نیشتری بر عَفنِ خیانت
رَد راستی، رَد خویشتن است
(اُرد بزرگ)
سیاست ایران درفضای شهرآشوب استبدادحاکم،سالهاست که روزهای پر التهاب ودشواری را سپری می کند.
ظهوروبروزجریان های سیاسی پس از رویداد سال ۵۷ در ایران، تابع متغییرهای شرایط روزکشور وعملا درراستای سیاست های تدوین شده حاکمیت بوده و آنچه که ماحصل دهه ها کُنشگری ومبارزات سیاسی وآزادی خواهانه ی ملت ایران ازانقلاب مشروطه بود به مَحاق استبداد و محدودیت های ایجاد شده رفت و دراین میان،ملت ایران شاهد رویش جریان های سیاسی بدون شناسنامه ای شدند که به هیچ روی نمی توانستند درمسیر جُنبش مبارزه برای دموکراسی و آزدی خواهی روی این جریان ها حساب باز کنند.
اما با همه ی آشفتگی های موجود که برسِپهر سیاسی کشورچیره شده بود، این تنها نیروهای ملی بودند که توانستند با تکیه برمیراث درخشان و پاک گذشتگان خویش به دورازهرگونه وابستگی و گرفتاری های مرسوم درجریان های سیاسی به پیروی از پیشینیان خویش ازهرگونه آلودگی دوربمانند.
جبهه ملی ایران به عنوان میراث دارجنبش صنعت ملی شدن نفت با سالها سابقه مبارزاتی درخشان خود، دردو رژیم پهلوی واسلامی ،همواره به عنوان جریانی که حامل اندیشه ناسیو نالیسم ایرانی مبتنی بر دموکراسی خواهی بود با تمام فراز و نشیب هایی که دچارش شد هیچگاه از آرمان ها و آموزه های مصدق بزرگ عدول نکرد.آنچه که خط قرمز جبهه ملی ایران یعنی تمامیت سرزمینی و دموکراسی بود هرگزدستخوش بی اخلاقی های مرسوم سیاسی نشد و رهبران و کادرهای آن با تمام توان از این اصول همواره نگاهبانی کردند.
شوربختی آنکه دراین روزها که ایران عزیزما به شدت ازعدم یک سامان آزادی خواه ملی رنج می برد واین برند سیاسی به توجه به پتانسیل تاریخی که دارد می تواند به عنوان مَلجاء ملت تحت ستم به عنوان یک جریان راهبردی کمک شایانی به گذار مسالمت آمیز ملت ایران ازشرایط موجود نماید ودسیسه های دشمنان این سرزمین را خنثی سازد، درنهایت سرافکندگی و تاسف می بینیم که عده ای با نام واعتبارجبهه ملی ایران برای خود دُکان دو نبش باز کرده و درحال اِرتزاق کردن ازاعتبارو نام جبهه ملی ایران برای اهداف پیدا و پنهان خود هستند.وشگفتا می شنویم عده ای از این اشخاص معلوم الحال در برون مرزبا گرفتن تایید جریانی درکشور،درنهایت وقاحت دریوزگی پیشه کرده وبرای دیده شدن به هر طناب پوسیده ای آویزان می شوند.
آیا ما حق نداریم که نسبت به اندیشه و کرداراین اشخاص بدگمان شده وآنها را مامورتخریب و انحراف جبهه ملی ایران وعناصر وابسته بدانیم؟آن شخصی که سالهاست با راه اندازی تارنمایی با جعل نام ستایش برانگیزملیون! یکی ازبزرگترین عوامل تخریب وانحراف جبهه ملی در درون و برون مرز بوده از سوی چه کسی ماموریت داشته تا در نشست جریان های وابسته و تجزیه طلب حضور یابد؟ امر خیانت کارانه ی نا همایونی! که اساسا از یک انسان بدمنش! صرفا می تواند سر بزند،نه انسانی که مُدعای پیروی ازآموزه های مصدق بزرگ را دارد. حامیان درون مرزاین اشخاص چه پاسخی برای چنین اعمال ناشایست و ضد ملی دارند؟به راستی اگر فشار نیروهای اصیل و دیر پای جبهه ملی درامریکا نبود ،امروزه ما نباید شاهد حضور این اشخاص در یک نشست ضد میهنی و لکه دار شدن نام و اعتبار جبهه ملی می بودیم؟
آیا باید چنین دسیسه هایی را فراموش کرد؟ چرا نباید گذشته ی این اشخاص وآموزش های تروریستی آنان درفلسطین وعراق را مورد کنکاش قرار داده وبرای افکار عمومی روشن ساخت که این اشخاص چه پیشینه ی پریشانی دارند؟چرا نباید افشا گری شود که نشست های آنان درکافه ها وهتل های هامبورگ ، پاریس و استکهلم، با سران گروه های تروریستی و تجزیه طلب با جعل عنوان نمایندگی جبهه ملی ایران از چه جهت بوده؟ جبهه ملی و اندیشه های میهنی حاکم بر آن چه سنخیت وهم پوشانی می تواند با دشمن ترین دشمنان این سرزمین داشته باشد؟
ما گفتنی ها را بارها وبارها گفتیم ونوشتیم، اگر گاهی سکوت کردیم،این سکوت ما دلیلی برناآگاهی وناتوانی نبوده ونیست،بلکه فرصتی به شما دادیم تا که شاید، شرایط نا گوار میهن را درک کرده و به راه ملت بازگشته ودست از تخریب واتهام برعلیه شخصیت های ملی تاثیر گذار،نوشتن و انتشار تخریب نامه و همکاری باتجزیه طلبان و دشمنان میهن بردارید.
این آخرین فرصت بود(last ditch ) من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
@ashkanrazavi
۲۳خرداد ۱۴۰۰