فرقی ندارد کجای دنیا هستی، می توانی هر جای این جغرافیای مدور باشی و کسی که انتظار داری ، پاسدار حریمت باشد، خانه امنت را گورستانت کند. نگذارد کودکی کنی و ریشه ات را بخشکاند. و فردایش بنویسند «یک کارمند اداره کل بازنشستگی کشور نیمه شب دختر ۹ ساله اش زهرا را در آغوش گرفت، او را به زیر زمین خانه اش برد، به او آب داد و بعدها در اعترافاتش گفت که به دختر خودش تجاوز کرده و با چاقوی میوه خوری سر دخترک را بریده است و هنگامی که مشغول دفن بدن نحیف دخترک در همان زیر زمین بود، همسرش سر رسید».
شاید هم تیتر بزنند« رسوایی تاجر انگلیسی که از دو دخترش هفت فرزند دارد» یا قصه جوزف فریتزل اتریشی را بخوانی و از خودت بپرسی چطور می شود ۲۴ سال در همان خانه ای که زنت، همسر قانونی ات و مادر دخترت زندگی می کند، دخترت را توی زیر زمین محبوس کنی. در یک دخمه تاریک بی پنجره و رنگ آفتاب و مهتاب را نبیند و هفت بار زایمان کند. فرزندانتان به زبان نیمه وحشی با صداهای نامفهوم حرف بزنند؟
یا حتی دیگری شیطان خویی را به حدی برساند که ۴۱ سال به دو دختر عقب مانده ذهنی اش در انزوای کامل تجاوز کند ، مادرهم علی رغم اطلاع از این راز۴۱ سال از ترس سکوت کند. راستی این زن- مادر- بابت این سکوتش از چه ترسیده؟ از مرگ؟ مرگی که آنجا پشت پلک های آن دو دختر عقب مانده هر روز سربرمی داشته و سلام می کرده بهشان تا شب؟ نه یک روز یا یک ماه یا یک سال، بلکه ۴۱ سال؟
فکر نکنید این قصه ها فقط آن سوی مرزها اتفاق می افتد؟ این سوی مرزهم بیداد می کند. با این تفاوت که این سوی مرزحق نداری در موردش بنویسی. حق نداری افشایش کنی، چون به هر حال ما یک جامعه منزه داریم. نباید چهره عمومی آن را آلوده کنیم.
متاسفانه هیچ نهاد یا مرجعی تا کنون درباره تجاوز خانگی در ایران آماری ارائه نکرده است. اساسا” در مورد تجاوز خانگی با فقر شدید منابع مواجه هستیم. قربانیان تجاوز خانگی بیش ازقربانیان دیگر، متمایل به پنهانکاری هستند چرا که با بروز چنین آسیبی مورد قضاوت قرار گرفته و چه بسا نتوانند عدم رضایتشان را اثبات کنند و با مجازات سنگسار یا اعدام مواجه شوند.
مطابق ماده هشتاد و دوم قانون مجازات اسلامی، مجازات زنای با محارم نسبی اعدام و در صورت تمایل و آگاهی طرف مقابل، سنگسار است.
قربانیان تجاوز خانگی همیشه از بهم ریختن روابط خانوادگی یا از دست دادن یکی از افراد خانواده بیمناک هستند. قضاوت در مورد باکره گی آنان هراسانشان می کند. آنان که غالبا برای ایجاد چنین رابطه ای به مرگ تهدید شده اند، به این دلیل سکوت می کنند که نقص قوانین، حتی در صورت اثبات بی گناهی شان، باعث شود مورد حمایت جامعه قرار نگرفته و منزوی شوند.
تنها آمار موجود در این رابطه در روزنامه رسالت، سال ۱۳۹۰ به نقل از رئیس انجمن آسیب های اجتماعی منتشر شد که اظهار کرده بود “۱۲۰۰ پرونده در مورد تجاوز برادر به خواهر و ۴۰۰۰ پرونده در ارتباط با تجاوز پدر به دختر تا کنون در مراجع قضایی تشکیل شده است.”
گر چه یقینا” می توان گفت این آمار به هیچ وجه واقعی و دقیق نیست و کارشناسان بر این باورند که به علت عقده های فروخورده جنسی و محدودیت های شدید اجتماعی، درصد بروز این آسیب اجتماعی بسیار بیشتر از ۵۲۰۰ مورد است.
گلناز ملک، کارشناس حوزه بیماری ها و اختلالات جنسی و روانشناسی که هم اکنون در کشور هند به صورت آنلاین، مشاوره جنسی می دهد در پاسخ به این سوال که « تفاوت اثرات روانی و فیزیکی تجاوز خانوادگی در مقایسه با سایر انواع تجاوزها چیست؟» می گوید:
تجربه تجاوز یا هرشکلی از آزار جنسی، به شکل کلامی، نمایش اندامهای جنسی، لمس بدن یا برهنه کردن فرد و مجبور کردنش به لمس اعضای جنسی، … در محیط خانه و از سوی اعضای خانواده و فامیل، مشخصات متفاوتی با سایر انواع تجاوز دارد که باعث میشود اثرات روانی متفاوتی هم بر قربانی بگذارد.
چه مشخصه ای در آزار جنسی خانگی آن را آزار دهنده تر می کند؟ یکی از مشخصات تجاوز خانوادگی، تکرارشوندگی آزار جنسی است. کسانی که تجربه آزارجنسی خانگی را دارند معمولا” این تجربه دردناک طی سالهای متمادی برایشان به دفعات تکرار شده است. این افراد در مقایسه با کسانی که در مکان عمومی و از سوی فردی غریبه، آزار را به دفعات محدود تجربه میکنند طبعا” آسیب بیشتری می بینند.
تحقیقات نشان می دهد که تعداد دفعات آزاردیدگی، نسبت مستقیمی با میزان ترومای ایجاد شده در فرد دارد. برای همین میزان آسیبدیدگی جسمی و روحی میان کسانی که تجربه خشونت جنسی خانگی را در خانه تجربه میکنند بیشتر است.
چرا غالب قربانیان تجاوز جنسی خانوادگی احساس ناامنی و اضطراب را تجربه می کنند؟ مسئله اینجاست که محیط خانه در دوران کودکی تنها محیط امن فرد شناخته میشود و افراد خانواده و فامیل کسانی هستند که فرد با آنها پیوندهای عاطفی دارد. تجربه تجاوز از سوی کسانی که قرار است حامی و مراقب فرد باشند، آن هم در فضایی که تنها مامن کودک به شمار می رود، بسیار مخربتر از تجربه تجاوز فرد غریبه است.
چرا غالب آزار دیده گان تجاوز خانگی در این مورد سکوت می کنند؟ به اعتقاد کارشناسان بسیاری از آنان تا مدتها حتی نمی دانند که مورد ظلم قرار گرفته و قربانی ماجرایی شده اند. ترس و فلج شدن روانی، احساس گناه از این که «شاید اگر لباس پوشیده تری به تن می کردم» یا «رفتار فاصله دارتری در پیش می گرفتم» این اتفاق رخ نمی داد، اضطراب از بهم ریختن اوضاع و احوال خانواده در این سکوت و مدارا و پرده پوشی مداخله دارد.
فرد تجاوز دیده تا مدتها از دست متجاوز خشمگین است و البته بخشی از این خشم را هم متوجه خودش می کند از این بابت که نتوانسته به درستی از خودش مراقبت کند.
تجاوز جنسی به عضوی از اعضای خانواده ممکن است در اثر بیماری نیز باشد به عنوان مثال بیماری جنسی پدوفیلیا یا میل به رابطه جنسی با کودکان یکی از عوامل تجاوز خانگی پدران به دختران یا رفتارهای نامتعارف آنان با کودکان دختر معرفی شده است.
نازنین که هم اکنون ۳۰ ساله و مادر دو فرزند است و از سن ده سالگی مورد تجاوز پدرش قرار می گرفته درباره این تجربه تلخ می گوید: اوایل می دیدم پدرم به شکل ویژه و افراطی به من توجه دارد و محبت می کند. به هر حال در خانواده پرجمعیتی مثل ما این مسئله متعارف نبود. بعدها دیدم که وقتی کسی خانه نیست به تنم دست می کشد و مرا به شکلی کاملا غیر طبیعی می بوسد. هر بار که به حمام می رفتم به یک بهانه به حمام سرک می کشد. بعدها وقتی عاقل تر شدم متوجه شدم که پدرم هر بار که من می خواستم حمام کنم آبگرمکن را دستکاری می کرده تا بهانه ای برای ورود به حمام داشته باشد چون آبگرمکن پشت یک پستو در داخل حمام قرار داشت. من نمی دانستم چه اتفاقی دارد می افتد؟ می ترسیدم و حتی شبها از ترس تا صبح خوابم نمی برد از این می ترسیدم که مبادا پدرم که مرد خشنی بود، از ترس برملا شدن این رابطه مرا با بالشم خفه کند. به همین دلیل هم این راز را در دلم نگه داشتم و سکوت کردم. اما او چند سال بعد وقتی بزرگتر شدم، نه به اندازه ای بزرگ که زن و بالغ شده باشم، شب ها به رختخوابم می آمد و با من رابطه مقعدی می گرفت. برای من خیلی دردناک بود و تا مدتها از اثرات جسمی این رابطه بیمار و رنجور بودم و حتی از پارگی شدید مخاط مقعد و خونریزی رنج می بردم به حدی که نمی توانستم به درستی و راحتی بنشینم یا دفع مدفوع کنم ولی جرات نمی کردم با کسی در این مورد حرف بزنم.
اما محسن مالجو، کارشناس ارشد مطالعات زنان و استاد دانشگاه که در این مورد دست به مطالعات و تحقیقات تخصصی زده ، میزان رخداد تجاوز جنسی برادر به خواهر را بیشتر از تجاوز پدر به دختر می داند، ولی می گوید که میزان گزارش دهی تجاوز جنسی پدر به دختر بیشتر از تجاوز برادر به خواهر است.
او در این مورد می گوید: رابطه جنسی برادر با خواهر کمتر گزارش میشود، چراکه معمولا” در سنین نوجوانی و بلوغ شکل میگیرد، خواهر و برادر هم سن و سال هستند، رابطه ممتد و همیشگی نیست و رابطه به خاطر کنجکاویها و محدودیتهای جنسی به وجود میآید، به همین دلیل هم معمولا” راحتتر فراموش میشود و شاید مورد بخشش قرار گیرد.
از سوی دیگر والدین نیز وقتی متوجه تجاوز برادر به خواهر می شوند به دلیل ترس از مجازات فرزندان، میکوشند در درون خود قضیه را حل و فصل کند. بنابراین با وجود این دلایل، امکان گزارش دهی رابطه جنسی برادر با خواهر، کمتر از پدر با دختر است.
گر چه در نهایت نمی توان به علت فقر شدید منابع و آمار و سکوت مطلق دست اندرکاران قضایی در این مورد حکم قطعی صادر کرد. چرا که همان طور که می بینیم نتایج تحقیقات آقای مالجو با تنها آماری که در سال ۱۳۹۰ توسط روزنامه رسالت مبنی بر وجود ۱۲۰۰ پرونده تجاوز پدر به دختر و ۴۰۰۰ پرونده تجاوز برادر به خواهر در تعارض است.