زبانها ، گویشها و فرهنگ ملى ایران را پاسدارى کنیم : کاووس ارجمند


yaldaپس از مرگ نابهنگام کمبوجیه ( کامبیز ) فرزند کورش بزرگ که با دشنه خود زخمى و پس از چند روز در سرزمین سوریه در زمانى که سوریه و مصر ساتراپى ایران بودند و در نزدیکى شهر( حلب ) چشم از جهان پوشید ، داریوش فرزند ویشتاسب که از تیره دیگر هخامنشىان بود پادشاه جهان گستر هخامنشى گردید و کمر به آبادانى ایران بست و کارهاى بزرگى را در سرزمین دارا انجام داد که از آن میان مى توان از ساختن جاده شاهنشاهى از تخت جمشید تا مرزهاى غربى امپراتورى ایران ، ایجاد ارتش نوین از افسران و رزم آوران ” مادى ، ایلامى ، پارسى” ، بنیان گذارى گارد جاویدان ، ایجاد گروه مشهور به ” چشم و گوش شاه ” ، ایجاد کانال و یا کاریز سوئز در مصر باستان که دریاى سرخ را به رود بزرگ نیل مى پیوست به درازاى ٨۴ کیلومتر ، با بهره بردارى از این راه آبى ، ایران مى توانست از خلیج پارس ( دریاى پارس ) کالا هاى گوناگون ، پوشاک و فراورده هاى کشاورزى را از راه دریاى سرخ و سپس رود نیل به مصر باستان برساند ، نوسازى شهر باستانى شوش که پس از یورش آشور بانیپال پادشاه آشور به ایلام به خاک و خون کشیده بود، ساختن کاخ آپادانا و تکمیل دروازه ملل در تخت جمشید که در زمان کمبوجیه آغاز شده بود ، بنیان گذارى سیستم رفاه ملى و سازمانهاى ادارى نوین ، دادگسترى و از همه با ارزش تر فرمان داریوش بزرگ به زبان شناسان ایلامى و آشورى براى تدوین دبیره پارسى بود ، چون تا آن زمان پارس ها ” هخامنشیان ” هیچگونه دبیره و یا خط نداشتند و بیشتر سنگ نوشته ها تا پیش از تدوین دبیره پارسى به زبانهاى ایلامى ، آشورى و بابلى بودند.

همینجا یاد آور مى شود که بر گرفته از ” کتاب داریوش و ایرانیان” نوشته پروفسور تاریخ و ایران شناس بزرگ در دانشگاه گوتنگن آلمان در دهه هفتاد میلادى ( ارنست هینتز ) سرزمین پارس کنونى ” انشان و یا انزان” نام داشته و بخشى از فرمانروائى ایلامیان را که از خوزستان ، لرستان ، کردستان ، بوشهر ( لیان ) ، بحرین سرزمین هاى پارس کنونى و کرمان در بر مى گرفت را در خود جاى داده بود .
با سرازیر شدن اقوام آریائى پارس یا ( پارسه – پرسه) از خارج از مرزهاى شمالى ایران به أطراف دریاچه ارومیه و سپس گذشتن از هگمتانه پایتخت مادها ورسیدن به ناحیه ایزد خواست و دشت مرغاب کنونى ، گوشه اى از استان پارس ” انشان یا انزان ” به مرور پارسها ایلامیان را که دیگر رمقى نداشتند به زیر فرمان خود در آوردند و نام این بخش از فرمانروائى ایلام باستان که انشان یا انزان نامیده مى شد را سرزمین ” پارس ” خواندند و دولت هخامنشى را در تمام ایران بزرگ گسترده ساختند و دولت ماد در دولت هخامنشى إدغام گردید و مى توان گفت در دوران کورش و داریوش بزرگ کارهاى إدارى در اختیار بزرگان ماد بود و وزیر دربار داریوش یکى از نجیب زادگان مادى بود و بر دیواره هاى تخت جمشید شما ارتش داریوش بزرگ را مى بینید که سربازان و افسران مادى با لباس و کلاه مادى ، پارسها را مى بینید با کلاه کنگره دار پارسى و ایلامیان را مى بینید با کلاه ایلامى .
پس از تلاش شبانه روزى دبیره نگاران آشورى و ایلامى دبیره پارسى به شکل زبان میخى تدوین گردید و داریوش بزرگ براى نخستین بار از این دبیره براى شناسانیدن خود و نیاکان خود و گستره امپراتورى خویش بهره گرفت و نخستین سنگ نوشته خود را با سه دبیره ” پارسى ، ایلامى و آشورى ” بر تارک تخت جمشید جاى داد که هنوز نیز پا برجاست و بهتر است که بدانیم واژه دبیر همان واژه ” تپیر ” ایلامى است که بیش از ۵٠٠٠ سال پیشینه دارد و بهمین معنى امروزى نیز بوده است . پس از یورش تازى ها ( اعراب ) و سپس کوچ ایل هاى ترکمان از ترکستان چین به خراسان و مغول ها که در زمان خوارزمشاهیان به خراسان یورش آوردند زبان پارسى ، پهلوى ، تاتى ، کردى که زبانهاى رایج در ایران بودند به کنارى رانده شد ند و تازیان ” اعراب ” زبان پارسى ، پهلوى ، تاتى ، کردى ، درى و گویش هاى دیگر ایرانى را با زور و اراده دین از سر راه برداشتند.
در چند قرن سکوت ایرانیان در برابر دولت اسلامى ” امویان و عباسیان ” که ” دولت اسلامى داعش ” آموزه هاى خود را از آنها مى گیرد، همان کارهائى را که داعشیان با کردهاى ایزدى کردند امویان با مردم ایران انجام دادند ، فرهنگ و زبانهاى پارسى ، پارسى میانه ( پهلوى ) ، کردى و تاتى به کنارى رانده شدند و تمام دانشمندان ایرانى مانند ابن سینا ، رازى ، خیام ، بیرونى و دیگر اندیشمندان و دانش پژویان ایرانى دست آوردهاى علمى خویش را در نظامیه بغداد و ” دانشگاه رى ” به زبان تازى ( عربى ) پراکنده مى ساختند چون هم ترکان غزنوى و هم ترکان سلجوقى پس از وارد شدن به خراسان به اسلام گرویدند و کمر به خدمت خلفاى اموى و عباسى بستند و زبان تازى ” عربى” که زبان قرآن است را بکار مى گرفتند، اگر چه پارسى گوئى در دربار سلطان محمود غزنوى ارج گذاشته مى شد! . در دوران پادشاهى عیاران ” یعقوب لیث و برادرش ” و همچنین در دوران پادشاهى سامانیان در خراسان بزرگ با پایتختى ” شهر بخارا” این شهر به همت پادشاهان سامانى مرکز پژوهشگران زبان پارسى گردید و زبان دربار سامانیان زبان پارسى بود ، در دربار نوح سامانى ، حماسه سرایان نام آورى چون ” دقیقى توسى ” و رودکى سمرقندى و سپس فردوسى توسى گرد آمدند و این سه نخبه ادب و فرهنک ایران زمین با گردآورى گویش هاى پارسى ، پهلوى و زبان درى زبان پارسى امروز را که ما با آن گفتگو مى کنیم دوباره زنده کردند و با زنده کردن پارسى تازه، اثر حماسى گشتاسب نامه و شاهنامه فردوسى تدوین شدند که چراغ راهنماى ایرانیان براى خارج شدن از زیر یوغ زبان تازى ” عربى ” گردید .

با آرائه شاهنامه ، ایرانیان با فرهنگ ، زبان و تاریخ نیاکان خویش آشنا شدند و با کمک شاهنامه و زبان پارسى توانستند از هژمونى تازیان بر فرهنگ ملى و زبان پارسى تا حد زیادى بکاهند.
در دوران ترکان قزلباش ” صفویان” با گسترش شیعه در فلات ایران و ورود آخوند هاى ” جبل عامل” از سرزمین سوریه و لبنان همراه با قزلباشان به ایران ، زبان تازى ” عربى” دوباره همه گیر شد و کتابها و نوشتارها بیشتر به زبان تازى نوشته مى شدند و حوزه هاى علمیه جاى دانشگاه ها را گرفتند ، توجه داشته باشیم که دانشگاه هاى جندى شاپور در أهواز و دانش سراها ى هگمتانه و تیسفون در دوران ساسانیان مرکز گسترش دانش و فن آورى بود ند که پس از یورش اعراب و در دوران ترکان غزنوى ، سلجوقیان و صفوى این مراکز دانش و فن آورى برچیده شدند و حوزه هاى علمیه جاى آنها را پر کردند و زبان تازى ( عربى ) تا دوران ترکمانهاى قاجارى در مکتب خانه ها و حوزه ها تدریس مى گردید. اگر به دست نوشته ها ، خاطرات و فرمان هاى پادشاهان صفوى و قاجارى و فتوا هاى علماى حوزه چون ” شیخ کرکى جمل عاملى در دوران ترکان قزلباش و مجلسى و شیخ کنى ” در دوران قاجار نگاه کنیم همه این نامه ها عربى است و یا بسیار اندک واژه هاى پارسى را در آنها مى بینیم.
در دوران مشروطه خورد خورد گرایش به فرهنگ و زبان پارسى افزایش یافت ولى هنوز مشهور ترین هفته نامه آن سالها ” حبل المتین ” نام داشت که این نام از سوره آل عمران در قرآن بر داشته شده بود ، این هفته نامه با درون مایه آزادى خواهانه با واژه هاى بیشتر تازى ” عربى ” در هند چاپ مى شد و بعنوان نمونه واژه ” حریت ” بجاى واژه آزادى بکار گرفته مى شد و یا مدرن ترین مدرسه عالى که در زمان ناصرالدین شاه و به اراده میرزا تقى خان امیر کبیر در تهران بنا شد ” دار الفنون ” نام داشت که خانه دانش معنى مى داد.
در دوران پیش و پس از رضا شاه و با پى گیرى فرهیختگان و فرهنگیان ایرانى چون فروغى ، یحیى دولت آبادى ، مخبر الدوله هدایت ، میرزا حسن خان رشدیه ، تقى زاده تبریزى ، کسروى تبریزى ، صادق هدایت ، دهخدا ، ملک الشعرا ، دکتر فروزانفر ، دکتر یار شاطر ، دکتر گل گلاب ، مجتبى مینوى ، دکتر ناتل خانلرى ، شهریار ، پروین اعتصامى ، ایرج میرزا ، فرخى یزدى ، عارف قزوینى زبان و فرهنگ پارسى رونسانس تازه اى یافت و با ایجاد دبستان و دبیرستان هاى مدرن و دانشگاه تهران ،ً کرسى ادبیات و تاریخ و فرهنگ در این دانشگاه پایه گذارى شد و دانش آموختگان تازه اى در زمینه علوم اجتماعى ، فرهنگ و زبانشناسى از این دانشگاه بیرون آمدند و ادیبان و سخنوران ، شاعران و حماسه سرایان ملى چون فردوسى توسى ، خیام نیشابورى ، مولانا ، حافظ و سعدى
ارج گذاشته شدند و جایگاه آنها در فرهنگ و ادب ایران شناخته گردید و شعرهاى آنها در کتاب هاى مدارس جاى گرفت و بسیار واژه هاى تازى ” عربى ” که در فرهنگ مردم جا افتاده بود بوسیله اندیشمندان در فرهنگسراهاى ایران جایگزین گردیدند و واژه هاى بسیار زیبائى با ریشه پارسى در فرهنگ ملى و زبان و ادبیات مردم وارد شد. براى روشن شدن این مهم براى نسل جوان نمونه هائى از این جایگزینى ها را نام مى برم.
بجاى محکمه ” دادگسترى” بجاى بلد ” شهر ” بجاى بلدیه ” شهردارى” بجاى معارف ” فرهنگ” بجاى قشون ” سپاه ” بجاى مالیه ” دارائى” بجاى قاضى القضات ” دادستان کل ” بجاى مفتش ” بازجو” بجاى نکاح ” زناشوئى” بجاى والدین ” پدر و مادر” بجاى اولاد ” فرزندان” بجاى صبیه ” فرزند دختر ” و بجاى اولاد ذکور ” فرزند پسر ”
بجاى علم نجوم ” ستاره شناسى” بجاى شمس ” خورشید” بجاى سبیل ” راه” ، بجاى مراسله ” نامه نگارى ”
بجاى مطبخ ” آشپزخانه” ، بجاى نبات ” گیاه” بجاى معصیت ” گناه” بجاى طیاره ” هواپیما ” ، بجاى سفینه ” کشتى ” بجاى طبیب ” پزشک ” بجاى معلم ” آموزگار” و هزاران واژه دیگر تازى ” عربى ” که به پارسى برگردانده شدند . شوربختانه پس از انقلاب اسلامى همانگونه که فرهنگ ملى ما ایرانیان دوباره به دین اسلام و زبان تازى “عربى ” گره خورده است واژه هاى پارسى نیز در هجوم و هژمونى زبان تازى ” عربى ” قرار گرفته اند و بد تر از آن بهره گیرى روزنامه نگاران و روشنفکران و نویسندگان امروزى از واژه هاى تازى ” عربى ” در نوشته هاى خود است که پدیده اى نو مى باشد.
چند نمونه از این واژه ها ى تازى ” عربى ” که از انقلاب اسلامى به این سو بر سر زبانها ست نام مى برم.
بهره گیرى از واژه از این “منظر ” بجاى از این نگاه، مکتوب بجاى ” نوشتن یا نوشته شده” و ده ها واژگان دیگر.
به باور من براى پاسدارى از فرهنگ و خورده فرهنگ ها ، زبانها و همچنین گویش هاى ملى ایران و ایرانیان بایستى کوشش بسیار کرد تا این زبانها و فرهنگ ها از میان نروند. بایستى از زبانهاى دیگر از پارسى مانند کردى ترکى ، ترکمنى ، آذربایجانى ، ارمنى ، آشورى ، بختیارى ، لرى ، زبان عربى خوزستان ، بلوچى ، گیلکى ، تاتى و مازندرانى ، سمنانى ، لارستانى ، بوشهرى ، لنگىه اى ، دشتى نیز پاسدارى گردد و هر زبان در حوزه جغرافیائى خود همراه با زبان پارسى که زبان ملى ایرانیان است آموزش داده شود. در کشور سوئد بیش از ١٠٠ ملیت و از کشورهاى گوناگون زندگى مى کنند و دولت سوئد براى هر دانش آموز خارجى بودجه اى را در نظر گرفته است تا دانش آموزان سایر کشور ها که به سوئد آمده اند در کنار درسهاى عادى از دبستان تا سال آخر دبیرستان به فراگیرى زبان مادرى خود نیز بپردازند. نخستین نوه من از کلاس اول دبستان خواندن و نوشتن به زبان پارسى را با آموزگار ایرانى آغاز کرده است و أمسال که در کلاس چهارم دبستان درس مى خواند پارسى را نیز هم مى نویسد و هم مى خواند.
براى جلوگیرى از ویرانى این مرز و بوم و آباد کردن آن با یستى همه ایرانیان دست در دست هم داشته باشند ، کشور ایران به. همه اقوام و فرهنگهاى ایران وابسته مى باشد و هیچ گروهى چه دینى و چه نژادى بر دیگرى بر ترى ندارد . امروزه در ایران با مردم افغانستان که پاره اى از تن و فرهنگ ملى ما هستند بد رفتارى مى شود در حالیکه شهروندان افغانستان ، تاجیکستان ، کردهاى ایرانى ساکن هرجاى جهان و ازبکستان بایستى مانند کشورهاى اسکاندیناوى ” سوئد ، نروژ ، دانمارک و ایسلند” بدون گرفتن روادید و یا با آسانترین شکل بتوانند به ایران بیایند و با آنها انسانى برخورد شود. مگر نه اینکه شهروندان مسلمان شیعه عراق ، لبنان و سوریه و حتا فلسطینى ها از همه موهبت ها برخوردارند و بهترین پست هاى وزارت ، مجلس و اداره ها را صاحب شده اند ؟! .
براى پدافند از فرهنگ ملى ، همه ما ایرانیان بایستى از فرهنگ دیر پاى ایرانى پاسدارى کنیم و تنها راه براى اینکار پاسدارى از زبانها ، گویشها ، آداب و جشنهاى ایرانى و همکارى و همدلى با دیگر ایرانى تباران در کشورهاى آسیاى میانه است . در پایان از استاد سخن فردوسى یاد مى کنم که در شاهنامه خود در مورد ایران و پاسدارى از فرهنگ ملى چنین مى فرماید:
نخوانند بر ما کسى آفرین چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود. کنام پلنگان و شیران شود

کاووس ارجمند شهر وند افتخارى شهر حماسه کوبانى
٢۵ دسامبر ٢٠١۴
سوئد

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است