در سال ۱۳۷۱ در آستانه فروپاشی شوروی، که وقوع آنرا در سال ۵۸ در زنجیره مقاله
های تحلیلی در روزنامه میزان و سپس در کتاب « ، امپراتوری بکجا میرود » که سال ۱۳۶۰
منتشر شد، پیش بینی کرده بودم) ، و نوشتار های پسین دو پیشنهاد راهبردی روشن و
بهنگام را( در مجله کهکشان و هفته نامه میهن) برای حاکمیت وقت پیشنهاد کردم.
یکی استقبال بیدرنگ از استقلال جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز که پیشتر پاره ای از
سر زمین ایران بوده اند؛ و پیش دستی در بستن در پیمان های فرهنگی، اقتصادی و حتی
دفاعی، لغو روادید دو طرفه، و کمک های فرهنگی برای تدریس مجدد زبان فارسی در
مدرسه ها، ایجاد دانشگاه، و کمک فنی و اقتصادی برای باز سازی صنایع قدیمی یا تخریب
شده توسط شوروی. این کار در دوران یلتیسن و حتی اواخر ریاست گورباچف به آسانی
امکان پذیر بود. آزاد راه از بندر چاهبهار به آسیای مرکزی و اتصال راه آهن از جمله
پیشنهاد ها بود. شوربختانه سیاست احتیاطی وزارت خارجه وقت، از ترس واکنش حکومت
لرزان و در حال فروپاشی شوروی، ایران را از یک فرصت تکرار نا شدنی تاریخی محروم
کرد. چند روز پس از خودداری دولت ایران از برسمیت شناختن استقلال آنها، دومای
شوروی استقلال را برسمیت شناخت که نشانه عدم تسلط سیاست خارجی ایران برروند
رویداد های بین المللی بود.
اقدامات هوشمندانه سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان برای خنثی کردن بی
سیاستی مرکز از آسیب خوردن جدی روابط دو کشور جلوگیری کرد . همچنین همکاری
های جبهه ملی ایران با سران ملی افغانستان در پاسخ به درخواستهایشان از جمله پیشنهاد
هایی برای کمک به تدوین قانون اساسی و منشور جبهه ملی تازه تأسیس افغانستان و
پاسخ مثبت برای باز راه اندازی دانشگاه کابل، و دفاع از حقوق پناهندگان افغان در ایران تا
حد زیادی روابط فرهنگی دو کشور را میان سران ملی دو کشور حفظ کرد. این روابط البته
پس از ترور احمد شاه مسعود توسط سازمان امنیت پاکستان و در گذشت دکتر پرویز
ورجاوند، سخنگوی جبهه ملی ایران، به حد اقل رسید.
پیشنهاد دیگری که من در دهه ۷۰ کردم، امضای دو پیمان راهبردی در راستای حفظ امنیت
ایران بود. یکی پیمان فرهنگی، اقتصادی و دفاعی مشترک با مصر و هندوستان برای
پوشش دادن محور جنوبی منطقه، و پیمان فرهنگی، اقتصادی و دفاعی مشترک با ارمنستان
و یونان در محور شمالی بود.
استدلال من این بود که مصر همیشه در کنار ایران و دوست بوده، و از آنجا که مانند ایران
تاریخ و فرهنگی کهن دارد خود را در قامت ایران می داند نه کشوری مانند عربستان، که
فاقد چنین پیشینه ایست، مصر بجز دوران عبدالناصر که مصر تلاش داشت رهبری کشور
های عرب و عرب زبان را بدست بگیرد، خود را عرب نمی دانست.
حسین هیکل باری گفته بود که بدشانسی ما مصریان که عرب زبان شدیم این بود که یک
فردوسی نداشتیم. از سوی دیگر هندوستان در آن زمان در حال برنامه ریزی برای جهشی
در توسعه اقتصادی بود. برنامه هندوستان خیلی شبیه آن چیزی بود که ده سال پیش از آن
چین برنامه ریزی می کرد و من شاهد از نزدیک آن بودم . هندوستان بتدریج از روسیه
فاصله می گرفت ، ولی هنوز امریکا توجه قابل ملاحظه ای به آن نداشت.
من پیشرفت سریع هندوستان را به سبب نظام دموکراتیک و غیرایدئولوژیک پیش بینی می
کردم و نزدیک شدن ایران و هندوستان را بسود هر دو کشور ارزیابی می کردم . بعلت
پیشینه تاریخی و فرهنگی همزبانی ایران و هندوستان همبستگی دو کشور طبیعی برای هر
دو کشور می بود.
این محور جنوبی مصر – ایران- هندوستان هرگونه بلند پروازی دشمنان یا بدخواهان
ایران را بسیار محتاط و محدود می کرد. از یکسو عربستان و شیخ نشینان همراهش بعلت
نزدیکی مصر و ایران جانب احتیاط را در روابط خود با ایران پیش می گرفتند؛ و از سوی
دیگر، پاکستان بعلت همبستگی راهبردی، با هندوستان در پرورش گروه های تروریستی و
تکفیری علیه ایران و افغانستان جانب احتیاط را رعایت می کرد و شاید ما شاهد حمله های
تروریستی خونبار در مرزهای خاوری نمی شدیم.
پیشنهاد دوم من در حفظ امنیت محور شمالی کشور بود. من پیمان راهبردی فرهنگی،
اقتصادی و دفاعی ایران، ارمنستان – یونان را برای ایران ضروری می دانستم.
ارمنستان روابط دوستی و همبستگی فرهنگی و سیاسی هزاران ساله با ایران داشته است
و از تجاوز های دولت عثمانی هم آسیب های بسیاری دیده که مهمترین آن از دست دادن
دو سوم مساحت کشور خود و کشتار بزرگ ۱۹۱۵ ارمنیان ساکن ترکیه بوده است.
یونانیان از سوی دیگر، نه تنها از حمله های خشونت بار دولت عثمانی آسیب فراوان دیده
که در میان کشور ها منطقه با ایران بیشتر از همه احساس همتایی فرهنگی و تاریخی میکند.
اگر این همبستگی رخ می داد، هم اختلافات دولت باکو و ارمنستان بسیار عادلانه تر و بی
خونریزی حل می شد و هم ترکیه در دخالت و ایجاد جدایی فرهنگی و سیاسی در استانهای
شمالی ایران و جمهوری اذربایجان علیه ایران جانب احتیاط را رعایت میکرد.
با وجود اینکه ما بعلت سیاست های غلط و کوتاه مدت جمهوری اسلامی با همسایگان که
همگی فرزندان و جزوی از خاک ایران بوده اند آسیب های جدی خورده ایم، بار دیگر
شرایط برای برداشتن چنین گام های راهبردی را می توان باز کرد، هر چند که نیاز به
سیاستی بسیار هوشمندانه و بدور از محدودیت های ایدئولوژیک است.
ترکیه در این مدت جاپایی در برخی از کشور های شمالی باز کرده و روسیه تا حدود
زیادی به کشور های قفقاز و آسیای مرکزی باز گشته و از نفوذ قابل توجهی برخوردار
است که این نفوذ خود در ایران هم کم نیست. امریکا و هندوستان در مسیر نزدیکی
راهبردی با هم هستند، هر چند که هنوز روزنه ای برای ایران باز است. در مورد مصر تنها
اختلاف ما با هم، نامگذاری خیابان وزراء به خالد استانبولی قاتل انور سادات، رئیس جمهور
مصر بوده است. در زمانی که مصر اعلام کرد در صورت تغییر نام این خیابان سفارت
خود را در تهران باز گشایی خواهد کرد، من در مقاله ای نوشتم که باید از فرصت استفاده
کرد و این دوست دیرین را باز گرداند. ولی شوربختانه سیاست وقت تسلیم شدن به
خواست گروه های افراطی در ایران بود و در نتیجه مصر را به دامان مخلفان محور عربی
منطقه سوق داد.
امروز اگر دولت یازدهم براستی قصد دارد ایران را از تنگنای محدودیت های زینبار امریکا
که بهره برداری از دولت نهم و دهم بوده، برهاند و پیش از این که روسیه جای ما در
پیرامون دریای کاسپین را بکلی بگیرد و دوران تسلط شوروی را زنده کند، و نیز به مصر
باز گردد و نیاز راهبردی و دفاعی مصر را مرتفع سازد، و امریکا و هندوستان تصمیم به
توافق های راهبردی و دفاعی بگیرند، دولت ایران باید بدون فوت وقت ماشین دیپلوماتیک
خود را بکار اندازد.
کورش زعیم
هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران
زندان اوین
یکم آبان ۱