مسأله کودکان کار، علاوه بر ابعاد انسانی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادیاش یک بعد مهم دیگر دارد که شاید در نگاه کسانی که از منظر سلامت به مسائل اجتماعی مینگرند، مهمترین بعد این مسأله باشد. از این منظر، مسأله کودکان کار نه تنها یک معضل اجتماعی، بلکه یک مسأله بهداشتی قابل توجه است، که طی آن زندگی بخشی از کودکان در معرض خطرات و تهدیدهای ریز و درشت قرار میگیرد.
این مسأله بهداشتی وقتی درخور حساسیت و توجه میشود که بدانیم مطالعات مختلف در طی سالهای گذشته نشان داده اند: وضعیت سلامت کودکان کار در هر سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی به طور فاحشی بدتر از همسالان آنهاست، سه گروه بیماریهای واگیر، غیرواگیر و مشکلات عاطفی سلامتشان را تهدید میکند، شیوع آلودگی به اچ.آی.وی در میان آنها حدود ۵ درصد و ۴۵ برابر جمعیت عادی است، بیماریهای واگیر مثل هپاتیت، عفونت های انگلی روده و کچلیها در میانشان شایع است، و علاوه بر همه اینها با مسأله گرسنگی و سوءتغذیه در جدال هستند، چنانکه در یک مطالعه مشخص شده که ۵۰ درصد بیشتر از کودکان عادی از سوءتغذیه رنج میبرند و کوتاهی قدشان هم ده درصد بیشتراست.
از طرف دیگر، سلامت روانی این کودکان در همین سالهای آغازین عمر اغلب آسیب جدی دیده است، اعتماد به نفسشان پایین و سطوح متفاوتی از اضطراب را تجربه میکنند و خشونت فیزیکی به عنوان تلخترین تجربه کودکی، تجربه مشترک بسیاری از آنهاست، چنانکه یک پژوهش معلوم کرده که بیش از ۷۰ درصد کودکان کار مورد آزار جسمی والدین قرار گرفته اند.. علاوه بر همه اینها که نتیجه محرومیت و دسترسی نداشتن به حداقل های زندگی هستند، وجه غم انگیز ماجرا، قربانی تجاوز و سوء استفاده جنسی شدن این کودکان است که آن را میتوان نتیجه بلافصل رهاشدگیشان در محیط پرمخاطره و آسیبزای خیابان یا پستوی اماکن و کارگاههایی دانست که علاوه بر بهرهکشی اقتصادی، امکان سوءاستفاده جنسی و تجاوز به این کودکان در آنها وجود دارد.
و بازهم تا به عمق مسأله پی برده باشیم، توجه به این گزاره کمک کننده است که در بعد سلامت اجتماعی هم وضعیت کودکان کار بدتر از کودکان عادی است، به طوری که در حیطه مشارکت اجتماعی و انسجام اجتماعی ضعف اساسی دارند، و تنها اندکی وقوف به اهمیت این شاخصها کفایت میکند تا دریابیم، ضعف مشارکت اجتماعی و از آن مهتر عدم انسجام اجتماعیِ امروزِ این کودکان، آنها را در مسیر درافتادن به ورطه تبهکاری و انحرافات اجتماعیِ فردا قرار میدهد. در بازخوانی وضعیت سلامت اجتماعی نکته مهمی که خودنمایی میکند، نقش دو عامل جنسیت و ملیت است که مُهر تبعیض خود را بر این موضوع هم کوبیده اند و ما را در مقابل این واقعیت قرار میدهند که سطح سلامت اجتماعی کودکان دختر و مهاجر بدتر از سایر اعضای این گروه آسیب پذیر است. در واقع دو عامل دختر بودن و مهاجر بودن وضعیت اسف بارتری را برای کودکان کار رقم میزنند. اگر چه تعداد دختران در میان کودکان کار کم است، اما اکثریت کودکان کار و خیابان شهرهای ایران از میان جمعیت مهاجران هستند.