نظامالدین قهاری، از دوستان نزدیک دکتر کاظم سامی، در سال ۷۸ به نشریه «پیام هاجر» گفته بود که «قاتل، همسر سامی را در اتاق دیگری حبس میکند، اما او پس از یک ساعت با شکستن شیشه اتاق خود را رها میکند و شوهرش را که غرق در خون بوده، به بیمارستان میرساند». او موقعیت مکانی قتل را هم چنین توصیف کرده بود: «از آنجا که خانه دکتر سامی در طبقه بالای مطب بوده، همسرش با شنیدن فریادهای او به اتاق مطب میرود که با سر شکافتهشده دکتر مواجه میشود».
روایتی دیگر هم از قتل کاظم سامی وجود دارد. گفته میشود که نخستین ضربه قاتل هنگامی به سر او وارد شد که روی دسته کاغذهای نسخه خم شده بود و احتمالا مشغول نوشتن نام و مشخصات و نوع بیماری قاتل بوده است. قاتل از این فرصت استفاده کرده و ابتدا از جلو ضربهای به سامی وارد کرده است و سپس پشت صندلی رفته، از پشت گردن او را محکم گرفته و چهار ضربه به سر او زده است که به هر دو نیمه جمجمه و مغز اصابت کرده و جراحات شدیدی وارد کرده است. سامی برای دفاع از خود دستش را بالای سر برده و بهاینترتیب دست او هم زخمی شده و پیش از آنکه از پای درآید دوبار فریاد زده است.
از مبارزه تا وزارت.
اما کاظم سامی که بود و چرا در چنین روزی در مطبش به قتل رسید؟ دکتر کاظم سامی نخستین وزیر بهداشت پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و رهبر جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) بود. هنگامی که به دلیل طولانیشدن فعالیتهای زیرزمینی، بسیاری از فعالان سیاسی قادر به ادامه فعالیت نبودند و نهضت مقاومت ملی به مرور از میان رفته بود، او هستهای از جوانان و دانشجویان را برای روز مبادا حفظ کرد و با ایشان جلسات متعدد برگزار میکرد تا روح مبارزه علیه نظام پهلوی زنده نگه داشته شود. سامی همچنین پیش از انقلاب مسئولیت ارتباط و سازماندهی دانشجویان مقیم خارج از کشور را برعهده داشت. او همچنین در کانون نشر حقایق اسلامی به مدد فعالیتهای دکتر شریعتی راهی تقریبا مشابه کوششهای دینی بازرگان و طالقانی و همفکرانشان را در تهران پی گرفت و همواره در تلاش بود تا همان مبانی فکری بازرگان؛ یعنی معرفی اسلام اصیل، متکی بر آزادی و عدالت را مستقر کند.
از همین منظر بود که تعدادی از شخصیتها، از جمله سامی از جلسات کانون به نهضت خداپرستان سوسیالیست و سپس جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) پیوستند. جناح رادیکال حزب مردم ایران در نخستین کنگره این حزب در خرداد سال ۴۲ طرح مبارزه قهرآمیز با رژیم و تغییر مشی جبهه ملی را به وسیله دکتر کاظم سامی و دکتر حبیبالله پیمان مطرح کردند که با مخالفت اکثریت روبهرو شدند و در نخستین کنگره حزب مردم ایران مورد قبول قرار نگرفت؛ ازاینرو کار مخفی این گروه برای پایهگذاری جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) آغاز شد. جاما در سال ۴۲ تأسیس شد و به جذب نیرو و گسترش فعالیتها پرداخت و بهسرعت اکثر جوانان حزب مردم ایران و بعضی دیگر از فعالان وابسته به جبهه ملی در تهران و چند شهرستان جذب آن شدند و با هدف براندازی نظام سلطنتی فعالیت کردند.
با پیروزی انقلاب، سامی بهعنوان وزیر بهداری در کابینه مهندس بازرگان به فعالیت پرداخت. دکتر سامی نخستین وزیر بهداری بعد از انقلاب بود که ضمن قبول این پست، مسئولیت حدود ۳۰ واحد درمانی دیگر را برعهده گرفت و به ادغام واحدهای مشابه و کاهش بوروکراسی و حذف مخارج زائد پرداخت. ۲۳ تیر سال ۵۸ (پنج ماه پس از انقلاب) دکتر سامی، وزیر بهداری دولت موقت، طرح «طب ملی» را در اجتماع مدیران بهداریهای سراسر کشور که در شهر مشهد برگزار شده بود اعلام کرد که به موجب آن هزینه دکتر، دارو و درمان همه ایرانیان از سوی دولت تأمین و تأسیس بیمارستان غیردولتی غیرقانونی میشد. این طرح، مراجعه داوطلبانه مردم به مطب خصوصی پزشکان را در ساعات غیراداری منع نمیکرد. در مقدمه طرح آمده بود که تندرستی و درمان رایگان حق مردم است. دکتر قبل از استعفای دولت موقت در ۱۴ آبان سال ۵۸ چندینبار استعفای خود را بهخاطر نارساییها و کمبودها و دخالتهای بیمورد، تقدیم مهندس بازرگان کرده بود که در نهایت چند روز زودتر از ۱۴ آبان استعفا داد و مورد پذیرش دولت بازرگان قرار گرفت. دکتر سامی در ۵ بهمن سال ۵۸ در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران نامزد شد که با نتیجهای ضعیف نفر ششم انتخابات شد. پس از آن در ۲۴ اسفند سال ۵۸ وارد کارزار انتخابات نخستین دوره مجلس شد و با کسب آرای مورد نیاز توانست بهعنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شود. سامی پس از پایان دوره نخست مجلس شورای اسلامی تا پایان عمر هیچ مسئولیت سیاسیای نداشت.
در دامگه مرگ
سامی در نهایت در آذر سال ۶۷ در مطب خود به قتل رسید. اکبر هاشمیرفسنجانی در کتاب خاطراتش درباره روز واقعه گفته است: «ساعت هفت صبح به مجلس رسیدم. در جلسه علنی قبل از دستور، مرگ دکتر سامی را تسلیت گفتم. در مطبش توسط شخص ناشناسی با چاقو ترور شده و پس از انتقال به بیمارستان و کارگر واقعنشدن معالجات فوت کرده است. رسانههای خارجی با شیطنت به گونهای صحبت میکنند که نظام را متهم به قتل او کنند. آیتالله منتظری هم پیام مفصلی به پدرش دادهاند». هاشمی در نطق پیش از دستور مجلس گفته بود: «قتل ناجوانمردانه آقای دکتر سامی را به خانوادهشان تسلیت عرض میکنم. آقای دکتر سامی از نمایندگان دوره اول مجلس و وزیر بهداری جمهوری اسلامی پس از انقلاب بودند. از نیروهای انتظامی و اطلاعات و امنیت بهطور جدی میخواهیم که این قتل مشکوک را حتما پیگیری کنند که کشف بشود؛ چون در این جریان سرنخ یک شیطنتی به چشم میخورد». خبرگزاری جمهوری اسلامی روز ۲۵ آذر سال ۶۷ به نقل از علیاکبر محتشمیپور، وزیر کشور، خبر داد که محمود جلیلیان قاتل کاظم سامی بوده و در حمام «برلیان» اهواز خودکشی کرده و مرده است. وزیر کشور وقت گفت که قاتل زمانی که کاظم سامی مسئولیت هلال احمر را برعهده داشت، از این سازمان اخراج شده بود.
همچنین هاشمی در خاطرات روز ۱۱ آذر نوشته است: «آقای محتشمی تلفنی اطلاع داد که قاتل دکتر سامی را دستگیر کردهاند و مجددا اطلاع داد که شناخته شده ولی فراری است و دستگیر نشده است».
به عبارت دیگر دو هفته پیش از مصاحبه محتشمیپور، ردپای قاتل سامی کشف شده بود، اما آنچه هاشمی به ماجرای قتل سامی افزوده، از خاطرات روز شنبه ۲۷ اسفند قابل برداشت است: «آقای موسویاردبیلی گزارش داد که در پزشکی قانونی در صحت ادعای خودکشی قاتل دکتر سامی تردید به وجود آمده و احتمال اینکه باندی بودهاند و او را کشتهاند و کشتهاش را حلقآویز کردهاند، وجود دارد. قرار شد پیگیری شود تا حقیقت مکشوف گردد».
قهاری، دوست دیرین سامی و عضو شاخص جاما هم در گفتوگویی گفته بود: «این پرونده (قتل سامی) هنوز باز است و قتل خود قاتل هم مسئلهدار بود. به دلیل اینکه قاتلی که خودش را دار زده بود، قبلا کشته شده بود، قاتل هفتتیر داشت و راحتتر میتوانست خودش را بکشد تا اینکه دار بزند و طناب پاره شود و دوباره گره بزند». قهاری همچنین در گفتگو با مجله «پیام هاجر» درباره تردیدهای مربوط به خودکشی قاتل سامی گفته بود: «قاتل هیچ سابقه آشنایی قبلی با دکتر نداشته است. آن موقع گفتند به دلیل اینکه دکتر سامی، اوایل انقلاب قاتل را از جمعیت هلال احمر پاکسازی کرده، او هم انتقام گرفته است، اما این پاکسازی مربوط به دکتر سامی نبود. ایشان ریاست عالیه داشت و پاکسازی را گروه دیگری انجام میداد. این شخص دوباره به کار دعوت میشود و توسط مدیریتهای بعدی باز هم پاکسازی میشود. پس مسئله شخصی نمیتواند باشد، چون دیگران بیشتر و بهطور مستقیم در پاکسازی او دست داشتند». محتشمی، وزیر وقت کشور، قاتل سامی را محمود جلیلیان معرفی کرده است؛ شخصی که در سال۱۳۵۹، زمانی که دکتر سامی ریاست سازمان هلال احمر را بهعهده داشت، از این سازمان اخراج شده بود. برخی مقامات وقت اعلام کردند که انگیزه قتل، شخصی و انتقامجویانه بوده است. همچنین اعلام شد که قاتل تعادل روانی نداشته است.
اکبر اعلمی، نماینده پیشین مجلس که در آن زمان معاون مدیرکل امور انتظامی وزارت کشور بوده، با دیدن پرونده سامی، شش شبهه را در آن میبیند. بهگفته او مقامات قضائی و مسئولان امنیتی و انتظامی قاتل سامی را یک «بیمار روانی» دانسته بودند که خود را حلقآویز کرد. به هر حال در قتل دکتر سامی هنوز هم ابهام وجود دارد و چند نکته در این پرونده مشخص نیست؛ نخست آنکه انگیزه معلوم نیست و از سوی دیگر نحوه مرگ قاتل هم مشخص نیست.
فرارو