۱-شاید زمانیکه مکرون در آوریل ۲۰۱۶ حزب «جمهوری در حرکت» یا «جمهوری مترقی» (La République En Marche) را به عنوان جنبشی ترقیخواه با ریشه در چپ میانه اما میلی آشکار به سوی راست میانه و اقتصاد نئولیبرال پایه گذاشت کمتر کسی گمان میکرد که این سیاستمدار جوان و وزیر اقتصاد سابق ، یک سال بعد و در می ۲۰۱۷ به عنوان رییسجمهور فرانسه پای به کاخ الیزه بگذارد.
و احتمالا تعدادی کمتر از گروه اول میتوانستند پیشبینی کنند که کمتر از ۳ سال بعد مکرون در فقدان نقش رسالتگرایانه جهانی آمریکا در عصر ریاستجمهوری ترامپ ، بتواند فرانسه را به چنان بازیگر تاثیرگذاری در اروپا و جهان تبدیل کند که اخبار پویایی و حرکت جمهوری فرانسهEn Marche) ) درعرصه دیپلماسی جهانی در صدر اخبار رسانههای بینالمللی قرار گیرد.
این روزها فرانسه را در قالب عنصری نظمآفرین و توازنبخش در مقابل ترکیه در لیبی میبینیم ؛
به عنوان بازیگری مقتدر در مدیترانه شرقی در مقام حمایت از اتحادیه اروپا و دو عضو آن – یونان و قبرس – باز هم در برابر ترکیه و پروژه «وطن آبی» ژنرال جهاد یایجی و رییسجمهور رجب طیب اردوغان اخبارش را میشنویم ؛
مکرون را درخیابانهای بیروت میبینیم که با استقبالی پرشور مواجه میشود و سیاست لبنان را طرحی نو میافکند.
و این همه در حالی است که از یاد نبردهایم وقتی در پاییز ۲۰۱۷ سعد حریری توسط دولت عربستان سعودی بازداشت و در واقع مورد آدمربایی قرار گرفت این مکرون بود که با ورود به ماجرا موضوع را ختم به خیر کرد.
در آخرین تحول همچنین امانوئل مکرون به بغداد سفر کرد و در آنجا نیز با استقبال گرم برهم صالح رییس جمهور عراق مواجه شد و بیآنکه همچون آمریکا هزینهای برای عراق پرداخته باشد در آنجا نیز درقامت یک رهبر هژمون و نظمبخش ظاهر شد.
«جمهوریت در حرکت» مکرون همچنین در زمانهای در حال برآمدن است که از سویی بریتانیا ، اتحادیه اروپا را ترک کرده و هنوز به تعریف جدیدی از خود در نظام بینالملل نرسیده ؛
آمریکا گرفتار انزواطلبی ترامپ در سیاست خارجی از سویی و تمرکز بیش از حد روی مسئله ایران و چین از سوی دیگر است که موجب شده بسیاری از مناطق جهان به عنوان نقاط خالی و بیرون از نظم هژمونیک آمریکا به حال خود رها شوند و آمریکا نتواند از پس مسئولیتهایش در قبال رژیم بینالمللی مبتنی بر ثبات هژمونیک خود برآید.
همچنین آلمان نیز به عنوان مهمترین متحد اروپایی فرانسه با تضعیف موقعیت انگلا مرکل در انتخابات سپتامبر ۲۰۱۷ از سویی و وعده کناره گیریاش از رهبری حزب دموکرات مسیحی آلمان پیش از انتخابات سال آینده میلادی ، گرچه کماکان لوکوموتیو اقتصادی اتحادیه اروپا محسوب میشود اما بنظر میرسد بلحاظ سیاسی و دیپلماتیک بیشتر در سایه فرانسه قرار گرفته و شاید بتوان گفت از نوعی خستگی و ایستایی در سیاست خارجی رنج میبرد.
۲-مکرون همچنین در ماههای اخیر انتقادات تند وتیزی نیز نسبت به پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) مطرح کرده تا جاییکه ناتو را مبتلا به مرگ مغزی دانسته و تلاش کرده رفتار سیاستخارجی و نظامی خود در محیط بینالمللی را به نوعی مستقل از ناتو سامان دهد.
امری که بطور کاملا آشکار در جریان جنگ داخلی لیبی انجام داد و در حمایت از نیروهای ارتش ملی لیبی به رهبری ژنرال بازنشسته خلیفه حفتر در مقابل دولت وفاق ملی فائز سراج در طرابلس ، بیهیچ ابایی در کنار روسیه قرار گرفت.
رخدادی که به گمان بسیاری از ناظران باید ریشه آن را در امری جست که دیوید شِنکِر معاون وزیرخارجه آمریکا در امور خاور نزدیک در سخنرانی خود در ژانویه گذشته در موسسه واشنگتن تحت عنوان تعلیق راهبردی آمریکا در لیبی از آن یاد کرد.
برخی در فرانسه بر این گمان هستند که الگوی رفتاری مستقل از ناتوی مکرون را باید با خروج ژنرال دوگل از ناتو مقایسه کرد و برای فهمیدن مکرون باید میراث فکری ژنرال شارل دوگل را بازخوانی کرد.
زمانیکه مکرون در سخنرانی معروف خود در سال ۲۰۱۸ بین وطندوستی (patriotism) و ملیگرایی (nationalism) قائل به تفاوت شد و از وطندوستی دفاع کرد،
در واقع داشت یک رکن کلیدی از میراث دوگل را بازآفرینی میکرد که تقدمِ مفهومیِ فرانسه و بسیج سیاسی حول مصالح ملی فرانسه را در پی داشت.
از سوی دیگر توجه ویژه مکرون به مدیترانه و خاور نزدیک نیز ریشه در میراث دوگل دارد.
دوگل گرچه در آزادسازی فرانسه از آلمان نازی مدیون انگلیسیها و آمریکاییها بود اما همواره در تعارض میان هویت فرانسه در همسایگی بریتانیا و حوزه تمدنی آنگلوساکسون از سویی و هویت مدیترانهای فرانسه از طرف دیگر ، به وجه مدیترانهای توجه نشان میداد و حتی در مصاحبهای درباره مخالفت خود با استقلال الجزایر میگوید الجزایر ریشه و تداوم فرانسه در مدیترانه است و مدیترانه نیز جایی است که فرانسه هویت خود را از آن میگیرد.
بلحاظ فرهنگی نیز با گسترش اینترنت در دو دهه گذشته و تبدیل شدن زبان انگلیسی به زبان اینترنت و در واقع زبان نخست جهان ، هویت فرانسوی از نوعی تحقیرشدگی فرهنگی و حس عقبماندگی نسبت به تمدن آنگلوساکسون رنج میبرد که زمینه ظهور گفتارهای گلیستی را فراهم آورده و با تحقق برگزیت و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا عرصه سیاسی نیز برای رویکردی احیاگرانه و عظمتطلبانه درباره فرانسه فراهم آمده است.
۳-اما به همان اندازه که مدیترانه برای عظمتطلبی گلیستی مهم است برای یک گفتار ملیگرا و عظمتطلب پویا و جوان دیگر نیز مدیترانه و بویژه منابع انرژی سرشار آن از اهمیتی غیرقابل چشمپوشی برخوردار است :
نو عثمانیگرایان و رییس جمهوری به نام رجب طیب اردوغان که هم خود را نماینده جهان اسلام در برابر جهان مسیحیت میداند و هم ملیگرایی ترک را به تمامی در گفتار سیاسی خود جای داده تا با سنتز «ترک-اسلام» عظمت یک امپراتوری را در قالب یک جمهوری بازتولید کند.
گر چه تمرکز فرانسه همواره بر مدیترانه غربی بوده و مدیترانه شرقی دستکم پس از جنگ دوم جهانی چندان شوری در سیاست خارجی این کشور بر نمیانگیخته اما اکتشاف منابع قابل توجه انرژی در شرق مدیترانه این منطقه را برای فرانسه حائز اهمیت کرد.
فرانسه امیدوار بود با احداث خط لوله ایستمِد (مدیترانه شرقی) که از اسراییل شروع و از بستر دریا به بندر لیماسول در جنوب قبرس و سپس به یونان و ایتالیا برسد و گاز مدیترانه را به اروپا برساند هم از وابستگی اروپا به گاز روسیه و خط لوله نورد استریم و ساوث استریم کاسته شود و هم از وابستگی به خط لوله تاناپ که گاز خزر را از طریق ترکیه به اروپا منتقل میکند.
اما طرح «وطن آبی» ژنرال جهاد یایجی و امضای توافقنامه منطقه انحصاری اقتصادی با دولت تحت حمایت ترکیه در طرابلس محاسبات و معادلات را بهم ریخت چرا که ترکیه با گسترش منطقه انحصاری اقتصادی خود تا جنوب شرقی جزیره کرت و رساندن آن به منطقه انحصاری اقتصادی لیبی در واقع امکان بلوکه کردن خط لوله East Med را در آن محدوده ۲۹ کیلومتری برای خود فراهم آورد.
طرحی که توسط دریادار جهاد یالجی فرمانده سابق نیروی دریایی ترکیه و از ژنرالهای کمالیست ارتش این کشور برای تعیین مناطق انحصاری اقتصادی ترکیه در دریای سیاه و دریای مدیترانه ارائه شد و ویژگی آن بهرهگیری از احکام دیوان دادگستری بینالمللی و نیز کنوانسیون حقوق دریاهای ۱۹۸۲ درباره عدم تخصیص مناطق انحصاری اقتصادی به جزایر است و هدفش حذف یونان از دریای مدیترانه علیرغم داشتن جزایر بزرگی همچون کرت (هراکلیون) و رودوس است و نتیجه آن تسلط ترکیه بر نیمه شمالی مدیترانه شرقی بدون لحاظ کرت ، قبرس و رودوس خواهد بود.
امری که اگر ترکیه موفق به انجام آن شود به گفته موافقان آن ۴۶۲ هزار کیلومتر مربع به قلمرو این کشور خواهد افزود.
و این همان قلمروی است که در رسانههای ترکیه به آن نام «وطن آبی» داده شده و با امضای دو قرارداد مکمل آن یعنی قرارداد تعیین حدود منطقه انحصاری اقتصادی با دولت وفاق ملی لیبی و نیز پیماننامه دفاعی-امنیتی با آن دولت ، در عمل امکان کنترل دو سوی مدیترانه شرقی را برای اردوغان فراهم آورده است.
برای حل این موضوع راهی جز سرنگون کردن دولت وفاق ملی سراج در طرابلس برای بلوک مخالف ترکیه وجود نداشت.
ماه مارس گذشته اگر چه نیروهای ارتش ملی خلیفه حفتر با حمایت تمامعیار امارات ، مصر و روسیه تا دروازههای طرابلس رسیدند اما حمایت همهجانبه ترکیه از دولت سراج باعث شد تا ورق جنگ برگردد و تا ماه می نه تنها محاصره طرابلس شکست بلکه پایگاه راهبردی الوطیه در نزدیکی مرز تونس نیز به تصرف نیروهای سراج درآمد.
دیگر خطر سقوط شهر سیرت و پایگاه الجُفری ، خطری آنی برای نیروهای ارتش ملی لیبی به رهبری حفتر بود که با ورود آشکار فرانسه به جنگ و بمباران پایگاه الوطیه توسط هواپیماهای فرانسوی که گفته شد از خاک مالی برخاستهاند ، مجددا معادله جنگ لیبی تغییر کرد و اردوغان بر خلاف تبلیغات وسیعی که خود را پیروز جنگ لیبی اعلام کرده بود جسارت حمله به سیرت را از دست داد.
اردوغان که در لیبی به بنبست خورده بود در دو ماه گذشته تلاش کرد کانون تعارض را از لیبی به مدیترانه شرقی بیاورد و با اعزام کشتی اکتشافی و حفاری عروج رییس به آبهای بین کرت و قبرس معادله قدرت را از جایی دیگر تغییر دهد.
در مقابل یونان نیز که تمامی جزایر دریای اژه و همچنین دو جزیره راهبردی رودوس و مئیس در مدیترانه را در اختیار دارد و نخستوزیر راستگرای فعلیاش کیریاکوس میچوتاکیس نیز بر خلاف سلَف چپگرایش چیپراس قصد کوتاه آمدن در برابر اردوغان را ندارد دست به نظامی کردن تمامی جزایر اژه و حتی دو جزیره مهم رودوس (روبروی مارماریس ترکیه) و نیز جزیره مگیستی (مئیس در ۲ کیلومتری آنتالیا) در مدیترانه زد و اعلام کرد زین پس طبق کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها از قانون ۱۲ مایلی آبهای سرزمینی پیروی خواهد کرد و این مقررات را برای جزایر خود در اژه و مدیترانه نیز اعمال خواهد کرد.
امری که با توجه به فاصله اندک جزایر یونان از شهرهای ترکیه در ساحل در واقع به معنای گسترش آبهای سرزمینی یونان تا خطوط ساحلی ترکیه و از بین رفتن آبهای بینالمللی لااقل در اژه خواهد بود.
همچنین میچوتاکیس در یک ابتکار عمل ، دست به انعقاد قرارداد منطقه انحصاری اقتصادی با مصر تحت رهبری ژنرال فتاح السیسی زد و مدیترانه شرقی را با مصر آنچنان تقسیم نمود که ترکیه عملا در خلیج آنتالیا محبوس شود.
با تداوم فعالیت اکتشافی کشتی عروج رییس باز هم این فرانسه بود که با اعزام ناو هواپیمابر شارل دوگل به شرق مدیترانه و انجام مانور مشترک با قبرس و یونان در آبهای بین قبرس و جزیره کرت ، توازن قوای معطوف به بازدارندگی در مقابل ترکیه را ایجاد کرد و از سوی دیگر با فشار بر مرکل آلمان را واداشت تا در حمایت از یونان موضعی صریح اتخاذ کند.
رخدادی که بنظر میرسد در رفع تحریم تسلیحاتی قبرس توسط آمریکا در هفته گذشته و همچنین اعزام بمبافکنهای این کشور به پایگاه جزیره کرت نیز تاثیرگذار بوده باشد.
و همه این دلایل بود که روز جمعه گذشته مولود چاوشاغلو وزیرخارجه دولت ترکیه را نسبت به مکرون آنچنان خشمگین کرد که دست به حملات لفظی بیسابقه علیه فرانسه و شخص مکرون زند.
به این ترتیب در بازی پیچیده خاور نزدیک و مدیترانه شرقی بنظر میرسد فرانسه توانسته است ترکیه را عقب براند و به انزوا کشاند.
امری که بدون به حرکت درآمدن جمهوریت در فرانسه ممکن نبود.
حرکتی که بیش از هر چیز وامدار بازخوانی میراث شارل دو گل است.
مردی که حتی اجازه نداد دستان متفقین که چندین سال از او و ارتش او در آن سوی کانال انگلیس پذیرایی کرده بودند به پاریس برسد.