با تسلط کامل طالبان بر افغانستان، بار دیگر صفحه سیاه دیگری در تاریخ منطقه ما گشوده شد. با ترک نیروهای امریکا و غرب از افغانستان، دولت و ارتش پوشالی آن کشور با وجود داشتن نفرات بسیار بیشتر و تجهیزات جنگی مدرن بدون هیچ مقاومتی در برابر حملات گروه طالبان تسلیم و قدرت را به آنها واگذار کردند.
افغانستان از زمان ورود نیروهای شوروی در دسامبر ۱۹۷۹ به این کشور در حمایت از رژیم کمونیستی کابل و سپس مقابله غرب با شوروی با استفاده از نیروهای مجاهدین، عرصه رقابتها و کشمکشهای قدرتهای بزرگ و منطقهای مانند پاکستان، عربستان، کشورهای حاشیه خلیج فارس و ایران بوده است، رقابتهایی که آرامش را از مردم این کشور سلب و از روی کار آمدن دولتی با ثبات با ریشههای مردمی جلوگیری کرده است.
رونالد ریگان، رئیس جمهور آمریکا، اشغال نظامی افغانستان را فرصت مناسبی برای تبدیل افغانستان به باتلاق ارتش سرخ تشخیص داد و به یاری نیروهای ضد کمونیست در افغانستان برخاست. متحدان منطقهای آمریکا بخصوص مصر و عربستان و پاکستان نیز به این کارزار پیوستند. از اینجا راه اسلامگرایان افراطی برای مهاجرت به افغانستان به منظورِ “جهاد” علیه کمونیستها هموار شد.
پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان در ۱۹۸۹، مجاهدان افغان به حملات خود علیه دولت کمونیستی کابل ادامه داده و در سال ۱۳۷۱ (۱۹۹۲) قدرت را به دست گرفتند. بدین ترتیب هفت گروه مجاهد افغان بر اساس توافقنامهای بر کابل مسلط شدند تا رهبران آنها قدرت را به نوبت دست به دست کنند. آنها، اما با هم کنار نیامدند و با یکدیگر وارد نبرد شدند که نتیجۀ آن سازمانیابی بخشی از تندروترین آنها در سایۀ حمایت سازمان اطلاعات ارتش پاکستان تحت عنوان طالبان بود. در طول جنگهای داخلی، طرفین نزاع به طور گستردهای حقوق بشر و حقوق زمان جنگ را پامال نموده و سبب هلاکت یا آوارگی هزاران تن افراد غیرنظامی شدند.
بدین ترتیب، گروه موسوم به طالبان با کمک و پشتیبانی همهجانبه پاکستان در ۱۹۹۶ کابل را تصرف، نجیبالله را اعدام و حکومت “امارات اسلامی” در افغانستان اعلام کرد. این حکومت شهروندان کشور به ویژه زنان را از حقوق و آزادیهای مدنی و اساسی محروم، فشار و اجبار دینی را برقرار و بسیاری از ارزشها و میراثهای فرهنگی کشور را نابود ساخت.
پس از حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ ، یعنی هنگامی که ایالات متحده آمریکا ائتلافی بینالمللی بر ضد تروریسم تشکیل داد و به افغانستان حمله کرد تصور غالب این بود که بزودی ایالات متحده قادر خواهد بود در یک عملیات فشرده و کوتاه مدت شیرازه حکومت طالبان را از هم بپاشد، نظام جدیدی را در افغانستان مستقر نماید و سایه جنگ و ناامنی را از سر مردم افغانستان برچیند. ولی آنچه اتفاق افتاد فروپاشی حکومت طالبان بود و نه فروپاشی طالبان در افغانستان.
در پی تصمیم ترامپ به بازگرداندن نیروهای امریکایی از افغانستان، از اکتبر سال ۲۰۱۸ مذاکراتی میان نمایندگان دولت ایالات متحده و طالبان در دوحه، پایتخت قطر صورت گرفت که طی آن موافقتنامهای میان دو طرف برای خروج نیروهای امریکا از طرفی و توقف حملات طالبان و مذاکره با دولت افغانستان امضا شد، که عملا ثمری در بر نداشت. کمی قبل از امضای موافقتنامه در ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ در بیانیهای که از سوی ایالات متحده و حکومت افغانستان صادر شد، اعلام گردید که ایالات متحده و نیروهای ناتو در مدت ۱۴ ماه از افغانستان خارج خواهد شد.
اینک، با روی کار آمدن بایدن، رییس جمهور جدید ایالات متحده، این تصمیم در آستانه بیستمین سالگرد حمله ۱۱ سپتامبر در حال به اجرا در آمدن است.
شکست آمریکا در ایجاد ارتش و پلیس پایدار افغانستان و دلایل سقوط آنها در مقابل طالبان احتمالا سالها توسط تحلیلگران سیاسی و نظامی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ابعاد اساسی مسئله اما روشن است و بیشباهت به آنچه در عراق رخ داده است نیست. این نیروهای «تو خالی» هرچند به مدرنترین سلاحها مجهز باشند، اما تا حد زیادی از عنصر اصلی که همان انگیزه برای جنگیدن است خالی هستند. نزاع بیپایان گروههای سیاسی در کنارِ اختلافات قبیلهای و سنتی جامعۀ افغانستان، استفاده از زور برای تغییرات سریعِ فرهنگی و اجتماعی و بالاخره مداخله قدرتهای خارجی و منطقهای از جمله عواملی هستند که افغانستان را به این روز سیاه نشاندهاند.
رژیم ظاهرا مدرن اما فاسد افغانستان عاری از شاخصههای دموکراسی و به طور کامل به حضور امریکا و نیروهای ناتو در کشور متکی بود. با این وجود، رهبران فاسدش، متوهم از قدرت پوشالی خود بر خروج امریکا اصرار میورزیدند و هنگامی که این کار صورت گرفت پا به فرار گذاشتند.
در گزارش سالیانه شفافیت بین المللی در ۲۰۱۷ ، افغانستان رده چهارم را از نظر فساد اداری اشغال نموده است.
بسیاری از فعالان سیاسی افغانستان معتقدند طالبان بدون همکاری و حمایت پاکستان و جمهوری اسلامی نمیتوانست حملات نظامی به این گستردگی انجام دهند. پشتیبانی علنی سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی از این گروه وحشی زنستیز یکی از عوامل تضعیف نیروهای معتدل در افغانستان و تشویق و تشجیع آدمخواران موسوم به طالبان بوده است.
جمهوری اسلامی میتوانست با پشتیبانی سنجیده از دولت افغانستان جای خالی نیروهای غربی را پر کند. لکن، به دلیل اینکه این دولت را غربگرا میدانست ترجیح داد که از همپالکیهای خود، طالبان، حمایت کند که در واقع یک دهنکجی دیگر در برابر غرب بود.
زمامداران جمهوری اسلامی، همان طور که عملا هم نشان دادهاند، هیچ گاه وجود یک دولت کارآمد و با ثبات در افغانستان و عراق را بر نخواهد تابید.
ما جنایات ضدبشری طالبان عیله شهروندان بی گناه افغانستان را محکوم و عاملان مستقیم و حامیان آنها را در برابر جامعه بینالمللی مسئول میدانیم.
در شرایط حاضر، از مراجع دولت ایران میخواهیم که حداقل هشداری در مورد رعایت حرمت خانوادههای مغلوب به همپالکیهای افغانی خود بدهند.
جبهه ملی ایران- اروپا (سامان ششم) ضمن ابراز همدردی با ملت دوست افغانستان، عملکرد نیروهای غربی در رها کردن افغانستان به حال خود و سیاست جمهوری اسلامی و پاکستان را در تشویق و حمایت از طالبان، این نیروی واپسگرای خطرناک، به شدت محکوم میکند.
زنده باد آزادی
زنده باد دوستی ملتها
۲۹ مرداد ۱۴۰۰ برابر با ۲۰ اوت ۲۰۲۱