انقلاب زنانه خواندن این جنبش، ما را بر آن داشت تا فکر کنیم که آیا صرف یک شعار زن زندگی آزادی کافی است یا باید آن را در تمام مطالبات بر حق زنان جستجو و فهم کرد؟ در این جنبش افراد زیادی شرکت کردند که به گفتهٔ خودشان زندگیشان دیگر به حالت سابق باز نگشت اما موضوع این یادداشت زنانیاند که پیش از قیام ژینا فعالیت جنبشی نداشتند و با این قیام وارد عرصه شدند و به عنوان یک زن حقخواهی کردند.
بیدارزنی: تاریخ ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ زمانی که اولین فراخوان رسمی در اعتراض به قتل حکومتی ژینا امینی منتشر شد کسی گمان نمیکرد که خیابانها مملو از معترضینی شوند که بدون اغراق خیابان را تسخیر کنند. حتی نیروهای امنیتی و گارد ضد شورش نیز مانند ما مردم عادی شوکه شده بودند و عملاً مقابلهٔ قابل توجهی در روز اول صورت نگرفت. پس از آبان ۹۸ و اعتراضات به سقوط هواپیمای اوکراینی با شلیک عامدانهٔ دو پهپاد سپاه که جو کشور بسیار ملتهب بود، ایران و به طور کلی دنیا با پدیدهٔ ویروس کوید ۱۹ روبرو شد که همهٔ اعتراضات را متوقف کرد و هالهای از ترس و وحشت را به جامعه القا کرد. ترس از اجتماع و در کنار هم بودن˛ ترس از محیطهای شلوغ و حتی دیدار حضوری و ادامهٔ جمعهای محفلی برای مردم کشور استبدادزدهای چون ایران که نیاز به متشکل شدن داشتند ضربهای بزرگ بود که میتوانست ادامهٔ اعتراضات را به سالهای دوری موکول کند هر چند پس از فروکش کردن نسبی کرونا ما اعتراض به نبود آب در خوزستان را داشتیم اما این حرکت مانند دی ۹۶ و آبان ۹۸ سراسری نشده بود.ما پس از کرونا بیش از گذشته ملتی دور از هم، افسرده و فروپاشیده بودیم. فعالین اجتماعی و سیاسی در این سالها هر چند نتوانسته بودند فعالیت جمعی مفیدی داشته باشند اما از سرکوب و زندان هم در امان نبودند. فعالیت کانونهای صنفی معلمان و بازنشستگان تنها صدایی بود که در آن روزهای سرکوب و اختناق به گوش میرسید؛ مطالباتی معیشتی که پیونددهندهٔ جنبش با زندگی روزمره مردم بود. معلمان همچنان میتوانستند در روزهایی خیابان را از آن خود کنند اما مردم دیگر خیابان را از دست داده بودند. فشارهای اجتماعی˛ تورم، سرکوب و زندانهای طولانیمدت همه میتوانست موضوعی برای اعتراض باشد اما نیروی محرکهای که همه را حول موضوعی گرد آورد قتل دختری کرد به دست نیروهای گشت ارشاد تهران بود.
شروع قیام از کردستان بود و در تهران نیز با فراخوان فعالین جنبش زنان مردم تجمع پرشوری را آغاز کردند. فراخوانی مشابه در رشت منجر به تجمع و اعتراض مردم رشت شد و از فردای آن روز به سرعت شهرهای دیگر به قیام پیوستند و البته حکومت نیز برخلاف روز اول سرکوبی گسترده را در شهرها آغاز کرد. الگوی مبارزه در تمامی شهرهای کشور که از آبان ۹۸ و دی ماه ۹۶ به جا مانده بود در قیام ژینا نیز تکرار شد و به جرات برای بیش از ۴ ماه کشور از حالت عادی خارج و کنترل از دست نیروهای نظام خارج شد. صدها کشته و هزاران مجروح و زندانی از این قیام به جا ماند که نشاندهندهٔ سرکوب حداکثری نظام است. سرکوبی که با همهٔ شدت هنوز نتوانسته مفید واقع شود.
دستاوردهای این قیام فراتر از این یادداشت است چون این قیام در ادامهٔ آبان و دی و قیامهای پیشین بود و به نوعی از تجارب پیشین استفاده کرد. اما موضوعی که قیام ژینا را از قیامهای دیگر متمایز میکرد این بود که علاوه بر مطالبات معیشتی که در همه حرکتهای ایران مشهود است این قیام تاکید زیادی بر آزادیخواهی داشت و مسئلهٔ زنان از مطالبات اصلی این حرکت بود. قیام با قتل یک زن آغاز شد، با فراخوان فعالین جنبش زنان از کردستان به پایتخت رسید، نیروی محرکهٔ اصلی آن زنان بودند و شعار اصلی آن زن زندگی آزادی بود. شعاری که به رغم گذشت ۹ ماه از شروع جنبش همچنان در همه شهرها و حتی روستاها نیز باقی مانده و موضوع شعارنویسی، هرگونه اعتراض و حتی شادیهای مردمی است.
زنانه خطاب کردن انقلاب ما را بر آن داشت تا فکر کنیم که آیا صرف یک شعار زن زندگی آزادی کافی است یا باید آن را در تمام مطالبات بر حق زنان جستجو و فهم کرد؟ در این جنبش افراد زیادی شرکت کردند که به گفتهٔ خودشان زندگیشان دیگر به حالت سابق باز نگشت اما موضوع این یادداشت زنانیاند که پیش از قیام ژینا فعالیت جنبشی نداشتند و با این قیام وارد عرصه شدند و به عنوان یک زن حقخواهی کردند. شمار زیادی از آنان هنوز بدون حجاب اجباری در خیابان تردد میکنند و با این کار هنوز به حکومت اعلان مبارزه میکنند. با ۵ نفر از ایشان دربارهٔ چرایی ورودشان به مبارزات و مطالباتشان گفتگو کردیم تا بتوانیم نمایی دیگر از این قیام بزرگ را باز شناسیم و مطالبات و دلیل حضور در قیام را از دید کسانی ببینیم که خیابان را از آن خود کردند.
افرادی که با آنها گفتگو کردیم از دو شهر تهران و رشت بودند. دو شهری که مانند بسیاری دیگر از شهرها تمام روزها محل اعتراضات بودند و هنوز زنان بدون حجاب اجباری خیابانها را در دست دارند. همهٔ مصاحبهشوندگان از روزهای اول در خیابان بودند و از نزدیک در جریان اعتراضات قرار داشتند.
حضور در خیابان
در شروع مصاحبه از آنها دربارهٔ دلیل حضورشان در خیابان پرسیدیم که در پاسخها بیشتر بر از بین رفتن جمهوری اسلامی و به دست آوردن آزادی تأکید داشتند. یکی از پاسخدهندگان با ژینا همذاتپنداری میکرد و گفت: «شاید چون ظلم به ژینا رو ظلم به خودم و همهٔ گروههای اجتماعی به حاشیه کشیده شده و تحت ستم میدونستم به همین دلیل اون روزها به خیابان رفتم.»
یکی دیگر از پاسخدهندگان میگوید: «برای اینکه جمهوری اسلامی بره، برای اینکه بتونم زندگی کنم، دیگه تحت فشار نباشم. من قبلاً هم توی اعتراضها شرکت میکردم. آخریش تجمع سر هواپیمای اوکراینی بود.»
این تأکید بر حضور همیشگی در اعتراضات مردمی در پاسخ فرد دیگری نیز وجود داشت که دلیل حضورش را اینگونه بیان میکند: «چیزی که به باور من هست تلاش سالهای سال آزادیخواهان و جنبشهای آزادیخواهانه است نه فقط تو این ۴۴ سال بلکه سالهای سال بوده، هست و خواهد بود. بنابراین اگر به آزادی و برابری معتقد باشیم نمیتونیم ساکت بمونیم کما اینکه ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ هم بودم و تا زمانی که تجمعی آزادیخوانه باشه منم خواهم بود.»
در پاسخ به اینکه چرا ادامه دادید مصاحبهشوندگان بیشتر سکوت کردند چون پاسخ به این سوال بسیار واضح بود. باید ماند و ادامه داد چون امید هست. علیرغم اینکه بسیاری تلاش میکنند تأکید داشته باشند که فضای یأس بر جامعه و خصوصاً جامعهٔ روشنفکری ایران غالب شده اما در پاسخ شرکتکنندگان چنین موضوعی دیده نمیشود.یکی از آنها دلیل ادامه دادنش را اینگونه میگوید: «دلیل ادامه هم امید است؛ امید به فردایی روشنتر و آزادتر اگرچه معتقدم آزادی به هیچ عنوان به صورت مطلق و کامل به دست نمیاد حداقل به طول عمر من نمیرسه ولی برای آینده نسلهای بعدی تلاش میکنم چراغ کوچک خودم رو در این راه روشن نگه دارم. امیدوارم کم و ناچیز نباشه.»
در پاسخی مشابه دو نفر از رشت اینگونه بیان کردند: «قویاً باور دارم که سعادت و شادکامی از بن و بنیاد امری اجتماعی است و نه پروژه فردی و سرکوب عاملیت انسانها، فقر، تبعیضهای ساختاری، ستمهای طبقاتی، جنسیتی، قومیتی، دینی و نادیده گرفتن خودتعیینگری و عوامل اجتماعی بسیاری که ریشه در نارضایتیها و اختلالات روانشناختی انسانها دارد در گروی شرکت در تغییرات اجتماعی و مبارزات است».
جوابی دیگر هم تاکید به امید داشت: «باورهایی که به آن ایمان دارم، برای به دست آوردن آزادی و تغییر نباید ناامید شد.»
دو نفر دیگر جوابی ندادند چون برایشان ادامه راه واضح است
انقلاب زنانه
پیش از شروع قیام رسانهها به انقلاب زنانه میپرداختند و این اصطلاح را وارد گفتمان سیاسی کشور کردند اما بعد از شروع جنبش این موضوع به یکی از نکات مورد بحث در شبکههای اجتماعی و مقالات تبدیل شد و موضوع شروع قیام و شعار زن زندگی آزادی نشان از صحت موضوع داشت. البته زنان بهعنوان یکی از گروههای تحت ستم در طی تمامی این سالها به شکلهای متفاوتی اعتراض کردند و حضور بیشتر و مؤثرشان نیز در قیام اخیر آشکار بود اما آیا این موارد دلیل بر زنانه بودن قیام است و برای زنانی که در خیابان بودند این موضوع واجد ارزش است؟
در گفتگو با این افراد چیزی که همه روی آن تاکید داشتند حضور بیشتر زنان به لحاظ کمیت و پیشرو بودن آنان بود. در حقیقت این مورد وجه اشتراک همه جوابها بود و بعضی همین موضوع را دلیل بر زنانه بودن انقلاب میدانند. یکی از این زنان میگوید: «آره از نظر من یه انقلاب زنانه بود. توی هر تجمعی هر شب هر خیابون و محلهای این زنها و دخترهای تینیجر بودن که وسط بودن. صدای اونا غالب بود. اونا بودن که ترس مردها رو میریختن.» .یا حتی یک نفر پاسخ سوال را این گونه بیان کرد: «از آنجایی که زنان در گروه اجتماعیای هستند که در حقشان ستم و سرکوب مضاعف شده و یکی از نمادهایش گشت ارشادی است که یکی از هزاران فجایع آن کشتن ژینا بود زنان را تبدیل به جلوداران این جنبش کرد. همچنین توجه به تجربیات زنان توانایی بسیاری در رهانیدن جامعه دارد.»
بقیه نیز بر زنانه بودن انقلاب صحه گذاشتند. تنها یکی از پاسخدهندگان انقلاب زنانه را رد کرد: «اگر چه شاید زنان سقزی جرقه زدند، اگرچه شاید حضور زنان در تمام تجمعات بیشتر بود و حتی قابل مقایسه با جمعیت مردان نبود، اگرچه زنان در تجمعات شجاعتر و جسور بودن، اگر چه همین الان زنان بیشتر از مردان در حال مبارزه هر روزه هستند اما همچنان لزوماً انقلابی زنانه نمیدونم و به تمام مردان زندانی و کشتهشده و اعدامشده فکر میکنم.» به نوعی مخالفت با زنانه بودن انقلاب نیز بهخاطر مردانی که کشته شده یا اعدام شدهاند بود و پاسخها ربطی به مطالبات زنان و ظهور یا عدم ظهور گفتمان زنانه در انقلاب نداشت.
سؤال بعدی این بود که آیا نفی حجاب اجباری اصلیترین خواستهٔ شما بود و چه مطالبات دیگری بهعنوان یک زن برای شما مهم است. پاسخ به این سوال اما نشان میداد که زنان شرکتکننده در مصاحبه که خیابان را تسخیر کردند چه مطالباتی دارند و حجاب اجباری تا چه اندازه مهم است.
نفی حجاب اجباری
پاسخ به سؤال درباره حجاب متفاوت است اما قطعا حجاب تنها خواستهٔ این ۵ نفر نبود. پاسخدهندهای که حجاب را به عنوان ابزار مبارزه میبیند میگوید: «قطعاً خیر، از اونجایی که حجاب اجباری یکی از مهمترین ابزار سرکوب جمهوری اسلامی و شاید مهمترین ابزارش در کنترل زنانه، نفی حجاب اجباری قطعاً میتونه مهمترین راه مبارزه هم باشه.» دربارهٔ مطالباتش نیز میگوید: «شاید عجیب باشه اما وقتی به مطالباتی که دارم فکر میکنم انقدر زیاده که حتی با فکر کردن بهش برق شادی تو چشمام میدرخشه و نوری در قلبم روشن میشه؛ مطالبانی مثل برابری، مثل آزادی بیان، آزادی حق پوشش و آزادی برای جامعه از جمله جامعهٔ الجیبیتیکیو.»
همین شخص هنوز بدون حجاب اجباری در خیابان تردد میکند اما بدون حجاب بودن را مسئلهای طبقاتی میداند: «من همچنان بدون حجاب اجباری تردد میکنم. قبل از انقلاب ژینا هم بیحجاب تردد میکردم اما شال دور گردنم بود اما خیلی وقته حتی شال همراهم نمیبرم. محلی که کار میکنم از مناطق مرفهنشین پایتخت است. یه زندگی اروپایی زیر لایههای این بخش از شهر بود که حالا خیلی بیرون اومده و عیان شده، تقریباً بخش زیادی از جامعه بدون حجاب اجباری تردد میکنند اما در بخشهای دیگهٔ شهر این موضوع نیست و از وقتی ارسال این پیامکهای توقیف زیاد شده زنان پشت فرمون و یا زنانی که تو ماشین هستن بیشتر از قبل حجابشون رو رعایت میکنن. در مورد مترو و اتوبوسها من تجربه زیستهٔ زیادی ندارم اما دوستان و همکارانم میگن اونجا هم افرادی که حجاب اجباری رو رعایت نمیکنن کمتر شده در حقیقت انگار یه شکاف بزرگ بین فضای مرفهنشین با بخشهای دیگهٔ جامعه در مورد حجاب اجباری به وجود اومده.»
نفر بعدی در پاسخ میگوید: «قطعاً مشکلات اقتصادی اجتماعی و سیاسی که برای سالها تلنبار شده را نمیتوان انکار کرد.» او مطالبات دیگری همچون برابری در دسترسی به امکانات شغلی و منع کودکهمسری را دارد. اما همین شخص هم هنوز بدون حجاب اجباری تردد میکند و میگوید: «بله چون برداشتن روسریها و با پوشش اختیاری در خیابان بودن رو نوعی بازیابی عاملیت و در دست گرفتن اختیار زندگی و مهمتر از اون کنش مقاومتی در برابر اعمال قدرت حاکمیت و تغییر نظام حکومت دینی می دونم. از آنجایی که این جنبش با نوع پوشش ژینا و حجابش شکل گرفت و به حرکتهای وسیع تبدیل شد این امر رو در ادامهٔ اعتراضات بسیار مهم میدونم.»
سومین نفر از رشت حجاب را تنها یکی از مطالباتش میداند و خواستار حق امنیت و آرامش است. او دلیل بدون حجاب بودنش را اینگونه توضیح میدهد: «برای اینکه وقتی خیابان ساکت است، شکل مبارزه فرق میکند و نباید خونهایی که ریخته شده و اتفاقاتی که بر ما گذشت را فراموش کنیم. این حداقل هزینهای هست که میتوانیم بدهیم.»
مصاحبهشوندهٔ بعدی از تهران هم برایش حضور در خیابان بدون حجاب، ایستادن در مقابل حکومت است اما دربارهٔ مطالباتش میگوید: «همهش برای من حجاب نبود. خب اطرافیان و کسانی که من رو میشناسن میدونن از سالهای قبل من همیشه کلاه یا دستمال سر میذاشتم یا خیلی جاها روسری نداشتم. یعنی سرِ کشته شدن مهسا من روسری رو کنار نذاشتم. اما دیگه خسته شدم وقتی دیدم بعد از این همه سال، با این همه مشکل و گرونی، سر حجاب داریم کشته میشیم. به عنوان یک زن هم خب تمام حقوق من نصف است توی این حکومت. تو همهی موارد. اما واقعاً فکر میکنم اگر جمهوری اسلامی بره ما زنها لااقل صاحب بدن خودمون میشیم. دکتر زنان رفتن، بازجویی شدن سر داشتن سکس در مطب دکتر زنان، عدم دسترسی به داروهای پیشگیری و سقط جنین تمام این سالها اذیتم کرده. خودم هم تجربههای خیلی بدی داشتم و نمیدونم و نمیتونم بگم برای این موارد بیرون اومدم از خونه یا نه. من اومدم بیرون که جمهوری اسلامی بره.»
یکی از مصاحبه کنندهها پاسخی متفاوت میدهد چون خودش معتقد به حجاب است: «من خواستهام نفی حجاب نیست. من فکر میکنم حجاب ضربهٔ کاریایه که میتونه جمهوری اسلامی را از پا بندازه ولی الان که تهران را ببینی انگار همه داستان ما شده حجاب. زنان حجاب ندارن و خیلی از خشمشون را آزاد میکنن و یه جورایی جنبش به بنبست میره. حجاب من بر اساس جمهوری اسلامی نبود که اگر جمهوری اسلامی برود حجاب من هم بره. ولی از روزی که این مسئله بالا گرفته من هم شروع به پرسشگری کردم. خیلی جاها من نگاه سه سال پیش را ندارم. این باعث شده من خودم را واکاوی کنم و بیشتر بشناسم. من تا حالا پیرو چی بودم؟ شاید من هم روزی این حجاب را نداشته باشم. هر چند برداشتن حجاب آسیب جدی است به این دلیل که برای خودت این یک جور رکب خوردن و شکست است که چرا قبولش کرده بودی؟ ما در هر دورهای تجربیات و اطلاعاتی داریم و بعد ممکن است جور دیگهای فکر کنیم که این موضوع خبر از زاییدن و رشد میدهد.»
این معترض درباره مطالباتش میاندیشد که حتی از زندگی عادی هم محروم هستیم. او دختر دارد و نگران است که همه مسائلی که تجربه کرده برای دخترش نیز تکرار شود.
زنان موضوع یادداشت پیش رو با جوابهای متفاوت اما نفی حجاب را ابزاری برای مبارزه میبینند یعنی دوباره زنان با بدن خود وارد عرصه مبارزه شدهاند و این انتخاب خودشان است. حکومت سالها در مدرسه و رسانه تلاش کرد تا از بدن زنان تابو بسازد که مایهٔ شرم و خجالت دختران باشد یا برای کسب سود بیشتر از بدن زنانه استفاده کرد اما زنان نه از بدنشان شرمزده شدند و نه آن را مایهٔ کسب سود کسی میدانند و قصد دارند از همان بدن برای فروریختن پایههای استبداد و ستم استفاده کنند و در مقابل حکومتی بایستند که حق آنان بر بدنشان را هیچگاه به رسمیت نشناخت.
زنان معترض یا فعالین حقوق زنان
یکی دیگر از سؤالات این بود که آیا این زنان پس از قیام ژینا خود را یک فعال حقوق زنان میدانند؟ تقریبا همه پاسخشان به این سؤال منفی بود. همه تأکید داشتند که شهروندی عادی و به دنبال حقوق طبیعی خود هستند. آنها پاسخ دادند که دانشی در این زمینه ندارند و خود را فمنیست نمیدانند. یک نفر به موضوع دانش اشاره نکرد اما خود را شهروندی مسئول معرفی کرد: «من خودم رو شهروندی میدونم که برای دغدغههای مبارزاتی و مسئولیت اجتماعیای که دارم تلاش میکنم تا کنشهای هرچند کوچک مستمر داشته باشم.»
یکی دیگر که قبلاً حق طلاق را گرفته نیز میگوید: «نمیتونم بگم فعال حقوق زنان چون برای همهٔ زنان حرکتی نداشتم اما درباره خودم همیشه با سؤالات زیادی در زمینهٔ نابرابری مواجه بودهام.»
زنان قیام ژینا خود را فعال حقوق زنان نمیدانند حتی اگر ما بخواهیم این واژه را به آنها القا کنیم. آنها برای مبارزه با حکومت در خیاباناند حتی اگر بعضاً مطالباتی داشته باشند که به همهٔ زنان جامعه مربوط باشد اما مطالبه اصلیای که آنها را تشویق میکند تا به خیابان بیایند و شکنجه و زندان را به جان بخرند همان رفتن حکومت است و نه هیچ مطالبهای دیگر. پس هویت فعال حقوق زنان برایشان دور از ذهن است و خود را شهروندی فعال برای کمک به رهایی مردم از دست حکومتی مستبد میدانند.
بخش پایانی
ما اکنون در دورهای تاریخی به سر میبریم که گفتگو و بررسی آنچه طی ماههای اخیر از سر گذراندهایم میتواند ما را به برگزیدن فعالیتی درست برای به ثمر نشستن اهدافمان در آینده یاری رساند. زنانی که با قیام ژینا خیابان را از آن خود کردند این روزها حتی گاهی در گروه های کوچک متشکل شدند. اما نگاه آنان در بسیاری موارد با آنچه رسانههای جریان اصلی به ما نشان میدهند متفاوت است به همین دلیل گفتگو با آنان از ضروریات این روزهای ماست.
در زمانی که قیام فروکش کرده و مردم منتظر شروعی دوبارهاند پرداختن به جنبههای مختلف آن میتواند دید روشنی به ما برای آینده بدهد. بیشک گفتگو با زنانی که در تمامی لحظات خیابان را در دست داشتند در کنار تحلیل فعالین اجتماعی میتواند چراغی برای ادامه راه باشد.