شاخص‌های یک بحث و گفت‌وگوی علمی و دموکراتیک – مزدک لیماکشی



«جان استوارت میل می‌گوید، اگر دیدگاه‌های یک فرد به حق ارزش آن را دارد که به آن اعتماد کنیم، باید از خود بپرسیم که چگونه این امر امکان‌پذیر شده است. آری، باید بدانیم که این فرد اجازه داد که دیگران دیدگاه‌های او و شیوه کارکرد او را نقد و بررسی نموده و بسنجند. همچنین این عادت را داشت که به همه آن چه در نقد نظرات او گفته می‌شد گوش فرا داده و از انتقاداتی که فکر می‌کرد درست است، سود برده و همزمان به روشنی به خاطر خود و دیگران بیان نموده چه انتقاداتی نادرست بوده است”. (جان استورات میل در در راه آزادی ۱۸۵۹)»

«رازی دانشمند بر جسته ایرانی می‌گوید بپذیریم که آن چه ما بدان رسیده‌ایم و آن را علمی و درست می‌پنداریم، آمادگی آن را داشته باشیم که کسان دیگری خواهند آمد که آن را رد می‌کنند و آن گاه آن دیگر علم نیست (تاریخ اجتماعی ایران جلد دهم، تاریخ فلسفه در ایران تالیف مرتضی راوندی ص‌۱۳۴). ما باید آمادگی داشته باشیم به گونه‌ای خلاق آن چه که امروز حقیقت پنداشته می‌شود، فهم درست نامیده می‌شود و همچنین روش‌های پذیرفته شده را با انتقاد نگریسته و مورد برسی دو باره قرار بدهیم.»

مقدمه

جوامع در عصر کنونی یا مبتنی بر اندیشه علمی هستند و رژیم‌های دمکراتیک دارند و یا کماکان چون گذشته‌های دورتر بر مجموعه‌ای از پیش داوری‌ها و یا برداشت‌های ایدیولوژیک و مذهبی گروه‌های قدرت‌مداری استوارند که حکام دیکتاتور، ملت‌ها را در خفقان و سرکوب اداره می‌کنند. در حکومت‌های استبدادی پیش‌برد بحث‌های علمی و دمکراتیک با دشواری‌های بسیاری روبرو می‌گردد. درست در چنین شرایطی در مباحث علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بین ما ایرانی‌ها اغلب به مسائلی بر می‌خوریم که نشان از آن دارد که ما درک و فهم واحدی در این باره نداریم و یا اگر بخشی از ما آگاهی به قوانین و مقررات داریم در عمل نتوانسته‌ایم آن را به کار گرفته و همگانی نمائیم. به همین خاطر هم هست که نیازمند آن هسیتیم که بر سر برخی شاخص‌های یک بحث و گفت‌وگوی علمی و دموکراتیک به درک واحدی برسیم. پرسش مرکزی این نوشته هم این است که این شاخص‌ها کدامند؟

۱. درک و فهم طرف مقابل

در یک سمینار و بحث و گفت‌وگوی جمعی، هر فردی باید بکوشد به گونه‌ای فعال مشکل فکری دیگران را دریابد: نوشته‌هاشان را درباره موضوع قابل بحث از قبل بخواند، اجازه بدهد که افراد سخن‌شان را بیان کنند و تلاش کند دریابد که فرد سخنگو چگونه فکر می‌کند و چه می‌خواهد بگوید.

وارد شدن به گفت‌وگو با افرادی که شناختی از نظراتش نداریم بسیار دشوار است. در یک مصاحبه فرد مصاحبه‌شونده به پرسش‌ها از دیدگاه‌های شخصی خود پاسخ می‌دهد اما در بحث و گفت‌وگوی دو یا چند نفره، شما با افراد دیگری وارد گفت‌وگو می‌شوید و عدم آگاهی از نظر افراد دیگر عملا سبب می‌شود نتوانید کنه نظرات مقابل را دریابید و حرف‌هایی بزنید که بی‌ربط به نظرات فرد مقابل شما باشد.

۲. اتوریته

هرگز تلاش نکنیم که از اتوریته خود و یا اتوریته دیگران استفاده کنیم بلکه توانایی شخصی و یا تخصصی خود را در هر موردی ثابت کنیم. به گمان من در بین برخی از ما ایرانی‌ها متداول است که اگر سابقه‌ای داریم آن را به رخ دیگران بکشیم و یا از افراد دیگری که دارای اتوریته هستند حرفی در زمینه بحث مورد نظر زدند سود ببریم تا طرف مقابل را ساکت سازیم. در واقع امر صلاحیت و دانش فردی در هر زمینه‌ای است که در نهایت مورد ارزیابی قرار می‌گیرد نه اتوریته شخص اظهار نظر کننده و یا افراد دیگری که او بدان‌ها مراجعه می‌دهد. این گفته در هر بحثی شنیده می‌شود، یعنی شما می‌خواهید خودتان را با او مقایسه کنید، شما در آن قد و قواره نیستید. در بین آیت‌الله‌ها برخی مرجع تقلید هستند و هر یک جمعیتی را پشت خود دارد و این مردم مقلد وقتی می‌خواهند بگویند حرف‌شان درست است می‌گویند به طور مثال آیت‌الله بروجردی چنین و چنان می‌گوید فکر می‌کنی که تو از او عالم‌تر در زمینه‌های اسلامی هستی؟ در واقع این افراد از اتوریته این یا آن مرجع تقلید برای درستی نظر خود سود می‌جویند و از خود انیشه و نظر مستقلی ندارند. در بین احزاب و افراد ایدئولوژی‌زده در میان چپ‌ها نیز مرسوم است که با توسل به ایدیولوژی و افرادی از قبیل، مارکس، انگلس، لنین و… به عنوان اتوریته برای درستی نظرشان سود ببرند و خود نظر نمی‌دهند و یا نظری ندارند که بدهند. به هر اندازه فردی از اتوریته‌ها برای درستی نظرش سود ببرد نشان از این دارد که خود چیزی برای گفتن ندارد.

۳. برخورد مشخص به موضوع مشخص

باید اجازه داده شود که هر موضوع و پرسش مشخصی در جای خود مورد بحث، بررسی و ارزیابی قرار بگیرد. و تلاش نشود که به پشتوانه استدلال و مقابله‌جویی مانع برخورد با مساله شده و آن را بدون پاسخ گذاشت. یکی از مشکلات در بحث‌های ما فرار از برخورد مشخص به موضوع مشخص است و هر گاه احساس شود که حرفی برای گفتن نیست سعی می‌شود که از طریق طرح دلایل بی‌ارتباط به موضوع و دور زدن مساله، موضوع از دستور خارج شود و به آن پرداخته نشود. باید مسائلی را در بحث مطرح کرد که به موضوع مرتبط باشد و به بحث کمک کند. طرح مسائل بی‌ربط به موضوع، کمکی به روشن شدن بحث نمی‌کند که هیچ بلکه بحث را به بیراهه نیز می‌برد. در یک بحث علمی داستان‌سرایی و از این شاخ به آن شاخ پریدن و در لابلای آن همه داستان‌ها گم شدن و این‌گونه وانمود کردن که به مساله پاسخ داده‌ایم یک شیوه ناپسند و نادرست است.

۴. فرار از انتقاد و مشکل‌آفرینی

هرگز نباید از طریق تغییر موضوع و یا با طرح پرسش‌های مشکل‌ساز از انتقاد فرار کرد. این موضوع متاسفانه بسیار مرسوم است و افراد به جای پاسخگویی به انتقادات طرح شده که بهترین فرصت برای نشان دادن دانش و توانائی‌هاشان می‌باشد به دلیل ترس از پاسخ روشن تلاش می‌کنند که از انتقادات مطرح شده فرار کنند. همچنین معمول است که انتقاد را با انتقاد پاسخ بدهند. اگر انتقاد در رد نظر ما باشد باید بتوانیم پاسخگو باشیم و با دلایل و مستندات ثابت کنیم که نظر ما درست است و اگر نتوانیم پاسخگو باشیم مشکل‌آفرینی به ما کمکی نخواهد کرد. اگر انتقاد در تائید نظر ما باشد نیز، نباید فکر کنیم که نظر ما حتما درست است. انتقاد مثبت را با متانت قبول کنیم و تشکر نمائیم. وقتی در می‌یابیم که انتقاد وارد است بهتر این است انتقاد را بپذیریم و بگوئیم که در این باره فکر و مطالعه خواهم کرد و در بحث‌ها و نوشتارهای بعدی به آن‌ها خواهم پرداخت.

۵. چگونگی برخورد به ایده‌ها

باید آن ایده‌هایی را که امکان تحول دارند در مرکز توجه قرار داد. حتی اگر با تمامیت آن ایده توافق کامل نداشته باشیم. طرح و تاکید مثبت بر روی چنین ایده‌هایی هم شخصیت و هم توانایی طرح کننده در درک و گرفتن ایده‌های خوب را نشان می‌دهد و هم کشف ایده‌های خوب در نظرات دیگران به خودمان کمک می‌کند که به ایده‌های جدیدی دست یابیم. برخورد مثبت به ایده‌های دیگران نشانگر توانائی ما در درک، فهم پدیده‌ها و روحیه خوب ما می‌تواند قلمداد شود و موقعیت ما را در یک گفت‌وگو بالا ببرد. فردی که فکر می‌کند با نفی صرف نظرات دیگران خود را می‌تواند بالا بکشد دچار اشتباه است و خود را تضعیف می‌کند. همچنین در یک بحث خوب و مفید تلاش باید برای این باشد که بهترین دلایل فرد مقابل دست گذاشته شود، نه روی ضعیف‌ترین دلایلی که ارائه می‌دهد. پاسخ به دلایل قوی نشان می‌دهد که ما توانایی برخورد بالایی داریم. در یک بحث باید هم روی نقاط قوت و هم نقاط ضعف دست گذاشته شود و طرح این مساله که شما در این مورد درست می‌گوئید اما در این مورد دلایل‌تان کافی و مستدل نیست زمینه را برای یک بحث خوب و به ایجاد فضای آرام و مثبت کمک می‌کند.

۶. اذعان به ندانستن

در یک بحث اگر مساله‌ای را نمی‌دانیم بهتر است که اذعان کنیم که در این زمینه تخصص نداریم و یا این مورد مربوط به رشته تخصصی من است اما مطالعه کافی از موضوع ندارم و این کار شخصیت شما را نه تنها پائین نمی‌آورد بلکه نشان می‌دهد که شما تا چه اندازه به درست بودن پاسخی که می‌دهید، اهمیت قائل هستید. البته در کشور ما متاسفانه معمول است که به آدم همه چیز دادن اهمیت داده می‌شود و بی‌دلیل نیست که رهبران حکومتی و سران احزاب سیاسی و حتی بخشی از متخصصین در باره همه مسائل از جمله انرژی هسته‌ای گرفته تا هواپیماسازی و علم پزشکی اظهار نظر می‌کنند. برای گروه‌های تخصصی ارزش قائل شویم و در عرصه‌های مختلف متخصصین آن امر را برای بحث و گفت‌وگو در سیمنارها و بحث و گفت‌وگو‌ها دعوت به عمل آوریم. همچنین برای متخصصین لازم است در مواردی که نمی‌دانند با طرح این مساله که من در لحظه پاسخی برای این مساله ندارم اما به پژوهش‌های پژوهشگران در این زمینه نگاه خواهم کرد تا دریابم که علتش چیست و اگر کسی در این جمع می‌داند من هم استفاده خواهم برد، اعتبار گوینده را بالا می‌برد. از آن جا که همه چیزدانی جایگاه ویژه‌ای در جامعه ما دارد، اذعان به ندانستن در زمینه‌هایی که تخصص ما نیست و یا اگر هم هست ما دقیق در باره آن نمی‌دانیم از طرف شخصیت‌های مرجع در زمینه‌های مختلف، به تفکر علمی و انتقادی دامن می‌زند. حتی یک استاد دانشگاه، دبیر دبیرستان، معلم مدرسه ابتدائی و راهنمایی اگر نمی‌تواند به پرسشی پاسخ بدهد خوب است که بگوید در این لحظه پاسخی ندارم، بعد پاسخ می‌دهم. می‌گویند آدم راستگو در پایان می‌برد.

۷. آمادگی برای کنار گذاشتن ایده‌های خود

دست گذاشتن بر روی نکات منفی در دیدگاه‌های خودمان و اینکه آمادگی داشته باشیم در صورت درست بودن انتقاد دیگران از نظر خود برگردیم از اهمیت بسیار برخوردار است. ما می‌دانیم که در بین فقهای ما اگر کسی چیزی بگوید و از آن بر گردد دیگر فقیه محسوب نمی‌شود و همچنین این اصطلاح کماکان کاربرد دارد که حرف مرد یکی است. اگر به آن چه عرف است تن بدهیم هیچ گاه نمی‌توانیم جامعه‌ای تبدیل شویم که برخورد علمی به مسائل را در دستور کار قرار می‌دهد و اگر این کار را نکنیم خبری از پیشرفت علمی و دمکراسی نیز نخواهد بود. یکی از ویژه گی‌های دانشمندان همین است که خود را عالم دهر نمی‌دانند و آمادگی دارند که اگر کسی نظرشان را رد کرد، از نظر خود پس بکشند. در سال‌های اخیر در جوامع پیشرفته متداول شده که برای تطبیق با تحولات سریع در همه زمینه‌ها افراد و گروه‌های تحقیقی و یا الیت سیاسی وقتی می‌بینند که ایده‌ای نادرست به نظر می‌رسد سریعا آن ایده و یا پرسش را تغییر می‌دهند و مردم هم پذیرای این نوع برخورد هستند و آن را ناشی از مسئولیت‌پذیری می‌دانند.

۸. برخورد موضوعی نه شخصی

حرف و دلایل افراد باید مورد بحث و ارزیابی باشد نه خود فرد و مسائل باید به گونه‌ای بیان شود که شخصیت بیان‌کننده مورد پرسش قرار نگیرد بلکه موضوعی که فرد بیان کرده مورد بررسی قرار بگیرد. یا حتی نظرات فرد حتی در زمینه مورد بحث به نظراتی که در گذشته بیان نموده و اکنون تغییر نظر داده است مراجعه داده نشود مگر برای روشن شدن موضوع شاید بتوان بیان نمود که نظر دقیق فرد در این لحظه چیست. در یک بحث دو نفره یا چند نفره نباید با دیگران برخورد سخت و خشمگینانه داشت. بر عکس باید با دیگران مهربان و یا در بدترین حال بی‌طرف بود. رعایت بی طرفی در یک بحث و فاصله گرفت از خود خود و دیدن موضوع مورد بحث به ما کمک خواهد کرد که بحث را به برخوردهای شخصی نکشانیم.

در یک بحث دو طرفه و یا چندطرفه نباید فرد سخنگو را رقیب فرض کنیم و تلاش‌مان این باشد که او را از میدان بدر کنیم و چنین کاری از دید آدم‌های با دانش و حتی مردم عادی مورد پرسش قرار می‌گیرد و ضمنا هم از لحاظ اخلاقی و هم از لحاظ فن برخورد و هم از جبنه دمکراتیک چنین کاری نادرست است. کسانی وارد یک بحث می‌شوند قصدشان این است که به همراه یک دیگر جستجو کنند. اگر فردی همه پاسخ‌ها را دارد لزومی به شرکت در بحث هم ندارد. عموما کسانی که صد درصد خود را محق می‌دانند به درگیری لفظی با دیگران کشیده می‌شوند.

یکی از شگردهای شناخته شده در بحث‌های بخشی از ما ایرانی‌ها منتصب کردن فرد به یک جمعیت، مذهب، ایدیولژی و بدتر از همه به این یا آن کشور است و رژیم حاکم بر اساس این انتصابات مردم را زندانی، شکنجه و کشتار و یا ناچار به مهاجرت از کشور می‌کند و در اپوزسیون نیز برای تضعیف طرف بحث این توجیحات به کار گرفته می‌شود. در این زمینه یک دنیا کار وجود دارد که روشنفکران و خصوصا، پژوهش گران می‌توانند انجام بدهند. همچنین باید خوشحال بود که فرد مقابل ما در یک بحث دارای دانش و توانایی در بیان نظرات خود باشد و در این صورت ما هم می‌توانیم سطح برخورد خود را بالا برده و نشان دهیم که ما نیز دانش لازم را در زمینه مورد بحث داریم.

۹. برخورد متدیک و علمی نه دلبخواهی

این که نوشته‌ای یا گفتاری درست و یا نادرست است را بر اساس میل شخصی و یا انتخاب من در آوردی نمی‌توان ارزیابی نمود. ما باید با مسائل با متد علمی برخورد کنیم تا بشود مشخص کرد که نوشته‌ای یا گفتاری و یا مقاله‌ای درست و یا نادرست است. ما اگر مقاله‌ای از یک فرد خارجی در باره کشور خود می‌بینیم نباید بگوئیم که او نمی‌داند و فقط حرف می‌زند و دستی از دور بر آتش دارد. علمی بودن  شرایطی دارد که با توجه به آن‌ها می‌توان گفت که مقاله یا گفتار فرد درست یا نادرست می‌باشد. متد علمی دارای شرایط زیر است.

۱. آن گونه که رازی دانشمند بر جسته ایرانی می‌گوید بپذیریم که آن چه ما بدان رسیده‌ایم و آن را علم می‌پنداریم، آمادگی آن را داشته باشیم که کسان دیگری خواهند آمد که آن رد می‌کنند و آن گاه آن دیگر علم نیست(تاریخ اجتماعی ایران جلد دهم، تاریخ فلسفه در ایران تالیف مرتضی راوندی ص‌۱۳۴). آمادگی داشته باشیم به گونه‌ای خلاق آن چه که امروز حقیقت پنداشته می‌شود، فهم درست نامیده می‌شود و همچنین روش‌های پذیرفته شده را با انتقاد نگریسته و مورد برسی دو باره قرار بدهیم.

۲. خواست آن که بتوان نتایج بدست آمده را دوباره و چند باره با تست کردن ثابت کرد. اگر دستور پخت نان بربری را داشته باشیم می‌توانیم در هر جای جهان هم که باشیم نان بربری درست کنیم.

۳. خواهان آن باشیم که برخورد همواره ابژکتیو باشد و دانش و متدها به گونه‌ای مطرح گردد که بتوان آن را مورد پرسش قرار داد

۴. دانش و متدها را باید بتوان کنار گذاشت و آن را غیر قابل قبول اعلام نمود.

۵. علمی بودن آشکار گویی را می‌طلبد و این که چگونه تحقیقات به پیش رفته و چه نتایجی بدست آمده است و یا بهتر بگوئیم که علمی بودن با دمکراسی رابطه مستقیم دارد. البته علت این است که همه پژوهش‌گران بتوانند برای صحه گذاشتن بر نتیجه آن را کنترل کنند. فرایند کنترل در دیکتاتوری‌ها فقط از بالا به پائین است و کسی مجاز نیست که بالائی‌ها را کنترل کند اما نتایج یک کار علمی را باید بشود کنترل کرد در غیر این صورت یک جمع شارلاتان هم می‌تواند در تست‌های انجام شده دست کاری کند و نتایج دلبخواهی را بگیرد. چنین کارهایی به طور مثال در زمینه امور پزشکی و داروسازی برای سلامت انسان‌ها خطرناک باشد و خطر این کارها در زمینه‌های دیگر نیز کمتر نیست و شبه‌علم جای علم را خواهد گرفت و در کل به مردم لطمه می‌زند.

اگر خیلی خلاصه بگویم، علم می‌تواند هم مجموعه‌ای از فاکت‌ها، حقیقت‌ها و دانش بشری باشد و هم‌چنین آن متد‌ها و روش‌هایی باشد که با آن می‌توان به علم دست یافت و ضمنا باید تاکید کرد آن دانشی که با یک متد و روش علمی بدست می‌آید علم نامیده می‌شود و همچنین متد‌های که شروط یک متد علمی را تامین می‌کنند می‌توان متد علمی و نه هر روش و متدی را که می‌توان به کار گرفت. باید اذعان نمود که همه دست‌آوردهای مدرن بشریت و پیشرفت تکنولوژیک در دمکراسی‌های جهان بر مبنای چنین تفکر علمی و بر اساس متدولژی علمی بدست آمده است.

۱۰. انترسوبژکتیو و ابژکتیو(حقیقت من و حقیقت)

برخی در مباحث می‌گویند این مساله برای من یک حقیقت آشکار است و روشن نمی‌کنند که چرا این مساله برای آن‌ها حقیقتی آشکار است اما برای دیگران حقیقت نیست. آیا می‌توان با یک پدیده بدین گونه برخورد کرد؟ این کار در اصل یک مغلطه است که مساله‌ای را خودمان حقیقت بپنداریم بدون آن که آن را ثابت کنیم.

حقیت وابسته به این یا آن شخص نیست بلکه باید با متدی علمی آن را ثابت کرد. به همین خاطر می‌گویند که حقیقت اینرسوبژکتیو است و این بدان معنی است که اگر چیزی علمی است برای همه مردم درست است و همچنین متد علمی و هدف علمی این نیست که صرفا به نظر مشترکی برسیم به طور مثال برخی از پیشداوری‌ها مشترک را علمی قلمداد کنیم و به همین خاطر هم هست که گفته می‌شود که نتیجه‌گیری علمی باید ابژکتیو نیز باشد.

برای اینکه یک پروژه علمی هم انترسوبژکتیو باشد و هم ابژکتیو، سه شرط باید تامین شود:

۱. یک واقعیت مستقل از ذهینیت ما وجود دارد.
۲. این واقعیت برای همه ما مشترک است.
۳. ما به گونه‌ای مشترک می‌توانیم به این دانش دست یابیم و یا حداقل به فهم آن نزدیک شویم.

۱۱. اتیک و مورال

با پیشرفت علم و پیشرفت همه زمینه‌های علمی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و جدائی دین از حکومت و پیچده‌تر شدن همه روابط در جامعه جهانی در همه زمینه‌های تخصصی و حرفه‌ای برای ارزش‌گذاری و برخورد حرفه‌ای، اتیک و مورال نقش برجسته‌ای در همه زمینه‌ها پیدا کرده است. هر صنفی که حرفه‌ای به حساب می‌آید دارای آئین نامه‌ای است که در آن اخلاق حرفه‌ای و مقررات آن معین شده است. به طور مثال جامعه پزشکی، و پژوهشگران در عرصه‌های مختلف نیز برای خود آئین نامه‌ای دارند که همه موظف با انجام آن هستند و اگر شخصی و با گروهی از آئین‌نامه پیروی نکرد از طرف سازمان مدنی مربوطه مورد پرسش قرار خواهد گرفت. امروزه  حتی شرکت‌های بزرگ بین‌المللی برای خود آئین‌نامه‌هایی دال بر حفاظت محیط زیست و دیگر مسائل دارند. در بحث و گفت‌وگو‌ها نیز به اتیک و مورال توجه خاصی صورت می‌گیرد و خصوصا وقتی در بحث به جای پرداختن به موضوع مورد بحث به شخص بحث کننده برخورد می‌شود نشانه آن است که وقتی فردی این گونه عمل می‌کند بی‌توجه به اتیک و مورال است. این که حکومت‌های استبدادی خود را پایبند به هیچ اتیک و مورالی جز حفظ قدرت استبدادی نمی‌دانند، بدان معنی نیست که مردم و خصوصا الیت جامعه هم به اتیک و مورال حرفه‌ای پایبند نباشند. پای بندی به این مقررات نشان می‌دهد که ما چه حد دمکرات و آزادیخواه هسیم و یا همان راهی را می‌رویم که مستبدین می‌روند.

نتیجه گیری

در هر بحث و گفت‌وگوئی که نشان از علمی بودن و دمکراتیک بودن دارد می‌بایست ۱۱ فرمان بالا را مورد توجه قرار بدهیم و بتوانیم فضائی ایجاد کنیم که موضوعات و پرسش‌های مطروحه در مرکز بحث باشند و تلاش مشترک آن باشد که در حد امکان پاسخ‌های درستی برای پرسش‌ها بیابیم و یا حداقل کمک کنیم که از پرسش‌های موجود دور نشویم. یکی از مهم‌ترین مشکلات بخشی از جامعه ایرانی فرار از پاسخ مشخص به پرسش‌های مشخص است که به دلیل عدم توانائی به پاسخگوئی برخوردها شخصی شده و افراد مورد پرسش واقع می‌شوند. مساله مهم دیگر همه فن‌حریفی و دخالت در حوزه‌های تخصصی دیگران است که کارها را دشوار می‌سازد و چه خوب وقتی در زمینه‌ای تخصص نداریم رسما اعلام کنیم که این نظر شخصی من است اما من تخصصی در این زمینه ندارم. همچنین به برخوردهای متدیک بیشتر می‌توانیم توجه نمائیم و راه را برای فهم مسائل برای خود و دیگران هموار سازیم. اگر در بحث و گفت‌وگوئی شرکت می‌کنیم خود را نباید از دیگر بحث‌کنندگان بالاتر بدانیم و بهتر این است که نظر خود را به گونه‌ای مشخص و قابل‌فهم بیان کنیم تا دیگران قضاوت کنند که ما بیشتر می‌دانیم. مسله مهم برای پایان بخشیدن به این مقال این که برای رسیدن به هدف خوب و درست نباید از وسایل نادرست سود بجوئیم.

مزدک لیماکشی
اول ژانویه ۲۰۱۷

————————————
منابع: (جان استورات میل در در راه آزادی ۱۸۵۹) ترجمه از من از زبان سوئدی
هنر علمی اندیشیدن (konsten att vara vetenskapligt) نویسنده: سون اوه‌ هانسن، پروفسور در فلسفه علم
تئوری علمی (vetenskapsteorin, Lars-Göran johansson) نویسنده لارش یوهانسون
مدرسه عالی ملارن: mdh.se/student/minastudier/examensarbete/omraden/metoddoktorn/vetenskaplighet-etik/vad-ar-vetenskap-1. 31495
تاریخ فلسفه ایران جلد دهم از تاریخ اجتماعی ایران مرتضی راوندی

ایران امروز

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است