عقب نشینی بس است – رامین کامران


 

یکی از یاوه‌هایی که لابه‌گران به درگاه آمریکا، سالهاست به خورد ما میدهند، این است که خطر حمله از سوی این کشور ایران را تهدید میکند و باید امتیاز داد تا کار بدانجا نکشد. این حرف محور گفتار سیاست خارجی اصلاح‌طلبان است و شاهد بودیم که در مورد برجام هم بسیار تکرار شد. هنوز هم میشنویم که تا صحبت از این معاهدهٔ سراسر زیان به میان میاید، کسی هست که به میان بجهد و مدعی شود که برجام، در عوض، خطر جنگ را از ایران دور کرد!

نکته در این است که برجام یا هر عقب نشینی که از سوی ایران در این کشمکش انجام شده، نه تنها خطر جنگ را از سر کشور دور نکرده است، بلکه ـ برعکس ـ گامی بوده به سوی جنگ. هدف تضعیف ایران است تا موقعی که بتوان با حداقل خطر به آن حمله کرد و از همش پاشاند. اگر تضعیفی نباشد، جنگی هم نخواهد بود، ولی اگر تضعیفی باشد، حتماً جنگ در پی‌اش خواهد آمد. سرشکستگی نقد است و شکست نسیه، اگر اولی را پذیرفتید، دومی هم دیر یا زود کف دستتان گذاشته خواهد شد. مزد ترس، شکست است و سزای بسزایی است.

اگر آمریکا و اروپا و در پشت سر همهٔ اینها اسرائیل که موتور اصلی خصومت بی حساب با ایران است، جرأت نمیکنند وارد جنگ تمام عیار بشوند و میکوشند کار را با جنگ اقتصادی پیش ببرند، به دلیل همین ترسی است که از قابلیت دفاعی ایران دارند و میدانند که جنگ برایشان بسیار گران تمام خواهد شد. بیش از همه اسرائیل که تمامی کارش را تا به حال به خرج دیگران پیش برده و میداند که تاب چنین مقابله‌ای را نخواهد داشت. زیرا برای رساندن لشکر به ایران حتی قادر به گذر کردن از سد حزب‌الله هم نخواهد بود و اگر طیاره بفرستد پاسخش را با موشک خواهد گرفت. قبول چنین جنگی برای اسرائیل ممکن نیست، باقی همه حرف است و باد هوا. تصور میکنید آمریکا آماده است برای این کار؟ خیر، بعد از شکست مستقیم در عراق و غیرمستقیم در سوریه و عراق، نای این کارها را ندارد. مگر موشکی در کند که از جوابش میترسد چون پایش را به جنگ جدی خواهد کشاند، برای همین هم هست که به شاخ و شانه کشیدن قناعت میکند. دیدید که آخرین موشکهایش را در سوریه به کجا انداخت. در مورد باقی، از جمله سعودیها هم که حرفی نیست. مدعیند ایران در حدی نیست که بخواهد با عربستان طرف بشود. راست میگویند. این کار یمن است نه ایران. آنچه همهٔ اینها را به راه احتراز از جنگ کشانده، انساندوستی نیست، نداشتن وسیله است و ترس از عواقب کار، همین و بس. اگر بر سر موشکهای ایران هوچیگری میکنند برای این است که از آن میترسند ـ به همین روشنی و سادگی. وگرنه بازی را شروع میکردند. در کمال وقاحت میگویند موشکت را بده تا جرأت کنم که به تو حمله کنم.

تنها جنگی که اینها میتوانند بکنند و تا اینجا خوب هم پیش برده اند، جنگ اقتصادی است که به بهانه های واهی شروع شده و همینطور مداوم و حتی کم کم بدون اینکه حتی لزومی به توجیهش احساس گردد، تشدید شده است. آنچه که تحریم هوشمند مینامیدند و قرار بود به مردم ایران صدمه نزند، به مرور معلوم شده که چه اندازه هوشمند است و میبینیم که چه بر سر مردم ایران آورده است. هوشمندیش اینجا بود که مردم را به کمک مزدورانی که هزار و یک رسانه دارند، گول بزند و همراهیشان را بخرد تا وقتی که کار از کار بگذرد. تبلیغات میگوید که فروپاشی اقتصاد ایران معلول مدیریت بد و دزدی است. این دو از روز اول انقلاب برقرار بود. آنچه خرابی را بدینجا رسانده، تحریمهایی است که پس از جنبش سبز در حق ایران برقرار گردید و روز به روز شدیدتر هم شد. همه برای اینکه پول ایران و اقتصادش را به مارپیچ تورم و سقوط بیاندازند و نگذارند از آن خارج بشود.

امروز وارد مرحلهٔ جدیدی از مانور بترسان و بگیر آمریکا شده ایم، به سبک رئیس جمهور معاملات ملکی و عشق لاتی که مسخرهٔ عالم است. تمهید مقدمه مدتی است که شروع شده و از آنجا که طرف آمریکایی توانسته قبلاً همه جور تعهد از ایران بگیرد و به هیچکدام از تعهدات متقابل خود عمل ننماید، طالب گرفتن امتیاز بیشتر است چون حس میکند راهش را جسته و تا همین اصلاح طلبان وطنفروش سر کار هستند، خواهد توانست بیشتر و بیشتر بستاند. چرا جز این فکر کند؟ مگر با کسی غیر از روحانی دروغباف و ظریف بی جربزه و تیم بیسواد و نیمه جاسوسش طرف است؟ عجب این نیست که تا اینجا جلو آمده، این است که با مخاطبانی از قبیل این کرمهای خاکی، باقی مملکت را هنوز نخورده است.

آمریکا تهدید میکند که از برجام بیرون خواهد آمد. تهدید مضحک و یاوه است. اول برای اینکه طرف آمریکایی، از همان زمان اوباما، به هیچکدام از تعهداتش در برجام عمل نکرده که بیرون آمدنش معنایی داشته باشد، اصلاً تو نیامده که بیرون برود. از اول فقط گرفته و در مقابل بر تعداد و شدت ضرباتش هم افزوده که بحران اقتصادی یکی از نتایج آن است. به این ترتیب، بیرون آمدنش معنایی نخواهد داشت مگر رسمی کردن کار و در مقابل این امکان را به طرف مقابل خواهد داد که رسماً این معاهدهٔ پرضرر را کن‌لم‌یکن محسوب کند و از امتیاز بیشتر دادن دست بکشد و آنچه را هم تا اینجا و به ناحق و از سر نادانی و ترسویی دولت اسلامیش داده، زنده کند. خلاصه اینکه یکسره به نفع طرف ایرانی خواهد بود.

بیرون آمدن از برجام کاری بود که طرف ایرانی میبایست مدتها پیش انجام میداد. حداکثر بعد از دادن اولتیماتوم به طرفهای امضأ کننده که یا باید به تعهدات خویش عمل کنند و یا اینکه آمادهٔ لغو معاهده بشوند. چون همهٔ دول امضأ کننده متعهد به انجام معاهده هستند و نه فقط آمریکا. دولی که هر کدام با یک فهرست بلند بالا از تحمیلات برای طرف ایرانی در ژنو حاضر شده بوند و بسیاری از اینها را در معاهده گنجاندند، همانقدر موظف به اجرا هستند که آمریکا. دورهٔ اجرای آهنگ دو صدایی هم سر آمده است.

اکنون که با های و هوی آمریکا، فضا دارد برای لغو معاهده آماده میشود، باید به صراحت پا در راه الغأ گذاشت و این بار خفت را از گردن ملت ایران برداشت. برای یک بار هم که شده، باید از موضع انفعال بیرون آمد و حرف خود را مطرح کرد. قرار بر این نیست که هر بار از طرف غربیها پیشنهاد یا به عبارت درست تر طلبکاری جدید از ایران بشود تا بعد راجع به کم و زیاد این مطالبات بحث بشود و آخر هم با هنرنمایی دیپلماتهای بی عرضهٔ اسلامی، تمام یا بخش عمده ای از اینها قبول بشود و ایرانیان یک قدم عقبتر بروند و در عوض هزار دروغ در بارهٔ فواید این کار و احتراز از جنگ خیالی تحویل بگیرند، هم از سوی حریف و هم از سوی رسانه های اصلاح طلب. این بازی آخری دارد و آخرش را باید طرف ایرانی معین کند، وگرنه زیاده خواهی طرف مقابل حد ندارد.

بر میگردم به نکتهٔ اساسی که اول مقاله مطرح شد. ترسیدن نه راه درست مذاکره است و نه مقابله. از سوی غربیان، مذاکره ای به معنای داد و ستد برای رسیدن به توافق، هیچوقت در کار نبوده، مقابله ای بوده که صورت ظاهر مذاکره و سپس تحریم گرفته است، ولی هدفش که رسیدن به مرحلهٔ نابودی ایران است، به سبک لیبی، هیچگاه تغییر نکرده است. هر قدم عقبتر رفتن در این راه، قدمی است که ما را به جنگ نزدیک میکند، جنگی که ابتکار عملش دست طرفهای غربی خواهد بود و موقعی که آنها مناسب شمردند و دیدند که با کمترین خطر و ضرر میتوان پا در آن گذاشت، انجام خواهد شد.

خلاصه میکنم، جنگ هدف اصلی است و راهی هم برای گریز از آن نیست، مگر تقویت خویش و محکم ایستادن برای منصرف کردن حریف. ترسیدن یعنی خودکشی از ترس مرگ. باید عقب نشینی را قاطعاً و بی برگشت تعطیل کرد و به همه فهماند که در کوشش خود برای نابود کردن ایران، با ملت ایران طرف هستند، نه با این اراذل و اوباش اسلامی که زورشان فقط به ملت میرسد ولی حتی جربزهٔ طرف شدن با دشمنی را هم که از صبح تا شب به او فحش میدهند، ندارند. نباید به این تبلیغات آبکی که از یک طرف قرار است ایرانیان را از جنگ بترساند و از طرف دیگر وعده های دروغین راجع به فواید عقب نشینی به آنها میدهد، دل داد. تنها راه جلوگیری از جنگ و در صورت بروز آن ـ که به هر صورت اختیارش فقط به دست ایرانیان نیست ـ پیروز شدن، محکم ایستادن و هشدار دادن به حریف است و حالیش کردن که با تمامی ملت طرف است و نه تنها برنده بیرون نخواهد آمد، ضرباتی بسیار سنگین نوش جان خواهد کرد.

تا به حال کسی با اظهار عجز، خطر جنگ را از سر خود دور نکرده است. گفته اند ملتی که در جنگ شکست بخورد باز میتواند سر بلند کند، کسی که با خفت و بدون جنگ، شکست را بپذیرد، هرگز.  ایرانیان اولی را تجربه کرده اند و تلخی و زحماتش را چشیده اند، دلیلی نیست که به راه دوم بروند و تیره روزی بیشتر را به جان بخرند.

۳۰ آوریل ۲۰۱۸

ایران لیبرال

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است