آیتالله خامنهای مدتهاست که از رهبری به مقام یک جادهصافکن و عامل گروه فشار در جریان اقتدارگرا، خود را تنزل داده است. او کارش این شده که متناسب با منافع یک جریان، برخی موضوعات را کش بدهد و برخی را تمام کند. هرچه انتصاب است از آدمهای کوتاهقد و بیهویت و بلهقربانگو از یک جناح خاص انتخاب کند، در سخنرانیهایش نیمی از جامعه را بنوازد و به بخش کوچکی از مریدان امتیاز بدهد، خود را مصداق انقلاب گرفته و هوادارانش را انقلابی بنامد و بقیه را ضدانقلاب، و به کمترین عمل که هیچ، به کمترین نمایش عدالت و بیطرفی و قانون در کشور گردن کج نکند.
اینگونه است که میتواند با بیانصافی تمام روایتی از عاشورای ۸۸ بدهد که جز دروغگویی آگاهانه، نام دیگری ندارد. او نه تنها روایتی تحریف گونه از عاشورای ۸۸ ارائه میدهد، که دستکم حرمت سرمایه مشترک همه مسلمانان و شیعیان و هموطنانش به نام سیدالشهدا را نگه نمیدارد و برای دو روز قدرت دنیا حاضر میشود قداست آن اسطوره بزرگ و سرمایه تاریخی را بشکند و وجهالمصالحه دعواهای سیاسی کند.
علی بردبار