برخی از “اندیشمندان” و “خردمندان” سیاسی ایران دانسته یا ندانسته به تلهی فدرالیسم درغلتیدهاند. این هممیهنان انقلابی همهی مشکلاتی که ملت ایران در برابر جمهوری اسلامی دارد و همهی مشکلاتی که در راه آزادی و استقلال و نیز پراکندگی سیاسی شهروندان ایرانی هست را رها کرده اند و به ملت ایران درس فدرالیسم می دهند. موضوعی که من همیشه از نوشتن دربارهی آن پرهیز کردهام. اکنون هم پیش از آن که به موضوع گمراه کننده و انحرافی فدرالیسم بپردازم، ناچارم سوگند یاد کنم که با هیچ قوم و طایفهی ایرانی دشمن نیستم و همهی مردمان جهان و به ویژه هممیهنان خود را به راستی از صمیم قلب دوست دارم. ما ایرانیان با آن که همه از شمال تا جنوب و از خاور تا باختر با هم هستیم، غم هم را می خوریم و در زندانهای جمهوری اسلامی سر به دوش هم می گذاریم و تیماردار یکدیگر هستیم، روزگارمان این گونه تیره و تار است چه رسد به آن که کشورمان را تکه تکه کنند. آیا افغانستان ( آریانا، آریانستان و یا کابلستان) که بخشی از خراسان ایران بوده است و امروزه به دریای آزاد راه ندارد، روزگاری بهتر از ایران دارد؟ ما ایرانیان هنوز حق انتخاب کردن و انتخاب شدن نداریم. هنوز ثروتهای کشورمان را پیش چشممان به غارت می برند و ما کاری از دستمان ساخته نیست.
همهی این استادان دلسوز فدرالیسم معنای این واژه را میدانند و در نوشتههایشان دربارهی این واژهی لاتین قلمفرسایی کرده و میکنند. واژه نامهی کمبریج در بارهی فدراسیون که از واژهی لاتینی foedus به معنای قرارداد یگانگی یا اتحاد است چنین می نویسد:
« یک گروه از سازمانها، کشورها، منطقهها و غیره، که برای ایجاد یک سازمان یا دولت بزرگتر به هم می پیوندند؛ مانند فدراسیون روسیه». پس از فروپاشی و تکه تکه شدن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از برخی پارههای آن، فدراسیون روسیه را سرهم کردند که یک دولت فدرال است. کشور ما که هزاران سال پیشینهی فرهنگی و سیاسی و یکپارچگی دارد چگونه قرار است متحد و یکپارچه شود. مگر یک پارچه نبوده است یا قرار است که یکپارچه نباشد؟
کشورهایی که فدرالیسم را برگزیدند سرزمینهای جدا جدایی بودند که به هم پیوستند تا بزرگتر و قدرتمندتر شوند مانند ۱۳ مستعمرهی جدا جدا در قارهی آمریکا که دولت فدرال ایالات متحده آمریکا را پدید آوردند یا کانتونهای سوییس که دولتهای مستقلی بودند؛ پرچم و ارتش جداگانهای داشتند که به هم پیوستند و دولت فدرال سوییس را درست کردند. ایران هیچ شباهتی به این نمونهها یا دولتهای فدرال دیگر ندارد. دوران خانخانی و ایل و عشیره و قوم و قبیله هم سالهاست که به سر آمده و هیچ خانی ادعایی در هیچ گوشهای از ایران ندارد مگر ولی فقیه دست نشاندهی بیگانگان که هیچ حزب، مذهب و آیینی را برنمیتابد و در هیچ کجای ایران هم هنوز جز ملت ایران، مدعی یا رقیبی ندارد.
در همهی لغتنامهها و دائرهالمعارفها و کتابهای درسی و تاریخی در جهان، ملت ایران دارای آبرو و ارزش فرهنگی و ملی ویژهای است. از دیدگاه سازمان ملل، دولتهای جهان و مردم دنیا، در حال حاضر یک ایران در جهان هست و یک ملیت ایرانی در همهی جهان هست. این قلم به دستها بدعت تازهای گذاشتهاند و از کیسهی خودشان عبارت نامفهوم «ملیتهای ساکن ایران» را درآوردهاند که عبارتی گمراه کننده و بی پایه است. شاید منظور آنها از ملیتهای ایرانی، مردمانی هستند که در افغانستان، هند، چین، تاجیکستان، پاکستان، ترکمنستان، عراق، آذربایجان، خلیجفارس و دیگر کشورها وجود دارند. ایجاد یک فدراسیون از این کشورها زمانی ممکن است که ایران، کشور ما مستقل و آزاد باشد و بخواهد دربارهی فدراسیون با کشورهای آزاد و مستقلی که ملیتهای ایرانی در آنجاها هستند، به گفت و گو و تصمیمگیری بپردازد.
آنچه از نوشتههای چنین افرادی برمیآید، منظورشان ملیتهای ایرانی در افغانستان، تاجیکستان، هند، پاکستان، عراق، آذربایجان و یا خلیجفارس نیست. چون اگر نیروهای اقتصادی و اجتماعی این کشورها با ساروج فرهنگ ایران به هم پیوند پیدا کند قدرت بزرگی در برابر تجاوزات جهانخواران خواهد شد. آنها سخنی از فدراسیون کشورهایی با فرهنگ ایرانی به میان نمیآورند، لهجهها و گویشهای فارسیِ ایرانی، فارسیِ افغانی یا فارسی تاجیکی را دلیل یکپارچگی ملی و قومی ایرانیان نمیدانند، آنها می خواهند با بهانهی فدرالیسم، این گربه را تکه تکه کنند.
چند سال است که اینجا و آنجا چه در درون ایران و چه حتا در مجلس اسلامی، از کوچک کردن کشورما و کشورهای خاورمیانه و جهان واپسنگه داشته شده، سخن می رود. اشغال عراق و کشمکشهای داخلی آن که زمینهی جدایی و پاره پاره شدن را در پیش رو دارد، بهار کشورهای عربی، سرنوشت نامعلوم سوریه، حبشه، لیبی و دیگر کشورهای خاورمیانه و افریقا، همه نشان از آن دارند که غارت کردن کشورهای جدا جدا، کوچک و متخاصم با یکدیگر، آسان تر از کشورهای وسیع و یک پارچه است.
دخالتهای حکومت اسلامی ایران در کشورهای همسایه و بیتوجهی به امور اقتصادی و اجتماعی مردمان مناطق مختلف کشورمان از هر گروه و قوم و مذهب و دشمنی حکومت ایران با فرهنگ ایرانی راه را برای تجزیهی ایران و فدرالیسم دلخواه آن قلم به دستها هموار می کند.
اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۱ و انقلاب سال ۱۳۵۷ ترکیب جمعیت را در ایران به طور کلی دگرگون کرده است. برابر آخرین آمار در اسفند ماه ۱۳۹۶ مرکز آمار ایران اعلام کرد که جمعیت ایران از مرز ۸۱ میلیون نفر گذشت. از این جمعیت ۶۰٪ در شهرهای بزرگ و بقیه در شهرهای کوچک و بیست میلیون نفر در روستاها زندگی می کنند. تهران بیش از ۱۴ میلیون نفر از جمعیت کشور یعنی نزدیک به یک ششم کل جمعیت را در خود جای داده است. مشهد و اصفهان و تبریز و ارومیه و شیراز شهرهای چند میلیونی هستند. امروزه از ایلهایی که بین ییلاق و قشلاق کوچ میکردند چیزی در حدود یک میلیون نفر( یک هشتاد و یکم ۸۱/۱= ۸۱ :۱ ) باقی مانده است. بنابر نوشتهی سایت “کورد نقطه اورگ”، تنها ۳۶٪ از مردمان تهران، فارس زبان هستند و در برابر این فارس زبانان ۳۳٪ ترک زبان هستند، یعنی ترکها ( که همه از یک قوم نیستند) با اقوام دیگر ۶۴٪ از جمعیت تهران را تشکیل میدهند. فارسها هم به گفتهی مهدی اخوان ثالث، “در وطن خویش غریب” هستند.
چگونه میتوان “ملیتهای ایرانی” را که در تهران، مشهد یا اصفهان زندگی میکنند به صورت کشور فدرال در آورد؟ آیا میشود ۶۴٪ از مردمان تهران را به جاهای دیگری فرستاد یا تبعید کرد؟ این “ملیتهای ایرانی” سرزمینهای جداگانهای ندارند و با یکدیگر در حال جنگ نیستند. گاهی در تهران سه یا چهار خانوار از این قومها (ترک و کرد و فارس)، در یک خانه در کنار هم زندگی می کنند و یا حتا بر سر یک سفره مینشینند.
ایران امروزی برای همهی ما ایرانیان چه در تهران یا در کردستان یا در تبریز، بیشتر به یک کشور اشغال شده میماند. موجوداتی که گاهی عربی بلغور می کنند( یعنی شکسته و نادرست به عربی سخن می گویند) و دستار بر سر میگذارند بر کشور ما حکمرانی می کنند. هیچ یک از ایرانیان حقوق شهروندی ندارند. هیچ کس به هیچ زبان و لهجهای، حق اظهار نظر دربارهی آزادی، استقلال و یا رخت و لباس پوشیدن خود را ندارد. باید نخست به آزادی و استقلال و حقوق شهروندی دست یافت، سپس دربارهی جدایی یا به هم پیوستن سرزمینهای ایرانی و یا به قول فدرالیستها در بارهی “ملیتهای ایرانی” که در تهران زندگی میکنند یا در مشهد یا در اصفهان، قلمفرسایی کرد. اسدی توسی سخنور خراسانی به زبان “دری” بیش از هزار سال پیش گفته است:
یکی را به ده در ندادند جای
همی گفت بر ده منم کدخدای
منوچهر تقوی بیات
استکهلم ـ هفتم فروردین ماه ۱۳۹۷ خورشیدی برابر با ۲۷ مارس ۲۰۱۸ میلادی