مظلومین اهل سنت و دومین سخن با مولوی عبد الحمید : مازیار شکوری گیل چالان


بسمه تعالی
حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی
با سلام و احترام
اکنون این دومین مرقومه ای است که خدمت حضرتعالی ارسال می دارم. جسارت این جانب را مورد عفو قرار داده و با دیده اغماض و بزرگواری به عرایض این جانب بنگرید. اخبار اعدام ناگهانی جمعی از برادران اهل سنت در زندان های رژیم بر غم و اندوه افزوده است. اما آنچه بیش از پیش از اهمیت برخوردار است اینکه، شکل و محتوا جنایات اخیر خبر از آن داده و می دهد که جنایت کنونی در این حد و اندازه محدود نخواهد شد. آنگونه که به نظر می رسد جنایت اخیر پیش مقدمه ای بوده است جهت گسترش و باز تولید جنایات جدید با ابعادی خشونت بار تر. اما اکنون مسئولیت اصلی مصائب به بار نشسته بر دوش که سنگینی می نماید؟ در اولین مکتوبی که خدمت حضرتعالی ارسال شد معروض داشتم رویه تقابل بلند پایه ترین مقام مذهبی اهل سنت کشور با استبداد حاکم بر کشور طریق صحیح را طی ننموده و خیر آن است تا منش و روش در مواجهه با قدرت مسلط را تغییر دهند. آنچه را بدان بیم ناک بودیم با هزاران هزار تأسف و تأثر جامه واقعیت بر تن نموده است. اکنون بیشترین مسئولیت در قبال دفاع از حقوق اهل سنت ایران و قربانیان اخیر بر دوش حضرتعالی بار شده و می شود. مسئولیت پاسخ گویی به اعدام های اخیر هم بیش از همه متوجه شخص شما خواهد بود. چرا که:
اول: خبرهای رسیده از داخل کشور حکایت از آن دارد که شب پیش از اولین اعدام ها حضرتعالی را از زاهدان به تهران احضار و در بیت رهبری با شما به گفتگو نشسته اند. البته با نظر به اینکه قدرت مسلط، سران عمامه به سر رژیم بوده اند بر ما معلوم است گفت و گو در کار نبوده بلکه، گفت از سوی قدرت مسلط و شنود از سوی شخص شما بوده است. شاید بتوان مقبول دانست که توان ممانعت از تصمیم اتخاذ شده از سوی حاکمیت در شما نبوده است، اما اکنون که چند روزی از آن روی داد گذشته و می گذرد نیک آن است تا سکوت را شکسته و در ارتباط با دیدار در بیت رهبری گزارشی خطاب به هم وطنان ارائه دهید. بی شک منکر آن نبوده و نخواهید بود که دانستن حق شهروندان است و آن ها باید محرم پیش آمد های پشت پرده باشند تا از وقوع جنایات در پیش و پس پرده ممانعت به عمل آید.
دوم: در دی ماه سال نود و چهار زندانیان اهل سنت زندان رجایی شهر طی نامه ای سرگشاده با عنوان آخرین فریاد اهل سنت ایران بالاخص علمایی هچون شخص شما را مورد خطاب قرار داده و ضمن اعلام خبر قتل عام دسته جمعی شان استمداد طلبیده بودند. در بخشی از این نامه چنین مکتوب شده بود:
«بدین وسیله به اطلاع تان می رسانیم که رژیم ایران در پی اعدام های سریالی جوانان اهل سنت در سال های اخیر،این بار قصد دارد تمامی افراد باقی مانده زندانیان اهل سنت محکوم به اعدام زندان رجایی شهر را دفعه اعدام نماید. از این رو – بعد از یاری طلبیدن از الله تعالی- از تمامی اهل سنت ایران من جمله علما و داعیانش یاری می خواهیم تا همگی دست به دست هم داده و یک صدا فریاد اعتراض خود را این بار محکم و مؤثر بلند کرده و جلوی این جنایت تاریخی را بگیرند»
اکنون باید از بلند پایه ترین مقام مذهبی اهل سنت جویا شد که به کدامین علت از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و به فریاد مظلومانه زندانیان در بند فرعونیان وقعی ننهاده است؟ مگر این مظلومین خبر از وقوع جنایات اخیر نداده بودند؟
سوم: در همان نامه زندانیان مظلوم اهل سنت خطاب به اهل سنت و علمایی همچون شما نوشته بودند:
«اینان فرزندان شمایند که بی رحمانه به مسلخگاه کشانده شده اند تا خون پاکشان بر زمین ریخته شود. . .
آیا این بار نیز سکوت کرده و یا به اعتراضی کوتاه و بی ثمر-برای رفع تکلیف- اکتفا می کنید؟ آیا بر خود روا می دانید که جوانان شما جلوی چشم و گوش تان بر چوبه ظلم و جنایت آویخته شوند؟ آیا اهل سنت ایران عاجز گشته است از اینکه یک صدا و مصممانه خواستار توقف اعدام جوانان خود شوند و با سخنرانی ها و تحصنات و اجتماعات و اعتصابات جمعی صدای اعتراض خود را به جهانیان برسانند؟ بدانید….اگر این بار سکوت نمایید دیگر هرگز نخواهید توانست اعتراض نمایید. اگر این بار تن به ذلت داده و به قتل فرزندان خود رضایت دهید دیگر توان جلوگیری از هیچ ظلم و جنایتی را در حق خود و فرزندانتان نخواهید داشت»
جهت پیشگیری از جنایت به هشدار و طلب استمدادشان وقعی ننهادید، اما اکنون به کدامین چرایی سکوت پیشه کرده اید؟؟؟ اکنون که فاجعه رخ داده است چرا آنگونه که در نامه خود سخن از اعتصاب سراسری به میان آورده بودند اهل سنت را در اعتراض به فجایع کنونی به اعتصاب عمومی فرا نمی خوانید؟؟؟ بدانید و آگاه باشید همان گونه که در این نامه مرقوم داشته شده است اگر این بار سکوت پیشه کرده و پرده های سکوت را ندرید پس از آن دیگر هرگز نخواهید توانست از هیچ ظلم و جنایتی در حق خود ممانعت به عمل آورید.
چهارم: امکان آن می رود که سکوت حضرت مولانا به جهت پذیرش مشی و منش دیپلماتیک در قبال حاکمیت بوده باشد. اگر چنین باشد میباید همچون دفعه پیشین خدمت حضرتعالی یاد آور شویم گفتمان دیپلماتیک فقط و فقط در زمانی منتج به نتیجه خواهد شد که طرفین دعوی از وزن برابر برخوردار بوده باشند. اما در شرایط کنونی که حاکمیت در روابط میان قوا به قوه مسلط بدل شده و شهروندان به قوه زیر سلطه، مشی دیپلماتیک اثر نخواهد بخشید. چرا که در شرایط کنونی این قدرت مسلط بوده و میباشد که اراده خود را بر زیر سلطه تحمیل مینماید. همانگونه که اکنون نیز تحمیل نموده است. اگر میل بر آن دارید تا همواره مشی دیپلماتیک با حاکمیت را در دستور کار قرار دهید ابتدا می باید مقدمات واجب را برای چنین امر واجبی فراهم آورید. مقدمه واجب برای چنین امر واجبی آن است که حضرتعالی تصمیمی استوار اتخاذ نموده و با اتکا به قدرت مردمی اهل سنت رابطه قوا مبنی بر سلطه – زیر سلطه را در هم بشکنید. در چنین وضعیتی نیروی بالقوه اهل سنت ایران به نیروی بالفعل تغییر جهت داده و حاکمیت را واخواهد داشت در روابط دیپلماتیک در برابر اراده اهل سنت سر تمکین فرود آورد. این مهم اجابت نخواهد شد مگر آنکه، حضرت مولانا در جایگاه بلند پایه ترین مقام مذهبی اهل سنت عزای عمومی اعلام نموده و مناطق تسنن نشین را به اعتصاب عمومی فرا خوانند.
پنجم: اکنون مسئولیت بلند پایه ترین مقام مذهبی اهل سنت در مواجهه با حاکمیت جمهوری اسلامی بیش از پیش احساس شده و می شود. اعمال چنین مسئولیتی جز با اعلام رسمی عزای عمومی و فراخوان مناطق تسنن نشین به اعتصاب عمومی امکان پذیر نبوده و نمی باشد. چرا که، اکنون وزارت اطلاعات رژیم با صدور بیانیه ای مرحومین مظلوم را تروریست خوانده و به همکاری با جریانی با نام “توحید و جهاد” متهم نموده است. بیانیه صدر تا ذیل کذب وزارت اطلاعات در شرایطی منتشر شده است که بر ما و شما پوشیده نبوده و نیست که مرحومین و مظلومین از شرایط دادرسی عادلانه برخوردار نبوده اند. از مراحل کشف جرم تا مراحل تحقیق و دادرسی و صدور و اجرای حکم، همه و همه پشت درهای بسته صورت گرفته است. اگر اقاریر و اعترافاتی هم بوده باشد زیر شکنجه بوده که در هیچ مکتب حقوقی از جمله حقوق اسلامی محل اعتبار نبوده و نمی باشد. مضاف بر این به قطع و یقین مطلع می باشید که جریان های تکفیری و تروریستی با صدور بیانیه مسئولیت اعمال شنیع خود را پذیرفته و حتی در هنگام دستگیری هم به چنین اعمالی افتخار می نمایند. حال اگر بنا بر ادعای کذب وزارت اطلاعات رژیم اعدام شده ها از جریان های تکفیری و تروریستی می بودند لا جرم می باید در دادگاه بی هیچ ترس و واهمه ای بر اعمال تروریستی خود افتخار می نمودند و در این صورت هیچ لزومی بر آن نبود که رژیم حاکم دادگاه این عزیزان را در پشت درهای بسته و به دور از دیدگان ملت برپا نماید. علنی نبودن دادگاه ها و محرم نبودن شهروندان خود محکم ترین دلیل است که اعدام شده ها از گروه های تکفیری و تروریستی نبوده اند. در این شرایط است که اعتراض بلند و رسای حضرت مولانا که به عنوان شخصیتی صادق و عالم شناخته شده اند در راستای احقاق حقوق معدومین کارگر افتد. اما اگر حضرت شیخ الاسلام سکوت پیشه نمایند، این سکوت میتواند به مصداق تأیید حکم ظالمانه دادگاه و بیانیه سراسر کذب وزارت اطلاعات تلقی و در جهت تضییع حقوق معدومین و خانواده های داغ دارشان تفسیر و تأویل شود.
ششم: همانگونه که در فوق هم اشاره رفت فجایع اخیر میتواند به عنوان پیش مقدمه ای جهت اجرای فجایع وحشت ناک تری را در نزدیک زمانی دیگر به بار بنشاند. از این زاویه نیز مسئولیت شخص مولانا بسیار خطیر خواهد بود. به نظر می رسد هدف از اعدام های اخیر فراتر از حذف چند مخالف بوده است. گویا رژیم سعی بر آن داشته است تا با چنین توحشی جامعه ایران را مورد محک قرار داده و چنانچه حساسیت قابل توجهی از سوی مخالفان و منتقدان بروز ننمود جنایات بعدی را یکی پس از دیگری زنجیره وار عملیاتی نماید. شاهد بر این مدعا آنکه، در شب پیش از اعدام، زندانیان در قرنطینه زندان هفت تابوت خالی را نظاره گر بوده اند. نمایش این تابوت ها در قرنطینه زندان چه هدفی را دنبال می نمود؟؟؟ از همان لحظات ابتدایی اخبار وحشت به سهولت هر چه تمام تر از داخل زندان به خارج زندان راه یافته است. به نظر می رسد رژیم تعمدا از نشر چنین اخباری از اندرونی زندان به بیرونی زندان ممانعت به عمل نیاورده است تا باشد که با ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفان و شهروندان راه را برای وقوع جنایات پسین هر چه بهتر هموار و مهیا نماید. مع الوصف اگر اکنون حضرت مولانا سکوت پیشه کرده و موضع مستحکم در محکوم نمودن این جنایت ضد بشری اتخاذ ننمایند شانه از زیر بار مسئولیت خالی نموده اند.
هفتم: چندی قبل شیخ “باقر النمر” از علمای شیعه عربستان با حکم صادره از سوی مقامات صعودی اعدام شد. حضرتعالی در نامه ای به مقامات دولت صعودی خواهان لغو حکم اعدام این عالم شیعی شده بودید. حرکت حضرتعالی در راستای دفاع از حقوق انسانی یک رهبر مذهبی ستودنی بود. مضاف بر آن پس از اجرای حکم اعدام رهبر شیعیان عربستان در اظهار نظری از حرکت مقامات سعودی اظهار تأسف نموده و عنوان داشتید:
«وقتی خبر اعدام شیخ نمر را شنیدم خیلی متاثر و متاسف شدم و این باور کردنی نیست زیرا اعدام شیخ نمر به صلاح اسلام و مسلمین نبود»
اما اکنون در مقام عالی ترین رهبر اهل سنت ایران در قبال فجایع اخیری که بر اهل سنت ایران رفته است چه کرده اید و خواهید کرد؟ دکتر “سید محمد سیف زاده” که مدتی را در زندان با این عزیزان روز را به شب و شب را به روز رسانده بود پس از استماع اخبار جنایت اخیر در مقام دفاع از این عزیزان و مظلومیتشان عنوان داشت:
« خبر اعدام گروهی از هموطنان را شنیدم که بسیار تکان دهنده و تاسف بار است خاصه آنکه آنها را بشناسی و سالها بعنوان مشاور در زندان با آنان حشر و نشر داشته باشی . آنها از خیل زندانیانی بودند که در سال نود ابتدا ” القاعده ” بعد ” تکفیری ” سپس “سلفی ” و دست آخر ” داعش ” نامیده شدند . از بند سیصد و پنجاه زندان اوین تا سالن دوازده تبعیدگاه رجایی شهر نزدم می آمدند ، مشاوره حقوقی می گرفتند و عموما برایشان لایحه می نوشتم و بعضا وکیل می گرفتم ، در حد توانم که خود ، زندانی بودم از هیچ کمکی مضایقه نداشتم . شبی افسر نگهبان آمد و گفت: امروز صبح بچه های سالن ده را بردند دادگاه ، بیش از سی نفر و همه را برگرداندند ، در همان جلسه به همه حکم اعدام دادند ، خواهش میکنم بروید با آنها صحبت کنید . به سالن ده رفتم ، همه بچه های اهل تسنن جمع شدند و به گرمی با هم صحبت کردیم : از اسلام ، قرآن ، حضرت محمد ، حقوق بشر و … . یکی دو تا از بچه ها گفتند ما از اعدام نمی ترسیم ولی آنچه امروز دیدیم هیچ شباهتی به هیچ دادگاهی حتی قرون وسطی نداشت ، حق دفاع نبود ، اسامی و حکم را نوشته بودند ، ظرف حدود یک ربع این زندانی سی و هفت نفر را بردند و گفتند حکمت اعدام است و امضاء می گرفتند . خدا می داند آن شب تمام بدنم از درد و تب می سوخت و آنها را دلداری می دادم که اعدامها خواهد شکست . تعدادی از آنها قسم به خداوند متعال خوردند که در هیچ ترور و عملیاتی شرکت نداشته اند و من به صداقت و اسلامیت آنها باور و ایمان داشته و دارم . آنها از قرآن کمتر جدا می شدند ، هفته هایی که بعد از ظهر هواخوری داشتند نماز ظهر و عصر را به جماعت می خواندند و من دو سه باری با آنها نماز خواندم . رویه دلداری برای احکام غیر عادلانه روزهای بعد تا آزادیم ادامه داشت . در بین آنها بعضا از یک خانواده ، دو یا سه نفر به اعدام محکوم شده اند . ما بعنوان جریان رسمی حقوق بشری ( کانون مدافعان حقوق بشر ) با اعدام مخالف هستیم با آنکه در جریان کامل پرونده ها نیستم اما آنچه بیشتر دردآور است آن است که این محاکمات هیچ محمل و توجیه قانونی نداشته چه آنکه آنها در مرجعی غیر قانونی و غیر صالح و توسط قضاتی غیر قانونی و غیر صالح ، بدون داشتن حق دفاع کامل ، محکوم و مجازات شده اند . آنان از خیل شهیدان هستند که نهال آزادی و استقلال و دگراندیشی و حتی اسلامیت را ِآبیاری کردند . براستی به زعم قرآن مجید : بای ذنب قتلت ؟ به کدامین گناه کشته شدند ؟؟ این غم جانکاه را به ملت ایران و خانواده محترم جان باختگان عزیز تسلیت عرض نموده و بامید روزی هستم که هیچ ایرانی بلحاظ تفکر و اندیشه تحت تعقیب و مجازات قرار نگیرد»
اکنون اگر حضرت شیخ الاسلام مهر سکوت برندارند و هم چنان بر سکوت ادامه داده و پای بفشرند در دنیا و آخرت چه پاسخ خواهند گفت؟ حضرت مولانا خاضعانه از حضرتعالی تقاضا دارم تا سکوت را شکسته و موضعی در خور شأن خود، اهل سنت و آزادگان ایران اتخاذ نمایید. و الا در تاریخ ثبت و ضبط خواهد شد که سیف زاده در مقام دفاع از حقوق معدومین مظلوم بر آمد و شیخ الاسلام با سکوت خود مهر تأیید بر جنایت جنایت کاران نهاد.
ایام عزت برقرار
مازیار شکوری گیل چالان
۱۴ / ۵ / ۱۳۹۵
Bijlagen

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است