مدرسه فمینیستی: شماری از بانوان ایرانی در جنبش مشروطه به این حقیقت بزرگ پیبردند که زنان نیمی از ملت هستند و میتوانند نیروی بزرگی در راه ترقی و نجات کشور باشند. اما، قانون انتخابات به این مهم توجهی نکرد و زنان را همردیف دیوانگان و مجرمان شمرد و به آنان حق رأی نداد. بااینحال، تأثیر انقلاب مشروطه بر جامعۀ زنان ایران کمتر از چهار سال بعد آشکار شد؛ هنگامی که نشریات زنان کار خود را آغاز کردند. تا پیش از مشروطه، اخبار و گزارشهای فعالیتهای زنان در نشریات حبلالمتین، ایراننو، ندای وطن و مساوات انتشار مییافت؛ ولی حدود چهار سال پس از فرمان مشروطه، زنان خود با انتشار نخستین نشریۀ تخصصی، آگاهسازی زنان و مردان را ازطریق رسانههای مکتوب آغاز کردند. مشروطه برای زنانِ فعال در مطبوعات دورۀ کنشگرایانهتری بود. آنها فرصت یافتند ازطریق رسانههای مکتوب، خواستههای خود را فریاد بزنند. واژههای حق، آزادی و عبارت آنچه زنان میخواهند و بهطور کلی آزادیخواهی آنان در ادبیات نشریات زنان جاری و ساری شد؛ درحالیکه تا پیش از مشروطه تنها در نشریات فارسیزبان خارج از ایران به چشم میخورد. در دورۀ پهلوی، زندگی زن ایرانی سرشار از تضادها بود. تضادهایی که بین فرهنگ سنتی جامعه و نوگرایی جدید به وجود آمده بود. با آغاز حکومت پهلوی اول، نشریات زنان همچون بیشتر نشریات با سیاستهای فرهنگی حکومت همسو شدند. با آغاز دورۀ پهلوی دوم، نشریات زنان نیز، همپای دیگر نشریات، از موقعیت جدید سیاسی پیروی و فعالیت خود را با مضامین نو و گرایشهای سیاسی شروع کردند. از ویژگیهای نشریات زنان در فاصلۀ سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۸ش، تأکید بر تخصصی و غیرسیاسی بودن این نشریات بود. نمایندگیهای خارجی در ایران نیز گاهی نشریاتی مخصوص زنان چاپ میکردند که ازآن جمله عالم زنان بود که در ۱۳۲۱ش، ادارۀ انتشارات و تبلیغات سفارت انگلیس به مدت یکسال، ماهانه منتشر میکرد و در آن به معرفی زندگی خانوادههای انگلیسی و وضع زنان کارگر در انگلیس، نهضت زنان و مسائل متنوعی چون امور خانهداری و مدلباس میپرداخت. در این دوره، احزاب هم برای انتقال افکار خود برخی از نشریات زنان را به خدمت گرفتند. در سالهای نهضت ملی شدن نفت و دورۀ نخستوزیری مصدق که مطبوعات آزادی فراوانی داشتند، سیزده عنوانِ جدید بر نشریات زنان افزوده شد، از آنجمله مجلۀ جهان زنان که نشریهای حزبی و ترجمان سازمان زنان حزب توده بود و در ۱۳۳۰ش منتشر میشد و مجلۀ زنان ایران در ۱۳۳۱ش، که نشریهای حزبی و ترجمان رسمی حزب فدائیان شاه بود. برخی از نشریات زنان در دورۀ پهلوی دوم در دهۀ ۱۳۳۰ش تنها نشریات زنانهای اجازۀ چاپ داشتند که سخت طرفدار دستگاه حاکم بودند و اغلب شاه و فرح را ستایش میکردند. ندای زنان نمونهای از این نشریات بود.[۱]
در دهۀ ۱۳۴۰ش، زنان فعالیتهای مطبوعاتی خود را پیگرفتند. آنان چندین نشریه، ویژۀ بانوان منتشر کردند. علاوهبراین، در سایر روزنامهها و مجلهها نیز قلم میزدند. ازجمله نشریات زنان در این دوره اطلاعات بانوان، بهداشت و زندگی، ندایزنان، پست ایران و زن روز بود که مدیریت آنها را به ترتیب قدسی مسعودی، هورآسا شکوه، مریم میرهادی، اعظم سپهرخادم و فروغ مصباحزاده به عهده داشتند.[۲] نشریۀ صبح امروز نیز در قالب اجتماعی به وسیلۀ عفت عمیدی نوری و همسرش، مصطفی الموتی، انتشار مییافت. در میان این نشریات مخصوص زنان در دهۀ مورد نظر، اطلاعات بانوان و زنروز پرآوازهتر بودند. اطلاعات بانوان وابسته به مؤسسۀ اطلاعات از سال ۱۳۳۶ش بهصورت هفتگی منتشر میگردید. گفته میشد این مجله با ایجاد کلاس روزنامهنگاری برای زنان در آموزش این حرفه به آنان سهم زیادی داشت. با این وجود، عملکرد دستاندرکاران، بهویژه سردبیرآن، پروین اباصلتی، مورد انتقاد بود. چرا که آنها با چاپ داستانهای بیپروا و زنندهای دربارۀ مسائل جنسی سعی میکردند تیراژ مجله را بالا ببرند. این اقدام در رقابت با مجلۀ زن روز صورت میگرفت. مجلۀ یاد شده که از انتشارات روزنامۀ کیهان بود، فعالیت خود را از واپسین روزهای سال ۱۳۴۳ش آغاز نمود و تا پایان دورۀ پهلوی با انتشار هفتگی مطالب بهکار خود ادامه داد. یادآوری این نکته ضرورت دارد که این دو مجله صرفنظر از چاپ چنین نوشتههایی، مقالهها و مطالب قابل توجهی دربارۀ قانون حمایت خانواده، مسألۀ طلاق، چند همسری و… منتشر میکردند. در مجموع، ۳۷ نشریۀ زنان در دورۀ پهلوی دوم منتشر شد که با وجود عمر طولانیتر آنها نسبت به مطبوعات دورۀ قبل از خود، محتوای ضعیفی داشتند و جنبۀ سرگرمی و سوق دادن زنان بهظاهرآرایی در آنها آشکار بود.[۳] نگاهی مختصر به شرایط زندگی مریم میرهادی مریم میرهادی از زنان فعال دورۀ پهلوی بهشمار میرود. او در زمینههای گوناگون فعالیت داشت و روزنامهنگار، مؤلف، سخنسرا[۴] و پزشک بود. وی زادۀ شیراز[۵] در سال ۱۲۹۲ش و فرزند سیدعلیاکبر (رفعتنظام) امیرطومان[۶] و مادرش از فامیل بزرگ بشیرالملک شیرازی بود. میرهادی در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد. بدینترتیب، سرپرستی او را عمویش، سرهنگ سیدابوالقاسم میرهادی، بهعهده گرفت. مریم تحصیلات متوسطه را در تهران گذراند. او در سال۱۳۱۰ش، برای تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات فرانسه به پاریس رهسپار و در دانشگاه سوربن به تحصیل مشغول شد. در ۱۳۱۳ش، به مدرسۀ عالی طب وارد شد و در ۱۳۲۰ش، رسالۀ دکتری خود را دربارۀ سفلیس دهان[۷] نوشت و با درجۀ عالی فارغالتحصیل گردید. در واقع، وی را نخستین زن دانشآموخته از دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران میدانند.[۸] میرهادی در ۲۸ اردیبهشت۱۳۲۰ش، طبابت را در تهران و در ابتدای بازار تجریش آغاز کرد. از سال ۱۳۲۵ش، نیز به خدمات فرهنگی و اجتماعی پرداخت. او که اشعاری به سبک کهن و کلاسیک میسرود، آثار نظم و نثر خویش را در روزنامهها و مجلهها به چاپ رساند. وی همچنین از خود دو دیوان شعر بهجا گذاشت که تخلصاش در بیشتر این شعرها ناهید بود. او همچنین، انجمن ادبی ناهید را تأسیس کرد که هر هفته با حضور شاعران و گویندگان در منزلش برگزار میشد. وی اخبار انجمن ادبی ناهید را هم در نشریۀ[۹] خود آورده است. او پس از چندی، امتیاز روزنامۀ ندای زنان را گرفت و آن را منتشر کرد.
وی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، عربی، ترکی تسلط داشت. در ۱۳۳۱ش، میرهادی از سوی سندیکای دندانپزشکی ایران در یازدهمین کنگرۀ جهانی دندانپزشکان در لندن شرکت کرد. در سال ۱۳۳۴ش، ازطرف وزارت فرهنگ به مدت دو سال در دانشگاه پاریس و در رشتۀ بیماریهای دهان و دندان در حوزۀ تخصصی کودکان نیز تحصیل نمود. وی توانست در رشتۀ بیماریهای دهان و دندان از آن دانشگاه و نیز در رشتۀ بیماریهای دهان کودکان از دانشگاه لندن تخصص بگیرد. سپس، انجمن سلطنتی بهداشت لندن او را به عضویت پذیرفت. سرانجام، وی در ۲۸اسفند ۱۳۵۹ش، دارفانی را وداع گفت و در بهشت زهرا آرمید.[۱۰] مریم میرهادی چندین کتاب ازجمله کتابهایی درزمینۀ تخصص خود، یعنی پزشکی، نگاشت. از آثار پزشکی وی به این کتابها میتوان اشاره کرد: سیفلیس دهان، سرطان فک، آماس دندان یا التهاب لثه؛ همچنین کتابهای تاریخی و ادبی مانند: تاریخ نویسندگان پارس[۱۱]، خاطرات لندن (مشاهدات ناهید)، زندگانی زن[۱۲] و نیز دیوان ناهید.
معرفی نشریۀ ندای زنان نشریۀ هفتگی ندای زنان، از نشریات ویژۀ زنان، با روش سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ادبی، هنری، علمی، بهداشتی و پزشکی بود. امتیاز این روزنامه از طرف وزارت فرهنگ در تاریخ ۱۰/۵/۱۳۲۶ش به صاحبامتیازی و مدیریت دکتر مریم میرهادی صادر شد[۱۳]و اولین شمارۀ آن در سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۲۶ش منتشر شد. این روزنامه با ابعاد ۴۸ در ۳۴ سانتیمتر و بهشکل مصور و در چهار صفحه در روزهای دوشنبۀ هر هفته منتشر میشد. شایان ذکر است، به غیر از اولین شمارۀ آن که در روز سهشنبه منتشر شد، دیگر شمارههای این روزنامه، روزهای دوشنبه در دسترس مخاطبان خود قرار میگرفت. قیمت تکشمارۀ آن ۲ ریال و اشتراک یکساله ۱۲۰ و ششماهه ۷۰ ریال بود.[۱۴] این نشریه تا شمارۀ سیودوم (اول شهریور۱۳۲۷ش) بدون وقفه انتشار یافت و سپس، تعطیل شد. در سرلوحۀ این روزنامه، نام آن و در بالای آن، حدیثی نبوی آمده است: «بهشت زیر پای مادران است.» شعار ندای زنان که در سرلوحۀ همۀ شمارهها تکرار میشد، چنین بود: «هدف ما دفاع از حقوق زنان است.»
میرهادی پس از تعطیلی روزنامه، مجلۀ ندای زنان را در سال ۱۳۲۹ش، انتشار داد. این مجله، ادبی، اجتماعی و ویژۀ زنان بود. در تهران بهصورت ماهانه تا سال ۱۳۴۲ش، انتشار مییافت. صاحب امتیاز و مدیر مسئول آن مریم میرهادی بود.[۱۵] مباحث مطرح شده در روزنامۀ ندای زنان ندای زنان میکوشید از حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی زنان دفاع کند؛ چنانکه در این نشریه، مقالاتی در مخالفت با پندارهای خرافی و سنتگرایانه دربارۀ زنان موجود بود.[۱۶] افزونبراین، پرسشهایی در زمینۀ حقوق زنان مطرح میکرد تا خوانندگان را به فکر وادارد و آنان را تشویق کند نظرات خود را دراینباره بیان کنند. برای نمونه، پرسش یکی از مسابقات آن اینگونه بود: «چرا زنان ]در[ کلیۀ حقوق اجتماعی با مردان برابرند؟»[۱۷] هدف در بسیاری از مقالات در نشریۀ ندای زنان، دفاع از حقوق زنان بود. در اکثر شمارهها در همان صفحۀ نخست مقالهای از دکتر مریم میرهادی به چشم میخورد. در این روزنامه مقالات و اشعاری از بانوان دیگر هم به چاپ میرسید. ازجمله: فخرعادل خلعتبری[۱۸]، آذر خواجوی، فخرالزمان قدوه، پروین دولتآبادی[۱۹]، پریوش سرخوش و مریم ساوجی.[۲۰] بیش از همه، مریم ساوجی[۲۱] با این روزنامه همکاری میکرد. در ادامه برآنیم که برخی از مباحث نشریۀ ندای زنان را بررسی کنیم. آگاهیرسانی پزشکی مقالههای بهداشتی این نشریه را معمولاً مریم میرهادی خود مینوشت. این مقالات دربارۀ بهداشت دهان و دندان بود.[۲۲] او در تألیفات پزشکیاش به سلامت جسم و روح مردم، هر دو، توجه میکرد. میرهادی کتاب سفلیس دهان را نوشت و دربارۀ روشهای سرایت سفلیس از راه دهان در کودکان و بزرگسالان و همچنین راههای پیشگیری از این بیماری را توضیح داد. میرهادی تقریباً در همۀ شمارههای نشریۀ خود قسمتهایی از این کتاب را آورده و دربارۀ سرایت سفلیس و بهداشت دهان و دندان و مراحل گوناگون سفلیس و طرز پیشرفت آن در انسان، اطلاعات ارزشمندی در زمینههای بهداشتی و انتقال پیشگیری این بیماری داده و نکات لازم را به خوانندگان ارائه داده است. بهخصوص بخش مهمی از مطالب مجلۀ ندای زنان به موضوعات بهداشتی و پزشکی اختصاص داشت. میرهادی که عضو کنگرۀ بهداشت انگلستان بود، مقالهای تحت عنوان «سرایت سفلیس از راه دهان»[۲۳] نوشته است. وی اشاره میکند: «بدن انسان همیشه در معرض خطر و درد است. همین موضوع باعث شده که پزشکان بزرگی چون زکریا و بوعلیسینا به دنیا معرفی شوند.[۲۴] بیماری سفلیس بیماری مسری عفونی است که بسیاری از مردم را درگیر خود کرده و کشته است. بیماری سفلیس از میکروبی بهنام «ترهپونم»[۲۵] به دیگران انتقال مییابد و از پدر و مادر هم به فرزندان ارث میرسد. میکروب سفلیس از راههای گوناگون وارد بدن و خون میشود. یکی از این راهها از راه پوست است یا از راه دهان؛ حتی اگر به صورت خراش کوچکی سفلیس از راه دهان وارد بدن شود. تمام قسمتهای دهان را میگیرد و به عقیدۀ میرهادی زیانها و عوارض آن را در دهان به جا میگذارد. اگر مهمتر از ضایعات سایر نقاط بدن نباشد کمتر از آنها هم نخواهد بود.»[۲۶] از دکتر میرهادی همچنین مقالهای دربارۀ «بهداشت دهان» آمده است. وی معتقد است: «جهان امروز میداند که یکی از عوامل پیشرفت هر جامعهای سلامت آن جامعه است. بدن انسان هم همیشه در معرض خطر بوده است. سپس جملهای از ویکتورهوگو نقل میکند: «بنابراین احتیاج مردم انسان بهرفع درد و الم موجب شد که بهداشت را یکی از بزرگترین عوامل حیات و مسلمترین وظایف زیستن بدانند.» [۲۷] و سپس افزود: «سر و گردن و دهان و دندان از اعضای رئیسۀ بدن محسوب میشوند، یعنی میتوان آن را در حکم مرکز فرماندهی عالی ارتش کشور دانست، پس برای به دست آوردن بهداشت عمومی باید بهداشت دهان را پیوسته در سنگر مقدم قرار داد تا صحت و سلامت انسان را تأمین نماید.»[۲۸] توجه به امر بهداشت و سلامت یکی از ویژگیهای مدرنیته یا نوگرایی بود که در این زمان به آن توجه میشد. روزنامۀ ندای زنان، مسائل بهداشتی دیگر مناطق جهان را نیز بازتاب میداد؛ چنانکه خبری از شیوع «مرض حصبه میان پناهندگان عرب فلسطینی» نوشت.[۲۹] در این روزنامه مقالاتی از پزشکان دیگر نیز بهچشم میخورد. همچنین مقالاتی از دکتر محمود شروین که پزشک رسمی وزارت فرهنگ و مدیر روزنامۀ مهرمیهن است، در برخی از شمارههای روزنامه مقالاتی از وی آمده است. در شمارۀ هفتم روزنامۀ ندای زنان، مقالهای راجع به «نقش زن در بهداشت»[۳۰] نوشته است. وی معتقد است همانطور که زمین برای پرورش دانه نیازمند به املاح و مواد ضروری است و باید از حشرات موذی و کرم خاکی پاکیزه باشد، مادر و پدر هم از همان زمان انعقاد نطفه، مسئولیت سلامت جنین را به عهده دارند تا مانند باغبانی مهربان در پرورش و شکوفایی دانۀ وجود فرزند خویش دقت نمایند. از دکتر محمود نجمآبادی مقالهای تحت عنوان«سوگندنامۀ طبی بقراط یا قسمنامۀ بقراطی»[۳۱] در مجلۀ ندای زنان آمده است. وی سوگندنامهای که علیبنعباس اهوازی ارجانی، پزشک حاذق ایرانی به عربی نگاشته، به فارسی برگردانده است.[۳۲] هم چنین در این مقاله به خصوصیات طبیب نیز اشاره میکند که طبیب نباید داروهای خطرناک به بیمار دهد، حتی در مورد آن نیز با بیمار صحبت نکند و داروی سقطکنندۀ جنین هم به بیمار ندهد. طبیب باید رازدار باشد و باید بنا به آنچه بقراط حکیم میگوید، رفتار نماید: «طبیب باید رحیم و پاک چشم و مهربان و خیررسان و خوش زبان باشد و در درمان بیماران بهخصوص مسکینان و فقرا به جد کوشد. در فکر سود نباشد، بلکه اگر ممکن شود دارو را از کیسۀ خود به آنان بدهد و اگر این کار ممکن نگردد، به درمان آنان پرداخته، شب و روز به بالینشان حاضر شود، بهویژه اگر بیماری آنها حاد و تند باشد، چرا که بیماریهای حاد زود تغییر و دگرگونی پیدا میکنند.»[۳۳] پزشکان باید از خوردن شراب پرهیز کنند، چون خوردن شراب ذهن را فاسد میکند. همیشه باید در حال خواندن کتابهای طبی باشند. باید مطالب پزشکی را در جوانی یاد بگیرند. چون نگهداری و حفظ آن در پیری سختتر است. کسی که طالب یادگرفتن علم پزشکی است باید همیشه در بیمارستانها و محل بیماران در خدمت پزشکان حاذق باشد تا در آینده پزشک خوبی شود. بنابراین کسی که بخواهد پزشک شود، اگر این دستورها را رعایت نماید و به صفات اخلاقی ذکر شده عمل کند، درمان او در بیماران مؤثر خواهد گشت و در میان مردم اعتبار پیدا میکند.
دکتر رحمتالله سمیعی در مقالهای با عنوان «آیا ریزش موی سر علاجپذیر است؟»[۳۴] مینویسد: «ریزش موی سر علتهای زیادی دارد. برای درمان ریزش مو ابتدا باید دلیل آن را فهمید که آن هم توسط پزشکان با معاینۀ دقیق انجام میگیرد. بعضی از بیماریهای جسمی و ترشحات غدد و رژیمهای غذایی باعث ریزش مو میشود. اخیراً فرانسویان با تجویز هورمونهای مختلف توانستند جلوی ریزش مو را بگیرند و موهای ضعیف را تقویت کنند. ریزش مو روزانه بین ۳۰ الی ۴۰ عدد طبیعی است. برای بیشتر شدن مو پزشکان باید علت آن را بررسی کنند و باید توجه داشت که یک دارو برای همه مناسب نیست. ریزش مو را هم باید به عنوان یک بیماری تلقی کرد و تا سهلالعلاج است با آن مبارزه نمود.»[۳۵] دکتر مرتضی بدیعی که در آن زمان متخصص بیهوشی بیمارستان نمازی شیراز بود، مقالهای دربارۀ «روش جدید تنفس مصنوعی از راه دهان به دهان»[۳۶] نوشته است و در این مقاله به این اشاره میکند که تنفس مصنوعی تا سالهای اخیر مورد توجه واقع نبود، برای همین صلیب سرخ آمریکا از مراکز علمی آمریکا خواست تااین مسأله را مورد بررسی قرار دهند. «نتیجۀ تجسسات و آزمایشات مختلف، منتج به روش جدید تنفس مصنوعی از راه دهان به دهان گردید.»[۳۷] و سپس افزود تنفس مصنوعی در اطفال شامل ۵ مرحله است[۳۸] و این مراحل را برای خوانندگان شرح داد.
دکتر ابوتراب نفیسی در مقالهای تحت عنوان«ضعف اعصاب یا ارمغان تمدن جدید»[۳۹]که به نقل از مجلۀ پزشکی و جراحی ایران در مجلۀ ندای زنان آورده است، به این اشاره میکند که در طول زندگی، اغلب زنان به خاطر ضعف اعصاب به پزشک مراجعه میکنند. ۱۵تا۲۰ درصد افراد بزرگسال، طبقۀ جوان، دانشجویان، کارگران حتی دختران ۱۳ تا ۱۴سال، در واقع اکثر طبقۀ فعال جامعه خود را بیمار عصبی میدانند. این بیماری نوعی مدپرستی است و یکی دیگر از علت شیوع آن این است که پزشکان بیماران را به دقت معاینه نمیکنند و زمانی که از مرض بیماران سر در نمیآورند، میگویند: عصبی است. ولی این بیماری یک نوع عارضۀ روانی است و بهسرعت قابل سرایت است. «این بیماری بسیاری از طبقۀ فعال یعنی جوانان ما را اعم از مرد یا زن گرفتار ساخته و عملاً قوای جسمی و روحی آنان را فلج نموده و اگر به موقع درصدد پیشگیری آن برنیاییم، ممکن است زیان اجتماعی و اقتصادی آن به مراتب از یک جنگ یا اپیدمی بیماری واگیرداری چون طاعون افزونتر باشد.»[۴۰] آگاهیرسانی به بانوان در این نشریه مطالب براساس مقتضیات جامعۀ آن روز ایران، همینطور، دیگر مقتضیات طبیعی انسان نوشته میشد. به عنوان مثال این نشریه، هیچگاه ازدواج، تشکیل خانواده و مادر شدن را نفی نکرد، بلکه در جهت هر چه بهتر شدن زندگی زناشویی مقالاتی را چاپ نمود. همانطور که در سرلوحۀ این روزنامه، عبارت «بهشت زیر پای مادران است.» را مشاهده میکنیم. در این روزنامه دربارۀ روش تربیت کودک، طرز تعلیم و تربیت اطفال، همچنین رژیم منظمی که در مورد رشدونمو فکری و جسمی کودکان باید اجرا نمود، مباحثی را شرح میدهد. مقالاتی هم دربارۀ روش تربیت کودک در بعضی از شمارههای این روزنامه به قلم اکبر فرزانه که داروساز بوده، آورده شده است.[۴۱]
حسین غفار، دانشیار رشتۀ ادبیات نیز در این روزنامه مقالاتی دارد.[۴۲] از جمله مقالۀ «زن چه وظیفهای را برعهده دارد؟»،[۴۳] ضمن اشاره به این که یک زن علاوهبراینکه تحصیل میکند، باید فرزندان خوبی هم تربیت نماید و به جامعه تحویل بدهد و تربیت کودکان را از وظیفۀ مهم مادران میداند. مطالعۀ اینگونه مقالات در آن دوره نشان میدهد مردانی که برای نشریات زنان مقالاتی مینوشتند، بسیار از حقوق زن و احترام به آنان آگاه بودند. وی مقالهای دیگر دربارۀ «طرز لباس» دارد که معتقد است: در تربیت بانوان سه موضوعِ: لباس، رفتار و گفتار، از اهمیت بسیاری برخوردار است و در ادامه میافزاید: خانوادههای تربیت شده، نظم و تربیت را مقدم میدانند و به آن اهمیت میدهند. «دختران را از کودکی باید برای آداب معاشرت آماده نمود. آنان را از کودکی با زیباییهای مصنوعی و تجملی آشنا نکنید. زیرا هر عملی که بزرگتر انجام میدهد او مانند عکاس عمل وی را مدنظر میگذارد.»[۴۴] او مقالهای دیگر دربارۀ «سعادت مملکت» دارد که معتقد است: این سعادت بهدست جوانان دانشمند و باتدبیر به دست میآید و در ادامه مینویسد: «سیر ترقی و تکامل ضامن بقاء و دوام اقوام ملل است» و ریشۀ عواملی که باعث پیشرفت شهرنشینی میشود، از دانش و تلاش میباشد.[۴۵] در این نشریه مقالاتی هم از شهرهای دیگر از جمله شیراز دریافت و به چاپ میرسیده است. بهعنوان نمونه: مقالهای از بانو قدسیه سعیدینژاد از شیراز، دربارۀ خانهداری؛ که معتقد است: «امروزه خانهداری یکی از وظایف مقدس بانوان است، همچنین بانوی خانهدار باعث انتظام داخلی خانواده شده و طرز بهداشت و حفظالصحه را در خانه رعایت میکند و در نظم امور جامعه کوشش زیاد بهعمل میآورد».[۴۶] در مقالهای از خانم فلیدرلاول[۴۷]، روزنامهنگار انگلیسی تحتعنوان «حمایت از زنان باردار» به این مسئله اشاره شده که درسرتاسر انگلستان ۴۰۰۰ کلینیک حمایت از نوزاد وجود دارد. وی ضمن شرح داستانی در آخر نتیجه میگیرد که تربیت نسل آینده، یکی از نعمتها و موجب آسایش است.[۴۸] در این روزنامه موضوعات مختلفی در زمینههای روانشناسی هم به چشم میخورد. از جمله این مقالات، مطلبی است با عنوان «خانم چرا افسردهاید؟»[۴۹] که در آن راههای پیشگیری از افسردگی را به بانوان آموزش میدهد و توصیه میکند که غصه نخورند. همچنین پیادهروی و ورزش را به آنها پیشنهاد میکند و به این مسئله اشاره مینماید که بدون دلیل بخندید و شاد باشید. برخی از مطالب این روزنامه، ترجمه از مجلههای خارجی است. به عنوان مثال: مطالبی با عناوین «قهرمان تربیت اطفال»[۵۰]، «خدمت زنان در کارهای سخنپراکنی»[۵۱]، «زنان پلیس کارهای برجستهای انجام میدهند»،[۵۲] یا «زنی که ۲۲ مرتبه دوقلو زاییده است».[۵۳] به نظر میرسد که مطالب جالب توجهای را از مجلات خارجی انتخاب میکردند، سپس ترجمۀ آن مقاله را در روزنامه برای مخاطبان خود میآوردند. همچنین مقالهای دیگر تحت عنوان «لباس خانمها هم تابع تاریخ، سیاست و اقتصاد است» ترجمهای است از مجلۀ خارجی که به این موضوع اشاره میکند: لباس زنان، معرف وضع سیاسی و اقتصادی آنان است و در دورههای مختلف لباس بانوان تغییر کرده است. به عنوان نمونه: «در دورۀ انقلاب فرانسه و بعد از جنگهای ناپلئون، پیراهنهای پر زر و زیور و دامنهای تنگ بهکلی از مد افتاد و باعث شد که خانمها طرز لباس مردها را تقلید نمایند.»[۵۴] همچنین در این روزنامه دربارۀ شخصیتهای مهم مقالاتی نگاشته میشد. به عنوان مثال در شمارۀ هفتم، دربارۀ شخصیت، زندگی و ازدواج شاهزاده خانم الیزابت مقالهای آورده[۵۵]و همچنین مقالاتی از شرح حال بانوان بزرگ شرق و غرب در این روزنامه که به آن پرداخته شده است. ازجمله: مقالهای دربارۀ مادام کوری[۵۶] مخترع رادیوم. همچنین در تاریخ ۲۷مهرماه۱۳۲۷ مقاله ای با عنوان «خطبۀ حضرت زینب در مجلس یزید در شام»[۵۷] آمده که نشاندهندۀ این است که در این روزنامه به مسائل دینی و عقیدتی هم پرداخته شده است. مریم میرهادی مقالهای تحت عنوان «ما پیرو سیاست حسینبن علی(ع) هستیم» در روزنامۀ ندای زنان دارد و خطبههای حضرت علی(ع) در نهج البلاغه نیز در این روزنامه ذکر شده است.[۵۸] میرهادی مطلبی دربارۀ مقام زن در جامعه نوشته است. او به مقام زن در جامعه اشاره میکند: «زن عهدهدار بقاء نسل و تشکیل خانواده است. زن است که میتواند مفیدترین فرزندان را تحویل جامعه نماید.» و سپس به این مورد اشاره میکند که زن در یونان و روم و چین و… حق حیات و زندگی نداشته، ولی دین اسلام برای زنان حقوق بزرگی قائل شده است و معتقد است این حقوقی که در اسلام برای زن در نظر گرفته شده در هیچ یک از ادیان عالم نظیر ندارد. [۵۹] دربارۀ حجاب مقالهای از میرهادی در شمارۀ سوم روزنامۀ ندای زنان آمده است. او حجاب واقعی زن را عفت و پاکدامنی میداند و معتقد است: «آزادی و استقلال ما تا حدی باشد که با احکام شرع مقدس اسلام و دستورات رسول اکرم مغایرت نداشته باشد» و زنان عالم با حفظ مراتب پاکدامنی و عفت، مستحق هرگونه آزادی و پیشرفت میباشند.[۶۰] در این روزنامه میرهادی دربارۀ قتل محمد مسعود مدیر روزنامۀ مرد امروز[۶۱] مطلبی را نوشته است. وی سخنی را از محمد مسعود بیان میکند که آن مرد مبارز راه آزادی میگفت: «باید عدالت اجتماعی برقرار باشد، باید حق خود را بگیرد» و سپس می افزاید آیا هر کس حق گفت و نوشت این سزای اوست؟ و معتقد بود که آن نویسندۀ باشهامت در میدان مبارزه با نهایت افتخار جان خود را فدای آزادی ایران نمود.[۶۲] بیجهت نبود است که ناپلئون میگوید: «آنقدر که من از یک روزنامهنگار میترسم، از صدهزار سرنیزه نمیترسم». آگاهیرسانی فرهنگی در این روزنامه مقالاتی دربارۀ خبرهای فرهنگی نیز به چشم میخورد. به عنوان مثال ستونی به اخبار فرهنگی شهرهای ایران اختصاص داده شده است. مانند: اخبار فرهنگی بابل[۶۳] ، گلپایگان[۶۴] و… .
خلاصهای از سخنرانیهایی که در کانون بانوان[۶۵] انجام میگرفت نیز در این روزنامه آورده شده است. به عنوان نمونه در سال ۱۳۲۷ش سخنرانی صدیقه دولتآبادی[۶۶] دربارۀ گزارش پایان سیزدهمین سال تحصیلی این کانون، در این روزنامه آمده است. همچنین مریم میرهادی در مجلس یادبود دکتر فاطمه سیاح، زندگی نامهای از او را در کانون بانوان سخنرانی نمود.[۶۷] سخنرانی بانو پریوش سرخوش[۶۸]، دانشجوی دانشکدۀ دندانپزشکی، دربارۀ «اهمیت مقام مادر»[۶۹] ؛ که معتقد است پیش از هر مسئلهای، زن احتیاج به شناخت وظیفه و شخصیت خود دارد و در جامعۀ ما از کودکی باید به شخصیت دختر اهمیت داد.[۷۰] وی در سخنرانی دیگر خود[۷۱] گفت: «مرد شیر است و زن شیربان، نگهداری شیر از شیربودن دشوارتر است. بههمین واسطه است که نقش عمده و خطیر زنان را مردان نمیتوانند انجام بدهند». سپس جملهای از ناپلئون نقل میکند: «من همۀ پیروزیهایم را مرهون مادرم میدانم، به راستی که مادر دانا و توانا پرورد فرزند را.»[۷۲] آگاهیهای سیاسی در کنار بحثها و آگاهیهای خانوادگی، از اطلاعات سیاسی داخلی و خارجی نیز فروگذار نکرد. روزنامۀ ندایزنان به اخبار سیاسی ایران و جهان هم توجه داشت؛ مثلاً، دربارۀ تحولات فلسطین راهحلی ارائه داد و از آنها حمایت کرد.[۷۳] همچنین وی در روزنامۀ خود از دولت حکیمی طرفداری مینماید و میگوید: ما طرفدار عدالت اجتماعی هستیم. حکیمی دزدی و حیف و میل نکرد. همچنین معتقد است که نمایندگان باید برای ملت کار کنند. او حتی مقالاتی از نخست وزیر وقت، ابراهیم حکیمی در این روزنامه به چشم میخورد.[۷۴] میرهادی در مقالهای تحت عنوان «اگر این مجلس است که نمیگذارد هر دولتی بر سر کار آید، به درد ملت بدبخت برسد!»[۷۵] وی بااشاره به خدمات نمایندگان دورۀ پانزدهم مجلس و لیاقت و کاردانی حکیمی معتقد است که «ما نمیخواهیم از دولت وی طرفداری نماییم بلکه ما طرفدار عدالت اجتماعی هستیم ما از دولتی که بدی ندیدیم، حمایت میکنیم.» سپس نمایندگان را مخاطب خود قرار میدهد و میگوید: «نه خودتان کار میکنید و نه میگذارید دولت کار کند. شما باید از پشت این تریبون، نمایندۀ ملت ایران باشید، بگذارید دولت وظایف خود را انجام دهد و شما هم به وظیفۀ خود عمل نمائید.» [۷۶]
روی سخن مریم میرهادی در برخی از شمارههای این روزنامه به حکیمی است که میگوید: «دقیقاً مطالعه فرمائید و نگذارید زنان بیگناه کشور، وسایل دسایس این و آن گردند». او به این مسئله اشاره میکند که «ما از شما انتظار داریم وضعیت اسفانگیز نصف پیکر جامعۀ ایران را که زنان تشکیل میدهند، نیز جزو برنامۀ اصلاحی خویش قرار دهید.»[۷۷] او در برخی از شمارههای روزنامه به مسائل سیاسی به خصوص ایران و شوروی میپرداخت. از جمله دربارۀ قرارداد ۱۹۲۱م مقالاتی را نگاشته است.[۷۸] در این روزنامه اخبار و خبرهای جهان هم دیده میشود به عنوان نمونه: دربارۀ کنارهگیری پادشاه رومانی.[۷۹] تبلیغات آگهیهای گوناگونی نیز در این روزنامه آمده است؛ ازجمله آگهی تغییر مطب[۸۰] مانند: تغییر ساعات کاری مطب مریم میرهادی در تابستان و زمستان[۸۱] و تبلیغ پزشکان مانند: دکتر فریدون میرهادی[۸۲] و آگهیهایی دربارۀ فروش کتاب.[۸۳] در یکی از شمارههای روزنامۀ ندای زنان آگهی زده بود که «از شمارۀ آینده، بیوگرافی زنان فداکار و معارف پرور ایران را با دقت مطالعه فرمائید.»[۸۴] همچنین سخنرانی زنان را در کانون بانوان در قالب آگهی به اطلاع خوانندگان میرساند. بهعنوان مثال: میرهادی روز دوشنبه ۱۷ اسفندماه دربارۀ «لزوم ایجاد روح وحدت بین زنان» سخنرانی نمود.[۸۵] ندای زنان آگهیهای دربارۀ نمایندگیهای خود در شهرستانها، اطلاعرسانی کرده است، به عنوان نمونه: در کرمانشاه؛ بانو پروانه رهبر، در آبادان؛ غلامرضا گلگون،[۸۶] در سنندج؛ دوشیزه متیندخت سپهری مخبر، نمایندۀ ندای زنان بودند. آگهیهایی هم درخصوص تبریک[۸۷] ، تشکر[۸۸]، سپاسگزاری، تسلیت[۸۹] و سالگرد تأسیس روزنامههای دیگر آن دوره[۹۰] در این روزنامه آمده است و پرداخت بهای آگهی با دفتر اداره بود. فرجام سخن مقالههایی که مریم میرهادی در نشریۀ ندای زنان منتشر میکرد، در زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و پزشکی، بهخصوص در حوزۀ زنان نگارش میشده است. او چون خود پزشک بود، بانوان را بیشتر با مسائل بهداشتی و پزشکی آشنا مینمود. همچنین، بخش عمدهای از بحثهای سلامت، به بهداشت دهان و دندان ـ که تخصص وی بود ـ اختصاص داشت. از مطالعۀ نشریۀ ندای زنان چنین نتیجه به دست میآید که میرهادی زنی فعال بوده است. اما از اشعار او درمییابیم که وی زنی نقاد نبود، بلکه بیشتر در اشعار خود از شاه و خاندان او تمجید و ستایش میکرد. همانطور که اغلب در صفحۀ اول مجلۀ خود، عکس شاه را میآورد. هرچند این نشریه در بحث بهداشت و آگاه نمودن زنان به مسائل مهم بهداشتی در آن دوره بسیار مؤثر و تأثیرگذار بوده است، اما بر این اعتقاد بود که اصلاح جامعه از طریق تربیت بانوان امکانپذیر خواهد شد و حیات اجتماعی بشر مرهون تعلیم و تربیت است.
منابع کتابها – ابوترابیان، حسین، مطبوعات ایران از شهریور۱۳۲۰تا۱۳۲۶، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۶٫ پانوشت ها: * – این مقاله پیشتر در شماره ۱۵۴ مجله آینه پژوهش به صورت کاغذی منتشر شده است. [۱] ساناساریان، الیز، جنبش حقوق زنان در ایران، ترجمۀ نوشین احمدی خراسانی، تهران، اختران، ۱۳۸۴، ص۱۲۶٫ [۲] سعیدی، نیره، «نیمقرن روزنامهنگاری زنان ایران»، روزنامۀ کیهان، شمارۀ ۷۹۹۸، ۲۶ اسفند ۱۳۴۸، ص۵٫ [۳] برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گُلبن، محمد، گلزارخاموش: یادنامۀ بانو راضیه دانشیان (گلبن) به همراه مقالاتی دربارۀ زنان، تهران، رسانش، ۱۳۷۹، صص۳۸۸تا۴۰۸٫ [۴] مریم میرهادی در شعر خود، زن را موجودی برتر میدید که از هر آنچه عقل تصور میکند، فراتر است. او وجود زن را سراسر نیکی و بیزیان میدانست و زنان را به تلاش برای تغییر وضع موجود و کسب آزادی فرامیخواند. (میرهادی، مریم، دیوان ناهید، تهران، چاپخانۀ دولتی ایران، ۱۳۳۷، ص۱۰۱) و در بعضی از اشعار دیگر، زنان را به کسب حقوق خویش، پیش از گذشت وقت، فراخواند و بر برابری زن و مرد تأکید کرد. (منگنه، نورالهدی، ناقوس، تهران: کتابخانۀ ابنسینا، ۱۳۳۶، صص۱۰۴و۱۰۵) و نیز برای آگاهی بیشتر بنگرید به: شاه حسینی(شادمانی)، مهری، زنان شاعر ایران، تهران: مدبر، ۱۳۷۴، صص۹۱۴و۹۱۵٫ [۵]. پوران فرخزاد در کتابهای زن از کتیبه تا تاریخ و کارنمای زنان کارای ایران آورده است که مریم میرهادی در تهران به دنیا آمد؛ اما براساس اسناد و نوشتهها و زندگینامۀ خودنوشتِ خانم میرهادی، او نه در تهران بلکه در شیراز زاده شد. [۶] امیر طومان نوۀ دختری مرحوم حاجی سید علی مجدالاشراف وزیر ناصرالدین شاه از فامیل جلیلالقدر میرهادی که از سادات تفرشی بودند. [۷] سفلیس یا سیفلیس (Syphilis) مرضی عفونی و ساری آمیزشی است که بهطور مادرزادی نیز به افراد منتقل میشود. عامل این ناخوشی باسیلی است مارپیچی بهنام ترپونما پالیدوم (Treponema pallidum). [۸]. فرخزاد، پوران، کارنمای زنان کارای ایران، تهران، قطره، ۱۳۸۱، ص۸۲۷؛ فرخزاد، پوران، دانشنامۀ زنان فرهنگ ساز ایران و جهان، جلددوم، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات زریاب، ص۱۸۲۶٫ [۹] مجلۀ ندای زنان، سال۱۴، شمارۀ ۳۶، ص۱۶٫ [۱۰] برای آگاهی بیشتر بنگرید به: میرهادی، مریم، دیوان ناهید، صص۱۶۷و۱۷۴٫ [۱۱] میرهادی در کتاب دوجلدی تاریخ نویسندگان پارس، شاعران و نویسندگان و دانشمندان سرزمین ادبپرور شهر شیراز را با نقل بعضی از اشعار و نوشتههای آنان معرفی مینماید. گویا میخواهد دِین خود را بهعنوان یک شیرازی، به ادیبان و دانشمندان شیراز ادا کند. فصل اول این کتاب مختصری است از تاریخچۀ شیراز و آثار تاریخی این شهر و سپس در فصل دوم؛ سرگذشت نویسندگان معاصر و در فصل سوم؛ زندگینامۀ نویسندگان، دانشمندان، عارفان، شاعران و فیلسوفان گذشتۀ پارس را آورد. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: میرهادی، مریم، تاریخ نویسندگان پارس، تهران: تابان، ۱۳۳۹٫ [۱۲] مقدمۀ کتاب زندگانی زن را صادق رضازاده شفق نوشت. در این کتاب، مریم میرهادی زندگی زنان را به چهار دوره تقسیم کرده است: کودکی، بلوغ و جوانی، میانسالی و پیری. وی برای هریک از این دوران شرحی نیز ارائه داده که جالب و خواندنی است. همچنین، این کتاب به سرگذشت زنان بزرگ اروپایی و نیز طرز تفکر زنان اروپایی پیش از ازدواج توجه دارد. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: میرهادی، مریم، زندگانی زن، تهران: تابان، ۱۳۳۴٫ [۱۳] روستایی، محسن، سلامی، غلامرضا، اسناد مطبوعات ایران، جلدچهارم، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۶، ص۹۹۰٫ [۱۴]. بنگرید به: ببران، صدیقه، نشریات ویژۀ زنان، سیر تاریخی نشریات زنان در ایران معاصر، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۸۱، صص۱۰۹تا۱۱۲٫ [۱۵] برای آگاهی بیشتر بنگرید به: صدری طباطبایی نائینی، محمد، راهنمای مطبوعات ایران(۱۳۵۷ـ۱۳۰۴)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۸، ص۶۹۶؛ برزین، مسعود، شناسنامۀ مطبوعات ایران از ۱۲۱۵تا۱۳۵۷شمسی، تهران: بهجت، ۱۳۷۱، ص۴۰۱؛ ابوترابیان، حسین، مطبوعات ایران از شهریور۱۳۲۰تا۱۳۲۶، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۶، صص۱۵۴و۱۵۵٫ [۱۶] دایرهالمعارف زن ایرانی، بهسرپرستی: مصطفی اجتهادی، جلددوم، تهران: بنیاد دانشنامۀ بزرگ فارسی، ۱۳۸۲، ص۸۹۱٫ [۱۷] روزنامۀ ندای زنان، سال۱، شمارۀ۱، سهشنبه۲۱مهر۱۳۲۶، ۱۴اکتبر۱۹۴۷، ص۳٫ [۱۸] فخرعظمی ارغون (فخری عادل خلعتبری) (۱۲۷۷ تا ۱۳۴۵ش)، روزنامهنگار و شاعر و مادر سیمین بهبهانی، بود. [۱۹] روزنامۀ ندای زنان، سال۱، شمارۀ ۲۱، ۲۴اسفند۱۳۲۶، ۱۵مارس۱۹۴۸، ص۴٫ [۲۰] برای آگاهی بیشتر بنگرید به: روزنامۀ ندای زنان، ساوجی، مریم، «زن در جهان پس از جنگ»، سال۱، شمارۀ ۱۶، ۱۹بهمن۱۳۲۶، ۹فوریه۱۹۴۸، صص۱و۴٫ ساوجی، مریم، «دربارۀ بانوان ایران»، سال۱، شمارۀ۲، دوشنبه۲۷مهر۱۳۲۶، ۲۰اکتبر۱۹۴۷، ص۴٫ [۲۱] مریم ساوجی، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود در تهران به پایان رسانید و موفق به اخذ لیسانس در رشتۀ حقوق و ادبیات شد. سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدریس در دبیرستانها مشغول شد. وی از حدود ۱۳۲۵ش/۱۹۴۶م فعالیت ادبی و فرهنگی خود را شروع کرد. او مدرسهای تأسیس نمود و خود عهدهدار امور آن گردید. وی عضو هیئت رئیسۀ اتحادیۀ زنان حقوقدان شد. از آثار وی میتوان به: اختلاف حقوق زن و مرد در اسلام و ایران، دختر راه، فرشته و همچنین سه مجموعۀ شعر به نامهای: دیوان مریم، گلبرگ، پنجه با خورشید اشاره کرد. [۲۲] برای آگاهی بیشتر بنگرید به: روزنامۀ ندای زنان، سال۱، شمارۀ۲، ۲۷مهر۱۳۲۶، ۲۰اکتبر۱۹۴۷، صص۱و۲؛ سال۱، شمارۀ۱، ۲۱مهر۱۳۲۶، ۱۴اکتبر۱۹۴۷، ص۴؛ سال۱، شمارۀ۳، ۴آبان۱۳۲۶، ۲۷اکتبر۱۹۴۷، صص۱و۴٫ [۲۳] مجلۀ ندای زنان، شمارۀ ۳۴، سال۱۴، ص۳۹٫ [۲۴] همان، صص۳۹و۴۰٫ [۲۵] Tareh ponam [۲۶] مجلۀ ندای زنان، شمارۀ۳۴، سال۱۴، ص۴۰٫ [۲۷] همان، شمارۀ۳۶، سال۱۴، ص۱۵٫ [۲۸] همان، شمارۀ۳۶، سال۱۴، صص۱۵و ۱۶٫ [۲۹] روزنامۀ ندای زنان، سال۱، شمارۀ۳۱، ۱۸مرداد۱۳۲۷، ۹اوت۱۹۴۸، ص۱٫ [۳۰] همان، سال۱، شمارۀ۷، دوشنبه۱۶آذر۱۳۲۶، ۸دسامبر۱۹۴۷، ص۱٫ [۳۱] مجلۀ ندای زنان، شمارۀ۳۶، سال۱۴، ص۶ . [۳۲] همان، شمارۀ۳۶، سال ۱۴، ص۱۳٫ [۳۳] همان، صص۱۳و۱۴٫ [۳۴] همان، شمارۀ۳۶، سال۱۴، ص۱۷٫ [۳۵] همان، ص۱۷٫ [۳۶] همان، شمارۀ۳۶، سال۱۴، ص۲۴٫ [۳۷] همان، ص۲۴ [۳۸] همان، شمارۀ۳۶، سال۱۴، صص۲۷و۲۸٫ [۳۹] همان، شمارۀ ۳۴، سال۱۴، ص۴۲٫ [۴۰] همان، صص۴۲و۴۳ و نیز برای آگاهی بیشتر بنگرید به: مجلۀ ندای زنان، شمارۀ ۳۴، سال۱۴، صص۴۲تا۴۶٫ [۴۱] برای آگاهی بیشتر بنگرید به: روزنامۀ ندای زنان، سال۱، شمارۀ۱۴، ۵بهمن۱۳۲۶، ۲۶ژانویه۱۹۴۸، صص۱و۲؛ سال۱، شمارۀ۱۳، ۲۸دی۱۳۲۶، ۱۹ژانویه ۱۹۴۸، صص۱و۲٫ [۴۲] برای آگاهی بیشتر بنگرید به: روزنامۀ ندای زنان، غفار، حسین، «طرز لباس»، سال۱، شمارۀ۳، ۴آبان۱۳۲۶، ۲۷اکتبر۱۹۴۷، ص۴؛ غفار، حسین، «سعادت مملکت»، سال۱، شمارۀ۴، ۱۱آبان۱۳۲۶، ۳نوامبر۱۹۴۷، صص۱و۲٫ [۴۳] روزنامۀ ندای زنان، سال۱، شمارۀ ۲۳، ۱۶ فروردین۱۳۲۷، ۶آوریل۱۹۴۸، صص۱و۴٫ [۴۴] سال۱، شمارۀ۳، ۴آبان۱۳۲۶، ۲۷اکتبر۱۹۴۷، ص۴٫ [۴۵] سال۱، شمارۀ۴، ۱۱آبان۱۳۲۶، ۳نوامبر۱۹۴۷، صص۱و۲٫ [۴۶] سال۱، شمارۀ۳۰، ۴مرداد۱۳۲۷، ۲۶ژوئیۀ۱۹۴۸، ص۳٫ [۴۷]Mrs. Filder lovel [۴۸] سال۱، شمارۀ۲۴، ۲۳فروردین۱۳۲۷، ۱۲آوریل۱۹۴۸، صص۱و۴٫ [۴۹] سال۱، شمارۀ۲۴، ۲۳فروردین۱۳۲۷، ۱۲آوریل۱۹۴۸، صص۱و۲٫ [۵۰] سال۱، شمارۀ۱۴، ۵بهمن۱۳۲۶، ۲۶ژانویه۱۹۴۸، صص۱و۴٫ [۵۱] سال۱، شمارۀ۱۹، ۱۰اسفند۱۳۲۶، ۱مارس۱۹۴۸، صص۱و۴٫ [۵۲] سال۱، شمارۀ۲۰، ۱۷اسفند۱۳۲۶، ۸مارس۱۹۴۸، ص۱و۲٫ [۵۳] سال۱، شمارۀ۱۵، ۱۲بهمن۱۳۲۶، ۲فوریه۱۹۴۸، ص۱٫ [۵۴] سال۱، شمارۀ۱۹، ۱۰اسفند۱۳۲۶، ۱مارس۱۹۴۸، صص۱و۴٫ [۵۵] همان، سال۱، شمارۀ۷، ۹آذر۱۳۲۶، ۱دسامبر۱۹۴۷، صص۱و۲٫ برای آگاهی بیشتر بنگرید به: روزنامۀ ندای زنان، «خانۀ آیندۀ شاهدخت الیزابت»، سال۱، شمارۀ۲۴، ۲۳فروردین۱۳۲۷، ۲آوریل۱۹۴۸، ص۱٫ [۵۶] سال۱، شمارۀ۳، ۴ آبان۱۳۲۶، ۲۷اکتبر۱۹۴۷، صص۱و۴٫ [۵۷] سال۱، شمارۀ۲، ۲۷مهر۱۳۲۶، ۲۰اکتبر۱۹۴۷، ص۲٫ [۵۸] سال۱، شمارۀ۳۰، ۴مرداد۱۳۲۷، ۲۶ژوئیه۱۹۴۸، ص۱٫ [۵۹] سال۱، شمارۀ۲، ۲۷مهر۱۳۲۶، ۲۰اکتبر۱۹۴۷، ص۱٫ [۶۰] سال۱، شمارۀ ۳، ۴آبان۱۳۲۶، ۲۷اکتبر۱۹۴۷، ص۱٫ [۶۱] برای آگاهی بیشتر بنگرید به: محمد مسعود، روزنامۀ مرد امروز، با مقدمۀ محمدعلی سپانلو، دورۀ آخر، تهران، نشراسفار، ۱۳۶۳٫ [۶۲] روزنامۀ ندای زنان، سال۱، شمارۀ۱۸، ۳اسفند۱۳۲۶، ۲۳فوریه۱۹۴۸، ص۱٫ [۶۳] همان، سال۱، شمارۀ۲۲، ۹فروردین۱۳۲۷، ۲۹مارس۱۹۴۸، ص۲٫ [۶۴] سال۱، شمارۀ ۲۷، ۱۰خرداد۱۳۲۷، ۳۱مه۱۹۴۸، ص۲٫ [۶۵] کانون بانوان مهمترین مجمعی بود که زنان در دورۀ تجدد برای کوششهای ادبی خود پدید آوردند. در ابتدا هاجر تربیت نخستین مدیر این کانون بود. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: فتحی، مریم، کانون بانوان با رویکردی به ریشههای تاریخی حرکتهای زنان در ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۳٫ [۶۶] صدیقه دولتآبادی فرزند حاج میرزا هادی دولتآبادی و زنی از خاندانی روحانی است که در زمینۀ آموزش، آگاهی دادن به زنان، انتشار روزنامه و مبارزه در راه حقوق زنان، کارهای ارزشمندی را انجام داده است. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: دولت آبادی، صدیقه، نامهها، نوشتهها و یادها، به کوشش افسانه نجمآبادی و مهدخت صنعتی، سه جلدی، شیکاگو، انتشارات نگرش و نگارش زن، ۱۳۷۷٫ [۶۷] سال۱، شمارۀ۲۱، ۲۴اسفند۱۳۲۶، ۱۵مارس۱۹۴۸، صص۱و۴٫ در این روزنامه به علت سوگ بانو دکتر فاطمه سیاح، مطلبی از محمد مطیعی مدیر مجلۀ ملی کانون فرهنگی مقالهای آورده شده است. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: سال۱، شمارۀ۲۱، ۲۴اسفند۱۳۲۶، ۱۵مارس۱۹۴۸، ص۱٫ [۶۸] پریوش سرخوش دندانپزشک، مترجم ادارۀ امور بینالمللی، رئیس ادارۀ امور مراکز جوانان، مدیر کل خدمات اجتماعی در وزارت کار و امور اجتماعی و همچنین بانوی سیاستمدار و نمایندۀ مجلس در دورۀ بیستوسوم مجلس شورای ملی ایران بود. [۶۹] روزنامۀ ندای زنان، سال۱، شمارۀ۱۰، ۳۰آذر۱۳۲۶، ۲۲دسامبر۱۹۴۷، صص۱و۳٫ [۷۰] همان، سال۱، شمارۀ۱۰، ۳۰آذر۱۳۲۶، ۲۲دسامبر۱۹۴۷، صص۱و۳٫ [۷۱] سال۱، شمارۀ۱۲، ۱۴دی۱۳۲۶، ۵ژانویه ۱۹۴۸، صص۱و۲٫ [۷۲] همان، صص۱و۲٫ [۷۳] برای آگاهی بیشتر بنگرید به: روزنامۀ ندای زنان، «مسئلۀ فلسطین و موضوع جنگ آینده»، سال۱، شمارۀ۲، ۲۷مهر۱۳۲۶، ۲۰اکتبر۱۹۴۷، ص۱٫ [۷۴]. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: روزنامۀ ندای زنان، «دولت ایران به یادداشت دولت شوروی پاسخ میدهد»، سال۱، شمارۀ۲۳، ۱۶فروردین۱۳۲۷، ۶آوریل۱۹۴۸، صص۱و۲٫ [۷۵] سال۱، شمارۀ۲۵، ۶ اردیبهشت۱۳۲۷، ۲۶آوریل۱۹۴۸، ص۱٫ [۷۶] سال۱، شمارۀ۲۵، ۶ اردیبهشت ۱۳۲۷، ۲۶آوریل۱۹۴۸، ص۱٫ [۷۷] سال۱، شمارۀ۱۳، ۲۸دی۱۳۲۶، ۱۹ژانویه۱۹۴۸، ص۱٫ [۷۸] سال۱، شمارۀ۶، ۲۵آبان۱۳۲۶، ۱۷نوامبر۱۹۴۷، صص۱و۴٫ [۷۹] سال۱، شمارۀ۱۲، ۱۴دی۱۳۲۶، ۵ژانویه۱۹۴۸، ص۲٫ [۸۰] سال۱، شمارۀ۳۱، ۱۸مرداد۱۳۲۷، ۹اوت۱۹۴۸، ص۳٫ [۸۱] سال۱، شمارۀ ۲۶، ۲۰اردیبهشت۱۳۲۷، ۱۰مه۱۹۴۸، ص۲؛ سال۱، شمارۀ۸، ۲۴خرداد۱۳۲۷، ۱۴ژوئن۱۹۴۸، ص۴٫ [۸۲] سال۱، شمارۀ ۲۳، ۱۶فروردین۱۳۲۷، ۶آوریل ۱۹۴۸، ص۳٫ [۸۳] سال۱، شمارۀ۲۰، ۱۷اسفند۱۳۲۶، ۸مارس۱۹۴۸، ص۳٫ [۸۴] سال۱، شمارۀ ۱۴، ۲۶بهمن۱۳۲۶، ژانویه ۱۹۴۸، ص۲٫ [۸۵] سال۱، شمارۀ۲۰، ۱۷اسفند۱۳۲۶، ۸مارس ۱۹۴۸، ص۴٫ [۸۶] سال۱، شمارۀ ۲۹، ۱۴تیر۱۳۲۷، ۵ژوئیه ۱۹۴۸، ص۳٫ [۸۷] سال۱، شمارۀ۲۱، ۱۶فروردین۱۳۲۷، ۶آوریل۱۹۴۸، ص۳٫ [۸۸] مجلۀ ندای زنان، سال۱۶، شمارۀ۴۲، ۳خرداد۱۳۴۲، ص۱۷٫ [۸۹] روزنامۀ ندای زنان، سال۱، شمارۀ۳۲، اولشهریور۱۳۲۷، ۲۳اوت۱۹۴۸، ص۳٫ [۹۰] مجلۀ ندای زنان، شمارۀ۳۶، سال۱۴، صص۲۲و۲۳؛ مجلۀ ندای زنان، شمارۀ۴۰، سال۱۵، ۴آبان۱۳۴۱، صص۲۷و۲۸٫ |