حسین شاهحسینی و نقش او در تاریخ معاصر به خاطر حضور و پیوند در دو نهاد اجتماعی بر جسته است؛ دو نهادی که هرکدام محصول شرایط «اجتماعی» دو دهه متفاوت از تاریخ معاصر است. یکی متعلق به دهه آزادی بیان و فضای باز مصدقی و احزاب سیاسی… و دیگری متعلق به دهه اختناق و فضای بسته شاهنشاهی، که از ستم نظام پناه به خدا و مسجد از مشخصه آن است، دو دههای که هنوز فضای اجتماعی و سیاسی را تحت تأثیر دارد.
کنشگری که حتی در سنین پیری وخستگی بحمداله هنوز فعال است که البته حضورش برای این نیروها مغتنم است.
حسین شاهحسینی در هنرسرای عالی در رشته شیمی تحصیل کرده است. «چون دیپلم فنی داشته دو سالی در هنرسرای عالی بوده و حتی پس از ۲۸ مرداد هم مشغول تحصیل بوده است. هنرسرای عالی در انتهای خیابان سوم اسفند بود، آنجا هنوز دانشسرای عالی تشکیل نشده بود. البته بعداً هنرسرای عالی ضمیمه دانشگاه تهران شد و به دانشکده علوم پیوست که رشته شیمی آلی هم در ذیل آن بود».(۱)
قبلا «تحصیلات دوره متوسطه را در مدرسه یگانه در سرچشمه تهران و زیر نظر معلمانی سیاسی مانند محمد نخشب، سرفراز، شکیبنیا و رضایی، صفاپور گذراند.(۲)
بعد از آن به دلیل فعالیتهای سیاسی از دبیرستانهای علمیه و دارالفنون هم اخراج شد و به هنرستان رفت. بعد همراه با نخشب که بنیانگذار «انجمنهای اسلامی دانشجویان» بود»(۳) به فعالیت سیاسی پرداخت.
پدرش اورا نزد آیتالله کاشانی میبرد. وکیل و وصی پدر او آیتالله کاشانی میشود ولی در جدایی مصدق و کاشانی طرف مصدق را میگیرد. همانگونه که بازار تهران تا آیتالاه طالقانی تا آیات برادران زنجانی تا حاج سید جوادی از قزوین، میلانی از مشهد و بسیاری دیگر، چه، همه صداقت مصدق را باور دارند و کاشانی را بازیچه دست بقایی و مکی و آقا مصطفا و بقیه فرزندانش و بعد شمس قنات آبادی؛ آخوند لومپنی که در خاطرات خود میگوید «ما تحت تاثیر و حمایت سیدضیا از رجال انگلوفیل بودیم»(۳) آخوندی که بعد از کودتا هم یار ملکه مادر شاه شد.
شاه حسینی یار احزاب جبهه ملی و بیش از همه محمد نخشب در حزب مردم ایران و «نهضت خداپرستان سوسیالیست» بود. اکثریتی از نسل جوان که از مکتبیون جدا شده بودند.(۴)
لازم به توضیح است که این انجمنها ابتدا از جوانانی با مطالعات مذهبی و دیدگاههایی «مکتبی» و طرفدار «حکومت اسلامی»(۵) تا «حکومت موحدین» تا «اسلام و سوسیالیسم»، سعیدی و… حتی داشتهاند. در دهه بیست در دانشگاهها سربر آوردهاند که از خانوادههای مذهبی، طبقه متوسط و به حساب خود از سید جمالالدین اسدآبادی الهام گرفتهاند.
سیدجمال طرفدار «بیداری اسلامی» بود و بیشتر در لندن و مصر و فرانسه و… سفرها کرده در رهایی از استبداد سنتی، فعال بوده و دیدگاههایش در مجموع مدرن شده بود که همهجا با مشروطهخواهان چون نایینی و خراسانی و… تا ملکم خان بود. در انگلستان روزنامهای منتشر نمود، در ایران یکبار در جواب سؤالاتی گفت «در ایران اسلام دیدم ولی مسلمانی ندیدم ولی در غرب مسلمانی دیدم ولی اسلام ندیدم».(نقل به مضمون)
او در کشورهای پیشرفته و توسعهیافته زندگی کرده که آن زمان کشورهای کفر نامیده میشد، روزنامه منتشر میکند یار حاج «امین الضرب» از سرمایهداران بنام – و در ایران همیشه ساکن منزل او که در زمان رضاخان و بعداز کودتا رییس اتاق بازرگانی رضاخان میشود. سید جمال اگرچه طرفدار بیداری اسلامی است ولی هرگز سخنی از حکومت اسلامی و… نداشته است و همراه با روشنفکران مشروطهخواه و دموکراسیطلب دقیقا نوع غربی آن، چون نوع دیگری نداشتهایم.
مجموعه این جوانان اولین گروههایی بودند از ساکنین و خانودههای مذهبی «خیابان ری» و دبیرستان دارالفنون که در دانشگاه تهران در برابر حزب توده انجمن اسلامی را بنیان نهادند و اولین راهپیمایی دانشجویی که حسین راضی در جلوی مجلس قرارداد نفت با انگلیس را پاره کرد توسط اینها انجام شد. با جمعیتی که کم کم با حزب توده باهمه تبلیغات عریض و طویل به برابری رسید. با اینها شاهحسینی همهجا حضور دارد.
بعد محمد نخشب و تعدادی دیگر منجمله حسین راضی و… از به اصطلاح «طلبگی» فراتر رفته دانشجوی علوم انسانی در دانشگاهها به ویژه «حقوق» شدند، چه کرامت انسان تنها با رعایت حقوقش میسر است، ایدئولوگ اینها محمد نخشب، سوسیالیسم و خداپرستی را بر مبنای «اخلاق» تئوریزه مینماید که نوع الهیات اینها «الهیات تنزیهی» است که با «لا» آغاز میشود و بیشتر سلبی است تا ایجابی، تا به خلیفت الهی او میرسد که «انسان» فینفسه است و آزاد خلق شده است.(۱۰) از این مرحله از مکتبیون جدا میشوند، مابقی «اسلامیها» در رشتههای «فنآوری» تحصیل کرده و بعدها تکنوکراتهای مسلمانی که در دهه چهل وارد سیاست و کار حزبی و تشکیلاتی شدند. نهضت آزادی محصول کار اینهاست. درعین حال که غالباً با نگاه چپ و سوسیالیسم زاویه دارند.
تز محمد نخشب «حقوق و اخلاق» بود. زیربنا را فرهنگ و اخلاق معرفی میکند، که مارکس از آن غافل بود. در نهایت به «سوسیال دموکراسی» رسیدند(۵) و شاهحسینی با اینها تا آخر بود. در عینحال که مصدقی چون همه اینها که در مجموع مصدقیاند.
در چنین شرایطی شاهحسینی همهجا هست تا کودتای ننگین ۲۸ مرداد که «شب هنگام با دوچرخه محمد نخشب “ترک آن” سوار شده به منزل آیتالله حاج سیدرضا زنجانی خیابان فرهنگ در امیریه رفته، و به پیشنهاد محمد نخشب «نهضت مقاومت ملی» را با داریوش فروهر و نماینده حزب ایران و حزب نیروی سوم میگذارند».(۶) همان شب که حکومت نظامی از ساعت ۷ شب اعلام میشود و همه بازارها و دکاکین بسته است تا صبح تعدادی «تراکت» دستی با این تیتر مینویسند «نهضت ادامه دارد» و آیتالله بخشی از این اعلامیهها را برداشته در بازار زیر عبای خود پشت درب مغازهها ریخته – در اعلامیهای که یک هفته اعتصاب عمومی اعلام میکنند که باعث میشود نظامیها از فردای آن روز درب بسیاری مغازه ها را گل بگیرند. «آیتالهی که سالها در شورای جبهه ملی با برادرش حاج ابولفضل و تعدادی دیگر عضو ناظر بودند که معتقد بودند ما به خاطر لباسمان نباید در سیاست دخالت کنیم».(۷)
چند روز بعد از کودتا در مسجد امام امروز فداییان اسلام در حالیکه مسجد در محاصره نیروهای نظامی بود نواب صفوی و عبدالحسین واحدی بالای منبر رفته و با شعار «مصدق آمریکایی» او را محکوم میکردند و نیاز به محاکمه و…. همانها که دکتر فاطمی را ترور در بدترین شرایط نمودند وقتی که گفت «بدبختی ما آن است که در این جهنم قانون اجرا نمیشود» و جالب آنکه بر سر قبر محمد مسعود روزنامهنگار معترضی که توسط حزب توده ترور شده بود.
دهه چهل در حرکت معلمان که دکتر خانعلی توسط سرگرد شهرستانی رییس کلانتری ۲ بهارستان شهید شد و حرکتی اجتماعی از دانشگاه و… برای تشیع جنازهاش انجام شد، رهبری تظاهرات بدست حزب مردم ایران و نهضت مقاومت با مدیریت «حسن اکبری» افتاد که در تمام شهر تا جلوی دربار پهلوی با شعار «مرگ بر شاه – مرگ بر دیکتاتور و…» تا شب ادامه یافت، اینها همه در زمان حکومت دموکراتها در آمریکا بود.
در پزشکی قانونی ساواک جنازه را تحویل نمیداد شاهحسینی خود را روی جنازه انداخت.گفت «اگر جنازه را به ما ندهید ما از اینجا تکان نمیخوریم» بالاخره جنازه را نمایندگان نهضت مقاومت و دانشجویان ملی و…گرفتند و تظاهرات عظیمی پس از سالها با شعار «مرگ بر دیکتاتور» انجام شد در زمانیکه شاه در سوییس به بازی هر ساله اسکی رفته بود.
شاهحسینی بعد از انقلاب مدتی رییس ورزش ایران شد. بعد از دولت موقت و گروگان گیری بارها توسط لاجوردی و… با دوستان بازاریاش از «جبهه ملی و خداپرستان» بازداشت شد و مورد شکنجه و اذیت قرار گرفت که انتظار نداشت چون با همه انقلابیون مسلمان تندرو و لبیرال از قدیم و در زندانها آشنا بود، مخصوصا با لاجوردی که بیش از همه از او صدمه دید. همانگونه که فروهر و…گویا لاجوردی از آنها میخواهد بگویند «دکتر سنجابی مسلمان نیست؟!!» و اینها میگفتهاند «حاجی مگر ما مجتهدیم؟»(۹) «شادروان فروهر هم مدت شش ماه دقیقاً در یک قفس در اوین زندانی بود و جالب آنکه لاجوردی هر روز از او «احوالپرسی مینمود؟!! – در حالی که در آن قفس جای ایستادن نبود».(۱۱)
به هنگام تشییع جنازه شادروان دکتر «صدیقی» وزیر کشور مصدق همراه با فروهرها که در زمان دولت اصلاحات بود همهجا فعال و… بود، به هنگام تشییع جنازه شادروان «دکتر ورجاوند» دبیر جبهه ملی ایران از بیمارستان… در خیابان منظریه شمیران که جمعیت به شدت افزایش مییافت، رئیس پلیس شهربانی تجریش و شمیرانات با آمبولانس و تعدادی پلیس آمد که مانع تشییع جنازه شوند شاهحسینی مدیریت این امر را داشت و باشهامت گفت «ما جنازه را تا میدان نیاوران میبریم آنجا نماز برآن خوانده خواهد شد وسپس به بهشت زهرا خواهیم برد». مدتی بین این دو تعارض و گفتگو بود تا عاقبت شاه حسینی «لااله الااله»گویان با جمعیت حرکت نمود، و در برابر آقای رئیس پلیس که «گفت من نمیگذارم» گفت «ما هم میرویم». او بر سر موضع خود ایستاد تا از مرکز به رئیس پلیس دستور دادند بگذارید بروند. در میدان نیاوران حجت الاسلام حسن یوسفی اشکوری بر او نماز گذارد.
امروز او عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران و شورای مرکزی ملی– مذهبیها است. پیوندی که میان این دو نهاد از دهه بیست که از جنبش دانشجویی آغاز شد که هنوز در مبارزه با استبداد و دیکتاتوری ادامه دارد، به ویژه که او به مهندس سحابی – و دکتر قهاری و البته پرویز ورجاوند و… ارادت خاص داشته و دارد والبته روابط خاصی با دکتر سامی و سحابی مهندس داشت.
در آخرین مرحله مشاهده کردیم – در اعلامیه سران ملی مذهبی قبل از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری – که – پیشنهاد کردند، «برای موفقیت در مذاکرات با «پنج بعلاه یک و آمریکا» قبلاً با یک «انتخابات آزاد» مردم را که از جنبش سبز سرخورده شده بود فعال کنیم، و یک رفراندوم عملاً انجام دهیم که در هر صورت انجام شد»، و آقای روحانی حقوقدان برنده شد.
اعلامیهای که آقایان «شاهحسینی، بستهنگار، حبیبالله پیمان، خانم طالقانی و دکتر قهاری» از ملی مذهبیها مطرح نمودند. شاهحسینی امروز «شیخوخیت» نیروهای ملی و ملی مذهبی را به عهده دارد. عمرش پایدار باد. چه این دونوعی پیوند میانشان عملاً برقرار است ولی ملی مذهبیها بیشتر نگاهشان به اقتصاد چپ است، اگر چه در حوزهی فرهنگ و سیاست لیبرال و سوسیال دموکراتاند «همینها که دین را سکولاریزه نمودهاند»(داریوش آشوری – پاریس)
پانوشتها:
۱- از تاریخ ایرانی
۲- مهندس سحابی خاطرات جلد۲
۳- خاطرت شمس قنات آبادی
۴- از مهندس سحابی جلد۱
۵- که میگوید در انقلاب اسلامی به رهبر فقید پیشنهاد حکومت اسلامی میدهد – جواب میشنود که وقتش گذشته است بگویید – جمهوری اسلامی».
۶- مصاحبه شاه حسینی نقل ازروزنامه مردم ایران مصاحبه
۷- مقاله «رازهای جاودانگی مصدق» – روزنامه اعتمادملی
۸- نقل از کتاب « نهضت خداپرستان سوسیالیست» چاپخش
۹- نقل از مرحوم حاجی «نایب حسینی» بعد از آزادی اززندان
۱۰- نقل از مقاله «محمد نخشب و سوسیالیسم او» روزنامه شرق
۱۱- نقل از یکی از دوستان او فروهرها…