ناتو و معادلاتی که عوض شدهاند
سال ۲۰۱۸ ترامپ از این سخن گفت که ناتو دورهاش گذشته است و فاقد کارایی است. او هم مثل اوباما بیش از پیش تمرکز سیاستهای امنیتی و نظامی آمریکا را در حوزه آسیا_پاسیفیک با هدف مهار چین به عنوان رقیب و تهدید اصلی میدانست. یک سال بعدتر هم مکرون از مرگ مغزی ناتو سخن گفت و اتحادیه اروپا هم بیش از پیش، ولو کژ دار و مریز با توجه به سستشدن مناسبات دو سوی اقیانوس روی ایجاد ساختارهای امنیتی و نظامی مستقلی متمرکز شد تا در درازمدت صرفا به ناتو و اراده آمریکا وابسته نباشد.
بایدن که سرکار آمد کمی در روندهای مربوط به کاهش نقش و وزن ناتو شتاب کمتر شد و برای آن که برای سوال مربوط به موجودیت آن توجیهات تازهای بیاورند قرار شد که طرح راهبردی وظایف و اهداف آن که مربوط به سال ۲۰۱۰ بود با مولفههایی مانند جنگ سایبری یا تهدیدات اقلیمی و فناوریهای تسلیحاتی جدید تکمیل شود و برای اجلاس امسال که این روزها در جریان است روی میز بیاید.
و با این همه تا روز ۵ اسفند سال گذشته که حمله روسیه به اوکراین آغاز نشده بود، کمتر کسی میتوانست تصور کند که ناتو که بعد از پایان جنگ سرد در ضعیفترین موقعیت خود بود و سوالها نسبت به فلسفه وجودیش بیشتر و بیشتر مطرح میشد چهار ماه بعد دوباره رنسانسی عظیم را تجربه کند، طرح راهبردی جدیدش (سند مبنای کارش) به لحاظ اهمیت با سند بنیانگذاریاش و ماده ۵ آن در ۷۰ سال پیش مقایسه شود و …
در طرح راهبردی ناتو مربوط به سال ۲۰۱۰ تمرکز روی سمتگیری به سوی نزدیکی هر چه بیشتر به رسیدن به شراکت استراتژیک با روسیه است. طرح نوینی که امروز تصویب شد، روسیه را بزرگترین و بلاواسطهترین تهدید برای اروپا و جهان غرب میداند و میگوید که بحران امنیتی اروپا در پی جنگ اوکراین از پایان جنگ جهانی دوم به این سو سابقه نداشته است.
حالا اروپا در ارتباط با ناتو مشمول نوسازی بیسابقهای از نیروهای مسلح کشورهای عضو شده است و برای مثال آلمان که در قبول مقررات سال ۲۰۱۴ ناتو مبنی بر اختصاص دو درصد تولید ناخالص ملی خود رضایت نمیداد و آن را غیرمعقول و تحریککننده میدانست، حالا نه تنها میخواهد این رقم را به عنوان حداقل رعایت کند، بلکه مضافاً در یک قلم، صد میلیارد برای نوسازی ارتش خود اختصاص میدهد.
مصوبات امروز ناتو، هم مشتمل بر تقویت کمسابقه قوای ناتو در اروپاست که از جمله در افزایش حدوداً هشت برابری نیروهای واکنش سریع آن تا ۳۰۰ هزار نفر و استقرار ثابت و غیرچرخشی نیروهای بزرگی از آمریکا در لهستان و … بازتاب یافته است. آمریکاییها که ۱۰۰ هزار نیرو در اروپا دارند حالا قرار است که این نیرو را باز هم افزایش دهند و رهبری واشینگتن در امور امنیتی و نظامی اروپا حالا دوباره تا اطلاع ثانوی بلامنازع میشود، به خصوص که کشورهای شرق اروپا هم پیوسته خواهان چنین وضعیتی بودهاند و به طرحهای امنیتی و نظامی محور برلین- پاریس کمتر روی خوش نشان دادهاند.
تا قبل از ۵ اسفند تصور این که سوئد و فنلاند به ناتو بپیوندند هم چندان آسان نبود. اجلاس جاری ناتو بر این عضویت هم مهر تایید زد و در مجموع کرملین که با جنگ تجاوزکارانه علیه اوکراین میخواست ناتو را از مرزهای خود دور نگه دارد با ناتوی بیشتری روبرو شده است..
این که مصوبات امروز ناتو به خصوص با توجه به پایان جنگ و منتفیشدن برخی ملاحظات فعلی ناشی از جنگ در اوکراین و نیز با توجه به متغیربودن معادلات سیاسی در آمریکا و احتمال قدرتگیری دوباره کسی مثل ترامپ، و همچنین با توجه به اختلافهای فعلا خفته در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا اجرایی بشوند سوال بزرگی است. همین اختلافات میان کشورهای اروپایی از یک سو و میان آنها و آمریکا از سوی دیگر سبب شد که در باره فرمولبندی تعریف و توصیف چین در سند تازه ناتو تا آخرین ساعات هم بحث و مجادله در جریان باشد و نهایتا هم آن را نه مثل روسیه تهدید بلاواسطه بلکه یک چالش تعریف کنند.
مصوبات تازه ناتو البته اگر اجرایی شوند، آن هم در شرایطی که در سی سال گذشته همه قراردادهای خلع سلاح میان غرب و روسیه فسخ شدهاند و امر صلح و تنشزدایی به کالایی نایاب بدل شده عملا به معنای مسابقه تسلیحاتی بیشتر است که روسیه از آن در امان نخواهد ماند. به عبارتی، مقابلهجویی کرملین با این تصمیمات ناتو و ایجاد توازن در برابر آنها با افزایش فشارها بر اقتصاد روسیه توام میشود.
در این سو هم البته شرکتهای تسلیحاتی سودبر اصلی آن خواهند بود، کما این که همین حالا هم ارزش سهام آنها به خاطر جنگ اوکراین در بازارهای بورس اروپایی و آمریکا حسابی بالا رفته است. منتهی اجرای واقعی مصوبات ناتو در اروپا و آمریکا هم به معنای صرف هزینههای هنگفت برای امور تسلیحاتی و امنیتی است که اثرات منفی کمی بر وضعیت زندگی و تامینات اجتماعی مردم ندارد و همین هم مشکل کماهمیتی نیست.
طرفه این که مصوبات ناتو در همان روزی صورت گرفت که گزارش تازه وضعیت فقر در آلمان از افزایش شمار شهروندان زیر خط فقر (داشتن صرفا ۶۰ درصد از درآمد متوسط در آلمان) و رسیدن شمار آنها به ۱۴ میلیون حکایت دارد، افزایشی که با توجه به تورم کمسابقه کنونی ناشی از گرانشدن مایحتاج عمومی و انرژی باز هم سیر صعودی خواهد داشت.