر نه جای پنهان کاری مانده و نه نیاز به سیاه نمایی، “آهای صدای ما را میشنوید؟”
ظاهراً امروز همه به جمع بندی بالا رسیدهاند یعنی همه اذعان دارند که باید بر این وضعیت اجتماعی گریست. مگر چه شده؟ آیا فقط تعداد بیشتری از جوانان قربانی مسایل و مشکلات اجتماعی شدهاند؟ خیر. وضع به مراتب نگران کنندهتر است. در واقع علاوه بر شیوع و بروز مشکلات و آسیبهای اجتماعی الگوی آنها نیز دگرگون شده و این به معنای آن است که مشکل به مراتب دشوارتر و پیچیدهتر شده است. بروز و شیوع اشاره دارد به رشد کمی و تعداد قربانیان آسیبها و الگو به کیفیت و چگونگی مسایل و مشکلات. اجازه دهید بحث را با تمرکز بر وضعیت اعتیاد و مصرف مواد ادامه دهیم.
تعداد مصرف کنندگان مواد اعم از معتاد و مصرف کننده افزایش یافته است. محافظهکارترین برآوردها جمع این دو گروه را حدود سه میلیون تخمین میزند و ارزیابی واقع بینانهتر دو تا سه برابر آن. این به معنای آن است که شیوع و بروز افزایش یافته است. یعنی آنکه امروز در مقایسه با دهههای پیش نسبت و تعداد کسانی که قربانی اعتیاد شدهاند، افزایش یافته و در هر سال نیز تعداد بیشتری به لشگر معتادان و مصرف کنندگان افزوده میشود، “آهای صدای ما را میشنوید؟”
اما مهمتر از افزایش جمعیت مصرف کنندگان مواد، تغییر الگو است یعنی سن شروع مصرف، سن معتادان، روش مصرف، مواد مصرفی، هنجارهای مصرف کنندگان، رفتارهای مصرف کنندگان، جنسیت قربانیان، تحصیلات، وضعیت اشتغال، وضعیت خانوادگی و بسیاری ویژگیهای دیگر مصرف کنندگان مواد تغییر کرده است. این تغییر میتوانست سمت و سوی مثبتی داشته باشد و کار امروز ما را برای پیشگیری، کنترل و کاهش مصرف مواد آسانتر کند؛ اما متاسفانه چنین نشده و دشواریهای کنترل وضعیت موجود را به مراتب دشوارتر از دههی ۱۳۷۰ یا پس از آن کرده است. اجازه دهید برای روشن شدن موضوع به بخشهای یکی از آخرین مطالعات دربارهی وضعیت مصرف موارد اشاره کنم.
پیمایش ملی شیوع شناسی اعتیاد که در سال ۱۳۹۴ در سراسر کشور و در سه طبقهی جمعیتی کم برخوردار، برخوردار و بیش برخوردار در گروه سنی ۱۵ تا ۶۴ سال کشور در جمعیت عمومی روستایی و شهری انجام شده حاوی نکات مهم و ارزشمندی در این زمینه است که به رئوس آن اشاره میشود:
خوشبختانه هنوز تریاک در صدر مواد مصرفی معتادان ایرانی است و شوربختانه آنکه برخی مطالعات این نتیجه را نقض کرده و گزارش کردهاند، شیشه بیشترین مادهی مصرفی معتادان ایرانی است. صاحب نظران به اجماع معتقدند آثار جسمی و روانی مصرف شیشه، به مراتب بیشتر از تریاک است. به علاوه ترک دادن مصرف کنندگان تریاک بسیار سهلتر از مصرف کنندگان شیشه است.
مصرف کنندگان اغلب هم زمان از چند ماده استفاده میکنند. به ویژه مصرف هم زمان الکل و قرصهای روانگردان همراه با تریاک، شیشه یا دیگر مواد مخدر یا محرک وضعیت به مراتب بغرنجتری را ایجاد کرده است. مصرف هم زمان علاوه بر آنکه امکان قطع مصرف را بسیار کم یا حتی ناممکن میسازد سطح عدم هشیاری مصرف کنندگان را نیز افزایش میدهد و امکان انجام رفتارهای پر خطر و ابتلا به بیماریهای عفونی به ویژه ایدز و هپاتیت را بسیار افزایش میدهد.
اعتیاد در گذشته مشکلی مردانه محسوب میشد و به ندرت زنان وابستگی به مصرف پیدا میکردند. درست مثل تن فروشی که مشکلی زنانه بود و معدود مردانی بودند که برای کسب درآمد تن فروش میشدند. اما امروز دیگر با قاطعیت میتوان گفت که اعتیاد در میان زنان نیز سهم و جایگاهی پیدا کرده و حدود ۱۰ درصد معتادان را زنان تشکیل میدهند. نکتهی مهم دیگر در پیمایش ملی کاهش فاصلهی سنی شروع مصرف بین زنان و مردان است. در واقع در گذشته معدود دختران و زنان مصرف کنندهی مواد، بسیار دیرتر از مردان مصرف مواد را شروع میکردند اما امروز نوجوانان و جوانان دختر و پسر در محدودهی سنی نزدیک به هم مصرف را شروع میکنند؛ که به معنای این است که در سالهای آینده سهم زنان از جامعهی معتادان باز هم افزایش خواهد یافت. بنا بر برخی گزارشها، تعداد معتادان زن در ۱۰ سال اخیر چهار برابر شده و برآورد میشود سرعت گرایش زنان به مصرف مواد دو برابر شده است.
سن شروع مصرف مواد به سرعت روبه کاهش است. اکنون سخن گفتن از دانش آموزان مصرف کنندهی مواد و معتاد خبر جدیدی نیست. بر اساس برخی مطالعات حدود دو درصد دانش آموزان، مصرف کنندهی مواد هستند،”آهای صدای ما را میشنوید؟”
برای من که سالها است وضعیت اعتیاد را از نزدیک پیگیری میکنم، خواندن و شنیدن این یافتهها رنج آور و نگران کننده است. اما چارهای نداریم باید آن قدر تکرار کنیم تا گوش شنوایی پیدا شود. ۳۷ درصد معتادین کشور دارای مدرک فوق دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس و دکترا هستند. صدای تغییر را میشنوید. معتادان ایرانی باسواد هستند، اکثریت آنان در سن فعالیت و جوانی قرار دارند، متاهل هستند و امیدی به رهاییشان از اعتیاد وجود ندارد.
اعتیاد همیشه یکی از اصلیترین آسیبهای اجتماعی در کشور بوده اما امروز دامنهی عواقب افزایش گرایش به مصرف مواد تأثیرات مستقیمی بر دیگر آسیبها از جمله تن فروشی، کارتنخوابی، طلاق، سرقت، قتل و خشونت دارد.
اعتیاد بیتردید برونداد سیاستهای اقتصادی، ا
جتماعی و فرهنگی در سطح کلان است. فقر و بیشتر از آن نابرابری، رکود اقتصادی همراه با تبعیض و فساد ساختاری جامعه را به آستانهای رسانده که سرریز آن مصرف مواد و در هم ریختن نظام ارزشی و هنجارهای عمومی پذیرفته شده است. بلا تردید امروز پروژهی ایجاد جامعهای سالم پس از انقلاب، برباد رفته اما آیا حفظ هویت ملی، احساس تعلق و دلبستگی به جامعهی ایرانی و تقویت منابع عمومی برای حفظ تمامیت جامعهی ایرانی هم فدای ادامهی منافع، نابخردیها، کج اندیشیها و خودخواهیها میشود؟ “آهای صدای ما را میشنوید؟”
به قول هرودت: “نفرت انگیزترین و زجر آورترین شکنجه برای انسانها، این است که از فساد همه چیز آگاه باشند و برای اصلاح هیچ چیزی قادر نباشند”.
منبع: خط صلح