هنوز گامهای اصلی برای مشخص شدن ترکیب و سر و شکل مجلس یازدهم مانده؛ بررسی صلاحیت نامزدها توسط شورای نگهبان، تشکیل لیستهای انتخاباتی، رأی مردم در دوم اسفند و نهایتاً بررسی اعتبارنامه نمایندگان جدید در مجلس بعدی. با این چهار مرحله یعنی اینکه هنوز سیب رقابت انتخاباتی برای آرام گرفتن در جای نهایی خود باید چرخهای زیادی بخورد. اما تا همین جای کار هم صفکشیهای انتخاباتی میتواند هم پیامهای خاصی از وضعیت طیفهای سیاسی در آستانه این انتخابات داشته باشد و هم زمینه تحلیلها و تفسیرهای اولیه از حرکتهای بعدی این طیفها شود. جایی که به نظر میرسد تا همین جا هم ترکیب افرادی که نامنویسی کردهاند حداقل با انتخابات دوره قبل تفاوتهای جدی داشته باشد.
میانه روهای مستقل؛ پایان اقلیتی تعیین کننده
اولین نکته برجسته ثبتنامهای انتخابات پیش رو حضور کمرنگ مستقل های میانه رو است؛ جریانی که معدل دولت و مجلس نزدیک به آنهاست و حالا حتی در مرحله ثبت نام هم برای مجلس آینده کم فروغ ظاهر شده است. این جریان در مجلس نهم با نزدیک شدن به طیفی از اصولگرایان و در مجلس دهم با ائتلاف انتخاباتی با اصلاحطلبان و در ادامه تشکیل فراکسیونی مستقل در میانه دو مجموعه که هیچ کدام اکثریت نبودند، نبض تحولات و مناسبات پارلمان را کم و بیش در اختیار داشت. هم در مجلس نهم و هم دهم اوضاع معمولاً به کام این جریان بود آن هم در شرایطی که وزن عددی آنها هیچ نسبتی با اکثریت نداشت. حالا اما در همین ابتدای کار آنها دو لیدر اصلی خود یعنی علی لاریجانی و کاظم جلالی را خارج از میدان میبینند و در داخل بازی هم حلقه چندان پرتعدادی برای بازیسازی ندارند. آن هم در شرایطی که اصلاحطلبان گفتهاند حتی اگر لیستی دست و پا شکسته هم برای مجلس یازدهم داشته باشند، باز هم سراغ تکرار ائتلاف با آنها نمیروند. هر چند به نظر میرسد برای مجلس بعدی خواه ناخواه تک چهرههایی از این جریان همچون بهروز نعمتی، غلامعلی جعفرزاده، مهرداد لاهوتی، عبدالرضا عزیزی یا مهدی فرشادان به دلیل جایگاه و وضعیت فردی خود در حوزههای انتخابیه می توانند وارد بهارستان شوند اما موقعیت گروهی این طیف برای مجلس یازدهم جای سؤال و ابهام جدی دارد.
اصلاحطلبان؛ امید کم فروغ به اسفند ۹۸
برای اصلاحطلبان در بازی انتخابات مجلس این تبدیل به یک عادت شده که در بستن لیست با دستی بسته مواجه شوند و کارشان به مشکل و پیدا کردن چهرههای کمترشناخته شده برسد. این بار برای مجلس یازدهم اگر تیغ نظارت استصوابی هم چندان دست به کار حذف چهرههای اصلاحطلب نشود، آنها برای تهران خیلی بیشتر از یک لیست ۳۰ نفره نامزد ندارند. این در شرایطی است که در حوزههای انتخابیه کوچکتر و خصوصاً شهرستانها وضعیت این جریان محل سؤال جدیتر است. تا اینجای کار شاید شاخصترین چهره این جریان که بتواند ردای سرلیستی را بر تن کند، کسی نباشد جز مجید انصاری. سیاستمداری که دو دوره معاونت پارلمانی ریاست جمهوری و ۵ دوره نمایندگی مجلس را در کارنامه دارد. اصلاحطلبان هم مانند میانه روها تا اینجای کار لیدر دور قبل خود یعنی محمدرضا عارف را خارج از میدان رقابت میبینند. اما فرقشان این است که تا این مرحله، یعنی قبل از رسیدن به صندوق رأی نشان دادهاند که یک جریان سیاسی منسجمتر و سر و شکلدارتر هستند نه مثل مستقل ها که عموماً شبیه عناصری شاید همرأی اما پراکنده در فضای سیاسی زیست میکنند. از دیگر نامهای مطرح اصلاحطلبان که شاید اگر توسط تیغ نظارت استصوابی کنار زده نشوند، میتوانند برای شلوغتر شدن صفهای انتخابات اسفند مؤثر باشد میتوان به علی مطهری، محمدعلی افشانی، آذر منصوری، علی شکوریراد، شهیندخت مولاوردی یا ابراهیم اصغرزاده اشاره کرد. اوضاع اصلاحطلبان اما آنقدرها پیچیدگی زیادی ندارد. آنها برای رسیدن به لیست نهایی در تهران چالش چندانی بین خود تجربه نخواهند کرد اما چالش اصلی آنها این دوره شاید پای صندوق رأی باشد. مسأله برجسته درباره حضور انتخاباتی این طیف هم در قیاس با دور قبل عدم حضور پرشور چهرهها برای نامنویسی بود. تا آنجا که بخش اعظم افرادی که از این جناح نامنویسی کردهاند را نمایندگان فعلی مجلس تشکیل میدهند. همان نمایندگانی که در واقع جایگزین گزینههای اصلی رد صلاحیت شده اصلاحطلبان در دور قبل شدند.
اصولگرایان؛ صفکشی پر تعداد در انتظار توافق برای لیست نهایی
اصولگرایان اما برداشت و وضعیتی شاید کاملاً متفاوت از اصلاحطلبان داشته باشند. آنها با اطمینان کامل وارد عرصه انتخابات شدهاند و از خیلی وقت قبلتر اعتماد به نفس خود برای گرفتن اکثریت مجلس یازدهم را با رجزخوانیهای گاه و بی گاه برای رقیب به نمایش گذاشتهاند. کم نبودهاند تعداد چهرههای اصولگرایی که معتقدند مجلس یازدهم مجلس آنهاست نه هیچ جریان دیگری. اما همانقدر که آنها در فاکتور اعتماد به نفس متفاوت از رقبا ظاهر شدهاند، برای بستن لیست انتخاباتی خود هم وضعیتی متفاوت از رقبا و خصوصاً اصلاحطلبان دارند. وضعیتی که شاید حتی پاشنه آشیل آنها هم بشود. از طیف اصولگرایان سنتی به جز تک چهرههایی نظیر غلامرضا مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز و یا سید مصطفی میرسلیم چهره برجسته مؤتلفه اسلامی تقریباً نام برجستهای در این انتخابات نمیتوان یافت. آنها تا همین جا هم حذفشدگان جریان اصولگرایی برای مجلس یازدهم هستند و فقط نقشی نه چندان پررنگ در حاشیه دارند. در متن معادلات اما حضور سه جریان و طیف خودنمایی میکند؛ طیف احمدینژادیها، جبهه پایداری و نزدیکان قالیباف که علم نواصولگرایی را بلند کردهاند. از مجموع مدیران ارشد احمدینژاد حداقل ۲۲ چهره در تهران و شهرستانها برای نامزدی نامنویسی کردهاند. این البته در کنار چهرههای گمنامتر این جریان است که عموماً در شهرستانها و حوزههای انتخابیه کوچک عزم ورود به بهارستان یازدهم را دارند. آنها اصولگرایانی هستند که وارد پروژه تکفیر سیاسی رئیس دولتهای نهم و دهم نشدهاند و اگر این سالها خیلی هم نامی از او به میان نمیآوردهاند اما به راه او همچنان پایبند بودند. درعین حال نباید فراموش کرد که بسیاری از نمایندگان ادوار در مجالس هفتم، هشتم و نهم که از حامیان جدی احمدینژاد بودند بار دیگر برای حضور در کارزار انتخابات داوطلب شدند؛ از امثال حمید رسایی گرفته تا چهرهای چون سید محمود نبویان. درست بغل دست این طیف، جبهه پایداری قرار دارد. گروهی که نمیتوان از فصل مشترک آن با احمدینژادیها براحتی گذشت. امثال فریدون عباسی، محمدرضا میرتاجالدینی، سید مهدیهاشمی، رضا تقیپور و سید محمد حسینی از جمله این افراد هستند که اگر چه کارت عضویت جبهه پایداری را ندارند اما کسی هم نمیتواند منکر نزدیکی آنها با این گروه شود. ضمن آنکه در همین فصل مشترک میتوان چهرههایی چون آقاتهرانی، محمد سلیمانی و احمدی بیغش را هم یافت که رسماً در عضویت پایداریها هستند. آن طرف جریان پایداری هم گروه نزدیک به قالیباف و جریان نواصولگرایان را میتوان دید. آنها هم مانند احمدینژادیها هم با جبهه پایداری فصل مشترک دارند و هم اختلافاتی در برخی مواضع. اما مسأله اصولگرایان میتواند این باشد که هر کدام از این طیفها و خصوصاً جریان نزدیک به قالیباف آنقدر نیرو وارد میدان انتخابات کردهاند که بتوانند از دل آن یک لیست انتخاباتی دربیاورند. با این اوضاع آنها برای رسیدن به ائتلاف و لیست واحد چه خواهند کرد؟ آیا اختلافات میان آنها بر زمینههای توافق بینشان میچربد در نهایت شاهد بیشتر از یک لیست اصولگرایی خواهیم بود یا اینکه به راه دیگری خواهند رفت؟ احتمالاً سرنوشت اصولگرایان بیش از هر چیز دیگری در گرو جواب همین سؤالات باشد. سؤالاتی که البته به نظر میرسد این جریان دادن جواب قطعی به آن را موکول به مشخص شدن ضمنی نتیجه بررسی صلاحیتها کند.
روایت آماری
روایت آماری انتخابات مجلس یازدهم هم تا اینجای کار حکایت از آن دارد که شاهد رشد بیش از ۲۲ درصدی افرادی هستیم که برای نامزدی در این انتخابات نامنویسی کردهاند. دیروز جمال عرف، رئیس ستاد انتخابات کشور تعداد کل افراد نام نویسی کرده را ۱۶ هزار و ۱۴۵ نفر اعلام کرد که این رقم برای دور قبل ۱۲ هزار و ۱۲۳ نفر بود. این در حالی است که تعداد نامزدهای نام نویسی کرده برای مجلس دهم نیز در سال ۹۴ نسبت به دور نهم مجلس حدود ۶۰ درصد افزایش پیدا کرده بود. از آمارهای مهم دیگری که جمال عرف روایت کرده، آمار نمایندگان فعلی و ادواری است که قصد مجلس یازدهم را دارند.
به گفته او از جمع ۲۸۸ نماینده فعلی مجلس ۲۴۸ نفر در انتخابات نامنویسی کردهاند و ۴۰ نفر یعنی حدود ۱۴ درصد مجلس، قید دوره بعد را زدهاند. در آن طرف ماجرا اما از مجموع نمایندگان ادوار هم ۶۳۳ نفر وارد عرصه شدهاند که حدود ۴ درصد کل تعداد افرادی را که نامنویسی کردهاند تشکیل میدهند.