شکوه و عظمت مراسم سیمین بهبهانی، پیروزی برای زنان ایرانی:مدرسه فمینیستی


behbahani-Simin-khaksepari

سرانجام، پیکر سیمین بهبهانی بانوی غزل ایران، همراه بدرقه هزاران نفر از هموطنان اش، باشکوه و احترام، در تالار وحدت تشییع و در آرامگاه خانوادگی خود، به خاک سپرده شد. آوای «سیمین بهبهانی / در قلب ما می مانی»، ترنم شعارآهنگی بود که از همان روزهای نخستین بستری شدن سیمین بهبهانی در بیمارستان پارس، ورد زبان بسیاری از ما ایرانیان شده بود و در مراسم تشیع پیکرش در تالار وحدت نیز با قدرت و جسارت بیشتری، به بانگ بلند ـ از ته دل همه ما ـ بازتاب یافت.

سیمین بهبهانی به عنوان یکی از مفاخر ملی مان، در روز جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۳ از تالار وحدت که یکی از مکان های مهم فرهنگی و هنری پایتخت ایران است از سوی دوستداران اش بدرقه شد. هر چند هیچ گاه نگذاشته بودند که سیمین بهبهانی در زمان حیات اش شب شعری در تالار وحدت برگزار کند اما بالاخره حرمت قلم و نفوذ غزل سیمین سبب شد که برخی سر تعظیم بر جایگاه و محبوبیت بانوی غزل ایران فرود بیاورند و دوستداران سیمین بهبهانی بتوانند پیکر پاکش را از مکانی عمومی یعنی تالار وحدت تشییع کنند. این پیروزی کمی نبود برای او، و برای همه ما که قلب مان را در این روزهای واپسین حیات اش به او سپرده بودیم.

از وظایف دولت ها در هر کشوری، پاسداشت حرمت مفاخر ملی آن کشور است. حال که به دلیل وجهه ملی  و محبوبیت گسترده سیمین بهبهانی، دولت پذیرفت که این وظیفه اولیه اش را انجام دهد و مکان عمومی را در اختیار گذارد، جای امیدواری دارد و نشان دهنده یک چرخش آرام به نفع جامعه مدنی است و باید امیدوار بود که این اقدام دولت به همه مفاخر ملی مان فارغ از جنس و مذهب و قوم و زبان و عقیده سیاسی شان، تعمیم یابد و به رویه ای ماندگار تبدیل شود. چرا که اساساَ یکی از وظایف مهم دولت است که به نمایندگی از ملت، چنین وظیفه ای را برعهده بگیرد و مکان های عمومی کشورمان را که متعلق به همه مردم است وقف چنین مراسمی نماید. هر چند باید آرزو کرد که در قدم بعد، دولت دیدگاه متولی گرایانه اش را نیز اصلاح کند و بگذارد جامعه مدنی، بدون دخالت دولت، اجرای کامل چنین برنامه هایی را برعهده گیرد و مانند بسیاری از دولت های ممالک پیشرفته، صرفا نقش تسهیلگری را در این میان بازی کنند.

به هرحال مراسم باشکوه خاکسپاری اش با حضور گسترده مردم و نحوه ی شعارها و نوع ابراز احساسات، از حالت رسمی و کلیشه ای عبور کرد و آنچنان که غزل های خود او بود بدیع و بدعت گزار شد. در واقع مردم با حضور گسترده خود و به دست گرفتن فضای مراسم، آنرا «از آن خود» کردند و به جای عزاداری، مراسم را به تجلیل و بزرگداشتی به یاد ماندنی برای این بانوی فرهیخته ارتقاء دادند.

همانطور که سیمین بهبهانی در زمان زیست پُرشکوه اش فارغ از خط کشی های مرسوم ایدئولوژیک، دست مادرانه اش را بر سر همه گروه ها می کشید و حتا بدخواهانش را نیز با زبان تلخ نمی آزرد، سرانجام با احترام بسیار و با حضور همه این گروه های متنوع فکری و عقیدتی که به احترامش آمده بودند مشایعت شد. هر چند اندک افراد تندرو از دو سر طیف (خارج و داخل حاکمیت) که با رویکرد غیرایدئولوژیک سیمین بهبهانی بیگانه اند، مراسم او را تحریم کردند، اما انبوهی از مردمان این سرزمین از همه طیف های سیاسی و فرهنگی ـ چه از نیروهای درون و چه برون از حاکمیت ـ سر تعظیم فرود آوردند و مراسمی باشکوه در فراق سیمین بهبهانی را در تاریخ معاصرمان رقم زدند.  رنگین کمانی از گرایش های مختلف در مراسم حضور به هم رساندند: از زنان سکولار و اصلاح طلب و ملی مذهبی تا کنشگران مدنی و سیاسی و اجتماعی و از فعالان جنبش زنان؛… از گروه های اجتماغی مختلف همچون مادران صلح و مادران شهدای جنبش سبز همچون پروین فهیمی و شهناز معصوم بیگی و اکرم نقابی، و  همچنین اعضای خانواده های زندانیان سیاسی همچون همسر بهاره هدایت و معصومه دهقان و فعالان سندیکایی همچون فرشته اسانلو و فاطمه گلگری (مادر منصور اسانلو)، و مادران پارک لاله همچون منصوره بهکیش و ژیلا مکوندی و نیز زنانی همچون پوران فرخزاد، فاطمه راکعی (اصلاح طلب) و ناهید توسلی (ملی مذهبی)، نیز زنان بازیگری همچون مهناز افشار و مریم بوبانی، و زنان نویسنده و مترجم همچون فریبا وفی، طاهره علوی، مژده دقیقی و فعالان جنبش زنان همچون نسرین ستوده، نرگس محمدی، طلعت تقی نیا، نوشین احمدی خراسانی، شیما قوشه، ناهید کشاورز، شیوا نظرآهاری، سولماز ایکدر، ویدا بیگلری، پروین ضرابی، فیروزه مهاجر، عالیه مطلب زاده و… بسیاری دیگر از کنشگران مدنی و حقوق کودک در کنار هم برای ادای احترام به این زن برجسته ایرانی گرد هم آمدند.

نگاه خشونت پرهیز سیمین خانم و زبان مهربانه اش که برای همه فرزندان ایران زمین، فارغ از نوع ایدئولوژی شان، دل می سوزاند، این بار نیز همچون «نسیم وصال» و روح لطیف «همبستگی ملی»، سرانجام بر زبان خشونت گرا و تفرقه آمیز تندروهای دو سر طیف، فائق آمد و توانست در زمان مرگ اش نیز به مانند ریسمانی محکم، نیروهای گوناگون میانه و خشونت پرهیز سرزمین اش را بار دیگر به وحدت برساند. حضور پُرتعداد مردم و محبوبیت اش در میان مردمی که از خشونت و خط و خط کشی ایدئولوژیک خسته هستند نیز نشان داد که سیمین بهبهانی به درستی نیاز زمانه اش را تشخیص داده بود.

همه این دستاوردها را یک «زن» ایرانی و تاریخ ساز (حتا پس از مرگ اش) سبب شد، آن هم در جامعه ای پدرسالار که هنوز حتا مردان برجسته و تاثیرگذارش نیازمند آموزش برای شناخت از ناخودآگاه ذهن شان و بازنگری در پستوهای جنسیت گرای «زبان روزمره»ی خود هستند. اما چه باک ما دختران سیمین بانوی سرزمین مان، از منش او آموخته ایم که می بایست با همان بردباری و  زبان خشونت پرهیز، در عمل و سخن خود، به تدریج و گام گام به یکایک مردان این سرزمین آموزش دهیم.

از سوی دیگر، می دانیم که تازه اول راه مان است و باید همچون سیمین بهبهانی اندک، اندک و با تلاش و پیگیری مستمر به مردان سرزمین خود بیاموزیم که وقتی در مراسمی ملی و همگانی قرار است از هر طیف سخن بگویند نباید زنان را، فراموش کنند و نیمه دیگرشان را از تریبون های عمومی محروم نمایند. مگر زن شاعر و فرهیخته و نویسنده و پژوهشگر و هنرمند در مملکت مان کم داریم که نتوانند برای بانوی غزل ایران چند کلمه ای سخن بگویند. مگر در همین رویدادهای سال ۱۳۸۸ دسته، دسته زنان نبودند که وقتی خشونتی به مردان روا می شد خودشان را سپر بلا می کردند و مردان و پسران شان را پشت سرشان قایم می کردند تا از خشونت در امان بمانند؟ حال آیا حق آن ندارند که چند جمله ای در مراسم بانوی غزل سرزمین شان سخن برانند؟

از سوی دیگر مردان فرهیخته سرزمین مان نیز مثل ما زنان می توانند از منش سیمین بهبهانی بیاموزند و  برای احقاق حقوق نیمه دیگرشان، گام بردارند و رعایت همین موارد تبعیض آمیز، می تواند آغاز همبستگی و همکاری دو جنس برای استقرار برابری و آزادی باشد.

البته به رغم همه این تبعیض های تاریخی که همیشه برای زنان وجود دارد، باز هم باید خرسند بود و این مراسم باشکوه را پیروزی برای زنان قلمداد کرد، زیرا اجتماع بزرگ و باشکوه دیروز، مراسمی نمادین از «همبستگی» آگاهانه ی نیروهای عقل گرا و میانه رو جامعه بود که مرکز و محور شکل گیری آن، یک زن بود: سیمین بهبهانی.  این «اتفاق تاریخی» و مثبت در شرایطی به وقوع پیوست که نه تنها جامعه ما در وضعیت دشوار و پر تنش قرار گرفته، بلکه منطقه خاورمیانه نیز با خشونت های ایدئولوژیک و خونفشان گرفتار است. در عین حال فراموش نکنیم که این مراسم تاریخی از برکت وجود یک «زن»، در قلب پایتخت کشورمان تحقق یافت؛ و همه مردان به احترام یک زن بود که کلام و شعر و آوازشان را نثار کردند و همین پیروزی بزرگی است که بی شک تلخی های کوچک را از کام ما زنان، می زداید.

وقتی شماری از زنان حاضر در بهشت زهرا به استقبال آواز «قمرالملوک وزیری» شتافتند و درحالی که دست ها را به هم گره داده بودند «مرغ سحر، ناله سر کن/ داغ مرا تازه تر کن…» را خواندند[۱]، هنگامی که نرگس محمدی و نسرین ستوده به نمایندگی از برخی از زنان حاضر در مراسم خاکسپاری، پیکر نازآیین سیمین بهبهانی را به یاری دیگر مشتاقان سیمین، در مقبره اش قرار دادند، وقتی عده ای از زنان توانستند زیر تابوت سیمین بانو را بگیرند و او را اگر شده برای چند قدم، مشایعت کنند،  و… همه اینها پیروزی های کوچک اما ماندگار  برای ما زنان است چرا که شاید در طول تاریخ معاصرمان کمتر موردی پیدا شده که پیکر بانویی برجسته و مستقل آن هم زن منتقدی که در کمال شهامت، عملکرد نهادهای رسمی و وضعیت تبعیض آمیز زمانه خود را به پرسش می گرفت، این گونه با احترام و عظمت و از سوی این خیل عظیم مردم و نیروهای مختلف فکری، تشییع شده باشد. و این هم بی تردید به خاطر رویکرد غیرایدئولوژیک سیمین بهبهانی، و تأثیر گفتار ملی و فراگروهی اش به ثمر نشست.

یاد و خاطره سیمین بهبهانی گرامی و ماندگار باد که زندگی و قلم اش تاریخ رنج زنان هموطن اش و زبان گویای دردهای سرزمین اش بود و سرانجام حتا مرگ و تشیع پیکرش نیز به نقطه عطفی در تاریخ زنان کشورمان تبدیل شد.

 

 

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است