همراه شو عزیز، کین درد مشترک، جدا جدا درمان نمیشود
با آمدن دولت روحانی این انتظار را داشتم که راه نفسی باز شود و البته تا حدودی و در نسبت به گذشته، منفذی هر چند بسیار تنگ، باز گردید. اگر بگوییم وضعیت فعلی همچون دوران سیاه احمدی نژاد است، نخواسته ایم واقعیت را بپذیریم . با پذیرش تسلیم نامه ی ژنو از سوی رژیم، تا حدودی امیدوار شدم که جمهوری اسلامی گام در چارچوب های بین المللی گذاشته و به ناچار باید تا انتها برود که عمل به الزام های کمینه ی حقوق بشری، از شروط ورود به این چارچوب است. این ها را پیش تر، طی مقاله هایی نوشته بودم. با ورود هیئت پارلمانی اروپا به ایران و دیدار با جعفر پناهی و نسرین ستوده، اولین گام عملی رژیم در مسیر یاد شده برداشته شد و این در حالی بود که این دیدار از شروط هیئت بود و حکومت نیز به ان تن داده بود و به هیچ وجه آن گونه که برخی مقامات اعلام کردند، دیداری دزدکی نبود.
می رفت تا گام های بعدی برداشته شود و راه مبارزات ازادیخواهان برای تلاش های مجدانه ی خود هموار شود. اما رژیم بار دیگر تجربه ی تاریخی دوران پیش از انقلاب به ویژه فضای باز سیاسی ناشی از شعار حقوق بشری کارتریسم را به یاد اورد و کابوس انقلابی دیگر را از سر گذراند. با توجه به انباشت مطالبات و شدت نارضایتی ها، بدون تردید حرکت پیش روی مردم ایران یک انقلاب دموکراتیک تمام عیار خواهد بود و این واقعیت را دستگاه های امنیتی رژیم بیش از هر کس می دانند. این بود که به نا گاه و چون کسی که در حال دیدن کابوس وحشتناکی از خواب می پرد، دست به کار شد و بار دیگر زیر همه ی قول و قرارهای خود زد. رژیم می دانست که اگر بر توافقنامه ی ژنو بماند، ناچار است به کمینه های حقوق بشری نیز تن بدهد (و این پاشنه اشیل یا نقطه ضعف اصولی آنان است) و در آن صورت، امکان پیش گیری از موجی که به راه می افتد، نخواهد بود. به همین دلیل و با وجود نیاز شدید اقتصادی و برای کم کردن فشار های سنگین ناشی از تحریم های بین المللی، تن به اجرای توافق نامه نداد و همزمان با حمله ی همه جانبه به مخالفین و منتقدین حکومتی و فعالین حقوق بشری، از طریق تریبون های رسمی خود، عدم پایبندی به توافقنامه ی ژنو را به کرات اعلام و امروز روزنامه ی کیهان، رسما بی اعتباری آن از سوی حکومت را اعلان کرد.
حرف های متناقضی چون، مذاکره با شیطان به دلیل برخی مصلحت ها، نشانگر تغییر رویکرد، و بن بست کامل رژیم است. اگر به شیطان بودن امریکا باور دارند، پس چگونه ممکن است مصلحتی با مذاکره با شیطان بر آورده شود!؟ ان ها با این اقدامات خود، و با توجه به این که تحریم ها اثر خود بر زندگی مردم و اقتصاد بیمار حکومتی را گذاشته است، احتمالا راه مقابله را برگزیده اند که البته، اگر چه پایان آن را می دانند اما ممکن است بر راه اول، که تسلیم قهرمانانه بود، و نتیجه ی الزامی آن تن دادن به کمینه های حقوق بشری بود، ترجیح داده باشند. ضمن این که در بازی سوریه نیز، امریکا برای آنها نقشی در نظر نگرفت.
در چنین شرایطی است که بار دیگر فشار بر مخالفین و منتقدین و کوشندگان راه دموکراسی و حقوق بشر، افزایش یافت. این فشار ها بر من البته، به گونه ای است که هر اقدام، به مثابه ی تخلف از مرخصی مشروط به حساب می آید و عملا امکان هر نوع عمل از من سلب گردیده است. اما از دیگر سو، گروهها و سازمانها و شخصیت های سکولار دموکراسی خواه و فعالین حقوق بشری و دگرباشان مذهبی و همه ی ناراضیان از وضع موجود، به سرعت روند همگرایی را طی کرده و می کنند. من اگر چه عملا محبوسم اما عمیقا به چنین روندی امیدوار هستم. چه در زندان باشم یا بیرون از زندان، این همبستگی ملی راه خود را می رود و من نیز به عنوان عضوی از آن، از چنین شرایطی مشعوفم. انگار اگاهی و همبستگی تاریخی، برای رهایی و رسیدن به دموکراسی، عدالت و حقوق بشر، با نفی هر نوع تبعیض، در حال تحقق است و بی اعتنا به سرکوب و موانع، راه خود را می سازد و هموار می کند. این همبستگی حول خواست های مرحله ای به ویژه «نه به اعدام» ، «ازادی زندانیان سیاسی» و « نگرانی از معیشت مردم و تاکید بر دو ملیون تومان به عنوان کمینه ی مزد بگیران » در حال شکل گرفتن است.
این کاروان خوش خبر به ما پیام میدهد؛ همراه شو عزیز / کین درد مشترک، جدا جدا درمان نمیشود.