بحران برجام که با خروج آمریکا از این توافقنامه در اردیبهشت سال گذشته شروع شد، با اقدامات ایران در دو سه ماه اخیر، یعنی کاهش تعهداتش در برجام وارد مرحله تازهای شده و فروپاشی کامل این توافقنامه منتفی شمرده نمیشود. در چنین شرایطی سه کشور اروپایی طرف برجام و نیز مسئولان سیاست خارجی اتحادیه اروپا به شدت به تلاش افتادهاند جلوی تخریب بیشتر برجام را بگیرند و روند تنش را متوقف و در صورت امکان معکوس کنند.
برای این طرفهای برجام، فروپاشی آن، لطمهای حیثیتی و اعتباری است، زیرا که توافقنامهای را که ۱۲ سال برایش وقت و تلاش صرف کردهاند به یک باره نابود میشود و جهان نه صرفا در سیمای آمریکا، که در سیمای کل غرب طرفی کاملا مطمئن برای عقد توافق و قرارداد نخواهد دید. این نیز هست که فروپاشی برجام شاید صرفا دوباره ایران را به راه دستیابی به ظرفیتهای هستهای تا مرحله ساخت بمب اتمی سوق ندهد، بلکه سایر کشورهای رقیب در منطقه را نیز برای حفظ توازن قوا یا حفظ برتری کنونی خویش به اقداماتی مشابه و فراتر رهنمون شود. بدتر از اینها گزینهای است که آمریکا و اسرائیل و متحدان آنها در منطقه خروج ایران را از برجام برتنابند و از تشدید تلاشهای اتمی ایران محمل و دستمایهای برای اقدامات نظامی ولو محدود علیه این کشور بسازند، اقداماتی که شاید محدود نماند و میزانی از بیثباتی، تشدید خشونت و آواراگی را در منطقه دامن بزند که تبعاً سرریزکردن آن به درون همسایه دیوار به دیوار خاورمیانه، یعنی اروپا امر بعیدی نیست. تجربه جنگ داخلی سوریه و تاثیر بیثباتی و آوارگی ناشی از آن بر اروپا، هنوز تازه است.
این که فرانسه در میان سه کشور اروپایی فعالیتهای فشردهتر و بارزتری برای کاهش تنش بر سر برجام دارد و تنها ظرف همین دو سه هفته اخیر مشاور ارشد امانوئل مکرون دو بار به تهران سفر کرده است دلایل خاص خود را دارد.
مشکلات آلمان و بریتانیا
آلمان در میان سه کشور یادشده دولتی ائتلافی دارد که به رغم ارزیابی نظری واحد نسبت به صلح و ثبات در خاورمیانه و منافع اقتصادی ناشی از مناسباتی گسترده با ایران، در زمینه سیاسی و دیپلماتیک رویکرد یکدستی نسبت به این کشور در آن وجود ندارد. به خصوص بخش دمکرات مسیحی ائتلاف حاکم آلمان به رهبری آنگلا مرکل، بر خلاف دوران هلموت کهل روی سیاست ضداسرائیلی جمهوری اسلامی حساسیت معینی دارد و از این رو تماسها و ارتباطات گستردهای با محافل سیاسی ایران ندارد؛ صدراعظم آلمان تا کنون از هرگونه ملاقات و تماس با حسن روحانی چه در آلمان و چه در خارج از آن امتناع کرده است. بخش سوسیالدمکرات دولت آلمان تا حدودی مناسبات بهتری با جمهوری اسلامی دارد، وزرای خارجه که همگی در سالهای اخیر عضو این حزب بودهاند سفرهای متعددی به ایران داشته اند و در حصول برجام هم نقشی فعال بازی کردهاند. با این همه با توجه به تفاوت یادشده، آلمان در ایفای نقش میانجیگری در بحران برجام لزوماً از امکانات و ظرفیتهای فرانسه برخوردار نیست، به خصوص که مناسبات میان برلین و واشنگتن به دلایل مختلف اقتصادی و دیپلماتیک به خوبی و گرمی روابط پاریس و واشینگتن نیست. سترونماندن سفر یک ماه پیش هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان به تهران که هیچ نتیجهای از آن برای کاهش تنش حاصل نشد را هم تا حدودی در همین چارچوب میتوان جا داد.
بریتانیا هم درگیر بحران برگزیت و خروج از اتحادیه اروپا و حدی از بیثباتی در فعالیتهای دولت است که تبعا کار فشرده بر روی بحران برجام را تا حدودی مانع میشود. ضمن این که لندن گرچه در بحران برجام تا کنون دستکم به لحاظ سیاسی نه در کنار متحد تاریخی خود، یعنی واشنتگن که در کنار پاریس و برلین ایستاده و از بقای برجام دفاع کرده است، ولی قوتگیری بیشتر نیروهای هوادار برگزیت در حزب محافظهکار حاکم که در برآمد بوریس جانسون به عنوان نامزد رهبری حزب و نخستوزیری بریتانیا بروز پیدا کرده دستکم در برخی از موضعگیریها نزدیکشدن به مواضع دولت ترامپ و واکنشهای کم و بیش تند ایران را به دنبال داشته است. به علاوه اختلافات سابقهدار و جدیدتر میان بریتانیا و ایران، از جمله بر سر مسائلی مانند حبس نازنین زاغری یا توقیف کشتی در جبلالطارق و … هم، مناسبات دو کشور را با حدی از تنش و سردی آلودهاند. میتوان انتظار داشت که به رغم مناقشهای که بر سر گزارشهای سفیر بریتانیا در آمریکا این روزها میان لندن و واشنگتن درگرفته، به قدرترسیدن احتمالی بوریس جانسون در حزب محافظهکار و در راس دولت با توجه به رابطه تنگاتنگی که او با دونالد ترامپ دارد اختلافات میان ایران و بریتانیا اگر افزوده نشوند، کاهش هم نیابند و در مجموع لندن در زمینه برجام هم بیش از اروپا با واشنیگتن دمساز شود.
فرانسه در قیاس با آلمان و بریتانیا برای تحرکات دیپلماتیک و میانجیگری احتمالی میان تهران و واشنگتن از موقعیت و شرایط بهتری برخوردار است
نقاط ضعف و قدرت فرانسه
در این میان، فرانسه در قیاس با آلمان و بریتانیا برای تحرکات دیپلماتیک و میانجیگری احتمالی میان تهران و واشنگتن از موقعیت و شرایط بهتری برخوردار است. این کشور به رغم مواضع بعضا سرسختانهاش در جریان مذاکرات منتهی به برجام که در قیاس با دولت اوباما هماهنگی بیشتری با اسرائیل و عربستان داشت و به رغم مناسبات تنگاتنگی که با عربستان و امارات دارد و هر جا که حتی در دوران پس از برجام هم، پای انتخاب میان ایران و عربستان در میان آمده، معمولا کفه موضعگیری پاریس به سوی ریاض چرخیده، ولی در قیاس با متحدان اروپاییاش باز هم در مجموع روابط به نسبت بهتری با تهران داشته است.
ورای نگرانیهای یادشده از شکست کامل برجام، شرایط کنونی برای فرانسه در عین حال موقعیتی هم برای برآمد قویتر در عرصه بینالمللی، اروپا و خاورمیانه است، در راستای همان شعارهایی که امانوئل مکرون در کارزار انتخاباتیاش مطرح کرد، شعارهایی حاوی این قول و قرار که فرانسه دوباره به قدرتی مطرح و سیاستساز و تاثیرگذار در گستره بینالمللی بدل شود.
این نیز هست که فرانسه در قیاس با بریتانیا و آلمان حضور گستردهتری در اقتصاد ایران داشته است و عادیشدن شرایط حول و حوش ایران و کاهش تنشها به گونهای که فعالیت شرکتهای فرانسوی در این کشور دوباره ممکن شود از راهبردهای دولت پاریس است. رنو و پژوی فرانسه در مشارکت در خودروسازی در ایران سهم کلانی داشتهاند که بعد از برجام قرار بوده گسترش یابد، اما تنش کنونی، خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریم علیه ایران این مشارکت را به دستانداز انداخته است. معاملات هنگفت مربوط به خرید هواپیما از ایرباس یا حضور شرکتهایی مانند توتال در صنایع نفت و گاز ایران هم به لحاظ اقتصادی برای فرانسه ابداً کماهمیت نیستند.
روابط نسبتا گرم و شخصی میان امانوئل مکرون و دونالد ترامپ هم برای تلاش و تحرکات دیپلماتیک فرانسه امکانات مساعدتری ایجاد کرده است. مکرون به رغم اختلافات تجاری آمریکا و فرانسه از جمله بر سر تعرفههای گمرکی، گاه و بیگاه نه تنها نسبت به “نگرانیهای” واشینگتن از برنامه موشکی وسیاست منطقهای ایران بلکه با تاکید و اصرار آن برای تغییر در برجام هم همراهی کرده، ولو که نه با گشودن دوباره برجام که با امضای یک قرارداد مکمل برای آن، که محدودیت برای فعالیت هستهای ایران را به لحاظ زمانی گسترش دهد و نوع کنترلها را هم در این زمینه و هم در زمینه موشکی و تسلیحاتی هم وسیعتر و پیچیدهتر کند.
دو سفر اخیر امانوئل بن، مشاور امانوئل مکرون، به تهران هم تا حدودی در چارچوب تعاملات و هماهنگی پاریس با واشینگتن انجام شده است. مکرون در حاشیه اجلاس سران گروه بیست در ژاپن با ترامپ گفتوگوی مفصلی در باره ایران داشت و ترامپ از این که فرانسه با ایران در تماس و گفتوگو است استقبال کرد. در روزهای اخیر هم مکرون با روحانی و ترامپ گفتوگوهای مفصل تلفنی داشته است.
با این همه به نظر نمیرسد که تلاش فرانسه برای کاهش تنش بر سر برجام و معکوسکردن آن لزوما به موفقیتی بیانجامد. لازمه چنین موفقیتی یا اقدام اروپا در خرید نفت از ایران یا دادن اعتبارهای کلان به این کشور برای کاستن از اثرات تحریمهای آمریکا و جاندادن به فعالیت اینستکس ورای اقلام دارویی و غذایی است، امری که تحققبخشیدن به آن به اروپا کار آسانی نیست و تازه اگر هم میسر باشد، معلوم نیست که شرکتهای خصوصی اروپایی بیمحابای تحریمهای آمریکا حاضر بشوند با اینستکس همکاری کنند و به تجارت با ایران روی خوش نشان دهند. تعلل ایران در تصویب معاهدات مربوط به گروه ویژه مالی (FATF) هم کار اروپا را دشوارتر میکند.
گزینه دیگر برای فرانسه و اروپا در کاهش سطح بحران برجام راضیکردن دولت ترامپ به توقف تحریمها و معکوسکردن آنهاست که با توجه به موضع مقامهای مختلف آمریکا، از جمله خود دونالد ترامپ، امری بعید است. یک روز قبل از رفتن آقای بن به تهران مایک پنس، معاون ترامپ و جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا از لزوم تشدید فشار بر ایران سخن گفتند و در همان روزی هم که بن در تهران مشغول مذاکره بود، ترامپ در توئیتری از برنامه برای تشدید تحریمها علیه ایران سخن گفت. تازه اگر فرانسه در اقناع آمریکا به “انجماد تحریمها در ازای انجماد اقدامات ایران در کاهش تعهدات برجامیاش” هم موفق شود لزوما با خواست ایران که زیر فشار کمرشکن تحریمها خواهان کاهش تحریمهاست تطبیقی ندارد.
سیاست ایران در کاهش تعهداتش در برجام میتواند هدف ثانویهای هم دنبال کند که قویترکردن مواضع این کشور در هرگونه مذاکراتی در آینده است، به گونهای که برای احیای این تعهدات نقضشده هم بتواند احیاناً امتیازاتی را مطالبه کند
واکنشهای ایران با کدام چشمانداز؟
با تشدید “هوشمندتر” تحریمها و تلاش آمریکا برای به صفررساندن صدور نفت ایران، با قرارگرفتن نام سپاه در فهرست گروههای تروریستی، با کاهش ذخیره ارزی ایران که میبایست پشتوانه نسبتا مناسبی برای مقابله با تحریمها باشد تهران از یک سو ظاهراً به ایجاد حد محدودی از تنش در منطقه برای به بیثباتسازی نسبی امنیت حمل و نقل دریایی روی آورده که هدف آن هم ایجاد اختلال در بازار نفت در راستای شعار “یا نفت ایران هم صادر میشود یا نفت هیچ کشوری صادر نمیشود” و نیز در راستای یادآوری “امکانات ایران” برای ایجاد تهدیدات امنیتی برای نیروها و شرکتها و موسسات وابسته به آمریکا در منطقه است. این اقدامات لزوما به نتیجه مطلوب نیانجامیدهاند و حضور گستردهتر آمریکا و تلاش آن برای به میدانکشاندن امکانات نظامی کشورهای دیگر و نیز فشار بر ساختارهای سیاسی در عراق و لبنان به منظور محدودسازی امکانات متحدان ایران را به دنبال داشته است.
جنبه دیگر اقدامات ایران در واکنش به فشارهای یادشده، نقض پلکانی تعهداتش در برجام است. این نقض ظاهرا قرار است تا جایی ادامه یابد که اروپا برای کاهش تحریمهای ایران عمل شود، رویکردی که لزوماً دارای چشمانداز نیست، چرا که انتظاری از اروپا دارد که قادر به برآوردهکردن آن نیست، ضمن این که رسیدن ایران به مرحلهای از نقض تعهداتش که خط قرمز تلقی میشود (غنیسازی بیست درصدی، احیای فوردو و اراک و کاهش نظارتها و کنترلها و …) اروپا را در شرایطی قرار میدهد که ادامه همین حمایت سیاسی از مواضع ایران و مخالفت با آمریکا هم برایش مشکل خواهد شد و اگر کار تنش به جایی برسد که اروپا باید میان ایران و آمریکا نهایتا دست به انتخابات بزند لزوماً در کنار ایران نخواهد ایستاد. و روسیه و چین هم ورای حمایت سیاسی از مواضع ایران کار زیادی در خنثیسازی تحریمها علیه این کشور از دستشان ساخته نیست.
البته سیاست ایران در کاهش تعهداتش در برجام میتواند هدف ثانویهای هم دنبال کند که قویترکردن مواضع این کشور در هرگونه مذاکراتی در آینده است، به گونهای که برای احیای این تعهدات نقضشده هم بتواند احیاناً امتیازاتی را مطالبه کند. مشکل ولی این است که این سیاست در تحقق همان هدف اولیهاش یعنی به میانآوردن اروپایی ها برای کاهش فشارها و تحریمها، با توجه نقش فائق آمریکا در گستردههای ارزی، اقتصادی و سیاسی جهان، لزوما قرین توفیق نخواهد شد و کاهش پلکانی تعهدات در ادامه میتواند به جای تحقق هدف یادشده محملهای بیشتری برای فشار آمریکا و ناتوانترشدن اروپا در ادامه همین مواضع کژدار و مریزش به نفع ایران، فراهم کند.
راهی که میتواند برای تهران بیشتر قرین توفیق باشد، انعطاف در زمینه مذاکره مستقیم و غیرمستقیم با آمریکا با مقدماتی مانند بازنگری در برخی از مولفههای سیاست منطقهای و نرمش درباره آنهاست.
bbc