مرگ علیرضا رضایی طنزپرداز سرشناس ایرانی در تبعید، نه تنها باعث اندوه هموطنان او در داخل و خارج از ایران شد، بلکه بحث گستردهای را در خصوص هزینههای شخصی تبعید توسط دولتی که آزادی بیان را برنمیتابد، آن را نقض و شهروندان ایرانی را ناچار به ترک وطن خود میکند ایجاد کرد.
هادی قائمی مدیر کمپین حقوق بشر در ایران گفت: «رضایی مجبور شد ایران را ترک کند برای اینکه میخواست بنویسد و در ایران امکانش را نداشت. این هزینه وحشتناک سرکوب سیاسی است – مردم میهن خود و میهن بزرگترین استعدادهای خود را از دست میدهد.»
رضایی ۴۳ ساله در تاریخ ۶ آذر ۱۳۹۷، هشت سال پس از ترک اجباری زادگاهش ایران به دلیل فشارهای مقامات ایرانی، به دلیل حمله قلبی و در شهر لیل فرانسه درگذشت. او که طنزپردازی متبحر و آشنا برای میلیونها ایرانی بود با شوخ طبعی ریاکاری مقامات مذهبی و سیاسی ایران را با نوشتههایش به چالش میکشید.
فوران غم و اندوه ایرانیان از تلخی تبعید
مرگ علیرضا رضایی که موجب رهایی او از دردهایی شد که او با رفتن از سرزمین مادریش به دلیل سرکوب سیاسی و فرهنگی و عدم تحمل مخالف، با خود به همراه میکشید، باعث غم و اندوه شدید در میان ایرانیان در سراسر جهان شد.
حسین رونقی ملکی زندانی سابق سیاسی در توییتر خود نوشت: از وبلاگنویسهای قدیم بود، طنز مینوشت، به اجبار رفت، مجبورش کردند، وقتی اجازه ندادند آزاد زندگی کنه، آزاد حرف بزنه و بنویسه، تن به کوچ اجباری داد. میگفت بیا، به خنده میگفتم تو میای، میگفت عمرمون کفاف نمیکنه! نذاشتن بیاد، نیومد، رفت و چه داغی بر دل گذاشت و رفت #علیرضا_رضایی
بسیاری علاقه همیشگی به سرزمین مادری نوشتند که هرگز کسی که از کشورش رفته را رها نمیکند.
سعید بشیرتاش فعال سیاسی نوشت: دوست عزیزم! اشک امانم نمیدهد. دلم برای صفا و صمیتات، برای روح بزرگت و برای چشمان مهربانت، تنگ میشود. میدانم اگر میتوانستی به میهنت برگردی، به این سرعت پر نمیکشیدی.
مهرداد قاسمفر نوشت:همه ما بااین مرگ تکان دهنده همچنان در شوکیم و غافلگیری و بااین هشتگ #علیرضا_رضایی که دردمندانه نوشت #فقط_منو_ببرید_ایران بغض کردیم یابغضمون شکست؛دلمون شکست!اگرچه قبلترش هم درآخرین نگاهمون به پشت سر,به ایران,درخداحافظی آخر,شکسته بود.ولی کاش اقلا اونایی که اونجان,دلشون خوش بود.کاش!
افراد دیگری از بیعدالتی نظام حاکم ایران- نظامی که آنها را که به دلیل بیان آزاد آنها در عرصههای هنری، سیاسی و باورهای فردی آنها بازداشت و سالها زندانی میکند و آنها را مجبور به زندگی در تبعید کرده است، ابراز خشم کردند.
سامان رسولپور، خبرنگار در حساب توییتر خود نوشت: نامرئیترین و یکی از بیرحمانهترین جلوه های سرکوب همین است: انسانها را دق دادن در جایی که خودشان نمیخواهند. و ما مردمانی هستیم که جسدهایمان هم حق بازگشت به زادگاهمان را ندارند.
همچنین افراد با طرح این موضوع که کشور نیز قربانی ظلمی است که به دلیل آن بسیاری از افراد با استعداد و خلاق از زندگی در کشوری که دوستش دارند و اجازه فعالیت ازادانه را نمیدهد، محروم هستند.
مهشید سعیمی یک شهروند ایرانی توییت کرد: لعنت بهتون بیاد که آدمهای با استعداد ما به جرم بیان نظرشون یا تو زندانها باید شکنجه بکشند یا کشته بشوند یا در آرزوی دوباره دیدن وطن بمیرند. حسرت تنها ارثیه ای است که برای ملتت گذاشتی جناب جمهوری اسلامی! حسرت آزادی.. حسرت آرامش… حسرت صلح…. حسرت وطن…
برخی از نظرات غمانگیز حکایت درد و انزوای شدید شخصی دارد که به صورت همیشگی همراه تبعیدیها است.
آقازاده شهروند ایرانی در توییترش نوشت: غریب در غربت می زیند و یا غریب تر می میرند و چطور قلم را بگریانم که ما ماندگان در وطن غریب تر زندگی می کنیم، حتی به هزار ملاحظه ستم هایی که بر ما می رود در همان حنجره خفه می کنیم و هر روز زندگی را می میرانیم و روز به روز پیرتر ازسن مان ، فرسوده تر و تنهاتر می شویم
حسین دهباشی، خبرنگار، در این مورد توییت کرد: ایرانی جماعت که مهاجرت نمیکنه، فوقِ فوقاش آواره میشه، دق میکنه… پ.ن: خاک بر سر این دنیا
همه کسانی که ابزار غم و اندوه کردند الزاما با نظران سیاسی علیرضا رضایی موافق نبودند. باوجود این آنها نسبت به سیستم سرگوبگری که تحمل نظرات مخالف را ندارد اظهار تاسف کردند.
رضا یونسی شهروند ایرانی نوشت: با #علیرضا_رضایی در ایام انتخابات اختلاف نظر زیادی داشتیم.غیر از غم درگذشتش آنچه ما را غمگینتر میکند این سوال است که «اصولا چرا یک جوان برای فعالیتهای خود که حقش بوده تن به مهاجرت میدهد و در غربت فوت میکند؟»
تارا سپریفر محقق سازمان دیدهبان حقوق بشر در توییتر خود نوشت:علیرضا رضایی رو جز از خواندن پراکنده مطالبش نمیشناختم. اما #فقط_منو_ببرید_ایران زخمیه به قدمت چند نسل بر پیکر هزاران نفر که کشورشون رو به اجبار به خاطر عقیدهشون یا هویتشون ترک کردند. زخمی که هرچقدر روش رو بپوشونی و وانمود کنی رو بدن تو نیست دوباره از یه جایی ترک میخوره.
تلخی و ناراحتی درخصوص غیرممکن بودن بازگشت به ایران کرارا در اظهارنظرهای مطرح شده در شبکههای اجتماعی به چشم میخورد. درحالی که حسن روحانی از زمانی که در سال ۱۳۹۲ به عنوان رییس جمهور انتخاب شد، ایرانیان را در مورد بازگشت به کشور تشویق میکرد. او در مهرماه ۱۳۹۲ در جمع ایرانیان ساکن نیویورک گفت : «این حق طبیعی هر ایرانی است که از سرزمین خود دیدار کند. مگر ما حق داریم ایرانی را از بوی وطنش محروم کنیم؟» ایران همچنین امضاء کننده میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) است که بر طبق ماده ۴ آن هیچ کس نباید خودسرانه از حق وارد به کشور خود منع شود. با این وجود روزنامهنگاران، بازرگانان، فعالین محیط زیست و حتی افراد سیاسی پس از بازگشت به ایران دستگیر شدهاند. کیومرث مرزبان، یکی از همکاران علیرضا رضایی، مدت کوتاهی پس از بازگشت به ایران در مهر ۱۳۹۷ پس از آنکه چندین سال از بیرون از کشور زندگی کرده بود، توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شد.
نجفی تهرانی روحانی ساکن تهران در حساب توییتر خود نوشت: سرنوشت تلخ و دردناک #علیرضا_رضایی شاید سرنوشت چند میلیون ایرانی باشد که بدلایل گوناگون مجبور به ترک وطن خود شده اند و تا جمهوری اسلامی دست از لجاجت و خیره سری برندارد نمی توانند به کشور بازگردند. یکی دیگر از موارد نقض #حقوق_بشر که افراد نمی توانند محل زندگی خود را انتخاب کنند.
هادی قائمی در این مورد گفت: «ایرانیان باید بین سکوت، بیان نظراتشان و خطر زندانی شدن یا زندگی در تبعید یکی را انتخاب کنند. هیچ کدام اینها قابل قبول نیست.»
برای بسیاری از ایرانیان تبعیدی، مرگ رضایی یادآور یک حقیقت وحشتناک بود. اینکه سیاری از آنها قبل از اینکه بتوانند به خانوادههایشان و کشورشان بازگردند، میمیرند.
نوید غضنفری تهیه کننده تلویزیونی در توییتر خود نوشت: آخرینباری که مادرم را از نزدیک میدیدم و بوی آغوشش را حس میکردم گفت؛ «اگر بلایی سر من یا زبونم لال بابات اومد نزنه به سرت راه بیفتی بیای ایرون»… پیش خودم، نه مادرم که دلش بشکند، گفتم سر ما اومد چی؟ عکسهای یادگاریمان باهم، کنار هم بعد مرگهامان رو میشوند!
آمیرزا بیژن شهروند ایرانی در این مورد توییت کرد:خیلیها دارند به درستی از تراژدی مرگ علیرضا رضایی در غربت، دور از خانواده و از شهری که دوستشa داشت میگویند. بنده باید بگویم تراژدی آنجاست به سبب مجاهدت ج ا در تقسیم “رنج بیهوده” میان ایرانیان، مرگ امثال علیرضا رضایی و شاید چند صباح دیگر خیلی از ماها که ساکن غربتیم تازه جزو مرگهای
رضایی مجبور پس از سرکوب سال ۱۳۸۸ مجبور به ترک کشور شد
در زمانی علیرضا رضایی در بهمن ۱۳۸۸ ایران را ترک کرد، بسیاری از همکاران و دوستان او برای شرکت در اعتراضها به نتیجه انتخابات سال ۸۸ زندانی و بازداشت شده بودند. رضایی نتایج این انتخابات را که منجر به انتخاب دوباره محمد احمدینژاد شده را در وبلاگ خود به نقد کشیده بود.
او در مصاحبهای که در سال ۱۳۸۹ انجام داد به این موضوع اشاره کرد که او خوشان بوده که در زمان مراجعه مامورین امنیتی به منزل او برای بازداشتش در خانه نبود. پس از خروج از ایران، رضایی برای برخی رسانهها و دیگر سازمانهای خارج از ایران، مانند پارازیت در صدای امریکا، پولوتیک، روزآنلاین و شوی مگسک در موسسه توانا همکاری کرد و در کانال یوتیوب خودش نیز برنامههای طنزی را اجرا میکرد.
او در سال ۱۳۹۵ در وبلاگ خود نوشت: «من نه اصلاح طلبم نه اصلاح نطلب نه کلاً هیچ چیزى طلب نه چپ نه راست نه سر پیاز نه ته پیاز. من شخص شخیص خودمم. همان چیزى که بودم، همان چیزى که هستم، همان چیزى که امیدوارم باقى بمانم. اینکه مى گویم “امیدوارم” هم صرفاً از جهت اینکه خارج کشور زندگى مىکنم. اینجا نمىدانم از آب است یا غذا یا هوا یا چی که کافى است آدم یک ذره استعداد دیوانگى داشته باشد که سر سال به دیوار زنجیرش بکنند. البته گاهی با برخی دوستان در داخل که صحبت میکنم فکر میکنم آنها خارج کشور زندگی میکنند من داخل. در هر حال.»
دو سال پیش، چند ماه پس از بستری شدن برای مشکلات قلبی در بیمارستان، رضایی خواستار بازگشت او به ایران پس از مرگش شده بود. او در حساب توییتر خود نوشته بود: «من که مردم جسذمو از همون در پشتی فرودگاه ببرید بندازید تو بیابون خدا جک و جونورا تغذیه کنن خوشحال بشن. فقط منو ببرید #ایران.»
هرگز معلوم نخواهد شد که آیا مقامات ایران اجازه خواهند داد که بدن رضایی را به خانه بازگردانند و اگر چنین باشد، آیا مقامات از برگزاری مراسم عمومی کفن و دفن برای یکی از منتقدین حکومت جلوگیری خواهند کرد یا نه. در هر صورت علیرضا رضایی در فرانس دفن خواهد شد.